سیاستگذاری در رسانه چیست؟ گفتوگو با جاوید فرهاد
۲۵ سرطان (تیر) ۱۳۹۶
«جاوید فرهاد» نویسنده و روزنامه نگار کشور، نوشته ها و جستارهایی در مورد اهمیت رسانه و سیاستگذاری در رسانه دارد که از آن میان میتوان از مقالات و جستارهایی مانند: «شیوه های مؤثر مدیریت در رسانه، خبرنگاری گام به گام، فرایند ویرایش در خبر و گزارش، نفوذ در افکار عامه، عوامل سانسور و خودسانسوری و مؤلفه های جنگ روانی» نام برد.
نوابی: سیاستگذاری در رسانه چیست؟
فرهاد: سیاستگذاری در رسانه؛ یعنی اِعمال مشی مبتنی بر سیاست رسانه یی برای نفوذ در افکار عامه. با آن که این توجیه به هیچ روی مانع و جامع نیست؛ اما می تواند به حیث پیش فرضی به منظور شناخت و واکاوی بیشتر در فرایند روش های سیاستگذاری در رسانه، پنداشته شود.
بی گمان هر رسانه ای با توجه به چشمداشتش از وضعیت عمومی در جامعه و توجه مخاطبانش به فرآورده های رسانه ای، سیاست مشخصی را پی می گیرد، و بی تردید این پی گیری، مشمول دقت در برنامه ریزی های رسانه ای می شود که از سوی مسؤولان رسانه عملی می گردد.
نوابی: اجزای مهم سیاستگذاری در رسانه کدام ها است؟
فرهاد: مؤلفه های مهم (اجزای با اهمیت) در زمینه ی سیاستگذاری رسانه ای این ها اند: توجه به ذایقه ی مخاطبان، جلوگیری از سانسور بد و خودسانسوری، نفوذ در افکار عامه از طریق اعمال روش های سیاستگذاری غیر مستقیم (به ویژه رسانه های خصوصی)، توجه به ماهیت پیام، فضا سازی، جلب اعتماد مخاطبان و توجه به ماهیت و چیستی فر آورده های رسانه ای در بخش تولید بر نامه ها.
نوابی: چند گونه سیاستگذاری در رسانه وجود دارد؟
فرهاد: دو گونه؛ یکی سیاستگذاری مستقیم، که بیشتر هم در رسانه های دولتی، حزبی و گروهی کاربرد دارد، و دیگری هم سیاستگذاری غیر مستقیم که مربوط رسانه های خصوصی و غیر دولتی است. فرایند سیاستگذاری غیر مستقیم در مقایسه با سیاستگذاری مستقیم، دشوار تر است؛ یعنی شعور و درک فزاینده ای می خواهد تا با رعایت اصل توازن، اعتماد مخابطان را جلب کنیم و نیز در راستای تغییر و سمت دهی افکار عامه، نقش مهمی را ایفا کنیم.
نوابی: چه کسانی در روند سیاستگذاری در رسانه نقش دارند؟
فرهاد: عوامل درون سازمانی رسانه مانند: صاحب امتیاز، مسؤولان و مدیرانی که به نحوی در شکل گیری ساز و کارهای رسانه ای مانند: برنامه ریزی ها و طرح تولید برنامه ها، عامل پنداشته می شوند.
نوابی: ضعف در سیاستگذاری رسانه، چقدر می تواند حیثیت رسانه را زیر پرسش ببرد؟
فرهاد: همان گونه که در مورد اهمیت سیاستگذاری در رسانه گفتم، توجه نکردن به این اهمیت، سبب ضعف و افول رسانه می شود. پژوهش ها در تأریخ کارکردهای رسانه ای به روشنی نشان میدهد که شکست بیشتر رسانه ها، ناشی از ناتوانی آنان در فرایند سیاستگذاری بهینه بوده است.
رسانه هایی که در حوزه ی رسانگی دچار ضعف در سیاستگذاری شده اند، بی گمان بی تأثیر گذار ترین رسانه ها در شکل دهی افکار عامه بوده اند. به زبان ساده تر بگویم: رسانه ی بدون سیاستگذاری و مشی رسانه ای، ممکن است هر چیزی باشد به جز رسانه ای اثر گذار.
نوابی: عوامل بازدارنده در سیاستگذاری مؤثر در رسانه ها کدام اند؟
فرهاد: دخالت عوامل بیرون رسانه ای مثل گروه های فشار، رهبران حکومت، وابستگی های غیر مٌجاز اقتصادی و ... از سوی دیگر عوامل درون سازمانی مانند گماشتن رییسان و مدیران نا کارا، نداشتن مشی مشخص نشراتی، بی مبالاتی و بی توجهی به چیستی داده ها و فرآورده های رسانه ای، نا آگاهی از مسایل مهم سیاسی و وضعیت اجتماعی و فرهنگی، بی برنامه گی، بی ثباتی در طرح و تطبیق برنامه ها و تشبث افراد نا فهم و غیر فنی در امور رسانه ای، از عوامل بازدارنده در حوزه ی سیاستگذاری مؤثر در رسانه اند.
نوابی: آیا سانسور و خود سانسوری می تواند به روند سیاستگذاری در رسانه آسیب جدی برساند؟
فرهاد: بی تردید، سانسور و خودسانسوری دو مانع عمده در برابر روند ابتکار و انگیزه ی خلاقیت در رسانه است. یعنی قیچی بٌرنده ی سانسور و خود سانسوری هر چه از جنس تحول و خلاقیت را که دم دستش بیاید، پارچه پارچه می کند و حس تجدد و نو آفرینی را در وجود اصحاب رسانه می کشد. باید یاد مان باشد که سانسور خوب و سانسور بد، به گونه ی طبیعی در هر رسانه ای وجود دارد و حتا در لیبرال ترین رسانه ها که سنگ آزادی بیان و رعایت ارزش های مردم سالاری را بر سینه می زنند، سانسور به گونه ای وجود دارد؛ اما با توجه به این که باید در برابر عوامل سانسور بد به نحوی به پرخاش و مبارزه بر خاست و سانسور خوب را به دلیل برخی از ملحوظات ارزشی، اعمال کرد.
نوابی: سیاستگذاری مبتنی بر «منافع ملی» چقدر می تواند جایگاه رسانه را بلند ببرد و در تأمین این منافع نقش بنیادی را ایفا کند؟
فرهاد: پیش از پرداختن به اصل مسأله، باید بگویم که ما هنوز ملت به معنای واقعی کلمه نیستیم؛ اما از تلاش های مان برای دستیابی به این مقوله ی شریف، یکدم هم نمی ایستیم. پس با این پیش فرض، وقتی ما هنوز ملت به معنای واقعی آن نیستیم، چگونه می توانیم منافع ملی تعریف شده و همه پذیر داشته باشیم. با آن که نمی خواهم بحث را کاملن سیاسی بسازم، اما می خواهم بگویم که نباید در توهم شعار زده گی به خاطر مقوله ی ملت و منافع ملی گیر بمانیم و با برخورد غیر عقلانی از چیزی گپ بزنیم که هنوز وجود ندارد و دهان ما هم از فرط احساسات به این مقوله ی شریف کف کند... به هر حال... بگذریم...
به یک نکته همواره باید توجه داشته باشیم که کار در رسانه، در کنار اطلاع رسانی، فرهنگی سازی نیز است و افزون بر آن، ترویج ارزش ها (چه اخلاقی، چه دینی، چه اجتماعی چه سیاسی و چه اقتصادی» از اصل های عمده در فرایند رسانگی و تبلیغات است؛ هنگامی که رسانه قدرت فرهنگ سازی را نسبت به رسانه داراست، پس سیاستگذاری مبتنی و مشروط بر منافع ملی «یا هر منفعت دیگر» اعتبار مخاطبان را بلند می برد و همین سبب می شود تا رسانه از ارزش ویژه تر در میان رسانه های همعصرش بر خوردار شود.
نوابی: شیوه های نوین سیاستگذاری چگونه است؟
فرهاد: فضا سازی، جلب اعتماد مخاطبان و نفوذ گسترده در افکار عامه، از اصل های مهم در فرایند سیاستگذاری در رسانه است؛ یعنی وقتی فضا سازی متوازن و موجه انجام شود، اعتماد مخاطبان به رسانه افزایش می یابد و از این طریق می توان بر افکار آنان نفوذ کرد و در واقع، واقعیت عینی را به واقعیت رسانه ای و سپس به واقعیت ذهنی مخاطبان مبدل کرد.
نوابی: مدیرانی که سیاستگذاری در رسانه را درک نکنند، دورنمای رسانه به کجا کشانده می شود؟
فرهاد: مدیران بی سواد و کم سوادی که توانایی درک مشی رسانه را در زمینه ی سیاستگذاری ندارند، نتنها که عامل زوال و سقوط رسانه در جامعه ی مخاطبان پنداشته می شوند؛ بل عامل از دست دادن اعتماد مخاطبان و هرج و مرج درون سازمانی نیز در رسانه دانسته می شوند، که باید به این مسأله در روند مدیریت رسانه توجه جدی شود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته