مرد عدالتخواهی و مساوات، عطا محمد نور والی بلخ
۱۱ جدی (دی) ۱۳۹۶
خدا آن ملتی را خوار سازد که دو نا اهل را سردار سازد
یکی مشغول عیش ونوش باشد دگر تاجیک را بیکار سازد
از عبدالعلی نوراحراری
وطن بعد از خدا نامت مرا ورد زبان بادا شراب سرخ سودایت به رگهایم روان بادا
الا ای شهر کابل ای عقاب زخمی دوران همای بخت را بر گوشۀ بامت مکان بادا
بروبومت صفا ازلوث بدخواهان وبدکیشان گریبانت رها از پنجۀ اهریمنان بادا
همه ابیات این نوشته از شکست شب رازق فانی اقتباس شده است.
قصه ای برکناری سترجنرال عطامحمد نور والی با کفایت و پرکاربلخ ازسالها به اینطرف بر سر زبانها افتیده است. بلآخره این هدف مغرضانه, با بیعدالتی, بیقانونی, و عدم مساوات ازطرف محمد اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان که با رأی های تقلبی این لقب را نصیب شد وبا کومک پشتونهای متعصب ارگ, و کومک رفیق همسنگرش داکترعبدالله به اساس استعفا نامه ای بدون تاریخ استاد که بعد از تعهدات با رئیس جمهورنوشته شده بود؛ بکرسی عمل تکیه داده شد. اعلان عدم پذیرش استعفا ازطرف سترجنرال عطامحمد نور, از باعث تخلف ارگ درهمین تعهدات است که غیرقانونی شمرده میشود؛ نه چون قانون دولتی یا قانون مدنی یا قول اخلاقی بلکه قانون قرآنی "والموفون بعهدهم اذا عاهدو", میباشد.
گر مرد رهی زنهار قول تو یکی باد صد گونه سخن گفتن باخلق خدا تاکی
زاغان سیه دل را در سایۀ گل جا نیست باید که شما آنجا در شور و نوا باشید
گر تاج شهنشاهی بخشند که نخروشید گوئید نمی خواهیم بگذار گدا باشید
نخروشید, یعنی بیخروش, بیصدا, آرام , ساکت (لغت نامه ای دهخدا).
برای معلومات شما, من قطعأ نه با والی بلخ رابطه ای دارم و نه باهم دیده ایم بلکه شیفته ای وطندوستی و پرکاری این زعیم ملی هستم. موضوع اصلی اینجا؛ نا آرامی, بی امنیتی, غربت, بیکاری, بیعدالتی, تبعیض و روزبد تری مردم افغانستان است که تا بکی باید چند نفرخاینین طالب و داعش نکتائی پوش همه ای دارونادار شان رااستثمارکنند و جوانان نورس و تحصیل کرده ای شانرا ترورکرده بروند.
بنظرمن, این معضله ای استاد معظم ستر جنرال که یکی ازابرمردان جهاد افغانستان و مدرن ساز شهرمزارشریف هستند, بیک درامه ای میماند که دریک صحنه ای تمثیل بی سقف با ممثلین متعدد مسلکی وغیرمسلکی در فضای داغ وآتشین و سناریوی سر زمین خشک و نا امن که نامش افغانستان است بدون یک دایرکتر مسلکی با یک بی نظمی تام بازی میشود. نویسنده ای این درامه ستراتیژیست های انگریز و امریکاست. ایدیتورهای این درامه پاکستان, عربستان سعودی, ایران, روسیه و مافیای ارگ نشین کابل اند؛ ممثلین این صحنه مشتمل اند بر: آقای یونس قانونی ( در رول رئیس, دوست پشتونها, درمجلس بن), داکترعبدالله عبدالله (در رول رئیس دست واشوراجرائیه), محمد اشرف غنی ( در رول رئیس جمهور بی تفکر افغانستان), معصوم ستانکری (در رول آی اس آس پاکستان ومتهم بقتل شهید پریزیدنت استاد ربانی), حنیف اتمر ( در رول انگلیس و مافیای خود سالار), اکلیل احمد حکیمی {در رول امریکا و همکارغنی درتقسیم پول کمک ها خارجی به پشتونها (افغان هایشان)}, وسترجنرال عطامحمد نور ( در رول والی بلخ و مبارزه برای آرامی و بهبودی حیات مردم). چند نفر دیگر که در مکیاژ وتهیه ای لباس وتهیه ای عطریات ممثلین ته و بالا میجهند وگروهی هم مشروبات خارجی و بکس های دالر و کلدار با خود دارند تا در صورت ضرورت این والاشان ها بخدمت حاضر باشند چون تعداد این پایدوها بی نهایت زیاد است؛ ذکرلست نام شان خارج ازحوصله ای این مقاله میباشد. این اکت های بیخردانه و این بازیهای سیاسی چنین آغاز یافته است:
مشکل اساسی از “مجلس بن” سرچشمه میگیرد. مجلس بنام دیموکراسی شروع شد اما دراولین فرصت بضد اساسات دیموکراسی عمل کرد. فشار امریکا وپاکستان به نیابت انگلیس, زیاد شد و لی همراه با وعده های بود که برای جناب رئیس مجلس آقای قانونی رد آن مشکل بنظر میرسید. بناء, رای یک تاجیک که عالم دین و پروفیسور دانشگاه بود و تجارب هنگفت در دولت داری داشت و میتوانست یک افغانستان متدین, با وقار و صادق و خالی از فساد پیشگان بنیاد گذاری کند, بیک بلی گوی و دستبوس حضرت صاحب صبغت الله مجددی چاره سازی شد. این قدم اول درخیانت ملی وجانبداری با پشتون سالاری قرن بیست بود. رئیس مجلس بن رئیس شورا شد, وزیر داخله مقررگردید, برای چند روزهم بحیث معاون رئیس جمهور اینطرف و آنطرف قدم زد. برای اهداف خود, فشارآورندگان, از او استفاده های عمیق کردند. امروز درکنجی خزیده و یگان خطابه گکها ایراد میکند ولی: زمستان میرود و روسیاهی به ذغال میماند. درین مجلس خشت دیموکراسی کج مانده شد که تا ثریا کج خواهد رفت. اگرچه ستر جنرال عطامحمد نور درخطابه ای اخیرخود همه ای معاملات بن را بگردن داکترعبدالله حواله کرده است ولی خود جناب قانونی صاحب همه فیصله نامه ای بن را از کار روائی های خود دانسته برآن در محضرعام افتخار کرده است.
داکترعبدالله عبدالله که درقندهارخود را قندهاری معرفی کرد و در پنجشیر پنجشیری بود, دوباربا پشتون سالاری جانبداری نمود. در دورانتخابات اول به کرزی تسلیم شد بفکراینکه اگربا ماستران همکاری نماید دور دیگر رئیس جمهورمیشود, که نشد. دردورانتخابات بااشرف غنی بازهم بیکتعداد مشاورین مغرض اتکا نمود بدون اینکه ازتجربه ای قبلی استفاده کند. باید درهمان دوراول, خودش به شمارش آرا اصرار میورزید و ادعا میکرد که از 50% زیادتر رای برده است وباید تثبیت شود. درینوقت تقلب کاران در تیوری استراتیژی خود بحث داشتند اما هنوز تقلب را درعمل پیاده نکرده بودند و حتی کوشیدند تا داکتر عبدالله برنده شود و فکر کند که در دور دوم هم برنده میشود, که کار کرد. بعد ازتپ و تلاش ها و وعده های حکومتداری 50/50 رئیس اجرائیه شد. مشاورین متعدد پیدا کرد ولی برای مردم فیض شان نرسید و حتی نتوانست با رئیس جمهور رابطه ای کاری پیداکند و ماه ها منتظر بود تا ماستر بسراغش بیاید. زیاد وقت برای تقرر فلان بن فلان درفلان موقعیت بمصرف رسانید. باید ازمقاومت کارمیگرفت, در تقاضای عدالت و مساوات و ضد قومسالاری جدی میبود و ریشه ای اداری خود را مستحکم میساخت, که نساخت. از همسنگر قهرمان ملی ستر جنرال عطا محمد نور که راستی یک والی کارکن و یک مرد افتخارآفرین و مجرب برای جمعیت در موقعیت رئیس اجرائیه ای حزب بود,با دست واشوری, جدائی اختیارنمیکرد, که کرد. ازینجاست بعضی ها اورا لقب "کچه" داده اند و گروهی دیگر اورا " بیکاره" خوانده اند. راستش اینست که تا حد آخر با اشرف غنی شانه داد اما او ازین امرسوء استفاده کرد. امکان دارد داکترعبدالله که در ساحه ای بین المللی شناخت خوب دارد پلانهائی داشته باشد که درین وقت و زمان درک آن از سویه ای ما بالا خواهد بود؛ ولی تا آنزمان ما باید منتظر جارها و جنجالهای ناخوش و ناسزا باشیم.
چون با کسی همره شدی ازنیمۀ ره بر نگرد چون ازپی مردان روی دیگرزنامردان مباش
دشمن اگر جانت دهد با او دم از یاری مزن در دوستی گرجان دهی از دوست روگردان مباش
شکست شب, رازق فانی
بازیهائی که غنی درصحنه های افغانستان اجرا نموده است دامنه دار میباشد. فکرمیشود از روزیکه با
بی بی گل در بیروت آشنا ساخته شد و هم اینکه پشتون بود و به عنعنات دینی و کلتوری افغانستانی توجه جدی نداشتّ به چرچ هارفت و از نوشیدنیها ابا نورزید, بامساعی رولا و ارتباطات صیهونیت و مسیحیت وی, توجه مقامات امریکائی را که ازمدتی درتلاش پیداکردن یکفرد تلقین پذیربرای افغانستان بودند, جلب نمود و بلاتأمل به تربیه اش پرداختند و دیری نگذشت که ازآن جناب "متفکردرجه دوم جهان" تراشیدند. متأسفانه تعلیمات و این لقب, قصه ای شهزاده و انگشتر درکف پادشاه را در روز امتحانش که به پرسش: درکف دستم یک شی گِرد سوراخداراست, آن چه خواهد بود؟ بلادرنگ جواب داد: "سنگ آسیاب!"؛ را بخاطرزنده میسازد. وقتیکه بعد ازمشاوراقتصادی کرزی و متصدی امورکمک های خارجی و همکاری اکلیل حکیمی (انجنیرالکترونیک) دردولت موقت و بعد ازلویه جرگه ای اضطراری در 2002 بحیث وزیرمالیه دولت انتقالی درکابینه ای کرزی مقررشد اعلان کرد که: GDP یا Gross Domestic Product که "سرجمع تولیدات داخلی" افغانستان معنی دارد, 30% فیصد است. در حالیکه تولیدات داخلی صفر بود واز برکت پولهای خارجی بود که درافغانستان چون سیلاب سرازیرمیشد نه از باعث تولیدات داخلی. تعجب درینجاست که مملک پیشرفته ای جهان با تولیدات داخلی کوه آسا به ایندرجه ای که اشرف غنی سابق استاد دانشگاه های امریکا درک کرده است, نداشته اند. در سال 2016 دولت قَطَر بلندترین GDP داشت که درحوالی 10 فیصد بود و افغانستان درجمله ای ممالک 0-2% GDP درهمان سال تذکر یافته است. بعد از 15 سال این مشاوراقتصادی , وزیرمالیه و رئیس جمهورافغانستان است که با بلیونها دالرنتوانست تولیدات مثبت و کار برای کارگران پیداکند؛ دولتداریست که کاملأ براه غلط روان است و باید جوابده باشد؛ اما برای کی؟ ملت که با نمایندگان خود باید درخواست جواب کنند که چرا قسمیکه خودت ادعا کرده بودی GDP ما 30% بود؟ چه شد که به 0-2% تنزیل یافته است؟ پارلمانی دارد که اکثر آنها سوادی ندارند که حتی ازین کلمه خبرداشته باشند چه رسد به اینکه درباره آن سوال نمایند. گذشته از دیگر بیکفایتی های وی تنها همین بیکفایتی که در دایره ای تخصص مشاوریت اقتصادی وی میباشد کافیست که حکمروائی ناکام وی را برای همه افغانستانی ها برملا سازد.
وقتیکه آقای فرهنگ وزیر اقتصاد بود, مسؤولAuthority Afghan Assistance Coordination که مخفف آن AACA میباشد اشرف غنی بود. وزیراقتصاد جهت درک بیشتر وظیفه ای این تصدی هیأتی با شش سوال نزد اشرف غنی فرستاد. هیأت که به کمپوتر مراجعه نموده بودند کمپوترهای مورد نظر نه سافت وییر داشتند نه هارد وییر(مصاحبه ای آقای فرهنگ با تلویزیون). چرا این دزدی صورت گرفت؟ دلیل این فساد چه بود؟ به کی ها پولهای وارده به افغانستان تقسیم شد؟ آیا راستی کمکهای نقدی که ادعا میشود, صورت گرفته بود؟ سیگار چرا این تصدی رادرآنوقت از نزدیک زیر و زبر نکرد؟ مسؤولیت حقیقی بدوش کیست؟
دامن زدن پشتونیزم که زیادتر از ارگ برمیخیزد, خود سریها و عدم پیروی از قانون اساسی مملکت, فرستادن سفیر با پیراهن و تنبان که با آن لباس به پهلوی خانم خود استراحت میکرد به نمایندگی از لباس ملی افغانستان درممالک متحابه؛ چون دیگر ممالک مخصوصأ عربستان و دیگرافریقائی ها که لباس ملی تثبیت شده دارند, باید تقلید کنند, تصدیق کرده است. درحالیکه, پیراهن وتنبان ازهند است, چپلی ها ازپاکستان است و کرتی هم از دوبائی امارات عربی که تن دیپلومات بیدیپلوماسی اشرف غنی را مستور ساخته است. مدارس طالبان را از پاکستان به افغانستان آورد و گفت: " در افغانستان عدالت نیست چون 98% زندانی پشتونها اند هزاره و تاجک هیچ زندانی ندارند!" حیف است که ازانتحاریون پشتون, از اجنتهای پشتون برای آی اس آی, قاچاقبران پشتون, دزدان پشتون, غارتگران پشتون, غاصبان پشتون, اختطاف گران پشتون و...و... که همه سزاوار محبس اند خود را بیخبرانداخته درکوچه ای حسن چپ با تفکرات ناسالم قدم میزند؛ و اما هزاره وتاجک و دیگرغیر پشتونها برای کسب علم و دانش حقیقی نه کاغذی (پاکستانی) زحمت میکشند و درسهای انسانیت و مدنیت و مردم داری ووطندوستی و فرهنگ و کلتور فرا میگیرند که آنها را ازمحابس به دورنگه میدارد و آنکه درقطارجرائیم فوق قرارمیگیرند شدید ترین مجازات بمقایسه ای مجرم پشتون نصیب می سازند. در گردهمآئی های مدنی شان دردهمزنگ کابل که از طرف جنبش روشنائی صورن گرفت پنجاه نفر فارغان حقوق را با انتحاریون طالبی خود شهید ساختند. ودر گرد همآئی مدنی و قانونی دیگربه امر قوماندان گارنیزیون ارگ فیرها صورت گرفت که زخمیها و شهیدان بشمول فرزند معاون سنا که همه تاجیکان بودند ازخود باقی گذاشت. لیدران تاجیک یکی بعد دیگر ترورگردیدند؛ درحالیکه گردهمآئی طرفداران حکومت در چهارراهی پشتونستان نام نهاد محافظت میشدند. تعجب درینجاست که این گرد همآئی بعد از فیصله ای شورا یا قانون مردمی که در تذکره ای الکترونیکی کلمه "افعان ذکر نشود" صورت گرفت و ارگ نظر به اینکه, "مردم این قانون را نخواستند", قانون و رای مردم را نافذ نکرد؛ دربلخ که مردم فقط والی خود را میخواهند و بضد قانون و شورا نیستند کلمه ای "بغاوت" استعمال میشود: اینست بیعدالتی! ومردم حق دارند تا درمقابل آن صدا بلند کنند واگر تخریش گلو پیدا میکنند مسؤولش محمد اشرف غنی و مافیای متعصب نازی کردار ارگ نشینان وی اند. قرارفرموده ای محمد امین فرهنگ سابق وزیر اقتصاد: یک مامور دولت که بضد استعمال "مادربمب ها" بر سرافغانها سخن زد برطرف شد و به عین لهجه سفیرافغانستان درپاکستان داکترعمرزاخیلوال (سابق وزیر مالیه, مشاورارشد اقتصادی کرزی و رئیس بورد کریکیت افغانستان) که از فروریختن بمب انتقاد کرده بود به او کس چیزی نگفت: این است بیعدالتی و تبعیض. بیعدالتی دیگریکه درخراسان زمین بروزهفتم جدی 1396 مطابق 28 دسمبر 2017 بقلم وطندارعزیز محترم محمد یعقوب یسنا به نشر رسیده است, مینگارد: ".....اکثروزارت های کلیدی مانند دفاع, داخله, خارجه, ریاست امنیت ملی, اصلاحات اداری و خدمات ملی در اختیار تاجیکان بود. اکنون اکثراین نهاد ها ازجمله وزارت دفاع, مالیه, ریاست امنیت ملی, شورای امنیت, ریاست خدمات ملکی, ریاست اکادمی علوم, ریاست دانشگاه کابل با نهاد های موازی با وزارت خانه ها که درارگ ساخته شده و صلاحیت اجرائی بعضی از وزارت ها را دور میزند, بدست قوم پشتون است....". متأسفانه علاوه بربیعدالتی و قومگرائی که ازاین گفتاریسنا برمیآید عطر بد بوی وعده خلافی هم به مشام ها میرسد.
یک رئیس جمهور خوب, ذکر و فکرش شب و روزهمه برای امنیت و آرامی مردمش میباشد. نزد او سیه و سفید, سنی و شیعه, افغان (پشتون) و غیرپشتون, همه افغانستانی اند. دولت و حکومتِ را ازافغانستان میداند نه دولت و حکومت را ازافغان. میکوشد اتفاق و وحدت ملی راستین نه دروغین در وطنش ایجاد گردد. برای مردم خود زمینه ای کارمیسرمیسازد ونمیگذارد جوانانش برای کارمورد دستبرد قاچافبران قرار گیرند و درطول راه کشته شوند. در برابر مردم صادق وراستکار بوده, کار را به کاردانش میسپارد. علم و دانش و تحقیقات را رایج میبخشد. اقتصاد مملکت را از راه صنعتی ساختن و زراعتی ساختن آن غنی میسازد نه از راه مالیه از تبنگ والای بیچاره که میخواهد فقط نان خشک برای چای تلخ والدین پیرخود مهیا سازد. برای مردم خود احترام میگذارد و بخواسته هایشان لبیک میگوید. مامورین صادق و پر کار را که از اقربایش نیست از قومش نیست از حزبش نیست مکافات میدهد, مامور مفسد و رشتخوار و کاهل متجاوز برناموس مردم را که از اقربایش است از قومش است ازحزبش است سزا میدهد....... متأسفانه در ظرف 15 سال مخصوصأ درطی چند سال اخیر محمد اشرف غنی آنچه مردم انتظار داشتند رخ نداد. درعوض وطندوستان وخادم مردم چون ستر جنرال عطامحمد نور والی بلخ, رئیس اجرائیه ای حزب جمعیت را که غیر پشتون است, یک مجاهد صادق و وطندوست است, پر کاراست, از مزارشریف که چند دهه قبل حتی آب نوشیدن نداشت و شهرش چند کوچه و چند بازار بیش نبود, مدرن ساخت, امنیت آورد, میدان هوائی بین المللی ساخت, خط ریل تجارتی با چین دوام یافت, دانشگاه با دانشکده ای طب وساینس و علوم دیگر تاسیس نمود, زرع تریاک را از بین برد, صنعت و تجارت را رونق بخشید. دزدان و رهزنان پشتون تبار وغیر پشتون را بقانون سپرد و مجازات کرد که امروزبعضی از آنها بضدش تپ و تلاش دارند تا بعوضش والی شوند و قاچاق بری را باز رایج دهند. روی این ملحوظات است که نه تنها مردم بلخ بلکه همه افغانستانی های قدر شناس از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب دوستش دارند وبر خدماتش افتخار دارند؛ این فرد والائی که مکافات حق دارد مجازات میبیند و آنکه چون گلبدین به " قصاب کابل" شهرت بین المللی کسب کرده است, محافظ میدهد, قصرها میدهد و ملیونها افغانی یا دالرمصرف مقررمیکند؛ مکافات میدهد, رئیس صاحب جمهور اینست بیعدالتی! درهرجائی دنیا این مرد مکافات میشد مدال عالی میگرفت و بخواسته ای مردمش تا که مردم میخواست بکارش دوام میداد. متاسفانه غنی میخواهد وی را برکنارسازد و بعوضش یک مرد مریض را از بسترمریضی شفاخانه ای (انگلستان) که هنوزسوزن تداوی دربند دست چپش وجود دارد والی بلخ بسازد, بیچاره با بیحالی و نه چندان بلدیت به مصاحبه بازهم تا جائی که میتوانست به ژورنالست تلویزیون جوابهائی ارائه نمود که با یک والی که به ستاندرد بلخیان دانا و مترقی سازگار باشد, قد نداد.
سترجنرال عطا محمد نوربرای سالها درخدمت مردم خود مشغول بود و قسمیکه دربالا تذکریافت از بلخ کهنه و تاریخی یک شهر مدرن ساخت و امنیت وآرامی و روشنائی برای مردم خود تهیه کرد. اینکه چرا محمد اشرف غنی رئیس جمهور اورا برکنارساخت دلیل اصلی اش معلوم نیست. ولی میگویند رئیس جمهورحق دارد مامورین دولت را عزل کند یا مقررنماید؛ من هم به این باوراستم ولی چرا؟ پیاله ای که شکسته نیست میشکند, آرامی که وجود دارد ناآرام میسازد, ثباتی که وجود دارد بی ثبات میسازد و مردمی که خوش و مسرور اند بزجرت غمگساری واندوه جزا میدهد, اتفاقی که وجود دارد بی اتفاق میسازد؛ بفکرمن, یک متفکردوم جهان (؟), یک لیدرخوب (؟), چنین منفی باف و عقده مند نمی باشد.
از پی کاروان شتاب کنید تا درین جاده نقش پا نشوید
تیشه برپای خسته گان نزنید خسته ای را اگر عصا نشوید
سنگ را گر ز ره نبردارید خلق را سنگ پیش پا نشوید
سترجنرال نور, این روش رئیس جمهور را نه پسندید وهم ملیونها افراد جمعیت و اقوام مختلف درولایات مختلف به این طرزالعمل محمد اشرف غنی عدم موافقت نشان داده اند. علمای شورای بلخ و علمای شورای قندهار حکم تکفیر این رئیس جمهور را با دلایل قرآنی و احادیث نبوی و ثبوتهای ویدیوئی که اساسات اسلامی را نمیداند و خانم اول هم که در فتاوی اسلامی در مملکت اسلامی خانم رئیس جمهورباید مسلمان باشد که نیست, فتوای جهاد بضدش صادر کرده اند. این فتوا به اساس قوانین شرعی فتوا, با اجماع علمای دین صورت گرفته است که از فتواهای خود سرانه ملا ها فرق دارد. گروه ها ازهرکنج وکنار یکی بعد دیگر بطرفداری ستر جنرال نور قد علم کرده اند؛ اینکه بکجا میرسد؟ بخدای عالم معلوم است. ولی این جهش مردم باید برای خارجی هائیکه دراموراداری و کلتوری افغانستانی ها دست میزنند هوشدار باشد که مبادا قیام سر تاسری باز براه بیافتد.
ستر جنرال استاد عطامحمد نور در جوار قهرمان ملی احمد شاه مسعود شهید درلابلای دره های هندوکش و کنج وکنار افغانستان رزمید و ابر قدرت عصررا با دیگر همسگران خود بزانو در آورد. متأسفانه کوران حقیقت و بینای تعصب و قومگرائی همه ای خرابی های کابل و مهاجرتهای مردم را بدوش همین مجاهدین میهندوست حواله میدارند و آنها را باغی خطاب مینمایند بیخبر ازینکه باغی اصیل گلبدین بود که بمقابل اولین رئیس جمهور بعد از جهاد حضرت صبغت الله مجددی و بعد پریزیدنت استاد ربانی عالمان دین و مجاهدین جهاد افغانستان با روسها, بغاوت کرد. بروز29 اپریل 1992 یعنی دو روز بعد ازورود مجاهدین در کابل بود که افراد گلبدین قبلأ وزارت داخله را به اشغال خود درآورده بودند دراثرمبادله راکتها با قوای رژیم تقریبأ صد نفر درکابل کشته شد و بتاریخ پنجم می نواحی جدید شهرکابل و میدان هوائی را مورد بمباردمان شدید قراردادند که پنجا وپنج نفر کشته و سه صد نفر را زخمی ساختند (کرونولوژی دکتورعلی محمد زکریا) و تباهی کابل رابه اساس پلانهای مخربه ای پاکستانیها آغازنمودند که تا امروز دوام دارد.
قسمیکه دربالا درصحنه ای تمثیل و شرکت ممثلین مختلف ذکرشد آن فضای آتشین از تخیل به عمل درشعله ورشدن است. آتشیکه در گرفت قسمیکه درآتشسوزی کالیفورنیا برایما تجربه شده است؛ کلبه وقصر, خشک وتر, درخت و گلزار همه را خواهی نخواهی بخاکستر مبدل خواهد ساخت که قدرتهای امریکائی و انگریزی و ناتو هم در مسیر راه صدمات جبران ناپذیری را روبرو خواهند شد وسوخت زحمات و مساعی هفده ساله ای خود را درقعر شعله های آتش مشاهده خواهند کرد.
آتشم صحبتم خطر دارد بامن, به که آشنا نشوید
درس هستی زآتش آموزید منیشینید تا فنا نشوید
بازیهای امریکا در افغانستان رخ دیگر دارد. آنها ازامریکا فقط برای مفاد خود و مردمان خود و غصب ثروت های زیرزمینی افغانستان آمده اند. آنها با وجود پیمانهائیکه با کرزی و غنی امضا نموده اند نه به امنیت افغانستان دلبستگی دارند ونه به آبادی زیربنای افغانستان. هشتاد فیصد کومکهای امریکا از طریق موسسات غیردولتی یا NGO ها که اکثرأ بحیث اجنت های مذهبی و استخباراتی مشکوک شناخته شده اند دوباره به امریکا برگشته است و برای تطبیق پالیسی های خود درافغانستان شاگرد خود اشرف غنی را بحیث مشاور اقتصاد کرزی برای باز سازی و کومک های خارجی فرستادند تا بکمک اکلیل دهن جوال را برایشان بازنگه دارند قسمیکه درAACA فوقأ از آن یاد شد.
طالب ها را توسط کرزی با پنجاه هزار دالر توسط کرزی بپا ایستاد کردند و قرارگزارشات اخیرازطرف پاکستان و مامورین سابق امریکا داعش را هم بمیان آورده اند. هنگام تحریر این نوشته بودم که شنیدم بروز پنجشنبه بیست و هشتم ماه دسمبر 2017 داعشیان مردود در"مرکز فرهنگی تبیان" واقع حوالی پل سوخته مردم ومحصلین فارغ از تحصیل دورهم جمع شده بودند تا در باره ای سی و هشتمین سالگرد حمله ای روسها در تکاوی منزل درمحضرجمع غفیربشمول اطفال مشغول گفت و شنود داشته باشند که انتحاریون دوزخ مکان خود را به اسفل السافلین و چهل ویک نفر مسلمانان معصوم و تشنه ای خدمت بوطن را شهید ساخته امکان دارد تعداد وفیات زیاد شود. علاوتأ, درحدود 96 نفر را زخمی ساخته اند. امریکا نمیخواهد جنگ درافغانستان برای ده ها سال دیگرپایان یابد درحالیکه حمله ای طالبان را در مزارشریف در ظرف دوهفته پایان بخشیدند. چون متصدیان اموردولتی افغانستان از دوستان نزدیک و شرکای فساد های شان اند میتوانند اهداف خود را از طریق آنها در منطقه و درخود افغانستان پیاده نمایند. در پخش فساد و فحشا رول مهم دارند. دین مسیحیت را در بین افغانستانی های غریب و بیچاره موفقانه شیوع داده اند که مسؤولیت آن به آنعده علمای دین میرسد که از دین مقدس اسلام ببلو جور کرده اند؛ قصه پذیرش دین مسیحی از طرف عبدالرحمان نام که همهمه برپا کرد بهمه معلوم است, میگویند امروز در واتیکان مشغول خدمت است. مردم را به دالر و بلند رفتن قیمت اشیا و بازارآزاد, که قطعأ برای افغانستان نبود, از طریق مشاورین ارشد اقتصادی آشنا ساختند. دبلیو بوش با پاکستانیها همدست بود. اگرکوریدور فضایئ را برای جنرال مشرف باز نمیکرد امروز نه طالب میبود و نه داعش و احمد شاه مسعود هم حیات میداشت. بعد پریزیدنت بوش نهصد ملیون دالر را از پروگرامهای انکشافی افغانستان به عراق منتقل ساخت که مشکل اقتصادی افغانستان را دوبالا ساخت و بدرد عراق هم نخورد. اینها همه قصه هایست که بهمه افغانستانی ها معلوم است و آنچه معلوم نیست آهسته آهسته از طرف خود شان و یا ویکی لیک آشکار میگردد.
امریکائیان به اصطلاح کابلیان" دزد را میگوید دزدی کن و صاحب خانه را میگوید بیدارباش". از تقلب انتخابات خوب با خبر بودند حتی امکان دارد ماشین های چاپ کارت های تقلبی را برای تقلب کاران ارگ نشین امروز تهیه کرده باشند. امریکائی ها به داکترعبدالله وعده های داده اند که تا امروز به آن وفا ننموده از وی در برابر تاجیکان بمفاد اشرف غنی استفاده نموده دراخیروسایل بدنامی اش را هم فراهم نموده اند. در حقیقت برای پیدا کردن پایگاه درافغانستان, این مملکت را معروض تهاجم چین وروس هم ساخته اند. میشنویم که روسها قوای عسکری خود را بصوب تاجکستان و دیگر سرحدات افغانستان به بهانه ای وقایه از نفوذ داعش و طالب درین مناطق بحرکت درآورده اند. امکان دارد سفر ناگاهانی معاون رئیس جمهورامریکا آقای پنس بعد از موفقیت بزرگ قانون تکس که باید در امریکا میبود و تجلیل میکرد درلابلای تاریکی شب بیخبر وارد کابل گردید و از میدان هوائی بگرام با هلیکوپتربملاقات اشرف غنی مشرف شد, روی همین دلیل باشد. وهم این سفر آنی امریکا به افغانستان امکان دارد به رابطه با تشنج و بی ثباتی دولت داری غنی و بخشم آمدن سرتاسری مردم بعد ازحوصله مندی طویل از بیعدالتی و فساد وعدم مساوات او؛ پر یزیدنت ترمپ را تکان داده باشد که معاون خود پنس را عاجلأ با سفرخفیه ای شبانه به افغانستان روان کرد.
آنهائیکه در افغانستان برای امریکا خدمت مینمایند بدانند تا وقتی امریکا با آنهاست که توانسته اند از ایشان بمفاد خود استفاده کرده بتوانند. اینها باید از برخورد امریکا با شاه ایران که سالها دوست شان بود و برای CIA در داخل ایران برای فعالیتهای منطقه جاداده بود و نکسن را درانتخابات دوردومش کومک های مادی کرده بود حتی برای تداوی به او اجازه دخول به امریکا نداده اند.
"محمد محمد مُرسی عیسی العیاط" کاندید اخوان المسلمین که درانتخابات دیموکراتیک 2012 بحیث پنجمین رئیس جمهور مصرانتخاب شد, به روز چهارشنبه دوازدهم سرطان 1392( سوم جولای 2013) دراثرکودتای نظامی توسط فرمانده ای ارتش مصرعبد الفتاح السیسی (ژنرال طرفدار امریکا) معزول و "بجرم تحریک خشونت ها بین نیروهای امنیتی اش و معترضان" که منجر بمرگ سه نفرگردید و هم به اتهام جاسوسی برای قَطَر درحالیکه با اسرائیل (دوست امریکا) قرابت و همکاری بیشتربنیان گذاشته بود به بیست سال حبس و تقریبأ تباهی همه اخوان المسلمین خاتمه یافت. یعنی چون به پلانهای امریکا با وجود همکاری با اسرائیل که امکان داشت صلح و حل قضایای فلسطین و اسرائیل آغاز یابد بدون توجه به ناخوشی دوست اسرائیل خود وی را توسط اجنت های خود عزل و به زندان انداخت. شما اجنت های افغانستانی شان اگر بمفاد شان کاربکنید خوب و الا به سرنوشت های گوناگون که ندانید از کجا وارد شده است,مانند پیشینیان, مجازات خواهید شد.
از همه مهمتر شاگرد شان اشرف غنی تا وقتیکه به رای ازبک ها ضرورت داشت ستر جنرال دوستم را در تکت خود معاون رئیس جمهور معرفی کرد و بعد که موفق شد اورا با توطئه ای ایشجی از موقعیت انتخاب شده اش با رای مردم نه انتسابی اش غیرقانونی برکنار ساخت. درحالیکه, پشتونهای چون فاروق وردک, عمر زاخیلوال و دیگران را براساس اصل پشتونیزم به امن و با بادی گارد ها در موقعیت های حساس نگه داشته است.
صبح روز چهارشنبه 27 دسمبر 2017 ازیک خبرعاجل که ازطریق فیسبوک پخش شده بود دریافتم که سخنگوی ریاست جمهوری محترم حسین مرتضوی به CNN گفته است که ستر جنرال عطا محمد نور والی بلخ به کار خود ادامه خواهد داد. بعد فرهاد عظیمی نماینده ای مردم بلخ درمجلس نمایندگان که یکی از نزدیکان ستر جنرال عطا محمد نوراست اظهارداشته است که رئیس جمهور بار دیگر ستر جنرال را "به ابراز حسن نیت" بحیث والی بلخ تعیین کرده است. بروز 30 دسامبر2017 محترم طارق نور فرزند والی بلخ اعلان کرد که پدرش بدفتر کارخود دربلخ دوباره بکار خود آغاز کرده است. اما والی بلخ به تجارب دیگران که در بالا ذکر یافت بدقت توجه کند زیرا امکان دارد پلانی چون مُرسی درجریان باشد. امروز قیام سر تاسری در تشکل است و نباید این قیام چون "بوطل سوداواتر" کف تولید کند و بعد بیک سُودای آبگینِ بدمزه ای سرخ رنگ, مبدل گردد و مردم را درحال تهوع سرگردان سازد. و هم برای رئیس جمهور: چرا کاری کند "عاقل" که باز آرد پشیمانی!
ای دل مرو سوی خطر, گر میروی لرزان مباش
از رهزنان غافل مشو, از دشمنان ترسان مباش
باد بهاران شو که تا در مقدمت گل بشگفند
چون گردباد هرزه گرد دردشت سرگردان مباش
همدست ما گر میشوی, پای کسی دیگر مگیر
با دوست چون پیمان کنی, با غیرهم پیمان مباش
فانی بکیش عاشقان, درفکر خود بودن خطاست
یا از سر و جان در گذر یا عاشق جانان مباش
درین قسمت نوشته, چهارمین رئیس جمهور مصر "محمد حسنی سید مبارک" بخاطرم خطورکرد که تاحدی با روحیه ای این نوشته تماس میگیرد وچگونه اعتراضات جوانان مصری به استعفای او که یک حکمران مقتدر منطقه بود, منجر گردید. (از ویکیپیدیا) باید با شما درمیان بگذارم.
حسنی مبارک غریب بچه ای بود که از دانشکده ای نظامی مصر فارغ شد و بعد به دانشکده ای قوای هوائی داخل و تحصیلات عالی خود را به اکادمی نظامی شوروی سابق تکمیل نمود. در پایان جنگ با تاکتیک ماهرانه ای یامکپور در اکتوبر 1973 با اسرائیل بخاطر موفقیت نیروهای تحت قیادتش لقب "قهرمان ملی" گرفت وبه قوماندانی قوای هوائی عز تقررحاصل کرد و دیری نگذشته بود که معاون رئیس جمهور شد. بعد از ترور "محمد انورالسادات" رئیس جمهورمصر در روز ششم اکتوبر 1981 بریاست جمهوری مصر رسید وبروز 14 اکتوبر رسمأ بکار آغاز نمود. برای سه دوره بدون مقابله مقام ریاست جمهوری خود را حفظ کرد. در دوره ای چهارم ریاست جمهوریش بود که برای 17 روز اعتراضات سرتا سری در میدان التحریر قاهره بر پا شد. در روز هژدهم تحصن در میدان تحریر بود که مردم خبر شدند حسنی مبارک از مقام ریاست جمهوری استعفا میدهد و این امردر روز 11 فروری 2011 رخ داد وحکومت را "نظر به شرایط دشوار کشورش" به "شورای عالی قوای مسلح مصر" بریاست جنرال چهارستاره محمد حسین طنطاوی واگذار شد و خود به صوب شرم الشیخ در شبه جزیره ای سینا بحرکت افتاد. در روز 28 فروری دادستان عمومی مصر(مدعی العموم) حسنی مبارک و خانواده ای اورا ممنوع الخروج و اموال و دارائی های او و خانواده اش را توقیف کرد. حسنی مبارک به محاکمه کشانیده شد و باوجودیکه مریضی قلبی که داشت با تذکره در قفس محل محکومین در محکمه آورده میشد. دراستماع سوم محکمه " به دلیل کشتار مردم" به حبس عمری محکوم گردید. همراه با او وزیر داخله اش "حبیب العادلی" با عین جرم محکوم به حبس ابدی گردیده دو پسر حسنی مبارک هر یک "اعلاء" و "جمال" از تهمت به فساد تبرئه حاصل کردند. حسنی مبارک در روز22 مارچ 2017 بعمر 89 سالگی از شفاخانه ای عسکری مصر آزاد شد.
این مرد که برای اولین بار در محاربه با اسرائیل بر آن غلبه حاصل کرد و افتخارات عظیم ملی و بین المللی برای مردم و کشور خود نصیب ساخت, سیستم آزاد عدلی و قضات محکمه ای اسلامی بود که قانون مملکت را به جنایت "کشتار مردم" بر این شخصیت برازنده و قهرمان مردم خود تطبیق نمود. آیا در افغانستان چنین محکمه اسلامی و قضات دانا, ایماندار و با شهامت وجود دارد که روسای جمهور مملکت راکه متهم با کشتارهای بیحد جوانان تحصیل یافته و طفلکان بیگناه و مرد و زن خادم مملکت متهم بوده, دربیعدالتی و تبعیض و بیکفایتی های متعددیکه با فساد اداری همراه است ومملکت را مفسد ترین ممالک جهان ساخته اند و در بالا با یک تعداد محدود خیانت های دیگر اشاره شد, به محاکمه بکشانند؟ و ممنوع الخروجش سازد و دارائی های ائرا صبط کنند و بخودش حبس عمری مجازات دهند؟ منتظریم! ولی سالیکه نیکوست از بهارش پیداست: میدان هوائی بین المللی کابل بنام حامدکرزی رئیس جمهور پیشین که بفکرمن و با شواهدیکه در دست است یک خاین ملی بشمار میرود, تا هنوز در نظرها جلوه گر است.
اشکم فسانه گوید و لب همچنان خموش بی گفتگو ببین که چسان قصه میکنم
چون قصه گوی پیر بهر کوچه میروم جور ترا به پیرو جوان قصه میکنم
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته