هفت و هشت ثور در پسمنظر تاريخ!
۱۴ ثور (اردیبهشت) ۱۳۹۶
باز هم در آستانه هفت و هشت ثور قرار داريم. روز تجليل ها و تقبيح ها. روز روايت هاى متفاوت.
دو روز پى در پى ايكه فضاى رسانه هاى جمعى و شبكه هاى اجتماعى را اغلب با تحليل هاى كليشه ى، تعصب آميز، شعارگونه، دور از واقعيت و غرض آلود مشبوع مى نمايد.
در حاليكه اين دو روز براى عامه مردم، تداعيگر ناخوشآيندى هاى روز گار است اما مدعيان هر يكى، بدون توجه و اشاره به پيآمد هاى منفى و ناگوار دستآورد شان نه تنها به تجليل از آن پرداخته، بلكه طرف مقابل را مسبب اصلى حوادث قلمداد مى نمايند.
سوال اينست كه : آيا با كتمان حقيقت، ميتوان از تاريخ عبرت گرفت و آموخت ؟
من سعى دارم، بدور از تعصب و غرض ورزى و با اتكاء به واقعيت نگرى و عينيت كه مبناى تاريخ است، از منظرى متفاوت تر به اين دو رويداد بنگرم.
كودتاى هفت ثور يا انتقال قدرت توسط شوروى ها، از سردار داود به حزب دموكراتيك خلق افغانستان !
بسيارى از رويداد هاى بزرگ تاريخ از حوادث كوچكى منشاء و سرچشمه گرفته است. هفت ثور نيز با مرگ رمز آلود مير اكبر خيبر يكى از رهبران جريان چپ آغاز گرديد. هر چند تيره گى روابط سردار داود با كرملين و عقبگرد شتابزده ى وى به اقمار بلاك غرب، مخالفين چپگراى دولت وقت افغانستان را از مرحله ى اپوزيسيون سياسى وارد فاز الترناتيف نظام نموده بود. اما دستگيرى رهبران خلق و پرچم توسط رژيم داود، روسها و شاخه نظامى جناح خلق را بسرعت وارد عمل نموده، چنانچه با گلوله باران بامداد هفت ثور، نقطه پايان به حاكميت نظام سلطنتى گذاشته شد.
مخالفان اين روز، از آن به آغاز يك دوره ى سياه و تاريك در تاريخ كشور ياد نموده، حاكميت احزاب چپ را مقدمه تجاوز خارجى و تبعات ناميمون ناشى از آن ميدانند كه منجر به قتل و كشتار گسترده مردم ، ويرانى كشور و نابودى زير ساخت هاى جامعه افغانى گرديد. در مقابل مجريان و دست اندركاران هفت ثور، از آن بمثابه يك حركت دموكراتيك و ترقيخواهانه بر ضد اشرافيت و ارتجاع استقبال ميكنند كه به حاكميت خاندانى پايان بخشيده، توده هاى مردم را حاكم بسرنوشت شان ساخت.
عليرغم تلفات و خسارات ناشى از اين دگرگونى، نميتوان انكار نمود كه در امتداد آن، نه تنها تغييرات و تحولات شگرفى در حيات اجتماعى افغانستان رونما گرديد، بلكه كشور را از ركود و بن بستى كه سالها دامنگيرش بود رهايى بخشيده، همپا و هماهنگ با تحولات منطقه و جهان ساخت. بوضوح مى بينيم كه بعد از آن افغانستان، كشور منزوى و متروكى نيست كه در لاك خودش خزيده، بل اثر پذير و اثر گذار بر جهان شد. جايگاه و نقش افغانستان چنان پر رنگ و برجسته گرديد كه در فرآيند بحران، بعنوان يكى از فاكتور ها و عوامل كليدى و اساسى فروپاشى ابر قدرت شوروى و بالتبع تاثير گذار بر تغييرات عمده در جغرافيا و آرايش سياسى جهان محسوب گرديد. اما با دريغ كه بهره ى افغانستان از آن جز بدبختى و سيه روزى چيزى نبود. رهبران ناپخته و نا آگاه از اوضاع كشور، چون ملعبه ى در دستان بيگانگان قرار داشتند. ١٤ سال حاكميت كمونيستان، با ديكته و فرمان سردمداران كرملين و كارگزاران كاجى بى ، سرنوشت بدى را براى كشور رقم زد. سر انجام در نتيجه ى قيام و مجاهدت مستمر و فرسايشى ملت مسلمان و آزاديخواه افغانستان، رژيم بازمانده از تجاوز بتدريج راه اضمحلال و فرسايش را پيموده بسرنوشت محتوم خود نائل آمده ، بدست مجاهدان راستين، ساقط گرديد.
هشت ثور يا اولين توافق بين الافغانى در تاريخ كشور، بدون نقش خارجى در انتقال قدرت، از دولت كمونيستى به مجاهدين !
هشت ثور كه ثمره و ماحصل ١٤ سال مجاهدت و رشادت ملت ما در برابر شوروى وقت و دولت دست نشانده وى ، درج تاريخ گرديده، همانند هفتم ثور، نقطه عطف و صفحه ديگرى از حيات اجتماعى كشور ماست كه عليرغم مشابهت هاى ظاهرى كه همانا تداوم بحران بشكل ديگريست، تفاوت هاى آشكارى دارد كه در تاريخ كشور كم نظير و حتى بى نظير است.
مجاهدان مسير پر خم و پيچ جهاد را بسوى پيروزى در حالى طى نمودند كه توطئه ها و دسايس از هر سو براى بلعيدن ثمره ى اين رستاخيز عظيم، دهان باز نموده بود. طرح بنين سيوان، پيچيده ترين توطئه خارجى بود كه گذشته از رهبران امريكا و شوروى و كشور هاى ذيدخل منطقه، رژيم كابل و اكثريت قاطع رهبران بظاهر انقلابى و اصولگراى مجاهدين نيز به آن تمكين نموده بودند. اما با درايت و دور انديشى، رهبر عملى انقلاب اسلامى، شهيد احمد شاه مسعود و ياران با وفايش، موازى با مساعى سياسى سازمان ملل، تحولات نظامى در داخل چنان شكل گرفت كه رژيم كابل در نهايت درمانده گى، آماده گى شانرا مبنى بر تسليمدهى قدرت به مجاهدين در داخل كشور اعلام نمودند. در حاليكه طرح سازمان ملل متحد به بن بست مواجه گرديده بود و تير نظاميان پاكستان در ايجاد حكومت مزدور و همسو با اسلام آباد در افغانستان، به سنگ خورده بود. بعد از چند دور مذاكرات فشرده با داكتر وكيل وزير خارجه و نماينده رژيم كابل در اين مذاكرات، در يك شب تاريخى در جبلسراج ، بدور از سايه شوم و حضور نا ميمون و غرض آلود بيگانگان، براى اولين بار در يك تفاهم بين الافغانى، توافق نهايى انتقال بى قيد و شرط قدرت به مجاهدان به فاتح سر افراز جهاد شهيد احمد شاه مسعود اعلام گرديد.
هر چند، چنان فتح مبينى، ضمير امت زجر كشيده ى ما را آرام و كام ملت و مجاهدانش را شيرين نموده بود، اما از آنجائيكه بدون نقش و تاثير اجانب انجام گرفته بود، با سكوت معنا دار قدرتهاى بزرگ، دسايس كشور هاى منطقه و همسويى عوامل مزدور داخلى، اوضاع به گونه ى رقم خورد كه تا هنوز كه هنوز است ، نه تنها بحران ادامه دارد بلكه بر ابعاد و پيچيده گى آن نيز افزوده شده.
و اكنون كه هفت و هشت ثور به تاريخ پيوسته، و سالها از آن فاصله داريم، با يك چشم انداز به پسمنظر تاريخ در مى يابيم كه كودتاى هفت ثور زاده ى يك حركت شتابزده و عكس العملى نظاميان چپگرا، تحت حمايت مستقيم مسكو ، به ابتكار و در مسير منافع شوروى وقت، و هشت ثور ثمره ى يك رستاخيز و قيام عظيم اعتقادى مردمى و نهايتاً حاصل يك توافق بين الافغانى بود كه در تاريخ كشور ما بى نظير است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته