قرآن به زبان همه؟
۲۸ عقرب (آبان) ۱۳۹۶
شکایت نخستین
با اطمینان ابراز میدارم، که گزینش این عنوان ( قرآن به زبان همه ) تنها بر آن نیست که محتویات متن را بر دوش می کشد، بلکه قصد از گذاشتن چراغ سرخ بر سر راه خواننده از آن است، تا باشد از کنار این نبشته ( به جرم طولانی بودن آن) نخوانده نگذرد.
از آن جایی که آشکار شده است تا سخن از مذهب، خدا و قرآن در میان می آید، خون در رگ های برخی از مردم می جوشد. برای یک عده هم این گونه مباحث، حتی سبب خنثا شدن عقل شان می گردد.
در چنین صحبت ها، کمتر تجربه کرده ام که طرف سخن معقول را که عقل بپذیرد، تحویل داده باشد، تا از خیر خردمندی وی جام آب سردی روی عقل پرسشگر من بیفتند . گاهی هم این گونه صحبت ها به بحث ها و درنهایت در هوای غبارآلود از ناآگاهی و تعصب طرف و تشنگی عقل پرسشگرمن، به رنجش ها مبدل شده است .
به مفهوم دیگر در جامعهٔ سنتی ما هر آنچه با مُهر تقدس سیف ‚Safe’می شود، مورد بحث قرار دادن آن ممنوع و غیر مجاز بوده کفر تلقی می شود .از این جاست که هرکسی هم روی این سلسله موضوعات عمیق تر از معیار تعیین شده می نگرد، بدون چون و چرا کافر شناخته شده است.
خوب شما خواننده ی گرامی ! حالا چی می شود قبل از آن که سنگسارم کنید، زحمت خواندن این نبشته را تا آخر بر خود تان روا بدارید.
ابراز یک واقعیت تلخ
در اکثر جوامع بشری به ویژه در جامعهٔ افغانستانی مان، بیشتر سرسپرده گان و وفادارترین مردم، چه در عرصه سیاسی ( احزاب مختلف سیاسی ) و چه در چارچوب اندیشهٔ مذهبی افراطی، انسانهای کم دانش و بی سواد را تشکلیل میدهد. کم دانشی و یا هم بیسوادی دلیل بر آن است که سیاستمداران و افراطگرایان مذهبی به ساده گی بر طرز تفکر آنها مسلط شده و شستشوی مغزی نمایند. در نهایت تا سرحد مرگ از ایشان برای اهداف خویش بهره بگیرند. انسانی که دانش کافی برای تحلیل و تفسیر جهان پیرامون خود را ندارد و دنیا را با عینک گماشته شدهٔ دست دیگران می بیند، می تواند به ساده گی قربانی ندانسته های خود گردیده و بازیچهٔ دست هدفمند دیگران گردد.
با همین دلیل می توان ثابت کرد که تمام انسانهای که در گروهای افراطی مذهبی، احزاب سیاسی، تروریستی و غیره فعالیت دارند ذاتن انسانهای بد نیستند ( افزون بر آن که اگر بیاندیشیم، انسان ذاتن زشت به دنیا نمی آید، بلکه به دلایل مختلف یکی هم همین که در بالا یاد شده است، گمراه ساخته می شود. ) .
حکمتیار را مثال می آورم
به گونهء مثال دارندۀ عقل سالم پذیرا است که حزب اسلامی گلبدین، یکی از خونخوار ترین احزاب سیاسی در افغانستان است. اما منکر شده نمی توانیم که یک تعداد آنهم نچندان بسیار کم در سیاه چاه زمان چنان غرق هستند که هرچه ( حضرت گل بی دین ! ) برای شان می فرماید، به آن فرمایش وی، چون خط قرآن گرامی میدارند.
آنچه در این جا قابل بحث است، این است که تمام هواخواهان این حزب، قاتلان و آدمکشان نیستند، همینگونه حتی در میان گروه های تروریستی طالب و "دولت اسلامی" و یا "داعش"، عدۀ بسیار ذلت زده گانی هستند که سیاه را تا سپید فرق کرده نمی توانند چه رسد به تفسیر و تحلیل و برداشت از کتاب های آسمانی و فلسفهٔ مذهب، شناخت پروردگار، انسان، عدالت و جهان پیرامون شان.
"روشنفکران" چشم بسته
در کنار تمام ناهنجاری های که نام گرفتیم، این هم سزاوار مراقبت و باریک بینی خیلی جدی است که تنها این گروپ بی سوادان درد جانکاه جامعهٔ ما نیستد، بلکه سرطان کشنده تر روزگارمان، یک طبقه جوان ظاهراً روشنفکر، که در حقیقت باید چشم بینای جامعه باشند، هستند. این گروپ ( به گمان خود شان عقل عالم ) در دو سه دهۀ اخیر شگفته شده اند. این گروپ چه کسانی هستند؟ بیشتر این طبقه دانش آموزان ، « حتی یک تعداد استادان دانشگاه، و مکاتب...» هستند که در دهه های اخیر افزون بر تعلیم مکتبی، مطالعات و دریافت آگاهی شان از مذهب، سیاست و جهان پیرامون شان در چارچوب خطبه های ملا ها در مساجد و چند کتاب مسایل مذهبی چاپ شده در پاکستان و امثال آن خلاصه می شود. حالا در این نسخه زهرآگین، بدبختی های سیاسی زمان را ( سیاست فریبکارانه امریکا و همراه هانش ) برای این طبقه ( تجاوز و استبداد کافران ) که سختی گره را محکم تر می سازد، هم علاوه بکنیم میدانیم با چه بلایی گرفتار هستیم
شاید واهمه نباشد اگر بگویم این سرطان(درک نادرست مذهب و عقده در برابر سیاست فریبکارانهٔ قدرتمندان عصرما ) با سرعت وحشتناکی شاخ و پنجه می کشد بی انکه توجه شایسته وبایبسته و جدی که سزاوار آن است، از جانب جامعه مدنی و روشنفکران نیک اندیش صورت بگیرد!
قتل فرخنده را در نظر آوریم
برای درک بیشترخواننده گان گرامی، یادجگرسوزشهادت فرخنده ی مظلوم را تازه میکنم. هنوز بسیار نگذشته است، همه به یاد داریم، آنهایی که وحشیانه به فرخنده ی مظلوم حمله کردند، تعداد بیشترشان از طبقه کاملن نافهم نبودند، بلکه از طبقه غلط فهم نیز بودند. به برداشت من آن های غلط می فهمند و آگاهانه گام غلط می گذارند، خطر ناکتر از کسانی هستند که نمی فهمند و نا آگاه در بیراهه روان هستند. زیرا شخصی که نمی فهمد و بداند که نمی فهمد، اگر شرایط آموزش برایش مهیا گردد، حاضر است بیاموزد و اما در قسمت آن شخصی که غلط فهمیده و دانسته های خود را گرامی و مقدس میدارد، در بسیاری موارد تجربه نشان داده است که او افزون بر آنکه حاضر نیست بر غلط فهمی خویش تجدید نظر کند، بلکه در همان بیراهه حاضر است جان بگیرد و جان بدهد.
از همین جاست که در روزگار ما تماس با موضوع مذهب بیشتر از هر زمانی دیگر به کبریت و بنزین مبدل گردیده است.
تاکی گوش به وعظ غلط ملا
تا زمانی که به این بدبختی توجه جدی صورت نگیرد، تا زمانی که هر بحث در مورد اسلام و قرآن، سر بسته و ممنوع نگهداشته می شود و یا هم که با پرخاشگری خاتمه می یابد و تا زمانی هم که سهم مسلمانان از مذهب فقط گوش سپردن به سخنان ملا، تصدیق کردن و نعرۀ «الله اکبر » خلاصه شود، هرگز آب از آب تکان نخواهد خورد.
شاید بالاخره وقت آن رسیده است که در جامعهٔ اسلامی ما، نیز شخصی چون « مارتین لوتر» قد برافرازد، نطفهٔ آگاهی را باور خویش ساخته و مسلمانان جهان را از ذلت خانهٔ که ملاها و شیخ ها برای شان ساخته اند، رهانیده و به طرف روشنایی رهنمایی کند.
مارتین لوتر کی بود؟
مارتین لوتر نه تنها انسان غیرمذهبی « کافر » نبود، بلکه یک کشیش هم بود. پدرش« هانس»کارگر معدن بود و مادرش مارگارت لیندهمان نام داشت . مارتین دوران تحصیلات مقدماتی را در شهرهای مانزفلد، ماگدبورگ و آیزناخ المان به پایان رسانید و از سال ۱۵۰۱ به تحصیل در دانشگاه ایرفورت در رشته هنر پرداخت و پس از کسب مدرک لیسانس به خواسته پدرش در رشته حقوق ثبت نام کرد که پس از دوماه ترک تحصیل نمود.
وقوع یک رعد و برق باعث تغییر مسیر زندگی مارتین شد. وحشتی غیرقابل توصیف وجودش را فرا گرفت.
به درگاه خدا پناه آورد و به آنای مقدس قسم خورد که میخواهد تارک دنیا شود.
دوهفته بعد درتاریخ ۱۷ ژوئیه ۱۵۰۵ وارد خانقاه آگوستین در ارفورت شد. پس از کسب رتبه کشیشی و آغاز تحصیلات خود در رشته الهیات در سال ۱۵۱۱ به روم فرستاده شد
.لوتر در سال ۱۵۱۲ بهدریافت درجهٔ دکترا در رشته الهیات و کرسی استادی نایل شد.
او در سالهای ۱۵۱۳ الی ۱۵۱۸در طول تدریس ِ بخشهایی از کتاب مقدس (مزامیرـ غلاطیان ـ رومیان ـ رساله به عبرانیان) هرچه بیشتر به اختلاف نظر خود با کلیسای سنتی پیبرد.
هرچند شخصیت مارتین لوتر به ویژه در سالهای اخیر عمرش به سبب یهود ستیزی بحث برانگیز است، اما با آنهمه او توانست پنج صد سال قبل از امروز ( اکتوبر ۱۵۱۷) با آغاز جنبش ( رفارماسیون ) وبعد تر با ترجمه انجیل ( می ۱۵۲۱الی مارچ ۱۵۲۲) پیروان مذهب مسیحیت را از ظلم و استبداد کلیسای آن عصر ( از جمله مالیات کمر شکن ) نجات بدهد.
پیشنهاد
خوب حالا اگراز سختی های روزگار مارتین لوتر که به آشفته گی های امروزی جهان اسلام خود مان برگردیم، می خواهم برای آنهای که سنگ مذهب را بر سینه می کوبند گفته باشم:
آیا وقت آن نرسیده است که دست کم واجب ترین دانستنی ها را در پیوند به دین خویش به زبان خود بخوانیم و درک بکنیم.
در روزگاری که در یک گوشهٔ شهر با نعرۀ«الله اکبر » در میان مسجد مسلمانان در حال عبادت و ادای نماز وحشیانه به قتل رسانیده می شوند و اما در عین روز در گوشهٔ دیگر همین شهر، در یک مسجد دیگر ملایی در منبری ایستاده از روایت های فلان ابن فلان در پیوند به آداب استفاده از بیت الخلأ صحبت میکند و می گوید که در موقع داخل شدن در بیت الخلأ پای چپ خویش را مقدم بدارید نه پای راست را ..»
حالا کسی پیدا شود و بگوید تا چه وقتی برداشت مومنان از دین و مذهب با این گونه یاوه گویی ها خلاصه شود؟
کسی پیدا شود و بگوید که وقتی حیا و شرافت در چشم مردان موجود نباشد، حجاب زن چی می تواند؟ و کسی هم پیدا شود بگوید که مقدم داشتن پای چپ و یا پای راست در موقع داخل شدن یا بیرون شدن از بیت الخلأ کدام دردی را درمان کرده یا خواهد کرد؟
آیا وقت آن نرسیده است که در مساجد به عوض این یاوه گویی ها، پیرامون زخم ناسور روزگار ما(انتحار) بحث صورت بگیرد؟
بهتر نیست که در جای صحبت های فریبنده وگمراه کننده، نتیجه گیری های به دور از خدمت به انسان وانسانیت، این مرض مهلک انتحار و قتل مردم مسلمان بی گناه حرام شناخته شود؟ ...
آیا بهتر نیست که هزاران احتیاج دیگر مردم و جامعهٔ مان که محتاج غمخواری و چاره جویی است، طرف توجه باشد؟
در جای خوانده ام که نوشته بود،« خط قرمزی را که یک عالم مذهبی بین گناه و ثواب می گذارد، داوری اوست، نه حقیقت کامل »
در مجموع شاید هیچ گاهی انسانها به« حقیقت کامل » نرسند، اما تنها« پرسیدن» است که سبب« اندیشیدن » می شود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
عبد الله | 25.02.2018 - 10:35 | ||
"باسم اَللّه اَلرّحمن اَلرّحیم ..وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا 106 وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا 107 يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لَا يَرْضَىٰ مِنَ الْقَوْلِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا 108 هَا أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَن يُجَادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَم مَّن يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا 109 وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا 110 وَمَن يَكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يَكْسِبُهُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا 111 وَمَن يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا 112 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ ۖ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ ۚ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ ۚ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا 113.." بینید داوریِ یکسویه داشتن که کارِ چندان سختی نیست، گیریم به گفتهء تان رساننده های پیام خداوند کژرو اند، نمونه همین پُرها یا "..الملأ القوم.." یا ملّا آخوند ها بدرفتاری کنند، آیا این انگیزه بر بدرفتاریِ شماهاست، شمایی که "اَللّه" نیز آیینش را پذیرا نیستید میخواهید راهبریِ دگری کنید،با نداشتن پوشش درست، با شیوهء سخن سربالا، با دیدِ از بالا به پایین،،،، با خودداناپنداریِ گزاف،،، "اَللّهم""خداوندا" مرا درگیر باهات دوربارهء دغلکارها به خود نکنُ پیوسته به یادت برپاساز پیوست نماز گذار که ازت آمرزش میخواهم |
شاهنشاه | 07.02.2018 - 04:20 | ||
ببخشید، "صراط مستقیم" سهواً "سراط مستقیم" و "رذالت" هم "رزالت" در نوشته ام شده. |
شاهنشاه | 06.02.2018 - 04:50 | ||
بانو یلدا صبور، امیدوارم توقع فحش و بدگویی را از زبان من نداشته باشی، زیرا میدانم باورت بر مردان جامعۀ افغانستانی کاملاً زایل شده، در چنین حالتی، باید ملا و چلی و نیم خواندۀ علوم دین را از صف انسانیت بیرون کشیده باشی و تا درازنای تاریخ، حق هم داری. تو، [ببخشید تو گفتم]از نیمخوانده گله داری، ولی من از کامل خوانده، محدث، مفسر، متکلم، فقیه و شریعتمدار! چه باور داری، که اینان همه به اسلام، قرآن و روز جزا ایمان دارند، و پابندند؟ آیا ملا نیازی نمیدانست، که قتل جاهلانۀ "فرخنده" گناه کبیره است، و هر آنکه تأییدش کند خود شریک جرم است؟ در جریان سالهای آشوب یعنی "جهاد"، وحشیان معاصر ما کلب الدین و سیاف و دیگر همردیفان شان که تصدیقنامۀ دانش دینی خود را از بزرگترین مرکز آموزش دینی "الازهر" دریافت کرده اند، نمیدانستند، که قتل بیرحمانۀ مردمان بیگناه یک شهر بزرگ، آدم "مسلمان" را به دوزخ میکشاند؟ آیا این "رهبران"، که در واقع جاسوسان، مزدوران و خیرات خواران نان امریکایی و انگلیسی اند، نمیدانستند، که چور و چپاول و غصب زمینها، مال و جان مردم بیگناه، آدم را از سراط مستقیم به جنت انحراف میدهد؟ من کاملاً شک دارم، اینان که علمای کاملاً "زبردست" علوم اسلامی اند، اصلاً به خدا، قرآن، محمد و روز آخرت ایمان ندارند، و ایمان شان صرف به این دنیای چند روزۀ زندگی است، که بهمین خاطر هیچگاهی چشم شان از قتل، آدمکشی و اندوخت پول و غصب مال و ملکیت این مردم هیچ سیری ندارد. پس لیلا جان تو از نیمچه ملا و نیمچه باسواد چرا گله میکنی، که خود ناآگاه اند، و صرف میخواهند در لای روزهای وحشت به سرمایۀ هنگفت برسند. کاملاً طرفدار سخن جانانۀ شما هستم؛ که: "وقتی حیا و شرافت در چشم مردان موجود نباشد، حجاب زن چه میتواند؟" امروز شعار روز، همین وحشت است، ذهنیتها با این طرز دیدانباشته شده و کمتر انسانی در این جامعۀ فقرزدۀ تاریخی میتواند خود را از این ذهنیت بیرون بکشد. امروز بخاطر بدست آوردن این خواستهای مادی، خدا، قرآن، محمد و دین در دست این بیدینان گروگان است، و بعد از هر رزالت و وحشت خدا و قرآن را از جیب خود بیرون آورده و به رخ مردم میکشند و میگویند، که مطابق حکم خدا و رسول این کار را میکنیم، آنهم از بالای منابر مساجد. پس باید قرآن را از سر تفسیر، امید که کمی توانسته باشم با شما درد دل کنم. |