بحث چهارم – بخش پنج و پایانی (پارچههای "سازمان جوانان مترقی افغانستان" و "شعلۀ جاوید")
۲۷ قوس (آذر) ۱۳۹۵
«آدمها گاهی اوقات گریه میکنند، نه به خاطر اینکه ضعیف هستند، بلکه به این خاطر که، برای مدتی طولانی قوی بوده اند«
(پارچهها و جزیرههای « سازمان جوانان مترقی افغانستان » و « جریان شعلۀی جاوید«)
اشاره: سه بحث قبلی و چهار بخش بحث کنونی - یکی پیدیگر مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت و هنوز جای واکاوی درباره هر یک از آن بحثها و بخشهای یاد شده باقیست. در ادامه، بخش پنج - بحث چهارم، خدمت علاقمندان ارائه میگردد. همزمان نظرات تبدیلی و تکمیلی خوانندگان محترم، را در مورد خواهانیم، امید داشتههای خویش را بزرگان، از ما، دریغ نه ورزند.
اصل مطلب:- در مطابقت با قانون اساسی سال 1343 خورشیدی حلقات سیاسی چند، از جمله « سازمان جوانان مترقی...»، سال 1344خ توسط عدۀی از پیشگامان و آگاهان کشور، ایجاد گردید. سازمان مذکور نشریۀی را زیر نام « شعلۀ جاوید» در سال 1347خ نشر نمود. این سازمان به همین نام « شعلۀی جاوید » شناخته شد. دیری نگذشت، این جریان ( شعلۀی جاوید )، مانند سایر تشکیلاتهای راستی، میانه و چپی دیگر کشور، مسیر انشعابها، ائتلافها و وحدتهای لرزان، شکننده و کوتاه مدت را تجربه کرد. از جمله، دو تشکل نسبتاً نیرومندتر ( « گروه انقلابی... یا سازمان رهایی » و « سازمان آزادیبخش مردم افغانستان » ( ساما )، در برابر دو نیروی متخاصم داخلی ( رژیم کابل و تنظیمهای جهادی ) و همکاران بین المللی آنها (اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده امریکا و همکاران منطقۀی و جهانی این دو ) به شدت جنگید و با از دست دادن بخش بزرگی از اعضای رهبری، کادرها و سپاهیان رزمی خویش ( یا در زندانهای رژیم کابل و یا در نبردهای رو در رو در جبهات جنگ ) دچار انشعابهای پیهم گردیدند. از این همه جزایر و تیکه پاره های جدا شده و منشعیب گردیده، اندکی در داخل افغانستان، فعال باقی ماند و متباقی در برون از کشور به شکلی از اشکال در رسانههای الکتریکی حضور کمرنگ خود را حفظ کردند. ضمن بحثها و تحلیلها پیرامون افغانستان، منطقه و جهان- زیادی از آنهاعلیه یکدیگر ( خودی )، از شمشیر زبان و قلم کار گرفته و از هیچ نوع ناسزا گوی دریغ نورزیدند. عليۀی خارج از خودیها چه نوشتند و قلم زدند - باشد در جایش، چون ذکرش لازم نیست. اینها - هر یک، با خیالات خود غرق و سرگردان بوده و به تفکرات کتابی خویش، بسیار عشق می ورزند. شماری از آنها، خود در کشورهای اروپایی، کانادا و آمریکا زیست دارند و کم – بیش به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی رسانۀی مشغول اند. اما فعالیتهای سیاسی و فرهنگی جزایر نوع خود را در داخل افغانستان، زیر سایۀی قوتهای امریکایی، کانادایی و اروپایی جرم و جنایت ( خیانت ) شمرده، مگر فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود، را در داخل کشورهای اروپایی، امریکا و کانادا، مبارزه و پیکار انقلابی می شمارند. این نوع حکم و قضاوت، ضرب المثلی را به یاد می آورد: ( دیگ – دیگچه را گفته بود، رویت سیاه است؟!) ممکن در میان آنها، متعادلترین اش « بخشی از شورای دموکراسی » به رهبری دکتر رسول رحیم باشد...