تحلیلی بر گفتوگوی مخابره ای ۴ ثور ۱۳۷۱ احمدشاه مسعود و حکمتیار
۲۵ سنبله (شهریور) ۱۳۹۶
چکیده
گفتوگوی مخابرهای 4ثور 1371 و پیش از فتح کابل، یکی از اسناد برجستۀ تاریخی در تحولات خونین و فاجعهباری که بعد از فروپاشی نظام کمونیستی در کابل رخ داد، محسوب میشود. گفتوگوی مذکور که میان دو تن از تأثیرگذارترین شخصیتهای جهادی، احمدشاه مسعود و گلبدین حکمتیار در دو سوی شهرکابل به وساطت رهبران مجاهدین در پیشاور و افراد مهم دیگر صورت گرفته، چندین بار در رادیو تلویزیون ملی افغانستان، در رسانههای داخلی و خارجی نشر گردیده و تعدادی از مؤرخین در کتابهای خود نیز آن را درج نموده و از اهمیت آن سخن گفتهاند. این مکالمه، حاوی مطالب مهم و کلیدی است که میان این دو شخصیت جهادی تأثیرگذار صورت گرفته است به گونهای که بخش زیادی از رخدادهای بعدی را در این گفتوگو میتوان ردیابی نمود. هر چند این گفتوگو نتوانسته به نتیجۀ مطلوب که همانا، پرهیز از حملۀ مسلحانه به کابل است، برسد، اما بر بخشی از مسایل مبهم تاریخی و گوشههای تاریک جنگهای کابل روشنی انداخته که در این نبشته به صورت فشرده به آنها پرداخته شده است.
کلیدواژهها: احمدشاه مسعود، گلبدین حکمتیار، فتح کابل، جهاد افغانستان و دولت اسلامی.
مقدمه
در آغاز سال 1371، رژیم حاکم (حزب وطن) و متحدین آن، دیگر توانایی ادارة کشور را نداشتند و دولت کابل در حال فروپاشی بود، نیروهای مجاهدین بعد از سالها جهاد و جنگ به دروازههای پایتخت رسیده و آمادۀ ورود به کابل بودند. مهمترین و منسجمترین نیرو در میان مجاهدین، حزب جمعیت اسلامی به رهبری پروفیسور برهانالدین ربانی و به فرماندهی نظامی احمدشاه مسعود و حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار بود که در دو سوی کابل آمادگی تصرف کابل و تشکیل دولت را داشتند.
در این زمان، دولت در حال فروپاشی کابل نیز به شکل پراکنده و پارچهپارچه با انگیزههای مختلف، با نیروها و تنظیمهای مجاهدین که برخی مشترکات قومی، مذهبی یا زبانی با آنها داشتهاند، به گفتوگو و مذاکره برای تسلیمدهی حکومت پرداخته بودهاند. که از این میان، گفتوگوی عبدالوکیل، وزیر خارجة حکومت وقت با احمدشاه مسعود در جبلالسراج و گفتوگوی جنرال رفیع صدر اعظم، با گلبدین حکمتیار، برجستهتر و تأثیرگذارتر بودهاند[1].
گلبدین حکمتیار برای براندازی رژیم حاکم با همکاری و همیاری «شاهنواز تنی» میخواست با یک کودتا در 16 حوت 1368، قدرت را بهدست گیرد و بقیۀ نیروهای مجاهدین را پس زند. اما این طرح او با ناکامی مواجه گشت. این بار نیز حکمتیار تنها رهبر یک سازمان بزرگ جهادی بود که خود را به دروازة جنوبی کابل رسانیده بود و به تنهایی آمادگی ورود به گفتة خود او «فاتحانه» را به کابل داشت. حکمتیار با هیچ حزب جهادی دیگر، موافقت ائتلاف یا تشکیل حکومت را نداشت. از اینرو به دولت در حال فروپاشی کابل اولتیماتوم خود را صادر کرد که در صورت عدم تسلیمدهی حکومت به مجاهدین (افراد حزب اسلامی به رهبری حکمتیار)، به کابل حمله خواهد نمود و این شهر را زیر آتش خواهد گرفت[2].
در سوی دیگر شهر کابل و شمال آن که احمدشاه مسعود فرماندة ارشد نظامی جمعیت اسلامی افغانستان بود، بخش بزرگی از افراد دولتی در کابل آمادگی تسلیمدهی دولت را بدون قید و شرط در تماس با او، به حکومت مجاهدین اعلان کردند. احمدشاه مسعود در این گفتوگوی مخابرهای با حکمتیار سعی میکرد تا او را از حملة مسلحانه به کابل منصرف سازد.
به سبب اهمیتی که گفتوگوی مورد بحث در وقایع دورۀ حکومت مجاهدین در کابل دارد، تاریخنویسان زیادی روی آن تأمل کرده و بررسی کردهاند. کتاب «مردی استوار و امیدوار به افقهای دور»، نوشتۀ احمدشاه فرزان، به تفصیل به این گفتوگو پرداخته است[3] ، همین گونه، کتاب «سالهای تجاوز و مقاومت» نوشتۀ محمداکرام اندیشمند[4]، «مسعود و حکمتیار در آزمون زمان»[5] ، «جنگ اشباح» نوشتۀ کول ستیو[6] و چندین مقالۀ دیگر نیز این گفتوگو را درج نموده و به بحث و بررسی گرفتهاند. با مطالعۀ این آثار و تأمل در متن گفتوگو به تحلیل آن از منظر بررسی و پیگیری مطالب مطرح شده در گفتوگو با پیامدها و وقایع قبلی و بعدی در اواخر دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان پرداختهایم.
پسمنظرهای گفتوگو
این گفتوگو زمانی اتفاق میافتد که نیروهای مجاهدین در چهار گوشة شهر، آمادة ورود به کابل بودند. حزب جمعیت از سمت شمال کابل، حزب اسلامی از سمت جنوب، حزب وحدت اسلامی به رهبری عبدالعلی مزاری، حرکت اسلامی به رهبری شیخ آصف محسنی و حزب اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرب رسول سیاف در دروازۀ غربی کابل موضع گرفته بودند. بر علاوه، پیوستن جنرال عبدالرشید دوستم به احمدشاه مسعود، فرودگاه بگرام و شهر جبلالسراج نیز به دست نیروهای وی افتاده بود. افراد مسعود، در حال آرایش نظامی برای حمله به کابل بودند که در چنین هنگامی در ۲۷ حمل، «عبدالوکیل» وزیر خارجة جمهوری دمکراتیک افغانستان با طرحی ویژه نزد احمدشاه مسعود میآید. طرح وی تشکیل دولت ائتلافی با مجاهدین و ایستادگی در مقابل گلبدین حکمتیار است. مسعود این پیشنهاد را رد میکند. وکیل برای بار دوم به تاریخ 29 حمل1371 با پیشنهاد تسلیمدهی بدون قید و شرط دولت نزد مسعود میرود. مسعود به وکیل میگوید: موضوع را باید با سران مجاهدین از جمله، حکمتیار در میان بگذارد[7].
حزب اسلامی حکمتیار با نیروهای مسلح خود وارد در سرخاب لوگر ، دروازۀ جنوبی کابل در حال تدارک حملة نظامی به شهر بود. قوتهای نظامی حکومت و ملیشههای همسو با آن، در نقاط مختلف شهر مستقر و آمادة تسلیمدهی حکومت به مجاهدین بودند. این در حالی بودکه تا آن زمان نیروها و احزاب جهادی نتوانسته بودند، دولت جایگزین خود را آماده سازند.
بدیهی بود که ورود مسلحانة نیروهای نظامی مجاهدین به شهر کابل بدون همآهنگی و قیادت حکومت تعریف شده و مطابق با قانون، فاجعه میآفرید. بنابراین احمدشاه مسعود و نیروهای وابسته و متحد با او، از تسلیمدهی دولت به مجاهدین به شکل مسالمتآمیز مطمئن بودند. مسعود با مسئولین دولت کابل به خاطر تسلیمدهی دولت به مجاهدین وارد مذاکره شده بود و در این زمینه، تعهد آنها را نیز گرفته بود[8]. وی به خاطر جلوگیری از بینظمیها، کشتارها و فجایع آینده، تلاش میورزید تا هیچ گروهی بدون داشتن یک حکومت توافقی میان مجاهدین، وارد شهر کابل نشود. همزمان رهبران تنظیمهای هفتگانۀ مجاهدین جهت تسلیمگیری حکومت در شهر پیشاور، تشکیل جلسه داده بودند، تا روی تشکیل حکومت انتقالی توسط خود مجاهدین به توافق برسند. سران احزاب هفتگانه در این جلسه، به شمول نمایندة حزب اسلامی (قطبالدین هلال) حضور داشتند.
تمام سران مجاهدین به شمول فرماندهان حزب اسلامی بر این باور بودند در صورتیکه دولت کابل آمادة تسلیمدهی مسالمتآمیز قدرت به مجاهدین باشد، لازم نیست حملة مسلحانه به این شهر صورت گیرد. چنانچه حکمتیار در 24 اپریل، درست همان روزیکه با مسعود نیز گفتوگوی مخابرهای داشت، با استاد فرید از فرماندهان عمدة حزب خود در یک گفتوگوی مخابرهای او را به دلیل اینکه در یکی از مصاحبههای خود با رادیو بیبیسی گفته بود که او هرگز بالای کابل حمله نخواهد کرد، مورد سرزنش قرار داد و تأکید بر اجتنابناپذیری حمله علیه کابل نمود[9]. از پیشاور نیز افراد و نیروهایی که تا کنون پشتیبان و همراه مجاهدین بودهاند، مدام از حکمتیار میخواستند تا فرمان حمله به کابل را به تعویق بیاندازد تا رهبران جهادی در پیشاور بتوانند با تفکر بیشتر به تشکیل دولت پردازند. در همان روز[10] قاضی حسین احمد، نمایندة جماعت اسلامی پاکستان در پیشاور نیز با حکمتیار تماس گرفت و از او خواست تا تاریخ هشدار قبلیاش به حکومت کابل، مبنی بر ضرورت تسلیمدهی قدرت به مجاهدین را به تعویق اندازد و به رهبران در پیشاور، فرصت دهد تا هر چه زودتر به نتیجه برسند و یک راهحل سیاسی جهت حل معضل تسلیمگیری قدرت در کابل را جستوجو نمایند. ولی حکمتیار از عملی ساختن این تقاضا معذرت خواست[11]. رهبر حزب اسلامی در مورد دلایل برخی از اقدامات حزب خود با حسیناحمد میگوید: «ایران میکوشد تا از طریق تقویت احزاب و قبایل شیعه و از رهگذر مثلث مسعود، ملیشههای دوستم و حزب وحدت، نفوذ خود را گسترش دهد. وجود حزب وحدت به عنوان یک طرف در هر نوع ائتلافی که میان مجاهدین صورت گیرد، به معنای دخالت آشکار ایران در قضایای افغانستان بوده و سبب خواهد شد تا مجاهدین نتوانند طوریکه میخواهند به قدرت رسند»[12]. با وجود این تنگنظری و تعصبی که حکمتیار در برابر دیگر گروههای مذهبی به ویژه شیعیان دارد، به حدیکه جهاد و مبارزة آنها را نادیده گرفته و حضورشان را در بین مجاهدین نمیپذیرد، و همینطور عمدهترین دلیل حملاتش بالای کابل را حضور ملیشههای دوستم در کابل میخواند، بعد از ناکامیها در برابر دولت اسلامی و شورای نظار، شخص ایشان با حزب وحدت و حزب جنبش به تشکیل «شورای همآهنگی» علیه دولت اسلامی میپردازد و بالای دولت اسلامی بمباردمانهای خود را از سر میگیرد[13]. به نظر میرسد حس قدرتخواهی و انحصارطلبی، زمینه را برای عبور از ارزشها و فریب دادن دیگران به هر شکل ممکن فراهم میسازد. آقای حکمتیار در گفتوگویش با سایر فرماندهان جهادی اطراف کابل، در مذاکرهاش با «رفیع» معاون رئیس جمهور و وزیر دفاع و در گفتوگو با احمد شاه مسعود تأکید بر ایجاد یک حکومت عبوری بیطرف متشکل از فرماندهان جهادی اطراف کابل میکند، اما با نمایندة جماعت اسلامی پاکستان در سخنی متناقض دیدگاهش را دگرگونه بیان کرده است. عادل بترجی که در هنگام این گفتوگوی مخابرهای حکمتیار و قاضی حسیناحمد، حکمتیار را همراهی میکرده در این خصوص چنین نوشته است: «در این مخابره با قاضی حسیناحمد نیز تکرار میکند که حزب اسلامی از جمعیت خواسته است تا هر دو تنظیم میان خود به توافق رسند و هرگاه حزب و جمعیت که بزرگترین حزبهای جهادی به شمار میروند با هم ائتلاف نمایند، بقیه احزاب در رکاب آنها حرکت خواهند کرد»[14]. در این حال، مذاکرات رهبران و فرماندهان جهادی در پیشاور به فیصلههای زیر دست یافته بود:
- ریاست دولت به استاد ربانی سپرده شود.
- پست صدارت عظمی به حزب اسلامی تعلّق گیرد.
- شورای انتقالی دو ماهه برای تسلیمگیری قدرت، تشکیل یابد که در رأس آن حضرت صبغتالله مجددی قرار داشته باشد.
اینگزارش، توسط نمایندة حزب اسلامی، قطبالدین هلال در مذاکرات رهبران در پیشاور به گلبدین حکمتیار رسید. وقتی حکمتیار گزارش را گرفت، بلافاصله به آن واکنش نشان داد و گفت «حزب اسلامی این توافق را رد میکند و مشخصاً بند سوم این توافق که ارتباط با مجددی دارد، هرگز قابل قبول نیست»[15]. بعد از اعلام موضع شخص حکمتیار در برابر این تصامیم رهبران در پیشاور، محمد قطب[16]، اسامه بنلادن[17]، شیخ محمود صوّاف[18] و برخی دیگر از پیشاور با وی تماس گرفتند و او را به عدم حمله به شهر کابل تشویق میکردند و با میانجیگری، مجاهدین را به اتحاد دعوت میکردند. اما در جواب همه، حکمتیار سخن از فتح کابل، ورود پیروزمندانة مجاهدین و اطمینان از عدم درگیری بین نیروهای جهادی در این شهر میداد و از کنار مسایل دیگر با بیاعتنایی گذر میکرد[19]. سرانجام با میانجیگری افراد متذکره و دیگر رهبران اسلامگرا، گفتوگوی مخابرهای نیمساعته میان حکمتیار و مسعود که همزمان از یکی رادیوهای مجاهدین نیز به صورت زنده پخش میشد، برقرار شد. مسئلة اساسی برای رهبران این بوده است که آیا این دو فرمانده کابل را در تفاهم باهم به شکل مسالمتآمیز اداره میکنند یا میخواهند با هم بجنگند[20]. در ادامة این نبشته به بحث روی گفتههای هر دو طرف میپردازیم.
شرح گفتوگو
در روز جمعه 4 ثور[21] سال 1371 پیش از ظهر، این گفتوگو با وساطت رهبران جهادی و عدهای از شخصیتهای مجاهد که از بزرگان جنبشهای اسلامی در کشورهای منطقه بودهاند، میان شخص حکمتیار و احمدشاه مسعود دو فرمانده بزرگ جهادی در دو سوی کابل از طریق مخابره صورت گرفتهاست[22]. در این تماس تلفونی که حدود نیم ساعت را در بر گرفت، 3783 کلمه میان مسعود و حکمتیار در آن رد و بدل شدهاست[23]. پس از احوالپرسی مختصر، ابتدا حکمتیار از مسعود میخواهد که سخنان خود را آغاز کند که با این جملۀ مسعود مواجه میشود: «دفعتاً کدام گفتنی به خصوصی ندارم، خوب است یک مرتبه صحبت شما را بشنوم، بعداً اگر چیزی بود خدمتتان خواهم گفت». پس از این حکمتیار شروع به طرح گفتههای خویش مبنی بر نگرانی از انتقال قدرت درونحکومتی به افراد طرفدار ببرک کارمل و ملیشهها و همچنین سازش برخی مجاهدین با آنها و نیز تشکیل حکومت عبوری و چشمانداز انتخابات میپردازد که با جملات «دوام به گوشم» احمدشاه مسعود استمرار مییابد.
این گفتوگو با پرداختن به حواشی شروع میشود، و در آغاز حکمتیار در قالب کمابیش 2000 واژه مواضع خود را بیان میکند بدون آن که به موضوع اصلی (جلوگیری از حملة مسلحانه به کابل) وارد شود. بحثهای او متمرکز روی سه محور هستند: نخست نگرانی خود را از طرح کودتا یا توطئه علیة مجاهدین بیان میکند و میگوید: «بیایید با هم توافق کنیم که پس از این، راه رسیدن به قدرت را از طریق کودتا و سازشها برای همیشه مسدود کنیم، دست برادری بدهیم و برای همیشه در خدمت اسلام باشیم»[24]. در ادامه سخن از حکومت عبوری میگوید و پیشنهاد میکند که باید برای انتقال قدرت یک حکومت عبوری از میان فرماندهان جبهات اطراف کابل برای یک سال تشکیل شود و این حکومت زمینه را برای رفتن به سوی انتخابات آزاد مهیا سازد»[25]. بر علاوۀ موارد یاد شده، ایشان روی ائتلاف حزب اسلامی و حزب جمعیت اسلامی مبنی بر تشکیل حکومت مجاهدین تأکید میکند و مدعی است که ائتلاف این دو حزب بزرگ کافی است. حکمتیار در این باب، چنین میگوید: «در پیشاور بحث در این رابطه جریان دارد که حزب و جمعیت با هم توافق کنند، ما احساس ميكنيم كه شايد توافق حزب و جمعيت كافي باشد و يا حداقل توافق حزب و جمعيت باعث ميشود كه ساير گروهها هم با اينها كنار بيايند و همين توافق را بپذيرند و مشكل حل شود، در اين رابطه طرحهايی ارائه شده و اخيراً توافقاتي صورت گرفته، كه شايد دوستان در جمعيت شما را در جريان گذاشته باشند»[26]. پیشکشیدن مباحث گوناگون، و نپرداختن به موضوع اصلی از شگردهای همیشگی حکمتیار در گفتوگوها و مصاحبههای او است. طرح این مباحث متناقض، از یک سو نشاندهندۀ عدم صداقت و عدم تعهد به سایر مجاهدین و صلح در کشور است و از سویی دیگر نداشتن برنامۀ مشخص از سوی این حزب را توضیح میدهد. حکمتیار اذعان میدارد که کابل فعلاً به دست نبی عظیمی و ملیشهها است و تازمانیکه این افراد در آنجا مسلطاند هیچ دلیلی وجود ندارد که مجاهدین عملیات خود را متوقف سازند.
بر پایۀ متن گفتوگو هویداست که آقای حکمتیار سعی میکند که ارادۀ خود را به طرف مقابل تحمیل نماید. او میکوشد که به عنوان حزب بزرگ جهادی وارد کابل شود و قدرت را خود به دست گیرد. حکمتیار هنگامیکه میبیند کابل توسط افراد شورای نظار محاصره شده، تنها گزینه در مقابل خود برای تحقق اهدافش را حملۀ نظامی به این شهر میبیند. او در تمام گفتههایش کوشش میکند تا تصمیم حملۀ نظامی خود را به شهر کابل توجیه نماید. خود را نماد جهاد میداند و دیگران را در پیرامون خود تعریف میکند. در حالی سخن از تشکیل ادارة موقت میزند که دستور آمادهباش حمله به کابل را داده است و نیروهایش بهسوی دروازههای کابل در حال نزدیک شدن بودند[27].
اگر به دقت سخنرانیها، نوشتهها و عملکرد حکمتیار در طول تاریخ مبارزاتی او در افغانستان بررسی شود، به سادگی میتوان تناقضگوییهای قولی و فعلی را ملاحظه کرد. این موضوعی است که از دید نویسندگان و تحلیلگران مسائل تاریخ جهاد افغانستان نیز به دور نمانده است و برخی از آنها مطالبی در این خصوص نوشتهاند و از او یک شخصیت متناقض به تصویر کشیدهاند. «او در کنار شعار بر ضد هرگونه معامله با رژیم کمونیستی وقت، همان گونه که در همراهی با حفیظالله امین، برای ساماندهی کودتا و تشکیل حکومت مشترک تلاش کرده، در کودتای داخلی حزب دموکراتیک خلق، شهنوازتنی و اسلم وطنجار را نیز یاری رساند، او در سال نخست دولت اسلامی افغانستان، زمانی استاد برهانالدین ربانی را استاد و احمدشاه مسعود را برادر مجاهد خویش میدانست. او گفته بود من با بقایای کمونیستها که دوستم مظهر آن است میجنگم! جنگ من با کمونیستها است نه مجاهدین. اما زمانیکه در ائتلاف شورای همآهنگی در کنار جنرال عبدالرشید دوستم قرار گرفت، یک خبرنگار پاکستانی از او پرسید که چرا دیروز چنین گفتی و امروز چنان میکنی؟ حکمتیار در جواب گفت: «من سیاستمدار هستم! دیروز آن حرف با منافع کشورم مطابقت داشت و امروز این حرف»[28].
