برای گذر از برزخ تاریخی

۲۶ حمل (فروردین) ۱۳۹۶

فهم اینکه چرا – تاجیک - در یک برزخ تاریخی و سرنوشت ساز  قرار گرفته است، شاید مسأله‌ ی خیلی پیچیده و رازآمیزنباشد. نگارنده معتقداست که به دورازحماسه سرائی با یک نگاهی تازه بر رويدادها جاری و مراجعه به حافظة تاريخي، میتوان مشکل را چنین برشمرد:

درکشاکش منافع قدرت های بزرگ، ساخت و سازهای سياسی این قدرت ها، "تاجیک " جایگاه تعریف شده ندارد. چرا ندارد؟   بدون رمز و راز  ساختار سياسی موجود تاجیک بر خلاف دوران " مقاومت " فاقد  رهبر با درايت و كاردان، دیدگاه، تدبیر، همدلی   و پیوستگی  لازم است.  این مولفه ها است که در کنار هم ، قدرت و فکر استراتیژیک برای رسیدن به هدف  ایجاد می کند . قدرت های بزرگ روی این ساختار منظم قدرت به عنوان یک متحد حساب بازخواهند نمود . در نبود همچون ساختار با قاعده، موجودیت سیاسی و اجتماعی تاجیک ها هدف تاراج قرار خواهد گرفت.

دین خویی فاجعه بار و توسعه نيافتگی جامعه ی "دین"خوی ، يکپارچگی قومی را در " تاجیک " دچار چندستگی و استیصال ساخته است. چون  رویای رسیدن به عدالت اجتماعی وحق تعیین سرنوشت و خود فرمانی و پیکار برای رهایی سیاسی  روشنفکر " تاجیک "  را  جامعه ی " دین "خوی و اسیر توهمات و خیالات واهی - اخوت اسلامی – نمی تواند درک کند. توجه نمائیم که عطامحمدنور برای محمد گل خان مومند منار میسازد و پای توافقنامه حکمت یار امضاء می کند ، اما  حاضر نیست با " لطیف پدرام " نشستی داشته باشد .

از آن طرف  محله گرایی و تحمیل حسّ  کاذب " وحدت ملی "  توسط   "نخبه" های  عوام گرای به ظاهر مسلمان  تاجیک  اما – دغل –  براین قوم ، هویت این قوم را دارد  رو به زوال می برد.

چرا رأس ساختار سیاسی – تاجیک – فاسد وناتوان است؟ این مسأله ارتباط مستقیم به ترور رهبر تاجیک – مقاومت «احمدشاه مسعود» دارد  که اگر نگرش رهبر " مقاومت " رادر باره چند موضوع خاص ندانیم ، چگونگی قرار گرفتن حضرات در صدر و فهم و درک چرایی فاسد بودن " راس " تاجیک  را دشوار می‌سازد.همچنان درک این موضوع را که چرا تلاش صورت می گیرد تا  راز این " ترور" در‌ هاله‌یی از ابهام‌ و افسانه‌سازی‌ها قرار داشته باشد.

در نگرش رهبر مقاومت «احمد شاه مسعود» انتخابات یک اصل بود وایشان  کشت مواد مخدر وحمایت از حضور تروریست ها و دهشت افکنان را در کشورتوسط کشور های قدرتمند، تهدیدی عمده برای  تامین صلح و امنیت  در کشور – منطقه و جهان می شمرد. ایشان مردم کشور- دولت های منطقه و جهان   را فرا می خواند تا پشت سر این " فکر" به صف شوند .

اما رفتن بطرف انتخابات راستین ومنع کشت مواد مخدر و طرد تروریسم ، مترادف به نابودی افغان = پشتون ( طالب -  افغان ملت) بود و می باشد . این یعنی قطع  بازوی نظامی و درامد "ملیاردی "، دولت ایالات متحده آمریکا و شرکاء  از بابت پول مواد مخدر و استفاده از تروریسم « طالب – دهشت افگنی = افغان » در امر  اخلالگری در کار حریفان در منطقه .

در آن دوران  دولت ایالات متحده آمریکا  میخواست طالب – القاعده در نوار مرزی  چین – تاجیکستان – ازبکستان – ترکمنستان مستقر شوند(برنامه یی که الان دارد اندک، اندک کاربردی می شود). اما نیرویی اصلی که در صحنه سیاسی – نظامی حضور فعال داشت و قادر شد استعمار در راس آن آمریکا و بازوی نظامی آن " افغان = پشتون " یعنی  طالب – اقاعده را ( با آگاهی کامل از عواقب خطرناک آن)متوقف و بر سرنوشت خود حاکم باشد فقط " تاجیک" به  رهبری رهبر فرزانه اش «احمد شاه مسعود» بود و این را طراحان نظم نوین جهانی نمی خواستند.

استعمار – استبداد و ارتجاع . یعنی  آمریکا ،انگستان ،عربستان،پاکستان و مقلد آنها پشتون = افغان به این نتیجه رسیدند که "تاجیک " را با این رهبر«احمد شاه مسعود» و این طرزتفکر نمی توان در هم شکست ، مگر از طریق رخنه در داخل و خشک و نابود کردن اندیشه ای  خودباوری  و رهبر معتقد به  تغییر – آزادی و عدالت  آن.

بلی، رهبر اسقلال طلب و کارگزار تغییر و رهایی باید قبل از بیداری و آگاهی لگد مال شدگان و به حاشیه رانده شدگان نابود میشد. منطق استعمار حکم می کرد که برای جلوگیری از  قوام نیرویی که میخواست مرزهای تاریخی وحشت و بی عدالتی و اسارت و کنش پذیری و عملگی اجنبی را بشکند، تنها به نا بودی رهبر فکری این نیرو نباید بسنده کند ، باید راس این نیرو فاسد شود .

استعمار با ترفندهای که بلد بود، عوامل خائن، بی ایمان را در سنگر "مقاومت" شناسایی، تطمیع و دُم بریدند . همین دُم بریده ها  بودند که زمینه را برای استقرار یکی از ارتجاعی ترین حکومت های قبیله گرای افغان = پشتون مساعد نمودند.

فراموش نمی توان کرد، دارودسته  دُم بریده و خائن به "مقاومت" که بیشترین سهم را در براندازی این نیروی نظامی، سیاسی  وشهادت رهبر آن داشت،  نقش اش تعیین کننده بود در تعریف نظم جایگزین ، تغییرسرودملی ، پرچم کشور، بنا نهادن  فساد وچپاولگری...

روشن بود که خائنین به "مقاومت"  هرنظم جایگزینی را رعیت بودند، مشروط بر اینکه منافع اقتصادی و وراثت سیاسی فرزندان ایشان را به رسمیت شناسند .در آن لحظه تاریخی این خائنین به "مقاومت"  نه صدای زندانیان استبداد – نه بدن های آویخته به دار- نه پرتو شُکُوه صداقت در رهبری - نه عظمت مقاومت - نه عدالت منکوب شده  و حتی  معنی آزادی را نه دیدند و نه شنیدند ، این یعنی بر باد دادن نزدیک به یک صد سال  مبارزه خونین سه نسل برای رهایی از اسارت چنین رژیمی های آویزان از بند تنبان هر استعمارگری!

مخلص کلام همین  قاتلین «آمرصاحب مسعود» که  به  پاداش به شهادت رساندن «احمد شاه مسعود» در شروع به عنوان معاون رئیس جمهور، وزیر ، وکیل ... از طرف آمریکا به  مصرف رسیدند! با  همکاری آمریکا – پشتونیسم در راس هیرارشی رهبری – تاجیک – نیز قرار گرفتند (قسیم فهیم - عبدالله – قانونی...) و  عبدلرب رسول سیاف .

این قاتلین  ریز و درشت و تا مغز استخوان فاسد، الان با تمام قدرت مانع شکل گیری  نیرویی که بخواهد بیان منافع و آرزوها – تاجیک – بوده و تجسم خود آگاهی واراده  او را برای یک دگرگونی ساختاری و همه جانبه در کشور به نمایش گذارد می شوند( بحث فدرالیسم – دیورند – تغییر نام کشور – سرود ملی - بانک نوت – شناسنامه های برقی ... مطرح شده از طرف «حزب کنگره ملی و آقای پدرام » و جمع از نخبگان تاجیک و مخالفت لجام گسیخته با آن.

 

امیدواری هم است

با وجود این همه دشواری وناگواری ها، امیدواری هم است. خوشبختانه نسل جوان - آگاه و امروزی  تاجیک، پس از این  دوره آشوب و آشفتگی های ناشی از فقدان رهبری سالم ، با ذهنيـّت نقّاد و پرسشگر، رویداد ها وشخصیّت های تاریخ معاصر را به پرسش گرفتند و با متانت و کاردانی از محدودیّت های تاریخی وموانع ساختاری، دارند یکی پشت دیگر می گذرند (اعزاز و خاکسپاری امیر حبیب الله کلکانی. ( این نسل با تکیه به  شکست های تاریخی و برای فرار از«دُورِباطلِ ناکامی ها» ،  مجاهدین - روشنفکران مردم " تاجیک "را  به ضرورتی توجه میدهند که بی توجهی به آن ، کشور و ملّت  را به زوال و سقوطِ مُسلّم سوق خواهد داد.

آنان  دولت افغان = پشتون را با  گرایشاتی سلطه جویانه ،  فاشیستی و  قبیله محور  که با پشت کردن هر چه بیشتر به  خواست ها و نیازهای اکثریت مردم غارت شده ، بر شکاف میان خود و آنها می افزاید و برای بقا خود به سرکوب مردم با استفاده از " طالب – داعش"  روی می آورد، تهدیدی عمده برای تامین صلح - امنیت ، عدالت اجتماعی ، دموکراسی ، همدیگر پذیری ، استقلال و آزادی  کشور می شمارند .

بدین سبب  نخبه گان نو اندیش - مجاهدین ، " تاجیک "را فرا می خوانند تا پشت سر عدالت طلبان  به صف شوند که این ضرورتی است فوری . که باید تنش های انباشت شده وبحران های اجتماعی شدت یافته را در  یک جنبش نیرومند و  مردمی ونظامی سَوق داد،  با این طرح:

یک:

هموار کردن راه  رسیدن به عدالت اجتماعی – سیاسی  مستلزم آن است که ، حمایت و پشتیبانی   هزاره – ازبک - ترکمن و دیگران، با توجه به نارضایتی  این مردم از ستم و محرومیت انباشت شده در طول تاریخ  جلب شود . هزاره – ازبک – تاجیک...  این را باید بدانند که  به تنهایی در شرایط امروز ، نه توان و ظرفیت خود رهائی دارند و نه توان در هم شکستن اراده سلطه گرانه پشتون = افغان  و متوقف ساختن ماشین جنگی « طالب – داعش » بعنوان بازوی نظامی  پشتون = اافغان که  ماهیت فکری مشترک و از طرف منابع استعماری یگسان حمایت و پشتیبانی میشوند . بنابراین  با درک این  حقیقت که مقابله در برابر یکدیگر و مبارزه علیه رژیم "قبیله" قابل جمع نیست ، پس باید حول شعار عدالت اجتماعی – سیاسی  یک اجماع  بوجود آید. آنگهی برای این اجماع  باید هویت – مستقل  بر مبنای " عدالت اجتماعی – سیاسی " ترسیم نمود، تا بر اساس  آن به یک چشم انداز سیاسی و ساختاری  بدیل  دست یافت . پیروزی در این راه در گرو مقابله موفق با چالش های نظری موجود و مهار ساختن گرایشات "یک جانبه گرایانه"  یی است که در طرف های مختلف، در صد سال گذشته شکل گرفته است.

دو:

مساعد ساختن هر چه بیشترجو روانی و سیاسی به سود عدالت طلبان با استفاده از تبلیغات که جان مایه ی تبلیغات نیز مطابق واقعیت، افشاگری چهره ی زشت حکومت افغان = پشتون ، آسیب های اجتماعی- فرهنگی - اخلاقی -عاطفی ناشی از این حاکمیت  و حمایت بی دریغ اش از تروریزم و هراس افکنی می تواند باشد. همچنان بیان این واقعیت که پشتون = افغان به دلیل وابسته بودن به استعمار – موادمخدر و دهشت افگنی از لحاظ اخلاقی فاسد – از لحاظ اقتصادی تن لش و از لحاظ سیاسی بی ماهیت شد ، بنابراین  "نه" میتواند و  "نه" میخواهد با دیگران متحد شود، جز مفسدین !

سه:

نسل جوان  اشتباه  نخواهد کرد و اجازه نخواهد داد که  خوی – مزاج "اخوانیت" بر این جنبش سایه اندازد. چون مزاج "اخوانیت" مبارزه جنبش  عدالت اجتماعی – سیاسی  را از خصلت رهایی بخش و پیشرو آن تهی کرده و به قدرت بسیج آن آسیبی شدید وارد می سازد.اخوان و تفکر آن در  چهل  سال پسین، از جمله عواملی بودند که به نام مبارزه ضد کمونیستی  بر سرکوب خشن هرچه آدم درس خوانده – تحصیل کرده بود پرداختند. چه انسان های بیگناه که فقط به جرم نداشتن ریش توسط "اخوان" کشته نشدند. اما همین " ارتجاع دینی " در انتخابات گذشته بر خلاف تعهد به دین شان، برای استقرار و به حکومت رساندن  یکی از مضحک ترین، خودکامه ترین و ارتجاعی ترین آدم "درس خوانده" ( اشرف غنی) اما بی خبر از دین و وابسته به مواضع همسرش، در همکاری با امرخیل ها، وامریکایی ها یاری رساندن. همین دینداران مرتجع هر روز شاهد استند که او نواسه های پیغمبر حضرت محمد(ص) را در کمال جهالت وبی خبری نواسه های خداوند (ج) می گوید، فرق نیت نماز ودعا را نمی فهمد، و . . . اما لب ازلب تکان نمی دهند.

                                    ----

مسائلی که در این متن کوتاه  یاداوری شد ، به اضافه ی نکاتی که شما می دانید، چالش بزرگ – تاجیک – هزاره – ازبک  و دیگرن می باشد .  بی اعتنایی به این ها اسارت و بردگی ابدی را برای این – اقوام  – رقم خواهد زد. هر اندازه، به نام " وحدت ملی" و  " منافع ملی " و "خردمندی" و" وطن داری" از رو در رو شدن با چنین حقیقتی اجتناب شود ، به همان اندازه خروج از وضعیت کنونی دشوارتر و چشم انداز های فاجعه بار گریز ناپذیر تر خواهد شد.

آی جماعت عدالتخواه ! فدرالسیم میخواهید؟ دموکراسی میخواهید؟ خودگردانی محلی می خواهید؟ تغییر نام کشور را میخواهید؟ختم جنگ را می خواهید؟ ختم   عملیات انتحاری را می خواهید؟ ختم حاکمیت وابسته به خارج وانحصاری پشتون = افغان را می خواهید...

پس این نیرو را به وجود آورید، این یگانه نیرویی است که توان انجام چنین کارهای را داراست







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



وحید غیاثپور کاظمی