که جناب دکتر رنگین دادفر سپنتا از از این بخش برید و راه و رسم حامد کرزی، را انتخاب کرد... صرف نظر از علتها و دلایل انشعابهای مکرر در «جریان شعلۀی جاوید »، « سازمان مترقی جوانان » و تشکلهای بعدی جدا شده از این دو و در تداوم انشعابات بعدی، اینکه کدام یک ذیحق بوده و یا خیر؟ و صرف نظر از ذکر تاریخ و تسلسل زمانی ( انشعابات، ائتلافها و وحدتهای آنها) همچنان اسم رهبران هریک از آنها، که - کم نیستند، شماری از تشکیلاتهای یاد شده را فهرست میکنیم:1- گروه « پس منظر...». 2 - « گروه انقلابی خلقهای افغانستان – سازمان رهایی ». 3 - « جمعیت انقلابی زنان افغانستان » یا « راوا » ( جناح زنان گروه انقلابی... – سازمان رهایی ). 4 - « سازمان آزادیبخش مردم افغانستان » ( ساما ). 5 - « بخشی اروپایی - سازمان رهایی ». 6 - « شورای دموکراسی افغانستان ». 7 – « بخشی شورای دموکراسی افغانستان » 8 - « سازمان انقلابی افغانستان ». 9 - « حزب همبستگی افغانستان ». 10 - «گروه پیشگام افغانستان». 11 - « ساما – آرمان رنجبران ». 12 - « ساما – محفل جوانان مترقی ». 13 - « سازمان انقلابی وطن پرستان واقعی ». 14 – جنبش انقلابی آزادی افغانستان ». 15 - « سازمان رهایی بخش خلقهای افغانستان ». 16 - « حزب کمونیست ( مائوئیست ) افغانستان ». 17- « تشکیلات مائوئیستهای افغانستان». 18 - « سازمان کارگران افغانستان ». 19 - « جنبش انقلابی جوانان افغانستان ». 20 - « هسته کارگری مبارز افغانستان ». 21 – « سازمان سوسیالیستهای کارگری افغانستان ». 22 - « ساما - بخش هرات ». 23 – « گروه مبارزین نجات افغانستان ». 24 - « ساما - جناح انقلابی ». 25 - « محفل جوانان مترقی افغانستان ». 26 - « مبارزین راه آزادی مردم افغانستان ». 27 - « ساما - بخش غرجستان ». 28 - « جبهه دموکراتیک رهایی بخش خلقهای افغانستان ». 29 - « تازه اندیشان ». 30 – « گروه نظامی سخی - نیزک ». 31 - « جناح متحد رهبری – ساما ». 32 - « هواداران جنبش انقلابی مردم افغانستان ». 33 - « هسته کمونیستهای افغانستان ». 34 - « ساما - ادامه دهندگان ». 35- « هواداران جنبش انقلابی مردم افغانستان ». 36 - « سازمان پیکار برای نجات افغانستان ». 37 - « سازمان مبارزه در راه تشکیل حزب کمونیست افغانستان ». 38 - « هسته انقلابی کمونیستها افغانستان ». 39- « محفل عبدالله رستاخیز ». 40 - « هواداران جنبش دموکراتیک افغانستان ». 41 – « جبهه متحد ضد امپریالیزم و ارتجاع افغانستان». 42 - « سازمان روشنگران افغانستان ». 43 - « گروه رزمندگان افغانستان ». 44 - « رهروان - ساما ». 45 - « سازمان مجاهدین افغانستان ». 46 - « حزب نجات افغانستان ». 47 - « اتحاد مارکسیست – لنینیستهای افغانستان »... نه تنها دستجات بقایایی « سازمان جوانان مترقی افغانستان » و « جریان شعلۀی جاوید »، به جزایر کوچک و کوچکترها تقسیم گردید، بلکه افرادی منسوب به آنها نظر به توان، استعداد، به فعالیتهای مورد نظر خویش ادامه داد. از جمله به کارکردهای یک تن، از آنها بنام فضل احمد با تخلص « فنائی » و با نام مستعار عبدالرحمن می پردازیم: موصوف اصلاً از نورستان و زاده شهر کابل بوده، بعد فراغت از دانشکده طب کابل، در تعمیر سینما پامیر، با لوحۀی ( دکتور فضل احمد فنائی ) به معاینه و تداوی مریضان می پرداخت. موصوف به « جریان شعله جاوید » تعلق داشت، به کمک عبدالقدیر « نورستانی »، در حزب «غورزنگ ملی » محمد داود، راه یافت و از این طریق کمکی از دست اش پوره بود به افراد مربوط به « جریان شعلۀ جاوید » دریغ نورزید. « فنائی » بعد از کودتای 7 ثور سال 1357 خ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، به کشور ایران پناه برد و مدتی آنجا اقامت گزید. در پی مهاجرتهای فردی و گروهی مردم، از افغانستان به کشورهای پاکستان و ایران و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی امام « خمینی » در ایران با گروه های جدا شده از بدنۀی جمعیت اسلامی و حزب اسلامی، تشکلی را بنام « الحدید » ایجاد کرده بودند، شامل گردید. در این تشکل، پیروان علی شریعتی نیز جا خوش کرده بود. « فنائی » بنا به ناملایمات و ناسازگاری های که در محیط ایران برایش پیدا شد به کشور پاکستان سفر کرد. مدتی آنجا مستقر گردید. چون در پاکستان میان برخی ازاعضای تنظیمهای جهادی چهره آشنا بود، عرصه را برای خود تنگ یافت، راه دیگر را جستجو و انتخاب نمود و با مقداری ادویه و وسایل طبی کمکی « سازمان های خیریه اروپایی »، پاکستان را به سوی دره پنجشیر ( آنوقت علاقداری ) ترک گفت. در آنجا مورد استقبال فرمانده احمدشاه مسعود قرار گرفت... به پیشنهاد عبدالرحمن، « شورای نظار» در چوکات « جمعیت اسلامی » ایجاد گردید. به گفته برخی از آگاهان امور عبدالرحمن ، آمریت « شورای نظار » را همزمان با تاسیس به عهده داشت. اما در اثر ناخشنودی و ناراحتی برخی از نزدیکان فرمانده مسعود، آمریت « شورا نظار» مستقیم به فرمانده مسعود، تعلق گرفت. مگر دکتر عبدالرحمن، نزد زیادی از شخصیتها - منحیث مغز متفکر « شورای نظار» به حساب می آمد... از طریق عبدالرحمن و از مجرایی « غند صمد سنگی » در ولسوالی سرای خوجه شمالی- رابط « شورای نظار» با شورشیان صفحات شمال کشور، در زمان حاکمیت دکتر نجیب الله، چون: جنرال مومین، جنرال دوستم، جنرال حسام الدین و دیگران و برعکس آن، صورت گرفت و برقرار گردید. همچنان به گفتۀی برخی منابع، به ابتکار عبدالرحمن و در اثر پافشاری شورای ننگرهار، اسامه بن لادن، از سودان ذریعه طیاره آریانا – افغانستان در زمان ریاست جمهوری استاد « ربانی » به ابتکار و توسط عبدالرحمن، در ماه می سال 1996 م از خرطوم پایتخت کشور سودان، به شهر جلال آباد مرکز ولایت ننگرهار افغانستان انتقال گردید. به قولی در اثر تلاشهای بی وقفه و مکرر استاد برهان الدین « ربانی »، مناسبات بین فرمانده مسعود و عبدالرحمن تیره گردید. بعد سقوط کابل بدست طالبان، عبدالرحمن، فرمانده مسعود را ترک کرد و با سقوط طالبان ( در سال 2001 م ) بنا به رابطۀی که عبدالرحمن با گروه محمد ظاهرشاه تامین کرده بود، توانست وارد اولین کابینه حامد کرزی گردید. سرانجام و طبق روایات متعدد، دکترعبدالرحمن، برای دعا و فاتحه به قبر، یار دیرین خود فرمانده مسعود به پنجشیر نرفت. کینه قبلی اطرافیان فرمانده مسعود در داخل « شورای نظار» و عدم دعا خوانی بر روح فرمانده مسعود، شاید دلایل دیگر دست به دست هم داد و در روز روشن، در میدان هوایی کابل در صف حاجیهای بی شمار، عبدالرحمن وزیر هوانوردی کشور، توسط چاقو بگونۀی سازماندهی شده و بی رحمانه به قتل رسد. تا کنون دوسیه او مانند بسیار دوسیههای قتلهای زنجیرۀی دیگر، در انبار فراموشی قرار دارد. به گفتۀی ناظرین، قتل عبدالرحمن باعث شد تا حامد کرزی، در خلوت اشک ریزد و خود را تنها و ناتوان یابد...
(تشنگان راه حقیقت و واقعیت...)
ایمیل – فرزاد مجیدپور: majidpoor2@gmail.com
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته