قوم آریایی یا پامیری؟
۱ حوت (اسفند) ۱۳۹۵
گویشها و زبانهایی که در کنار رود آمو، مردم به آن صبحت میکنند از دستۀ زبانهایی ایرانی متعلق به شاخۀ زبانهای ایران شرقی هستند که در دورترین نقاط شمال شرقی جغرافیایی ایران زمین، یعنی در ناحیه مازندران (واخان، اشکاشم، شغان که اکنون جزی دو کشور تاجیکستان و افغانستان و قسمتی که در آن سوی مرز این کشور با چین است، گویشهای معدد بر جا مانده است که مردم این شهرستانها از لحاظ نژاد به تمام معنا تاجیکتبار میباشند. یک تعداد محدود در این اواخر با جمعی از جوانان علاقه گرفتهاند، بهنام ملیت پامیری شناخته شوند. آقای رستم لشکر رییس انجمن اجتماعی جوانان پامیر میگوید: چیزی به نام ملیت پامیر در گذشتهها وجود نداشت و اگر ملیت هم بود در حکومتهای گذشته محو شدند، ملیت پامیری اولین بار در زمان حکومت کرزی به وجود آمد. آقای لشکری بار دیگر چنین ابراز میدارد: ملیت پامیری از گذشتههای دور وجود داشته و تا قسمتهای تخار قومی پامیر زندهگی میکردند که در اثرِ تعیین خط مرزهای سیاسی پارچه پارچه شده و از هم پاشیدند، ولی در این جمله تاجیکستان توانست ملیت پامیری خود را حفظ کند، اما در افغانستان در اثر فشارهای سیاسی ملیت پامیری از بین رفت؛ بنا براین ما برای زنده کردن هویت و ملیت پامیر در سال (1391) انجمنی را زیر نام «انجمن اجتماعی جوانان پامیر» تأسیس کردیم. آقای لشکری میگوید که، حتا در کتاب اوستا از ملیت پامیر یاد شده است، همچنان آقای دولت محمد جوشن و خوشنظر پامیرزاد از جمله کسانی هستند که در مورد زبان و ملیت پامیری کتاب نوشتهاند. علی شاه صبار یکتن از شهروندان شهرستان شغنان میگوید: در سال (1392) خورشیدی جرگه بزرگی جهت تصویب قانون اساسی به راه انداخته شده بود که به همین منظور نمایندهگان مردم از استانها به کابل دعوت شده بودند که از جمله آقای دولت محمد جوشن از شهرستان اشکاشم و نذرمحمد نیرومند از شهرستان شغنان در این جرگه به صفت نمایندهگان مردم دعوت شده بودند، این دو نماینده گویا توانستند که دو خواست مردم را به جرگه بزرگ بقبولانند که در نخست باید زبانهای واخانی، اشکاشمی و شغنانی را که بهنام زبانهای پامیری و مردم این شهرستانها را به قوم پامیری به رسمیت بشناسند. در حالی که در قانون اساسی چنین مواردی ذکرنشده است، تنها از پامیری یاد کردهاند، معلوم نیست که این زبان کدام مردم است، آیا زبان اشکاشمی، شغنانی، واخانی یا قرغزی کدام یکی؟آقای صبار افزود: من در مورد قوم پامیری تحقیق نموده و به منابع مختلف سر زدم و این قوم را ریشهیابی کردم، مگر چیزی به نام قوم پامیری نیافتم، ولی یک تعداد از شغانیها و اشکاشمیها میگویند: پامیری هستیم نمیدانم این قوم چهگونه انکشاف کرده است. جوانان شغنان تاجیکستان خود را پامیری میگویند که جوانان چپ آمو نیز از راست آمو تقلید میکنند، در حالی که ملیتی یا قومی بهنام پامیری وجود ندارد و عدم اطلاع دقیق از منابع معتبر تاریخی و قومشناسی، باعث شده که تعدادی از قشر جوان شهرستان شغنان خود را پامیری خطاب نمایند.
آقای صبار بیان میکند: دقیقن مردمان واخان، اشکاشم، زیباک، شغنان و درواز به تمام معنا تاجیکتبار میباشند و کسانی که در پامیر خرد و کلان زندهگی میکنند، قرغزتبار هستند. در این او اخر به طور خاص قشر جوان و بعضی از روشنفکران شغنان علاقه گرفتهاند که بهنام قوم پامیری یاد شوند، نمیدانم گاهی از پدر و مادرشان پرسشی داشتهاند که ما از کدام قوم هستیم. به باور آقای صبار از حکومتهای گذشته تا حال شماری از سیاستمداران قوم پشتون میخواهند هویت پامیری را به مردمانی که در کنار رود آمو زندهگی میکنند بدهد وتاجیکان را پارچه پارچه کنند. خوشنظر پامیرزاد یکتن از کسانی که طرفدار قوم پامیری است، در یکی از مقالههایش می نوسید: محققین شوروی در ساحات وسیعی از سرزمینهای واخان، اشکاشم، شغنان، شاخ دره، مرغاب ویزگلام را شامل پامیر میدانند و میگوید که: شغنانی از زبانهای مطرح پامیری است که در مناطق شمالشرق افغانستان و جنوب غرب تاجیکستان و بخشهای کوچکی از غرب چین به آن سخن میگویند؛ «ولی در افغانستان پامیر بیشتر بالای واخان اطلاق میشود و نتایج کار پژوهشگران غرب را در این خلاص میکند». یکی از کار شناسان فرهنگی بدخشان به خبرنگار پرسش میگوید: خوشحالم که شما علاقه گرفتید تا پیرامون زبانهای پامیری بحثی را آغازکنید، زبانهای پامیری از شمارکهنترین زبانهای آریایی هستند که قدامتشان به دورههای نخستین آریاییها میرسد. این زبانها با وصف همه محدویتها توانستند در پهلوی زبان قدرتمند پارسی تاب آورده و یک جا با آن زندهگی کنند، چون موجودیت این زبانها به گذشتههای دور بر میگردد؛ پس تاریخ آنها را نیز باید در طی زمانها جستوجو کینم.
از زمانی که نخستین پژوهشهای زبان شناختی رسمی ازسوی نهادهای پارسی زبانان (کشور ایران) صورت گرفته این زبانها در مجموع تمام اسناد به زبانهای پامیری یا غلجهیی مسما شدهاند و در اسناد چند دانشمند اروپایی و امریکایی نیز این زبانها به همین نام یعنی پامیری یاد شدهاند. روسها در تحقیقات تاریخی و همچنان در پژوهشهای زبان شناختیشان نیز زبانهای بدخشان را زبانهای پامیری یاد کردهاند و یادآوری دانشمندان روس طی بیشتر از صد سال گذشته است که به راستی پژوهشهای زبان شناسی به رشد و تکامل گام گذاشتهاند. در بخش زبانهای«گویا ایران شرقی»، دوستان ایرانی به تمام زبانهای منجی، زیباکی، اشکاشمی، وخی، شغنی، روشانی را زبانهای پامیری نوشتهاند و صدها مورد اسناد در این خصوص در تحقیقات زبانشناسی موجود است. این کارشناس فرهنگی میافزاید: سالهای گذشته یعنی دوصد سال پیش متأسفانه زبانشناسی به گونۀ امروزی مورد مطالعه قرار نداشت وکسانی بسیارکمی در این خصوص مطلب نوشتهاند که در سالهای اخیر زبانشناسی به مدارج علمی خود رسید و زبانشناسی بهگونۀ جدا مورد مطالعه قرارگرفت است.
هرچند اطلاق واژۀ پامیری تعریف خاص ندارد که به کدام اقوام اطلاق گردد، من موارد بهرهبرداری سیاسیاش را کاری ندارم که پامیریها کی هستند؛ اما موافقان آن را به تمام مردمان که گویندهگان زبانهای پامیری هستند اطلاق میکنند، اما مخالفان میگویند: موردی دربارۀ زبانهای پامیری نیست،کسانی که دوستان مشترک ما و شما هستند و این مورد را میخواهند سیاسی تلقی کنند میگویند؛ چون قرغزها در پامیر زندهگی میکنند «باید پامیری» آنها باشند. اما زبان و قوم آنها قرغز هست و قومشان هم باید قرغز ذکرشود نه پامیری.
این کارشناس بیان میکند: من مخالف این هستم که پشتو را پیوند بدهند به زبانهای پامیری، از زبانی که صد تنگه قرضداراست، قرض گرفتن، امرنابهجاست، این کار تیشه بر ریشۀ فرهنگ پربارگذشته زبان شغنانی میزند. من در روز روگشایی کتابی در این مورد سخت علیه این کار در محفل گسترده به سطح ولایت سخن گفتم وآن را مردود خواندم، گروههای فارسیستیز را من هم خبر دارم که کاری علیه فارسی دارند. از نخستین اقداماتشان خبر بودم که هدفشان سیاسی است و بر میگردد به گروههای سیاسی مخالف و موافق این برنامه از عملکرد اقوام خلقی شغنی دراین راستا ناراضم؛ اما گروههای فارسیدوست شغنی، یعنی آزادهگان هم حتا به گفتۀ قماریها شینگشان را معلوم نکرده و موضعگیری مشخصی ندارند که باید پیرامون این امرآنها اقدام میکردند.
این فصل بهرهبرداری طغیان وآبخیزی افراد سیاسی است که حتا هویت، تاریخ، ارزشها و افتخارات مردم را درپای خوکان قربانی کنند، مگر شما باید بدانید که آگاهی مردم نسبت به هر زمان دیگر بیشترشده و سالها به این قماش افراد نه گفته شده و سیلی محکمی خوردهاند. او در ادامۀ سخنانش گفت: من به زبانهای پامیری و ارزشمندی این زبانها و به پامیری بودن و یا پامیری لقب گرفتن مردم کدام مشکلی ندارم؛ ولی به ملیتسازی به نام پامیری مخالفم، زبانم فارسی است و قوم من تاجیک و بدخشانی هستم، خیلی دوست دارم با این افتخاراتم زندهگی کنم و برای من بدخشانی، شرقی، سرحدی، پامیری، واخانی و زیباکی بگویند، مشکلی ندارم. من به حرفهای سیاسی باورندارم. یعنی میدانم هر دو جانب سیاسی پامیری و مخالف پامیری سیاسی هستند. این سیاستگرها هرچه میخواهند برای ما بگویند، اما همان مردمی هستیم که بودیم؛ و هیچ سیاستمداری نمیتواند چیزی را بالای ما تحمیل کند.
داکتر شمس علی شمس، شاعر و نویسنده به خوانندهگان«پرسش» میگوید: در درازای تاریخ، فقط نامی را که به این زبانها داده و از آن به درستی یادکرده اند «شاخههای شرقی زبان آریایی وگاهی هم زبان پارسی» میباشد، گاهی این زبانها به نام «شاخههای شرقی زبان ایرانی» خوانده شدهاست، این نام زادۀ حرکتهای تقلیدی دهههای پسین است. بقای هرپدیدۀ فرهنگی - اجتماعی، بستهگی به پیوندش با اصلیت وتاریخاش است، این زبانها اگر به نامهای تاریخیشان که تاریخ مکتوب (نوشتاری) وتاریخ گفتاری (تاریخ سفید یا سینه به سینه) گواهی وجود حقیقیشان میباشد، باقی بمانند گذشته، اکنون وآیندهشان را ضمانت میکند. آقای شمس گفت: قطع روند تاریخی هرپدیده به هر دلیلی که باشد، زوال هویتاش را مژده میدهد. من تا اکنون ملیتی را به نام پامیری نه خواندهام و نه میشناسم، از ملیت و هویت پامیری به جز از زمزمههای تقلیدی وگسسته از تاریخ، چیزی دیگری را سراغ ندارم. به باور آقای شمس: سیاستهای استکبار جهانی ومقلدین داخلی که برتریجویی را در خون خویش داشته و بقای حاکمیت جبارانه وقومگستری برجغرافیای قومیتهای غیرخودشان را درایجاد درزهای جداییآور میدانند و همواره و در درازای تاریخ کوشیدهاند و هنوزهم تلاش دارند از هرگوشۀ چپن پدران فرهنگ و هویت ما را، قیچی بزنند و پارهیی را جدا نمایند تا ادعای کاذبشان مبنی براکثریت بودن، بر برگههای محاسبات منطقهیی وجهانی بچلد. پس هرنوع اقدام مبنی برحمایت این خط فکری قومگرایی و قومجدایی نهایت خطرناک وجبران ناپذیراست. بهتراست بیشترتاریخ بخوانند وگوشه راهِ تقلید پای بکشند هرگز و هیچگاهی و در هیچ منطق و علمی پذیرفتنی نیست که این پیوند نامیمون را بتوان پذیرفت، شاید کسانی با استفاده از علم کشاورزی که حالا میگویند ممکن است تاک را می شود بر بتههای سیه خار پیوند زد و از آن انگورگرفت، میکوشند این پیوند زبانی را نیز بزنند ، اما به یاد داشته باشید که فصل این پیوند زدنها گذشته، چون باغستان تاریخ ما به حد کافی سبزیده وثمرداده است، در جریان این ثمریابی هیچ پیوند نامناسبی بردرختان این باغستان نمیچسبد و حتا خشک شدنش دور از انتظار نیست.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
مهدی | 15.07.2020 - 14:41 | ||
چقدر زیباست که گهواره فرهنگ و تمدن ایران زمین به دست برادران شرقی ما در سرزمین خراسان در حال شعله ور شدن می باشد |
امیربیک امیری | 12.11.2018 - 16:49 | ||
موفیقت هرچه بیشتر جناب کامروز: موضوع خوبش را طرح کردی. |
حمیدالله | 01.03.2017 - 05:59 | ||
گامهایت استوارتر جناب کامروز. آنانیکه خودرا به ملیت بودن پامیری که اصلن هیچ هویت تاریخی ندارد، چنان آستین برزده اند که گویا این ملیت سالیان دراز در استثمار و استعمار حکمان وقت بوده و حالا به آن دست یافته اند. در حالیکه پامیر جای خاص است در واخان که به جزبستن و نخته کدن غژگاو و دام داری چیزی دیگر را نمی توان یافت. ملیت(پامیری)که در این اواخر همچون سمارق در میان یکتعدا جوانان نیمچه سواد سر بیرون کرده بجز عوام فریبی و جاطلبی چیزی دیگری را نمی توان از آن سراغ داشت. |