نگاهی به درگیری «دولت وحدت ملی!» با شرکای پیشین، و پیامدهای آن
۲۲ جدی (دی) ۱۳۹۶
بهنام خداوند جان و خرد
نگاهی به درگیری «دولت وحدت ملی!» با شرکای پیشین، و پیامدهای آن
کابل، دفتر مرکزی ح.آ.ا.
۱۷ جدی ۱۳۹۶
استبداد، تمرکز قدرت و فساد سیاسی از ویژهگیهای بارز دستگاۀ سیاسی افغانستان در همۀ ادوار تاریخ آن بوده، مظاهر آن در برخی موارد و شرایط تاریخی تبارز بیشتر یافته و با گسترش دامنۀ بحران، ابعاد ویرانگر آن نیز مهار ناپذیر گشته و منجر به فروپاشی شیرازۀ نظام سیاسی و پیامدهای ناگوار غیرقابل پیشبینی گردیده است.
دولت وحدت ملی نیز زادۀ چنین شرایط آشفتۀ این سرزمین است که در پی انتخابات نمایشی ساخته و پرداختۀ نهادهای مداخلهگر بیرونی و ایادی وابستۀ داخلی آنها با کاربرد ابزارهای تقلب، پیروز نمایش مضحک انتخابات نامشروع اعلام شد.
دستۀ مسلط با شگردهای انحصارگرانه و با تمرکز مطلق قدرت، برای کارزار بعدی و تثبیت برتری گروهی، برنامۀ خویش را اجرایی نموده، همه نهادهای امنیتی، مالی و اقتصادی را در اختیار گرفته است. مدعیان رقیب، که فاقد دید استراتیژیک و سیاستورزی عقلانی اند، به ارادۀ مداخلهگران در برابر قدرت حاکم تمکین نموده و با ریزهخواری از خوان بیرونی و کسب امتیازات مقامهای تشریفاتی سرگرم شده اند.
احساس و حافظۀ تاریخی گروه حاکم مبتنی بر فرهنگ سلسله مراتب قبیلوی اقتدار گرایانه بوده، در نظام دموکراسی صوری نیز این نماد تاریخی در نهاد قدرت به گونۀ (نظام ریاستی) تبارز یافت. در این نظام، مشارکت اجتماعی، دموکراتیزه کردن نهادها و سهم و نقش گروههای اتنیکی در سلسله مراتب قدرت نفی شده است.
اتخاذ تصامیم غیرعقلانی و اجرای آن در نبود میکانیزمهای تعدیل کننده و اصلاحی، گمارش افراد وابسته به گروه حاکم در نهاد قدرت، ذهنیت پیشداورانۀ منفی و حساسیت در برابر گروههای اجتماعی غیرخودی، مواردی از عملکرد حاکمیت سیاسی به هدف تحکیم نهادهای قدرت انحصاری را احتوا میکند.
تضعیف روز افزون شریک دولت نام نهاد (وحدت ملی) در ادارۀ عمومی، گمارش وابستهگان رأس هرم در وزارت خانههای کلیدی، تفویض صلاحیتها به عمال و وابستهگان دستگاه قدرت و سلب صلاحیت وزرای جناح رقیب، توطئۀ به انزوا کشانیدن معاون اول ریاست جمهوری و اخیراً منظوری استعفای والی بلخ، مواردی از حذف رقبا از مدار قدرت دولتی اند، که با ایجاد این تنشها و مدیریت آن، موافقتنامۀ شکلگیری و توجیه دولت نام نهاد (وحدت ملی) با عدم مشروعیت مواجه است.
برنامۀ انحصار قدرت سیاسی، با پیوستن حزب اسلامی و فراهمآوری امکانات مالی، تسلیحاتی امنیتی و تبلغاتی تقویت شده، دیدگاه "امیر" حزب اسلامی در مورد دولت متمرکز، مخالفت صریح با آزادی بیان در رسانههای آزاد، مخالفت با حضورگروههای اتنیکی در قدرت، تفرقهافگنی میان اقوام ساکن کشور، همه در راستای تشدید انقطاب اجتماعی بوده، اهداف و منویات محافل سنتی و محافظهکارانۀ دستگاه سیاسی را حمایت مینماید.
سکوت ننگین دستگاه امنیتی افغانستان و ناتوانی در جلوگیری از حملات زنجیرهای و پیهم در کابل، حضور گستردۀ هراسافگنان در ولایات بدخشان، تخار، کندز، جوزجان، فاریاب، ننگرهار، هلمند، غور و فراه و سایر ولایات، تمکین به اهداف استراتیژیک دشمنان مردم بوده و گسترش جغرافیای نبرد، در تداوم ناامنسازی سراسری کشور، حضور هراس افگنان در این جغرافیای خونین را توجیه میکند.
تبعیض سیستماتیک و تحمیل عقب ماندهگی بر جغرافیای انسانی این سرزمین، نمادی از دولتداری قبیلوی در تاریخ معاصر کشور بوده، توزیع نابرابر درآمد ملی و اختصاص منابع آن به جغرافیا و گروه اتنیکی خاص در برنامههای توسعوی مبرهن است. جلوگیری از انتقال لین برق وارداتی از مسیر ولایات مرکزی و فروگذاشت ساخت بندهای آبگردان در این ولایات، تداوم این تبعیض تاریخی است.
سیاست تبعیض آشکار و تبارگرایی دستگاه سیاسی، در هویتزدایی اقوام و تحمیل هویت اجباری یک قوم در سطح ملی، نماد بارزی از تب تند نژادپرستی است. با دور زدن قانون توشیح شده و رویکرد به ابزارهای فراقانونی، ذهنیت قبیلوی و تفکر برتریخواهی اتنیکی را بر هویت فردی و اجتماعی شهروندان تحمیل مینمایند، که عامل از هم گسیختگی، بیباوری و فروپاشی مولفههای قسمی وحدت میان اقوام ساکن کشور میگردد.
حاکمیت سیاسی کنونی به هدف کاستن موقف و جایگاه گروههای اجتماعی–اتنیکی در سیاستهای ملی، آگاهانه و با برنامهریزی دقیق و گزینش افراد فاقد درک و توانایی مدیریتی و بینش اجتماعی، روان و ارزشهای ملی-تاریخی این جغرافیا را با گزینشها و چینشهای ذلتبار، تحقیر و توهین میکند. این نوع برخورد با گزینش دستگاه اداری، پیامد سیاستهای استعماری است که بردهگان فکری خود را به عنوان پیشوای مردم برجسته سازند و از ذلت و سر بهزیری این افراد بهرهبرداری ابزاری برای نمایش دولتداری با پایههای وسیع ملی نمایند.
با این نارساییهای ساختاری و نمایش ورشکستگی همه سویه در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، بازیگران سنتی و شرکای پیشین قدرت دولتی در مخالفت با سیاستهای مقطعی و دورنمای نظام سیاسی، مواضع مخالف خویش را به گونۀ عکسالعملی در مواردی ابراز میدارند. این طیفها همه شبیه هم اند. تفاوت دیدگاهها و ابراز ناخوشنودیها، همه ناشی از محدودیت دسترسی آنها به منابع قدرت و ثروت است. دامنۀ این اعلام اختلافها و افشای اسرار و رازهای پنهان سیاستهای تخریبی و سوء استفادۀ حاکمان از امکانات دست داشته، برای تداوم و حفظ موقف، برای تاریخ نگاری و نمایش ذلت و فرومایگی دستگاه ساخته و پرداختهی بیرونی مهم است، ولی دولت وابسته به مساعدتهای مالی و تسلیحاتی خارجی در برابر مردم پاسخگو نیست!
هیچ یک از این گروهها طرح و برنامهی مشارکت واقعی و گذار مدنی را باورمند نبوده، عقبگرد، سنت گرایی، وابستگی به نهادهای بیرونی، ویژهگی برجستۀ این گروهها است. مجموعۀ این طیفها با توجه به گستردهگی و مخاطبان سنتی و وابستگی به نهادهای مداخلهگر بیرونی، حاکمیت پوشالی را دچار بحران مشروعیت مینماید.
سوگمندانه باید اعلام داشت که نیروهای ملی و میهنی با پیشیۀ مبارزات عدالتخواهانۀ تاریخی، در این برهۀ زمان فاقد تحرک و توانایی اعلام مواضع خود بوده، نظارهگر منفعل رویدادها میباشند. حزب آزادگان افغانستان در مقاطع مختلف زمانی با خویشتنداری سعی نموده تا با همسویی با فرایند عدالتخواهی، مشارکت اجتماعی، مردمسالاری، تأمین حقوق و آزادیهای شهروندان، همگام با سایر نیروهای ملی و مترقی با آسیبشناسی شرایط موجود، دیدگاههای گذار از بحران کنونی را مطرح نماید و خواستها و نیازمندیهای شرایط کنونی اجتماعی را در برنامۀ عمل و کارکرد خویش قرار دهد. در این مقطع زمانی نیز با صراحت اعلام میداریم که در تشکل روند ملی و مردمی متعهد بوده و در راستای تحقق اهداف و برنامههای گذار از بحران کنونی، با نهادهای همسو، آمادۀ همکاری و مساعی مشترک میباشیم.
هیئت اجراییه حزب آزادگان افغانستان
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
تسلیمه نهان | 17.01.2018 - 14:56 | ||
من یک شهروند افغانستانی استم و به درجه لیسانس آموزش اکادمیک دیده ام و به اندازه توان دست از مطالعه نه برداشته ام . در بین احزاب ثبت شده ای بیش از یکصد به سابقه حزب آزادگان بیشتربلد استم . پیشنهاد دارم که حزب آزادگان به یک بازنگری در مرام نامه خود نیاز دارد تا بتواند از خفا بیرون و به صحنه مبارزه آید. ۱- نام حزب به حزب سوسیال دموکراسی تغییر داده شود مانند کشور های سکندناوی که بهترین رفاه را دارند و شاید شنیده باشید که ناروی اولترین کشور برای زندگی ارزیابی شده . چون سوسیال دموکرات حزب دیگری ثبت است به یک نام دو حزب مانع رجستریشن دارد . ۲ - هیءت رهبری حزب تجدیدنظر گردد و یک شخص کاریزمانیک در راس قرار گیرد . ۳-به صفت حزب اپوریسیون فعال گردد |
شهنواز شهپر | 16.01.2018 - 07:32 | ||
تا به کی و تا به کجا مبارزه ای ارمانی نزدیک به شصت سال کم و یا بیش بلکه بیشتر که من شاهد بوده ام از بنیاد گذاری آیده ای سیاسی میگزرد و درین گزرندگی تحولات چند به وقوع آمد . چرا نه باید فعال شد و چرا نه باید به قوام گرفتن دموکراسی و تحقق پایه های ثمر بخش عدالت و جامعه و مردم دوستی کوشید اگر منتظر ماند تا دیگران راه را هموار سازند که این میسر نیست . کس نه خارد پشت تو جز انگشت تو تا به کی ارمانی ماندن . |
حمیدالله | 15.01.2018 - 09:16 | ||
زنده باد آزادی و آزادمنشی.اما گوشی شنوای هنوز برای درک اوضاع سیاسی در کشور وجود ندارد. آب را گل آلود کردن و ماهی گیری است. |
م. کریم مبارز | 14.01.2018 - 06:26 | ||
در دموکراسی وجود اپوزوسیون آگاه از لوازم است |
یما | 12.01.2018 - 16:33 | ||
سپاس گزارم از سایت وزین خراسان. |
م . ش ف کابل | 12.01.2018 - 21:12 | ||
خوب شد که صدای تان برامد . درد میهن را با بار مثبت ابزار علمی سیاسی با خاموش بودن و نظاره کردن تا چه وقت میتوان تحمل کرد .( گفته اند زایش برکت از حرکت است ) چرا با چنین درک ها و استدراکات عًلم علنی مبارزه را به اهتزار نه باید آورد . مردم کشور درد آشنا یک اپوزسیون آگاه و وطن پرست را در آغوش می پذیرند و تشنه ء آنند تا حرکت های مدنی و وطن پرستانه را برکت دهند . درختیکه ابیار آن مردم باشد نسل آن رو به به بهشت آرزو ها دارد و میوه ای آن آسایش عام است . |