مسعود، گفتههایش را با توضیح موضوعات و مسایل مطرح شده از سوی حکمتیار مبنی بر احتمال هرگونه توطئه یا سازش با رژیم کابل، چنین شروع میکند: «دولت کابل میگوید، ما حاضر هستیم یک حکومت جهادی را بپذیریم، من این مطلب را به شخص استاد ربانی، استاد سیاف، حضرت صاحب و همه، توسط مخابره پیام دادم و گفتم که شما سر تشکیل یک حکومت جهادی که بیاید و قدرت را در کابل بهدست بگیرد، مشوره کنید و به نتیجه برسید. فعلاً طرف مقابل، یک حکومت جهادی را پذیرفته است، دیگر اصلاً مسئلة کودتا، توطئه و قدرت را به زور نظامی غصبکردن و چیز دیگری وجود نداشته و ندارد»[29]. مسعود ادامه میدهد: «در قسمت اسلامی بودن حکومت هیچ شکی وجود ندارد، در مورد به وجود آوردن حکومت عبوری هم ما به توافق رسیدهایم، حکومتی باید باشد که مورد تأیید همه جوانب جهادی باشد و همه جوانب جهادی مطمئن باشند. در قسمت انتخابات؛ طوری که قبلاً هم گفتهام، حالا هم به شما اعلان میکنم که یگانه راه و بهترین راه همین استکه ما و شما به طرف انتخابات برویم و ملت، خودش زعیم خود را تعیین کند. ما کدام امتیازطلبی به خصوصی نداریم و اجر خود را از خدا میخواهیم. بهتر این است که خود شما رهبران برای تشکیل یک حکومت انتقالی به توافق برسید. این حکومت انتقالی بیش از شش ماه و یک سال دوام نکند و به تعقیب آن انتخابات شروع شود. من در این قسمتها کاملاً موافقم با شما. با وجود این مسایل، شما هنوز هم اصرار میکنید که سر کابل حملۀ نظامی صورت بگیرد؟»[30]. در این گفتوگو احمدشاه مسعود، در شش مورد از حکمتیار میخواهد تا از قصد حمله به کابل منصرف شود و کاری نکند که منجر به درگیری میان مجاهدین و تلفات مردم شهر کابل شود. اما، حکمتیار چهار بار به صورت مستقیم سخن از حملۀ نظامی مجاهدین و فتح کابل به دست آنها میزند و ضربالاجل تعیین میکند که به کابل حمله خواهد کرد.
در این گفتوگو ظاهراً علت اصرار کردن به حملۀ نظامی به کابل وجود ملیشههای جنرال دوستم و جنرال مؤمن، حضور جنرالان نظامی، مثل نبی عظیمی و دیگر افرادیکه با احمدشاه مسعود برای تسلیمدهی قدرت گفتوگو کردهاند، میباشد. حکمتیار در این گفتوگو با مسعود، ملیشهها را ظالمان و سفاکان خونخوار میخواند که باید گلیم حضور آنها از کابل برچیده شود و به حضور آنها از هر طریق ممکن پایان داده شود. او ائتلاف احمدشاه مسعود را با جنرال دوستم و جنرال مؤمن، مصداق بارز خیانت به جهاد مینامد[31]. و پناه دادن به جنرالان نظامی حکومت داکتر نجیب را سازش با کمونیستان و دشمنان افغانستان در فرایند این گفتوگو ابراز می دارد. در اینجا به نقل بخشی از این مکالمه که بر محور پیشنهاد عدم حملۀ نظامی به کابل از جانب مسعود به حکمتیار است، میپردازیم:
- مسعود: عبدالوکیل… [خواهان] تسلیمی بدون قید و شرط دولت، به مجاهدین بود، مشروط بر اینکه مجاهدین عفو عمومی اعلان کنند و اعضای حزب و ناموسشان صدمه نبینند، من با این طرح موافقت کردم، رهبران [مجاهدین] نیز در پیشاور موافق این طرح هستند. بنابراین وقتی خود آنها دولت را تسلیم میکنند، ضرورتی به جنگ نیست.
- حکمتیار: نخیر، در کابل تمام قدرت در دست نبی عظیمی است. همین لحظه او با قوتهای ما میجنگد، میدان هوایی به دست او و قوتهای دوستم و بابهجان است. ما باید با فتح و ظفر وارد [کابل] گردیم.
- مسعود: تا جاییکه من اطلاع دارم در حال تدارک حمله به کابل هستی. این حمله با چه هدف و منظوری است؟ روسها که رفتند، حکومت نجیب [الله] سقوط کرد. قرار است که قدرت به رهبران مجاهدین انتقال یابد. شما رهبران، بین خود به توافق برسید. در این صورت ضرورت حمله به کابل چیست که در حال تدارک آن هستی؟
- حکمتیار: من سرگرم تدارک حمله به کابل هستم، چون در کابل کمونیستها و بقایای رژیم کمونیستی سابق است و من قادر به تحمل آنها در پایتخت نیستم..
- مسعود: خوب معنای این گپ این استکه روز یکشنبه حمله میکنید، من آمادگی بگیرم؟
- حکمتیار: آمادگی برای چه؟
- مسعود : آمادگی برای دفاع کابل، زن کابل، مرد کابل، خرد و کلان کابل[32].
در ادامۀ گفتوگو مسعود به حکمتیار میگوید: شما چند مسأله را پیشکش نمودید که به همۀ قسمتهایش من به کلی توافق دارم: حکومت خالص اسلامی که آرزوی همیشگی ما است، حکومت عبوری بدون کدام امتیاز طلبی و انتخابات در آینده. همۀ مسایل را توافق کردیم که هیچگونه گپی دیگری وجود ندارد، من فکر میکنم با وجودی که در همه چیز توافق وجود دارد ضرورت به حمله دیگر باقی نمانده. حکمتیار در جواب مسعود این چنین میگوید: «این ضرب الاجل برای حمله به چاریکار آماده نشده، بلکه برای حمله به کابل شده، کابل که فعلا تحت سیطره و تسلط عناصر جانی و سفّاک قرار دارد[33]. بعد از گفتن این کلمات گفتوگو به بن بست میرسد و با تکرار مواضع قبلی، بدون نتیجه به پایان میرسد.
تناقضگوییهای حکمتیار بر اساس این گفتوگو
در این گفتوگوی نیم ساعته حکمتیار به عنوان رهبر یکی از بزرگترین احزاب جهادی در هنگامۀ انتقال قدرت به مجاهدین نشان میدهد که طرح مشخصی برای وضعیت پس از جنگ در افغانستان ندارد. او چندین بار تأکید روی حکومت عبوری متشکل از قوماندانان جبهات اطراف کابل تأیید میکند، حکومت عبوری متشکل از علما و روحانیون احزاب جهادی، را پیشکش میدارد و در عین حال پیشنهاد حکومت ائتلافی حزب اسلامی و حزب جمعیت را هم مطرح میکند.
عقیده یا منافع سیاست
حکمتیار در این مکالمۀ نیم ساعته، علت اصلی حملۀ مسلحانه به کابل را قدرت نظامی ملیشهها در این شهر میگوید و ائتلاف مسعود با آنها را خیانت به جهاد قلمداد میکند، در حالی که چند ماه بعد شخص ایشان با همین ملیشهها (جنرال دوستم) شورای همآهنگی را علیه دولت اسلامی شکل داده وارد جنگ میگردد. یکی از نویسندگان در این باره مینویسد: «او در کنار شعار بر ضد هرگونه معامله با رژیم کمونیستی وقت، همان گونه که در همراهی با حفیظالله امین، برای ساماندهی کودتا و تشکیل حکومت مشترک تلاش کرده، در کودتای داخلی حزب دموکراتیک خلق، شهنوازتنی و اسلم وطنجار را نیز یاری رساند، او در سال نخست دولت اسلامی افغانستان، زمانی استاد برهانالدین ربانی را استاد و احمدشاه مسعود را برادر مجاهد خویش میدانست. او گفته بود من با بقایای کمونیستها که دوستم مظهر آن است میجنگم! جنگ من با کمونیستها است نه مجاهدین. اما زمانیکه در ائتلاف شورای همآهنگی در کنار جنرال عبدالرشید دوستم قرار گرفت، یک خبرنگار پاکستانی از او پرسید که چرا دیروز چنین گفتی و امروز چنان میکنی؟ حکمتیار در جواب گفت: «من سیاستمدار هستم! دیروز آن حرف با منافع کشورم مطابقت داشت و امروز این حرف»[34].
تعصب مذهبی و قومی
حکمتیار، به شکلی که در قسمتهای قبلی این مقاله ذکر گردید، در مخابره با قاضی حسیناحمد صحبت از عدم پذیرش احزاب جهادی شیعه و هزاره در صفوف مجاهدین میکند به گونهای که حضور آنها را در میان دیگر نیروهای جهادی عامل نفوذ ایران و مانع دستیابی مجاهدین به شکل درست در قدرت میداند، اما، چندی بعد که در تصرف قدرت ناکام میشود، درکنار عبدالعلی مزاری رهبر بزرگترین حزب شیعه و هزاره شورای همآهنگی را برای براندازی مسلحانۀ دولت اسلامی، قرار میگیرد. سیدعلی جاوید از شخصیتهای مطرح جهادی شیعه، در کتاب «خاطرات من» از شخصیت حکمتیار اینگونه یادآوری میکند. «حکمتیار موجود عجیبی است. دیوانة قدرت و شهرت است. او برای دستیابی بهچوکی ریاست جمهوری، هیچ خط قرمزی نماند که از آن عبور نکند». جاوید از او یک نمونۀ کامل مصداق ماکیاولیستی در سیاست یاد میکند. او مینویسد: «حکمتیار حاضر بود برای تصاحب قدرت ذلت بکشد، دروغ بگوید، آدم بکشد، به ارزشهای دینی و انسانی پشت پا زند و از پیامد آن نهراسد»[35]. در این روزها و پس از برگشت حکمتیار به کابل، در سخنرانیها و صحبتهای علنی و خصوصی از هر تریبونی او جهت تفرقهافکنی قومی، زبانی و مذهبی کوشیده است. این دیدگاهها که اکنون مجال تبارز یافته به خوبی نشان میدهد که او از آغاز فکر بلند دینی نداشته و زیر نقاب دین، به توسعهطلبهای قومی و زبانی و مذهبی خود میاندیشیده است.
او در چندین مورد، طی ابن گفتوگو، سخن از اتحاد مسلمان افغانستان میگوید و دیگران را به سوی آن فرا میخواند، در حالیکه در یکی از کتابهای خود « متضاد روایات، مذهبی اختلافات» دیدگاهش را در مورد مذهب تشیع بیان کرده و به آنها سخت ناسزا گفته است[36]. حکمتیار در بیانیۀ خود به مناسبت عید سال 1392، به هزاره ها چنین هشدار داد: «آن روز فرا خواهد رسید که مردم مظلوم افغانستان برای احقاق حقوق غصب شدهشان کمر ببندند و در آن زمان در هیچ گوشۀ کشور پناهگاهی برای خود نخواهند یافت. بعضی از آنها به ایران فرار خواهند کرد و ایرانهم با آنها سلوک وحشیانه و بیرحمانه خواهد کرد»[37].
نفی حکومتهای کودتایی برای افغانستان
در این گفتوگو حکمتیار در دو جا، حکومتهای کودتایی را برای افغانستان معاصر کارساز نمیداند. «ما تضمین میکنیم که نه متوسل به سلاح شویم و نه از طریق کودتاها حکومتهای دلخواه خود را بر مردم تحمیل کنیم. ما به این معتقد نیستیم و از این منکریم و این را مردود میشماریم. باید همه درک کنند که اصلاً پس از این، وقت کودتاها برای همیش گذشته. هیچ نیرویی در کابل نمیتواند به کسی قدرت دهد و او را به قدرت رساند[38]». «... گمان میکنم که پس از این امکانات حکومت کردن بر افغانها بدون موافقۀشان برای همیش از بین رفته و چانس برای حکومتهای کودتایی دیگر باقی نمانده، و پیشنهاد دلسوازنۀ من همین است که بیایید با هم توافق کنیم که پس از این راه رسیدن به قدرت را از طریق کودتا و سازشها برای همیشه مسدود کنیم[39]». این در حالی است که دقیقا دو سال قبل از این گفتوگو و بر خلاف این اقوال خود، او میخواست که در یک کودتا با همکاری شهنواز تنی، حکومت را در کابل به دست گیرد که این طرح ناکام شد.
تأکید بر حکومت اسلامی و اهتزاز پرچم اسلام
حکمتیار در این گزارش مرتب به تأسیس حکومت اسلامی، در خدمت دین بودن، و اهتزاز پرچم اسلام و ختم درگیریها و خونریزیها در کشور تأکید دارد[40] در حالی که خود و در جنگهای داخلی و با شلیک راکتهای کور بر شهر کابل، جان هزاران هموطن بیدفاع خود را گرفت.
واکاوی دیدگاه دو طرف گفتوگو در رابطه به تسلیمگیری قدرت
در این گفتوگو دو رویکرد به نظر میرسد. یکم؛ رویکرد عدم حملۀ نظامی به کابل، از جانب مسعود است. او میخواهد کابل را از از طریق انتقال قدرت سیاسی و به شکل مسالمتآمیز به رهبران حکومت جهادی تسلیم بگیرد. در این صورت، امکان درگیری و بروز خسارتهای انسانی و مالی در شهر وجود نخواهد داشت. او به حکمتیار تذکر میدهد که شما باید همراه دیگر رهبران، نخست به تشکیل دولت بپردازید و سپس قدرت را تسلیم بگیرید. این رویکرد را مسعود در تفاهم با دیگر رهبران تنظیمهای جهادی روی دست گرفته است که این گفتوگو نیز برای همین موضوع توسط افراد میانجی ترتیب داده شده است[41].
رویکرد دوم؛ حملۀ نظامی به کابل است. حکمتیار بیان میکند که شهر کابل هنوز در اختیار ملیشهها و بقایای نظام کمونیستی است مجاهدین باید فاتحانه وارد شهر کابل شوند و قدرت را به دست بگیرند. با این رویکرد فقط شخص حکمتیار موافق است و دیگر رهبران جهادی در مقابل آن قرار دارند. بترجی نویسندة عرب و از افراد نزدیک به مجاهدین و شخص گلبدین حکمتیار که در آن زمان در کنار وی به سر میبرد، چشمدید خود را چنین مینویسد: «من او را در سرخاب در حالی همراهی میکردم که در اوج غرور و نخوت خود قرار داشت و به توان و قدرت خود سخت میبالید و به پند و اندرز نزدیکان خویش هرگز گوش نمیداد. و حتی به نصایح و توصیههای بزرگان نهضت اسلامی که در آن زمان در شهر پیشاور به خاطر جلوگیری از بروز تشنج و جنگ میان مجاهدین حین تجمع نیروهایشان در اطراف کابل پس از آغاز فروپاشی رژیم کمونیستی گردهم آمده بودند، با بیاعتنایی پشتپا زد. بنده در کنار حکمتیار به گوش خود صدای شهید احمدشاه مسعود را میشنیدم که از طریق مخابره با کمال تواضع از حکمتیار خواهش میکرد تا به پیشاور برگشته، در تفاهم با سایر رهبران احزاب جهادی، یک حکومت مشترک و وسیعالبنیاد را تشکیل داده، یکجا با هم و بدون کدام جنگ و درگیری وارد شهر کابل شوند. مسعود شهید میگفت که کابل سقوط کرده، کمونیستها آمادۀ تسلیمدهی کامل قدرت به مجاهدین میباشند و من خودم هیچ امتیازی برای خود نمیخواهم و اکنون مرحلة جنگ گذشته و مرحلة سیاست به میان آمده است، پس نباید کاریکرد که منجر به بروز تشنج و درگیری بیمورد میان مجاهدین گردد. اما حکمتیار لجوجانه به او جواب رد میداد و مکرراً تأکید میورزید که گویا میخواهد با غرور سلاح و هیبت پرچمهای سبز وارد کابل شود»[42].
اینکه حکمتیار علیالرغم ارتباطاتی که با جنرالهای نظام کمونیستی حاکم، حین جهاد و در هنگام فروپاشی نظام داشت، چرا اکنون اصرار آن بر حملۀ مسلحانه به کابل و بیرون کردن جنرالان نظام حاکم است؟ به نظر میرسد بیشتر دلایل خارجی دارد و نشانههای آن را در نوشتة جنرالان نظامی پاکستان میتوان یافت. دگروال محمدیوسف در کتاب «تلک خرس» مینویسد: « بنابر اهمیتی که کابل در ابعاد مختلف برای ما داشت، ما در «آیاسآی» به این نتیجه رسیده بودیم که برای وصول پیروزی، هدفمان نه تنها خروج شورویها از افغانستان بلکه طرد کمونیستهای افغان از کابل نیز بود. تنها با اشغال کابل توسط مجاهدین، دنیا پیروزی ما را به رسمیت خواهد شناخت ... منظور ما از تصرف کابل، سوختاندن آن بود»[43]. جالب است که بدانیم یک روز قبل از این گفتوگو ، به تاریخ 23 اپریل روز پنجشنبه، معاون استخبارات نظامی آیاسآی پاکستان در جنوب کابل با حکمتیار ملاقات و از جبهات آن دیدن نمود. بترجی که خود شاهد صحنه بوده است اینگونه مینویسد: «او حوالی ساعت دو پس از نیمهشب گذشته بود که به آنجا آمد و شبهنگام با حکمتیار نشست طولانی داشت که تا دم صبح ادامه پیدا کرد. بعد از ظهر نیز با حکمتیار وارد مذاکره شد که تا عصر آن روز به طول انجامید»[44]. دیدار نظامی ارشد پاکستان از خطوط مقدم جبهة حزب اسلامی در اطراف کابل، و برگزاری جلسة یکشبانه روزی با حکمتیار حین سقوط نظام کابل، همزمان با تدویر جلسات رهبران مجاهدین در پیشاور و تغییر در مواضع قبلی پاکستان را، اگر در کنار مواضع آیاسآی مبنی بر تخریب کابل بگذاریم، به این نتیجه میرسیم که حملۀ مسلحانۀ حکمتیار بالای کابل موضع این حزب نه، بلکه خواستۀ دولت اسلامآباد بوده است که توسط حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار عملی گردید، و دولت اسلامی را با یک جنگ تحمیلی مواجه ساخت.
به ادامۀ ناکامی گفتوگوی مسعود با حکمتیار، دیگر شخصیتهای بزرگ جهادی نیز سعی در منصرف نمودن حکمتیار از حملة مسلحانه به کابل کردند اما در این امر توفیقی به دست نیاوردند. خاشقجی خبرنگار عرب مینویسد: «در روز بعد که جریان گفتوگوی مخابرهای محمد قطب (برادر سید قطب) با حکمتیار را دنبال مینمودم، محمد قطب توصیه میکرد تا وی از هر نوع اقدام یکجانبه در مورد فتح کابل دست بردارد و در تفاهم با سایر مجاهدین روی تشکیل حکومت عبوری موافقه نمایند و نباید تنها خود را بر حق و دیگران را یکسره باطل تصور کرد. اما حکمتیار پیوسته اطمینان میداد که مجاهدین هرگز با هم نخواهند جنگید. این در حالی بود که خود او میدانست افرادش برای حمله بهکابل آمادگی گرفتهاند»[45]. خاشقجی اعتراف میکند که خود من نیز همان روز با حکمتیار در جرم دروغ و فریبکاری شریک شدم؛ چون از او خواستم تا به استاد محمد قطب پیشنهاد کند که مجدداً با سایر خیرخواهان در پیشاور گردهم آمده، طرح تازهای را تصویب نمایند و بعداً با حکمتیار در تماس شوند. حکمتیار نیز این موضوع را بلافاصله با محمد قطب منعکس ساخت تا بتواند آنها را برای مدتی دیگر مصروف نگه دارد و خودش با پلان قبلی در روز دیگر نیروهایش را وارد کابل ساخته به این ترتیب همه را در مقابل یک عمل انجام شده قرار دهد[46].
با توجه به شرایط گذار، که در آن شرایط حاکم بود، هر اتفاقی میتوانست رخ بدهد. سقوط نظام حاکم منجر به فروپاشی قوای مسلح و نیروهای امنیتی گردیده و وضعیت امنیتی در تمام شهرها بهویژه شهر کابل بسیار خراب بود. حضور نیروهای مسلح از گروههای مختلف مجاهدین در دروازههای کابل، از یکسو امنیت شهروندان کابل را با خطر جدی مواجه کرده بود و از سوی دیگر، زمینۀ درگیری خصمانه میان قوتهای مسلح مجاهدین را که بدون همآهنگی وارد کابل میگردیدند، فراهم میساخت. در این جریان، گفتوگوهای رهبران تنظیمهای مجاهدین در پیشاور نیز به نتیجۀ مطلوب نرسیده بود. بنابراین انتظاری که فراهمکنندگان این گفتوگوی مخابرهای میان دوتن از معروفترین و بزرگترین فرماندهان مجاهدین در دو سوی کابل از آنان داشتند، برآورده نشد و بدون نتیجه به پایان رسید.
نتیجهگیری
این گفتوگو در پیوند به کلیت شرایط حاکم بر مرحلۀ انتقال حکومت از رژیم کمونیستی به مجاهدین قابل تحلیل است. با توجه به چندپارچگی و رابطههای بیرونی که گروههای گوناگون مجاهدین با نیروها و قدرتهای منطقهای و جهانی داشتند، در عرصۀ سیاست و حکومتداری، وحدت کلمه و انسجام را برای مجاهدین دشوار ساخته بود. تلاشهای حکومت کابل مبنی بر ایجاد اختلاف در صفوف مجاهدین که باعث درگیریهای مسلحانه میان آنها گردید، نفوذ استخبارات کشورهای بیرونی و کمکهای مالی و نظامیای که برای گروههای مجاهدین، در جهت تأمین منافع خود میکردند، و از همه مهمتر تکخواهی و انحصارطلبی استخبارات پاکستان در قلمرو مجاهدین باعث گردید تا این نیروها که به تازگی نوید پیروزی و فتح کابل به گوششان رسیده بود، نتوانستند در کنار هم به تشکیل حکومت فراگیر و همهشمول موفق شوند.
آمادگی ورود نظامی احزاب مختلف جهادی در چهار سوی کابل، سران احزاب مجاهدین، مردم کابل و حتی نیروهای خارجی حمایتگر مجاهدین را نگران ساخته بود که این وضعیت پیشبینی درگیری میان مجاهدین را برای اکثر سیاستمداران واضح ساخته بود. این گفتوگوی مخابرهای که به منظور جلوگیری از حملۀ مسلحانه به کابل میان احمدشاه مسعود و حکمتیار، دو تن از بزرگترین فرماندهان جهادی در دروازههای شمال و جنوب کابل برقرار شده بود، نتوانست که مانع از این اتفاق گردد. طوریکه در سطرهای پیشین بیان گردید، مسعود به نمایندگی از نیروهای خود و دیگر رهبران سیاسی مجاهدین در پیشاور، اصرار بر عدم حملۀ مسلحانه به کابل و ایجاد یک حکومت توافقی میان مجاهدین داشت، که در اقناع گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نتوانست پیروز شود. بدین گونه ورود مسلحانۀ مجاهدین سبب مشکلات و نابسامانیهایی فراوان، خونریزیها و از میان رفتن منابع و امکانات عمومی و ... گردید. دولت اسلامی را در کابل درگیر جنگهای تحمیلی ساخت که پیشاپیش از سوی استخبارات کشورهای همسایه و به ویزه پاکستان طراحی شده بود.
فهرست منابع
- اندیشمند، محمداکرام، (1383)، سالهای تجاوز و مقاومت، کابل: نشر پیمان.
- ــــــــــــــــــ ، (1382)، صبح کاذب: نقد و بررسی دسایس پنهان و چهرههای عریان حکمتیار، کابل، انتشارات بنیاد شهید مسعود.
- جاوید، سید محمدعلی، (1395). خاطرات من (برهۀ حسّاسی از تاریخ)، کابل: نشر نگار.
- حکمتیار، گلبدین، (1380)، دسایس پنهان چهرههای عریان از خروج قوای روسی تا سقوط ادارۀ ائتلافی، تهران، انتشارات گلشن راز.
- شرق، محمدحسن. (بیتا)، کرباسپوشهای برهنهپا؛ خاطرات 1310 تا 1370، پیشاور: انتشارات میوند.
- عبدالوکیل، (1395)، از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان، جلد دوم، کابل: انتشارات یوسف زاده.
- عمران، احمد، (بیتا)، «حکمتیار مردی مملو از تناقض»، روزنامۀ ماندگار، در لینک زیر قابل دسترس است. http://www.mandegardaily.com/%D8
- فرزان، احمدشاه، (1379)، مردی استوار و امیدوار به افقهای دور، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
- فقیری، محمد نسیم، (1395)، «یاران حکمتیار و راهیکه باز به بیراهه میرود»، روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ 1197، سال پنجم،
- عظیمی، محمدنبی، (1378)، اردو و سیاست در سه دهة اخیر افغانستان، کابل: مرکز نشراتی میوند.
- محمدیوسف و ادکن، مارک، (2015)، تلک خرس یا «حقایق پشت پردۀ افغانستان»، ترجمۀ محمدقاسم آسمایی، نشر الکترونیک.
- اندیشمندو محمد اکرام، (1385)، گفتگوی احمد شاه مسعود و گلبدین حکمتیار در آستانۀ سقوط حکومت داکتر نجیب الله، خراسان زمین: http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=284
بخشی از این گفتگو را میتوانید در ویدیوی زیر در یوتیوب بشنوید.
نشر شده در یادیار(ویژهنامۀ شانزدهمین سالگرد شهادت قهرمان ملی کشور)، دورۀ سوم، شمارۀ اول، سنبلۀ1396، صص 20- 12.
[1]. عبدالوکیل، از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان، 1395، صص 921-920.
[2]. کول، ستیو، جنگ اشباح، بیتا، ص229.
[3]. فرزان، احمدشاه. مردی استوار و امیدوار به افقهای دور، 1379، صص 275-267.
[4]. اندیشمند، محمد اکرام، سالهای تجاوز و مقاومت، 1383.
[5]. بترجی، عادل. مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی و شکست، 1395.
[6]. ستیو، کول،. جنگ اشباح، بیتا.
[7]. عبدالوکیل، از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان، 1395، صص 921-920
[8]. همان.
[9]. بترجی، عادل، مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی و شکست، 1395، صص58-59.
[10]. 24 اپریل، روز جمعه ساعتی پیش از گفتوگوی حکمتیار با مسعود.
[11] . بترجی، عادل، مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی و شکست، 1395، ص 59.
[12]. بترجی، عادل، مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی و شکست، 1395، صص 61-60.
[13]. اندیشمند، محمد اکرام، سالهای تجاوز و مقاومت، 1383، صص 176-171.
[14]. بترجی، عادل، مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی و شکست، 1395، ص 61.
[15]. همان، ص 62.
[16]. محمد قطب، برادر سید قطب از رهبران اصلی و از موسسین جنبش اخوان المسلمین، بود که از مجاهدین افغانستان به شکل مستقیم حمایت می نمود.
[17]. اسامه بن لادن در آن زمان از قیام مجاهدین در افغانستان حمایت مادی و معنوی میکرد و رابطه نزدیکی با رهبران جهادی در پیشاور داشت.
[18]. شیخ محمد محمود صواف، از علما و مبلغان معروف عراقی بود که از مجاهدین افغانستان علیه نظام حاکم کمونیستی حمایت میکرد و در میان سایر جنبشهای اسلامی معاصر از احترام خاصی برخوردار بود.
[19]. بترجی، عادل، مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی و شکست، 1395، ص 253.
[20]. کول، ستیو، جنگ اشباح، بیتا، ص 229.
[21] . برخی دیگر از نویسندگان داخلی، از جمله محمداکرام اندیشمند، در کتاب «سالهای تجاوز و مقاومت» این گفتوگو را به تاریخ 28 حمل ذکر کرده است، که بعداً از این طریق در دیگر منابع راه یافته است که قطعاً اشتباه است. عادل بترجی نویسندۀ عرب که حین این گفتوگو با حکمتیار بوده است در کتاب «مسعود و حکمتیار در آزمون شکست و پیروزی» تاریخ آن را 24 اپریل1992 برابر با 4 ثور 1371 درج کرده است. همین طور احمدشاه مسعود نیز در متن این گفتوگو با حکمتیار سخن از نتایج دو دور مذاکره با عبدالوکیل میگوید و عبدالوکیل خود در کتاب خاطراتش « از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان» از دو بار دیدار خود با مسعود به روزهای 28 و 29حمل و بار دیگر 2 ثور یاد کرده است. (رک. صفحات 921-920).
[22]. بترجی، عادل، حکمتیار و مسعود در آزمون پیروزی و شکست، 1395، صص 151-150.
[23]. اندیشمند، محمد اکرام، سالهای تجاوز و مقاومت، 1383، صص 316-300.
[24]. همان، ص 304.
[25]. اندیشمند، محمد اکرام، سالهای تجاوز و مقاومت، 1383، ص 303.
[26]. همان، ص 303.
[27]. کول، ستیو، جنگ اشباح، بیتا، ص 230.
[28]. فقیری، محمد نسیم، یاران حکمتیار و راهی که باز به بیراهه میرود، روزنامه اطلاعات، شمارۀ 1197.
[29]. اندیشمند، محمد اکرام، سالهای تجاوز و مقاومت، 1383، ص 305.
[30]. همان، صص312-311.
[31]. همان، صص310-309.
[32]. اندیشمند، محمد اکرام، سالهای تجاوز و مقاومت، 1383، صص 314-313.
[33]. همان، ص 315.
[34]. فقیری، محمد نسیم، «یاران حکمتیار و راهی که باز به بیراهه میرود»، روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ 1197.
[35]. جاوید، سیدمحمدعلی، خاطرات من (برهۀ حساسی از تاریخ)، 1395، صص 328-327.
[36]. این مطلب را محمد مرادی، مترجم کتاب « متضاد روایات، مذهبی اختلافات» به زبان پارسی، در صفحۀ فیسبوک خود نگاشته است. تاریخ دست رسی به مطلب ،14 اگست 2017. https://www.facebook.com/mohammad.moradi.5050/posts/14
4. حکمتیار: خارجیها با حمایت از اقلیتها، افغانستان را تجزیه میکنند. 2013. بیبیسی فارسی، تاریخ دسترسی به لینک : 14 اگست 2017. http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2013/08/130807_zs_gulbuddin_hekmatyar_eid_message
[38]. اندیشمند، اکرام، سالهای تجاوز و مقاومت، 1383، ص303.
[39]. همان، ص304.
[40] . همان.
[41]. کول، ستیو، جنگ اشباح، مترجم؛ بیتا، ص 231.
[42]. بترجی، عادل، مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی و شکست، 1395، صص 252-251.
[43]. دگروال محمد یوسف و مارک ادکین،. تلک خرس یا «حقایق پشت پرده افغانستان»، 2015، صص 205-204.
[44]. بترجی، عادل، مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی و شکست، 1395، ص 51.
[45]. گفتوگوی مخابره ای استاد محمد قطب و شیخ محمد محمود صواف از پشاور با حکمتیار درمقر فرماندهی او در سرخاب ولایت لوگر(به روز شنبه، 25 اپریل 1992.یک روز پس از گفتوگو با احمدشاه مسعود). این گفتوگو در کتاب مسعود و حکمتیار در آزمون پیروزی وشکست ، نوشتۀ عادل بترجی در صفحات 248-236 درج است.
[46]. بترجی، عادل، مسعود و حکمتیار در آزمون شکست و پیروزی، 1395، ص 253.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
امین خراسانی | 07.09.2018 - 15:34 | ||
نوشته جالب و خواندنی بود تشکر زیاد از نشر این مقاله |
شاهنشاه | 07.11.2017 - 04:16 | ||
آقای داریوش! من پیش از آنکه متن کامل مقالۀ شما را بخوانم، دو واژۀ نخستین نوشتۀ شما ذهنم را بخود مصروف ساخت. خوب زمانی که در یک خانواده کودکی بدنیا میآید، پدر و مادر بر وی نام میگذارند؛ احمد، محمود، کلبی، پشک، وغیره وغیره، اگر این نام خوب است یا بد، این کودک به آن معروف میشود. زمانی که حزب دموکراتیک خلق افغانستان تأسیس شد، این نام رابر خود گذاشت و بصورت کوتاه نامهای خلق و پرچم را هم خود حمل مینمود که صلاحیت انتخاب آن را داشت. یا وقتی که قیام مسلحانه را در ماه ثور راه انداخت، نام آن را انقلاب ثور گذاشت و نظامی را که تأسیس کرد آن را جمهوری دموکراتیک گفت، و در هیچ جائی نام خود را نظام کمونیستی اعلان نکرده است. ولی شما آیا این حق قانونی را دارید که یک نام انتخاب شده را تحریف و بجای آن مطابق ذوق خود نام دیگری برای یک پدیده انتخاب نمایید؟ اگر دربارۀ ماهیتها فکر میکنید آیا نام جهاد برای گروههای شرور در این کشور از نظر شما مسلم است؟ پس پیشنهادم به شما اینست که از این ببعد اگر ضرورت شد هر دو واژه را در گیمه بگنجانید: "کمونیستی"، "جهادی" که هر دو بحق نه کمونیستی هستند و نه جهادی. بسلامت باشید |
یک دوست | 27.09.2017 - 09:26 | ||
در مورد جنایت های حکمتیار باید بیشتر تحقیق و نوشته شود. هرچند نوشته بالا یک کار پژوهشی ارزشمند است، اما باید پژوهش های بیشتر به این زمینه سوق داده شوند تا زاویه های تاریک تاریخ معاصر بیشتر روشن گردد. |
علی امیری | 23.09.2017 - 09:28 | ||
این مقاله یک کار روشمند بود، امیدوارم که دوام داشته باشد. ما یاد بگیریم که بدون تعصب به قضایای تاریخی و گذشته نگاه بکنیم |
رحیم الله یاری | 20.09.2017 - 05:14 | ||
خیلی نوشته عالی بود. کجا میتوانیم مجله یاد یار را که این مقاله در آن درج است، پیدا نماییم. با مهر، یاری. |
حکیم سهروردی | 18.09.2017 - 04:47 | ||
ما برای توضیح وقایع تاریخی نیاز به همچون مطالعات تحقیقی بیشتر داریم تا ابهامات تاریخی واضح گردند. درود بر نویسنده. |
مازیار | 17.09.2017 - 11:01 | ||
تحلیل زیبا بود. دقیقا که حکمتیار یک خاین و قاتل مردم شهر کابل است که اکنون نیز میخواهد قساوت خود را نشان بدهد |