دوگانگی شخصیت - نامه ای به دکتر رنگین دادفر سپنتا

۶ قوس (آذر) ۱۳۹۶

با سلام و تحیات جناب آقای دکتر سپنتا

جناب دکتر با تمام احترامی که نسبت به جایگاه علمی شما دارم تنها خواستم به عنوان دانشجوی رشته علوم سیاسی مطالبی را با شما شریک سازم .

جناب دکتر در میان روشنفکران و دولتمردان دولت قبل ، شما از نمونه های شاخص و به گفته دوستان گل سرسبد بودید که با ابراز کلمه شاهد ازسوی آقای کرزی ریاست جمهوری اسبق دال بر این مدعاست. جناب دکتر مدتها قبل زندگی نامه شما را بارها مطالعه کرده ام، ساعت ها مصاحبه های شما را مرور کرده ام ، وقتی نوجوانی از کرخ هرات سر برون می آورد ، به دنیای شگفت انگیز کابل می آید و با تلاش و جهد برای ادامه تحصیل عازم آنکارا شده و راهی برلین و اشتوتگارت میشود ، با زبانهای مختلف زنده دنیا از قبیل انگلیسی ، ترکی ، آلمانی تکلم می کند و تا آنجا در حد استاد دانشگاه با درجه علمی دکترا شروع به کار میکند طبعا با شخصی زحمت کش ، باهوش ، متفکر با اندوخته های و تجربیات علمی مواجه میشویم که بیشتر ذهن پژوهنده را بر تمرکز بیشتر نوشته ها و صحبت هاجلب می کند، باری روانی لهجه و گفتار شما در ویدویی به زبان آلمانی را دیدم سنگینی و سهمگینی زبان را می توان به راحتی لمس کرد ، زمانی که شما متن توافقنامه امنیتی میان آمریکا و افغانستان را نوشتید ، زمانی که شما متن بیانیه در سالیاد خان عبدالغفارخان را آغاز کردید ، تدوین دکترین سیزده ماده وزارت امور خارجه برای اولین بار،  مقاله های ژرف شما در هشت صبح ، ذکر مطالبی ارزنده در نشست ها و مخصوصا گفتگوی های امنیتی هرات ووو ... در کل جدا از پست های پالیسی سازی و اجرایی شما در دولت قبل، از نگاه علمی ، ادبیات نوشتاری و گفتاری ، گریز زیرکانه از متن به حاشیه با مهارت و متانت خاص شما را در متمایز می سازد و اما گهگاهی بعضی موضع گیری های شما مانند بمب های کیمایی هیروشیما و ناکازاکی ذهن آدمی را منفجر کرده و با دنیایی از سوالات و ابهامت مواجه میکند  البته من شما را به پیرو ماکیاول متهم نمی کنم و هرگز با خانواده مدیچی سر جنجال ندارید ، اما بحث لوی جرگه سنتی برای تنها راه برون رفت از مشکلات دولت فعلی از زبان شخصی با پس زمینه قوی مانند شما برایم شک اور بود . جناب دکتر ابتدا داستانی کوتاه برایتان از لوی جرکه و تجربه شخصی ام در حد یک سطر می گویم تا سرآغاز سخن باز شود. در دولت شما اولین بار در خیمه لوی جرگه جهت اشتراک در جرگه ملی جوانان و شریک ساختن نظریات با دولت افغانستان، امریکا ، ملل متحد اشتراک کردم . قبل از برگزاری با جوانان مسول برگزار کننده رفت و آمد داشتم شاید شما بهتر از من بدانید به چه پایه هایی در درون ارگ وصل بودند ، با رفت و آمد اکثریت دوستان را از چهره و نام آشنا شدم تا اینکه روز جرگه فرا رسید ، آنجا ریس ، هیات اداری همان دوستان برگزار کننده اسامی همه را در کمیته ها تقسیم کرده بودند و ما در کمیته ای شروع به کار کردیم ، اعضای کمیته یکدیگررا برای اولین بار می دیدیم و بحث بالای ریاست کمیته ، معاون و منشی در هر کمیته شروع شد تا از میان هر کدام خواستار تصدی پست ها ، تنها عده ای محدود در هر کمیته یک کاندید داشتند ،این روسای کمیته ها از قبل تعیین شده بود با جابجایی اشخاصی در کمیته ها بر میزان موفقیت خود افزوده بودند و اکثریت روسای کمیته ها از همان برگزار کنندگانی بودند که روزهای قبل در آشنا شده بودیم ، باورتان میشود جناب دکتر! با این همه مصارف گزاف ، حضور جوانان از سی و چهار ولایت تنها یک تیم تصمیم گیر بود و بالاخره روسای کمیته ها با مسولین جرگه بعد از رایزنی های پشت پرده در مکانی بسته به قطعنامه ای توافق کردند و طبعا همه چیز از قبل تعیین شده بود و این همه جوان در خیمه لوی جرگه نظریات شان هیچ جایی نبود خلاصه متن طبق خواست ارگ ، تیم مشخص به آمریکا ، ملل متحد پیشکش شد که همه نشات گرفته از تفکر چند شخص بود . حالا سوالی که ذهن مرا درگیر کرده است مکانیزم این جرگه های سنتی که شما مشتاق آن هستید چیست و چگونه اراده مردم را میتوان بر دولتمردان تحمیل کرد ؟ آیا این سیستم فرسوده و سنتی میتواند در عصر جهانی شدن ، وابستگی دولت ها ، شکست مرزهای دولت – ملت ها افغانستان قرن بیست و یک را نجات دهد ؟ چگونه میتوان ضامن اجرایی و صداقت این گونه جرگه ها شد ؟ چه اشخاصی دعوت و چه اشخاصی تصمیم گیری میک نند ؟  با حضور نهادهای دموکراتیک ما چگونه سرنوشت کشوری که آماج حملات گروهک های تروریستی مختلف شده است را به دستان چند بزرگواری که کهن سال ظاهر شاهی ار قرا وقصبات سپرده و خود در سایه آن احساس آرامش کنیم ؟  جناب دکتر! خیلی درد آوراست وقتی این گونه راه حل ها از زبان اشخاص روشنفکر دانشگاهی و متصدی پست های بالای دولتی شنیده می شود ، خوشحال میشوم اگر در مورد تصور خود از لوی جرگه سنتی برایمان وضاحتی در همان روزنامه هشت صبح تنها منبع مقاله های تان بنویسید تا سوالها جواب پیدا کند .

جناب دکتر فکر میکنم شما فراموش کرده اید قانون اساسی تنها منبع صدور جواز برای برگزاری لوی جرکه شخص ریاست جمهوری را نام برده است ، با آنکه من هم مانند شما موهایم رو به سپیدی روان است ولی گهگاهی کهولت سن تنها آلزایمر را پیشکش می کند. در لوی جرگه مشورتی پیمان امنیتی با آمریکا دولت شما مخالف رای ملت از امضای پیمان امنیتی منصرف شد و اینکه شخص ریاست جمهوری اسبق در پی چه بودند الله و اعلم ، اما باید گفت اگر دولت شما با پشتوانه مردمی آن پیمان را امضا میکرد ضمانت اجرایی مستحکم تر و قوی تر نسبت به امضای پیمان میان سفیر و مشاور امنیت ملی به مراتب قوی تر بود ولی دولت شما قبول نکردید و چه ضمانتی وجود دارد نتیجه برآمده از لوی جرگه شما و شخص آقای کرزی از سوی ریاست جمهوری مورد قبول واقع گردد و تنها افغانستان را به جولانگاه سقوط نزدیک کند و مانند قبل مردم افغانستان را با کوله باری از امید و رای در جرگه نا امید کند ؟

جناب دکتر من دانشجویی هستم که تجربه احراز پست های عالی دولتی مانند شما را ندارم و از دوسال بین سو نسبت ادامه تحصیلات عالی در خارج از کشور در دولت فعلی هیچ گونه پست ، معاش و مسولیتی ندارم اما اگر روزی به تجربیات ، کارکردها ، سن و سال شما برسم بیشتر ترجیح خواهم داد در گوشه ای از کتابخانه فراخ و بزرگ برای کشوری که با فقر علمی مواجه است  تجربیات خود در عرصه دولت داری، تداعی سوالات تحقیقاتی ، نگارش مقاله های علمی ، تالیف کتاب  و اشتراک در نشست های علمی داخلی و خارجی برای نسل حال و آینده کشورم مشغول باشم تا جوانان مجبور نباشند نسبت عدم منابع و ماخذ ازکشورهای همسایه که آنها هم اهداف مشخص خود را دارند استفاده کنند و یا با هزیان گویی ها مواجه شویم .

جناب دکتر در صحبت های اخیر آقای نبیل رئیس اسبق امنیت ملی ، در دولتی که شما یکی از پایه های اصلی تصمیم گیری و متصدی پست عالی در دولت قبل به خیانت های ملی متهم شده اند که شما نیز در آن شریک بوده و عامل زایش این حکومت دوسره فلج که عملا دو قوه مقننه و اجراییه آن به شدت آسیب پذیر و غیر مشروع می باشید  بوده اید و با خاموشی برای حفظ پست و مقام افغانستان را به سالهای قبل بازگشتانید ، همانطور که شما به عنوان متصدی پست مشاوریت امنیت ملی و وزارت امور خارجه در تغییر دیدگاهها دنیا و تغییر جغرافیای جنگ دو قطب جهانی از افغانستان ، عدم استراتیژی مشخص جنگی ووو ... ناکام بوده اید و این تاوان را مردم مظلوم و محروم با شهادت فرزندان خود ، زنان بیوه و یتیمان پرداخته اند و اینگونه خیانت های ملی را به مراتب فراموش کرده اید و حالا اصرار بر برگزاری سیستم سنتی انتخاباتی که در مقابل نهادهای دموکراتیک و نسل جوان امروزی پاسخگویی ندارد دارید تا باز هم بتوانند تیمی که چهارده سال سرمایه ملی کشور را به تاراج دادند، برنامه های مهم انکشافی را نتوانستند اجرایی سازند به اریکه قدرت تکیه زنند. امیدوارم ما همانطور که موفقیت ها را با سربلندی یاد میکنیم ، شکست ها را نیز جوانمردانه اعتراف کرده و بیشتر از بیش عامل درد و غم مردم نباشیم . این دولت از دولت شما به مراتب ناکام و در جنگ  زرگری برای امتیازگیری میان ارگ و سپیدار می گذرد و همه می دانند کشور ما بهترین روزهای عمر خود را به دستان چه اشخاصی گذراند و می گذراند.

با عرض حرمت

محراب الدین شیرزاد

دانشجوی دوره دکترای علوم سیاسی، دانشگاه مرسین، ترکیه







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

اسرار12.12.2017 - 12:25

  در اوج شکل گیری رونددموکراتیک تجمع وسیعی روشذفکران ازجریانات فکری وسیاسی تحت نام پیمان کابل اغای اسپنتا ملاقات داشتند با حامد کرزی .بعد ازملاقات اینگونه گزارش فرمودند: کلمات کاملا به یادم هست "انسان هاوشخصیت زیادی را دیدم وملاقات نمودم اما احمق همچوکرزی راندیده ام "مدت نگذشت درمراسم فاتحه خوانی یکی ازبستگان اخر فقید با جمعی از اعضای پیمان کابل به شمول اغای اخرجلسه سرپایی برپاشد اغای اسپنتا باشوروشعف زایدالوصف بیان نمود دولت مرادردوپست کاندیدنموده است وزارت داخله ووزارت خارجه اچازه دهید تا یکی را انتخابذمایم هرکه هرچه گفتند من از ایشان پرسیدم "همان دولت احمق ها"درجواب چنین فرمودند:دولت کرزی انتخاب جامغه جهانی نه اراده کرزی؟حال این سوال پیش میایدکه درانتخاب لوی جرگه عنعنوی چیزکه را ازجامعه جهانی لمس نموده اند به قول ایازسلطان این جورانسانهای فاقد دیدگاه مزدوران خان اند نه مزدوران بادنحان"به عقیده من برداشت بعضی ازدوستان از گلمه روشنفکرقدری سطحی است به قول کارل مارکس جامعه شناس سده نزدهم"جایگاه ارتجاعی ومتغییر قشر روشنفکر برخواسته ازموقعیت اودرپروسه تولیداست چون این قشراز راه فروش نیرویی فکری اش امرارحیات میکند درتحولات اجتماعی دچار نوسان دوگانگی وچند گانگی است تصادف نیستکه اقائ انورالحق رهبر حزب سوسیال دموکرسی افغانستان ازنظرنظامیکه که خود ازجمله معماران ان است بنابه عوامل دور می افتدبااقای مولوی قلم الدین وزیر امربالمعروف طالبان {وزیرتفتیش عقائد}دست به تشکیل اپوزیسیون می زند اقای اسپنتا سوسیال دموکرات پیروی مکتب فرانکفورت مادامیکه نظام حاکم نیمک نگاه به سویش نمیکند مبلغ لوی جرگه عنعنوی میگردد تا از این طریق سالاربزرگ ودلباخته نظام قبیلوی یعنی کرزی رابه صحنه بر گداند تادراین جنگ قبیلوی درانی وغلجائ چیزکه نسیب اش گردد.باورمن این است که این اقایون نه به ارزش های دموکتیک باورداشته اند نه به ارزشهای پای بندی دارند اینها فقط به خاطر گسب امتیازشعارهای سوسیالدموکراسی را سر میداده اند ناگفته نماند خط روشنفکران متعهد ورسالتمنداز اینهاجداست

خواجه محمد نعیم قادری02.12.2017 - 06:10

  جناب آقای شیرزاد! سلام بر شما و اندیشه های والای شما. می گویند از کوزه همان بیرون تراود که در اوست. آن چه را که آقای سپنتا به عنوان آخرین راه حل پیشکش کرده است، نشان دهنده ضعف شخصیتی و فکری اوست . که با تأسف باید گفت که جناب آقای سپنتا با داشتن این همه دیپلوم در علوم سیاسی آخر سر از آغیل قبیله در می آورد. ارائه چنین طرح و نظریات قرون وسطایی از یک تحصیل کرده مکتب فرانکفورت خیلی بعید است. اما گاهی زخرف دنیا چشم بصیرت انسان را کور می کند. آقای سپینا نمک گیر خان دیپلوم دار (حامد کرزی ) است. و او باید وفاداری اش را به نظام قبیله به اثبات برساند. و تداوم این نظام منحوس و نکبت بار را از طریق نظریه های متفکرانه اش تظمین کند. و بگوید: [آخرین راه حل} تدویر لویه جرگه است. هر چند آقای اسپنتا تحصیل کرده غرب است و اما مشرب شرقی دارد و قبیله را بر مدینه ترجیح می دهد. در حکومت خان های دیپلوم دار (کرزی و احمدزی) معدود دانشمندان واقعی شرکت داشتند. چون آن بیش از آن که کسی را بخواهند که اعمال و گفته های آن را نقد کند و نظریه پردازی کند. یک مشت آدم بلی قربانگوی می خواستند. که آقای اسپنتا هم یکی از جمله بلی قربانگو های ارک سلطنتی به شمار می رود. آقای سپنتا به خاطری متوسل به راه حل های قرون وسطایی شده است که دیگر از هر طرف نا امید شده است. او اعتبارش را به عنوان یک روشنفکر نزدم مردم از دست داده است و حالا مجبور است که برای پیدا کردن یک جای پای در نظام قبیله از قلم نیافتد و باید به دهل قبیله گرایان برقصد. در فرجام یاد آوری می کنم که لوی جرگه نسخه شفابخش مشکلات کشور ما نبوده و نه خواهد بود . تمام لوی جرگه ها نمایشی و فرمایشی بوده حال زمان تحکیم نهاد های مدنی و همه پرسی است. و السلام علی من اتبع الهدی

Ghulam Mohammad Dastgeer27.11.2017 - 22:41

  شیرزاد صاحب قسمیکه قبلأ هم تذکراتی داده ام باز دوباره می نویسم که لوی جرگه ها هیچوقت بمفاد مردم نبوده دولت برای برآوردن اهداف چند نفر در دولت و پرشدن جیب های چند نفر دیگر شان کدام مفاد دیگر ندارد و هم کرزی و باند شان میخواهند این لوی جرگه را با استفاده از روش نادر غدار براه بیاندازند تا ده ها (ممکن صدها؟) نفریکه روزانه پلو مبدهد برایش رای دهند که ما بجز کرزی کسی دیگر را نمی پذیریم تا اورا پادشاه خود اعلان نمایند و آرزوی پاکستان بر آورده شود. و هم میخواهند که قرار داد با امریکا را که به نفع مردم افغانستان است نه پاکستان و آی اس آی فسخ نمایند. چرا آن پول درین زمستان بمصرف طفلکان گرسنه و با برهنه نمی رسد. جرگه یک عنعنه ای پشتون ها است که برای رفع مشکلات فامیلی و زراعتی خود بکار میبرند و بر دیگر اقوام افغانستان نباید تحمیل شود. داکتر غلام محمد دستگیر
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محراب الدین شیرزاد