بانوی ساری سبز

٢٨ قوس (آذر) ١٣٨٩

چند حرف درباره ی کتاب (روزهای من)  آر . کی . نارین

 کتاب روزهای من یکی از سه خود زیستنامه های نارین هست . دو کتاب خود زیستنامه دیگرش "روزنامچه  ی بی تاریخ"  و " زنده گی نویسنده گی" وی بوده که نقل کننده حجم آفریننده گی و تجربه وی است. کتاب روز های من بیانگر زنده گی شخصی نارین می باشد. این نویسنده بزرگ هند نود و چهار سال عمر کرد که یک زمان قابل ملاحظه هست. در کتاب روز های من  نارین نیمی از عمر خود را نبشته و به نقل نشسته است. درین کتاب وی نوع کسب تجربه تدریجی را در زنده گی خود بروی ورق ریخته . نویسنده درین کتاب روزهای شاد کودکی اش، خاطره های خوش و حزن آورش را یاد میکند.

تا انجایکه بیادش می آید از گذشته و روزهای از دست رفته اش می نویسد . او مسیحی نبود اما مکتب را در مدرسه مسیحیان هند تمام کرد. زمانیکه بابل درس داده میشد وی بدرستی به آن پی نمیبرد و آنرا درک نمیکرد. مادامیکه مسیحیان خدایان وی را ناشایسته و بیکار میخواندند وی خیلی آزرده میشد، و معبد " پونیا" مادر را بیاد می آورد جای را که او بیشتر از همه جا دوست داشت و اعتقاد و احترام زیاد به آن معبد داشت. مهمترین یادگار دوران کودکی این نویسنده بزرگ هندی جنگ اول جهانی هست.

بعد از ختم امتحان های سال اخیر دانشگاهش وی به دهکده ی عمویش سفر کرد و همین سفر بود که زنده گی وی را متغیر و خودش را شیفته ساخت. جایکه برای بار اول نارین دل باخت و عاشق دختری "ساری سبز" گردید.

دختری را که نارین عاشقش گشته بود چهره سفید کمرنگ و ساری سبز داشت که نارین همه را به شبیه او میدید و رنگ سبز را میپرستید. اما شوربختانه عشق نارین یک جانبه بود، او نتوانست در عشق نخستش کامیاب و پاسخی گرمی از جانب مقابل دریابد. نارین در سال 1933 با خواهرش به "کایمبتور" رفت وی یکبار دیگر عاشق دختری بنام " راجما" دختری سرمعلمی گردید.  نارین میخواست تا با وی ازدواج نموده و عشق گذشته اش را بدست فراموشی بسپارد که همینطور هم شد.

در رسوم و عنعنه هند اینست که زمانی دو جوان میخواهند با هم ازدواج کنند  باید بخت و طالع خود را نزد زاهد هندی " مرتاض" ببینند . طالع نامه را خود نارین تغیر داد چون او اینبار نمیخواست تا عشق دومش را نیز از دست بدهد. وی مقداری پول  قرض گرفت تا به خانمش "ساری سبز" خریداری کند وی بعدا  برای اینکه خود را از قرض رهای بخشد شروع به نوشتن نخستین ناول اش " آموزگا انگلیسی" نمود. و این ناول یگانه درآمد و حاصل کار نارین برای خانمش " راجما" بود.

نارین بعدا شروع به کارهای ژورنالیستی کرد .همانند یک خبرگذار هندی رفت و آمد ازین کنار شهر به آن کنار شهر را آغازید، وی در مدت کم  به یک نویسنده و آفرینشگر خارق العاده مبدل گردید. وی با تجربه خوبی که داشت داستان های تخیلی زیادی نوشت . نارین "رامیانه" را به زبان انگلیسی درآورد و ناول "سوامی با دوستانش " را در سال 1935 نوشت . کار های دیگرش همچون "حجره تاریک" و چند زیستنامه و اثر پر ارزش دیگر هست. وی در سن هشتاد و شش سالگی " قصه های مادر بزرگ " را تحریر کرد و خود را منحیث یک نویسنده منحصر بفرد ثابت ساخت.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



طارق پیروز