درنگی بر جنبش «رستاخیز تغییر»
۱۸ جوزا (خُرداد) ۱۳۹۶
جنبش های اجتماعی زاده شرایط در هم تنیده اجتماعی هستند که از درون جامعه بر می خیزند، در بستر آن حرکت می کنند و برای تغییر در زندگی اجتماعی می کوشند. در ادبیات جریانهای کنونی واژه «جنبش» مفهوم بسیج گروه و طبقهای به منظور ایجاد تحول مثبت در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را میرساند. از لحاظ مفهومی و پهنای معنی مفهوم «جنبش» از «حزب» وسیعتر، گستردهتر و فراتر اما از لحاظ انسجام و انضباط کمرنگتر است؛ به دلیل آنکه ممکن است گروههای متعدد با داشتن دیدگاه و نظرات متفاوت سیاسی، فکری و ایدیالوژیکی زیر عنوان «جنبش» در کنار هم قرار گیرند و متحد عمل کنند.
اما واژه «تغییر» در حوزهی علوم طبیعی و اجتماعی، بار معنایی سنگین، متنوع و متفاوت دارد و در ادبیات جریانهای کنونی، مفهوم انتقال از وضعیت کنونی به وضعیت بهتر را میرساند. نارضایتی از اوضاع جاری، داشتن الگوهای معین و راهبرد روشن از مولفههای یک «تغییر» مثبت به حساب میآید.
جنبشهای «تغییر» در واقع گروهها و جریانهای عدیدهایاند که علیرغم شگافهای فکری و ایدیالوژیک، روی آجندا (ریز برنامه) اجماع دارند و با روشهای مسالمتآمیز در راستای ایجاد تحول سعی مینمایند. بیشترینه طالب نگونساری رژیمهای حاکم و تغییرات سیاسیاند و برخی از این جریانها خواستار تغییرات اقتصادی و بهبود اوضاع معیشتی، گروه و صنف ویژهی از مردماند همانند اتحادیههای صنفی و گروهی.
جنبش رستاخیز تغییر نیز در این چوکات قابل تحلیل است. برخی از فعالین این جنبش پیشینه های مبارزاتی چندین ساله علیه ساختارها و برنامه های امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نظام حاکم دارند و برخی دیگر نیز دارای هویت های مشخص اجتماعی سیاسی هستند که به این حرکت پیوسته اند و شعار تغییر سر میدهند. جنبش رستاخیز تغییر در طی چند روزی که شکل گرفته است توانسته است از کابل فراتر رفته و در دیگر ولایت های کشور نظیر هرات، بدخشان، بلخ، قندز، پنجشیر و ... مردم را در حمایت از خواسته های خود به خیابان ها بکشاند.
هرچند برای شناخت پدیده های اجتماعی باید منتظر بود تا تمام هویت و ماهیت آن ها روشن شود تا آن ها را به تحلیل گرفت. زود است تا بتوانیم جنبشی را که صرف چند روز میشود شکل گرفته است به شکل درست بشناسیم، اما در این نوشته میخواهم توصیفی هرچند ابتدایی از جنبش نام برده با توجه به نظریه های جنبش های اجتماعی در علم جامعه شناسی ارایه نمایم.
باید خاطر نشان ساخت که آیا هر تحرک یا اعتراض ناگهانی را میتوان جنبش اجتماعی نامید؟ نخیر. اعتراضها در نهایت واقعهای اجتماعی را رقم می زنند که استعداد و امکان استمرار ندارند. رویداد یا واقعه میتواند جزیی از تغییر اجتماعی محسوب شود و یا زمینه سازی بکند که به تولد جنبش منجر شود؛ اما خود جنبش اجتماعی نیست«1»
هرچند تعاریف زیادی از جنبش های اجتماعی توسط نظریه پردازان علوم اجتماعی صورت گرفته است اما من در این نوشته با معیار قراردادن تعریف و نظریه آلن تورن جامعه شناس شهیر و نظریه پرداز معروف جنبش ها از کشور فرانسه در مورد جنبش های اجتماعی به توصیف جنبش رستاخیز تغییر می پردازم.
تورن جنبش اجتماعی را رفتار جمعی سازمان یافته سوژه های انسانی می داند که علیه رقیب شان در امر کنترل تاریخ سازی در جامعه خاص مبارزه می کنند«2» . از منظر او جنبش های اجتماعی باید در یک میدان عمل مطالعه شوند. میدان عمل به ارتباطات بین جنبش اجتماعی و نیروها و عواملی اطلاق میشود که جنبش در برابر آنها قرار گرفته است. گفتگوی متقابل در میدان عمل میتواند به تغییر در شرایط جنبش شود مثل ترکیب و یکی شدن دیدگاههای طرفین و یا محو جنبش«3» . از این منظر جنبش های اجتماعی، صرفا پاسخ های غیر عقلانی به اختلاف ها یا بی عدالتی های اجتماعی نیستند، بلکه در بردارنده ی دیدگاه ها و راهبرد هایی هستند که نشان می دهند چگونه می توان بر این اختلاف ها و بی عدالتی ها چیره شد. بر اساس آرای تورن جنبش های اجتماعی براصول سه گانه پی ریزی شده اند که در حقیقت دلیل موجودیت آنها است، کنش آن ها را جهت داده و خصوصیت ویژه ه ای به آن ها میدهد:
1 . اصل هویت: منظور از هویت داشتن این است که جنبش مشخص نماید از چه افراد و گروههایی تشکیل شده است، سخنگوی چی افراد و یا چه گروه هایی از مردم است و مدافع و محافظ چه منافعی است. بنابراین در اینجا گروهی ملاحظه می گردد که متقاضی است و به دنبال بدست آوردن چیزی است و این گروه در حقیقت برای مشخص نمودن خود، خود را سخنگو و مدافع عده ای خاص قلمداد می نماید
2 . اصل ضدیت یا مخالفت؛ جنبش همیشه در برابر نوعی مانع یا نیرویی مقاوم قرار دارد و پیوسته سعی در درهم شکستن دشمن یا دشمنانی دارد و بنابراین لزوماً دارای حریف است و بدون آن نمیتواند وجود داشته باشد.
3. اصل همگانی بودن؛ جنبش اجتماعی به نام ارزشهایی برتر، ایدههایی بزرگ و فلسفهای مذهبی آغاز میگردد،کنش آن ملهم از این تفکر و عقیده است که تا حد امکان سعی در گسترش و پیشرفت دارد. حتی در مواردی که جنبش معرف یا نماینده یا مدافع گروه خاصی است، به نام ارزش ها و حقایق جهانی که توسط انسانها و یا به وسیله کل جامعه شناخته و مورد قبول قرار گرفته اند ادعای خود را شروع می نماید«4».
اکنون با در نظرداشت اصول سه گانه جنبش های اجتماعی که در بالا ذکر نمودیم جنبش «رستاخیز تغییر» را به توصیف میگیریم:
اصل هویت در جنبش: اعضای تشکیل دهنده این حرکت افراد مختلف از اقشار گوناگون و طبقات گوناگون هستند جوانان فعال در نهادهای مدنی و فرهنگی که عمدتا شهر نشین هستند، چهره های مستقل سیاسی، حزبی، قومی و... که اغلب کارشناسان سیاسی، نمایندگان مجلس، رهبران و اعضای احزاب سیاسی،جوانان بیکار و گمنام که در سطح شهر مشغول کارهای روزمره گی هستند، مردم عادی شامل کسبه کاران، کارگران و دکان داران را شامل می شود. در مرکز و رهبری این جنبش جوانان فعال و پر شور قرار دارند که بیش از بقیه به اهداف و آرمان های این جنبش وفادار تر و متعصب تر هستند«5». احزاب سیاسی و نهادهای اجتماعی زیادی هستند که از این جنبش حمایت خود را اعلان نموده اند. اما نبض توفنده ی آن جوانان هستند که به حیث رهبر پیش روی آن حرکت می کنند.
اصل ضدیت جنبش: این جنبش در تقابل با رهبری و استراتیژی امنیتی نظام حاکم است. به باور این جنبش سیاست های امنیتی کشور باید تغییر کند . جنبش مذکور، دستگاه امنیتی کشور را مسوول نا امنی ها و همسویی با طالبان می داند و مقام ها امنیتی را عامل کشتار شهروندان معترض می دانند«6». بنابراین این جنبش در ضدیت با سیاست های امنیتی و مقامات دستگاه های امنیتی کشور شکل گرفته است. هرچند برخی از اعضای آن در گفتگو با رسانه ها از تغییر کلی نظام و یا استعفای رییس جمهور و رییس اجراییه سخن میگویند اما در قطع نامه ها، مخاطب اصلی مسوولین امنیتی قلمداد می شوند.
اصل کلیت در جنبش: باتوجه به گونه گونی در اعضای این جنبش، می توان ابراز کرد که در اهداف آن نیز یک هماهنگی و انسجام خاص وجود ندارد به اندازه ای که به سختی می توان از اهداف مشترک برای آن سخن گفت. برخی از فعالین آن دنبال تغییر و براندازی نظام هستند. خواهان ایجاد یک نظام تازه می باشند، اما بیشترینه اعضای آن خواستار برکناری مقامات و مسوولین امنیتی و همچنان تغییر در استراتیژی دفاعی و امنیتی کشور را خواستار هستند«7».
جنبش رستاخیز تغییر از هر گروه مردم جامعه هم در مرکز کشور و هم در دیگر ولایت ها اعضا و حامیان قابل توجه دارد. این کثرت اعضا و حامیانش هم می تواند نقطه قوت آن باشد و هم می تواند مایه از هم پاشی و فرو ریزی آن گردد. ایجاد یک رهبری کارا و سالم زیر نظر یک اطاق فکر که بتواند برای این جنبش شعارها، قطع نامه ها، و اهداف آن را بصورت واضح بیان نماید برای حفظ و استمرار از ضروریات اصلی آن است. در غیر آن چند صدایی و نا هماهنگی در اعتراضات، و کنشگری اعضای آن لطمه جبران ناپذیری را بر پیکر نو قامت آن وارد خواهد کرد. تشخیص دشمن از دوست از مولفه های اصلی جنبش های تغییر است. جنبش باید دشمنانش را تشخیص و تعریف نماید تا اعضای آن دچار سردرگمی و بی خاصیتی نگردند.
مساله مهم دیگری که جنبش مذکور از آن رنج می برد نداشتن اهداف در برگیرنده و تعریف شده است که به علت نداشتن اطاق فکر و هماهنگی درست در میان اعضای فعال و رهبران آن این امر محقق نشده است. گسترش روز افزون آن ایجاب می نماید که به ابعاد نظری و استراتیژیک آن توجه بیشتر گردد.
منابع
1. کاظمیان، مرتضی، جنبش های اجتماعی؛ حکایت بی پایان، 1394 http://www.bbc.com/persian/iran/2015/08/150803_me_iran_social_movements_saeed_madani
2. مشیر زاده، حمیرا، 1381. درآمدی نظری بر جنبش های اجتماعی، تهران پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی: 53.
3. گیدنز، آنتونی. 1377. جامعه شناسی عومی. ترجمه منوچهر صبوری، چاپ چهارم، تهران، نشر نی.
4. روشه، گی. 1370. تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران، نشر نی.
5.جبران، کاوه. رستاخیز تغییر و نیاز اعتماد و کار سازمانی، بی تا، فیسبوک https://www.facebook.com/photo.php?fbid=
6. گفتگوی یکی از اعضای جنبش رستاخیز تغییر با سلام و طندار. http://www.salamwatandar.com/Article.aspx?a
7. گفتگوی یکی از اعضای جنبش رستاخیز تغییر با طلوع نیوز: http://www.tolonews.com/fa/afghanistan/%D8%A7
ابراهیم داریوش، کابل. / 17/3/ 1396.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
امیر اعتمادی | 24.06.2017 - 05:55 | ||
تحلیل ابتدایی و خوبی است. متاسفانه در جوامعی مثل افغانستان که افراد آن درگیر امرار معیشت هستند جنبش های تغییر کمتر می توانند موفق باشند. این جنبش نیز شکل گرفت اما بدون رسیدن به اهداف تعیین شده اش ازبین رفت. امیدوارم که مردم بیشتر در انتخاب خود و اعمال خود آگاهانه قدم بردارند و مسوولانه علم کنند. |
دوست شما | 10.06.2017 - 09:05 | ||
برای ترسیم جنبش های کار سازوبه عبارت مرتبط تر جنبش "تغیر" وجودجمعی ویا هم اکثریت از افراد با ارده دیرمحو که جوابگوی هر گونه چالش دم رو و همچنان جوابگو به پرسش های زمانی و توانایی به رقص آوردن ذهنیت مردم بر ساز جنبش و در حمایت از جنبش و رام کردن گروهای مخاطب دار (ملاها) این موارد لازمی می باشد.زمانی داریم از تغیر صحبت می کنیم مفاهیم چوه چگونه تغیر برای چی تغیر و توسط چی کسانی و یا هم گروهی را باید در نظر گرفت.وقتی جنبش هارا برخاسته از دل جامعه بدانیم پس در جامعه هر گروهی از افردا زندگی می کند . که کدام گروهی در پی بی عدالتی، ظلم و استبداد به خیابان ها می زیزند و صدای عدالت خواهی بلند می کنند و حتی انقلاب می کنند و درنتیجه تغیر ایجاد میکنند.زیرا گروهی در اجتماع می باشد که فقط زنده بودن و در آمد بخور و نمیر برایش مهم و بسنده است و زندگی را در این وضعیت خلاصه می کند خر سواری را سیم آخر انتقال می داند و به موتر و ابزارهای نقلیه دیگر باور ندارد از این گروه امید انقلاب ودیگر فعالیت های مدنی نیست. طبقه دیگری وجود دارد که از بدی به خوبی گذار کرد و لذت خوبی را چشیده و تعریفی که از نسان دارد و بر اساس آگاهی که نسبت به انسان حق ذاتی... دارد ازوضعیت خوبی به وضعیت خوبتر که گروه ثروت زندگی میکنند گذارش را فرض می پندارد برای همین مبارزه می کند و برای گذار از خوبی به خوب تر انقلاب میکنند و انقلاب را میشود در این طبقه خلاصه کرد و گروهی از ثروت مند می باشد که برای از دست ندادن داشته های شان هیچ گاهی انقلاب و یا فعالیت های مدنی انجام نمی دهند... بنابر این اراده ها در جامعه افغانستانی مرده و امید ها به فراموشی رفته و ناباوری به همدیگر از بین رفته و اگر تغیر بر خواسته اراده جمعی بدانیم لازم است تا در این زمینه کار شود . ممنون ازشما که تلاش کردید که ایه زمینه برای تغیر را به وجود میاورد. دردها را ناشی از این باور ها میدانم که در خون این مردم جای گرفته برای تغیر باید از سر تعلیم داد زیرا تغر فرد تغیر جامعه است . |