جنبش همبستهگی مافیای قومی افغانستان
۱۵ قوس (آذر) ۱۳۹۵
دروازۀ خانه چنان به شدت کوبیده شد که ترسی تمام وجودم را فرا گرفت. با وارخطایی دروازه را گشودم و دیدم که چند تن با لباسهای سیاه، سرخ و سبز پشت دروازه ایستاده اند. حیران مانده بودم ، سلامی دادم و گفتم خیریت است دوستان!
گفتند: خیر و خیریت است؛ ما نمایندهگان «جنبش همبستهگی مافیای قومی افغانستان» هستیم.
گفتم: مگر این نهاد، تازه به وجود آمده است؟
گفتند: بلی ما تازه به حیث یک نهاد مدنی ملی افغانی به کار آغاز کرده ایم که بدون هر گونه تبعیض قومی، زبانی، مذهبی و منطقهای تمام مافیاهای قومی، چه از مافیاهای بزرگ وچوکره مافیاها، هواداران مافیای قومی، اندیشه پردازان مافیای قومی، زمین خواران ، فساد پیشهگان بلند پایه دولتی و قاچاقبران مواد مخدر در آن عضویت دارند!
تا می خواستم چیزی بگویم که دیگری گفت: این نهاد محور وحدت ملی افغانستان را می سازد و چنان قوی است که افغانستان می تواند ملیونها سال نسل در نسل به دور آن بچرخد.
دهنم از تعجب باز ماندده بود. گفتم چگونه؟
گفت: خودت آدم هشیار معلوم می شی، افغانستان کشور بزرگی است با گروههای قومی رنگ رنگ. حال مهار همه اقوام را مافیای بزرگ قومی و اعضای این جنبش سراسری ملی در دست دارند که یک گام بزرگ به سوی وحدت ملی است. مرد جوان تا دید که من با حیرت عجیبی به سویش نگاه می کنم، چینی بر جبین انداخت و مانند کارشناسان تلویزیونها با ادای خاصی گفت: ببین دوست، وقتی که مهار مردم در دست مافیای قومی است، معنایش چییست؟ نگاههای پرسش آلوده اش را در چشمهای من دوخت. دید که من لام تا کلام نکردم، متفکرانه گفت: برخلاف چُرت وپُرتی که این حقوق و پقوق بشر میگوید، مافیای قومی برای مردم افغانستان آب حیات است؛ اما چه کنیم که این جا کسی قدر آنها را نمی داند. همینها اند که مردم را در اختیار دارند! مردم را مانند خیل خیل گنجشکان در قفس کرده اند ورنه از چُرچُر این همه گنجشک گوش زمین و آسمان کر میشد! آنها برای همبستهگی مردم شب و روزکار کرده و ازخودگذری نموده اند. حال تنها مشکل همین است که باید مهار آنها را در یک مرکز قوی ببندیم تا افغانستان همیشه کشور یک پارچه باقی بماند!
با نا باوری گفتم: هدفت تان از این مرکز که می خواهید مهار این همه مافیاهای رنگارنگ را آن جا را ببندید، چیست؟
یکی دگری از آن میان گفت: کاکا شاید مکتب رفته باشی؛ اما از گپ زدن ات آدم فکر میکند که سرت را در آسیا سفید کرده ای!
نمی دانستم چه بگویم! او انگشت سوی آسمان کرده و گفت: ما و شما قدر ای ملک را نمیدانیم. افغانستان ملکی است که تاریخ اش مانند یک چناراست، یک چنارپنج هزار ساله. از ای کرده دیگر کدام مرکز قوی پیدا میشه؟
منتظر پاسخ من نماند. خودش گفت هرگز پیدا نمی شه در هیچ کشور جهان ای قسم تاریخ که مثل یک چنار باشد دیده نمی شود. جنبش همبستهگی مافیای قومی افغانستان می خواهد تا مهار همه مافیاهای قومی را با ریسمان وحدت ملی به دور این چنار بزرگ ببندد، تا از یک طرف وحدت ملی به وجود آید و از طرف دیگر آنها در سایۀ چنار تاریخ آسوده بخوابند که حق شان است.
حس می کردم که همه زنبوران جهان در کله ام خانه کرده و بنگ بنگ میکنند. نمی دانستم چه بگویم، تا این که یک دیگری که از همه سالخورده تر به نظر میآمد گفت: برادر یک قوم با بزرگان خود آباد است و قوم هم باید قدر بزرگان خود را بداند. مافیای قومی مانند سرپوش اقوام ما هستند، دیگ که بی سرپوش شد، کارخراب میشود! به همین سبب ما در پهلوی مسوُولیتهای بزرگ خود یک حساب بانکی نیز بازکرده ایم که همه چیز اش شفاف است.
پرسیدم حساب بانکی برای چه؟
گفت: یک حساب بانکی به نام صندوق حمایت از مافیای قومی!
این بار دیگر هوش از سرم پریده بود، گفتم برادر این دیگر چگونه صندوقی است؟ آنان که همه دارایی های ملک را در اختیار دارند، دیگر صندوق حمایت برای چه می خواهند؟
مرد خیره خیره به من دید و گفت: معلوم میشود که از همه چیز بی خبری، رادیو نمی شنوی و تلویزوین هم تماشا نمی کنی!
گفتم: برق کجا بود که تلویزوین تماشا کنم!
خندهیی کرد و گفت: حالا رسیدیم به اصل مطلب.
گفتم: اصل مطلب چیست؟
گفت این بار بار است، تلویزیونها اعلان میکنند، به گفتۀ رییس جمهور باد میدهند که مافیای قومی ما هر کدام ملیون ملیون افغانی پول برق خود را نپرداخته اند و تو بیخبر هنوز نشنیده ای!
گفتم: خوب، بپردازند، ما که برق هم نداریم میپردازیم، مردم که می پردازند!
گفت: جانم آنها می خواهند بپردازند؛ اما نمی توانند. تو خودت فکر کن مگر یک مافیای قومی که بزرگ قوم است مانند من و تو باید برود در یک بانک و در صف ایستاد شود و بیقدر شود! وقتی بزرگ و مافیای قوم بی قدر می شود در حقیقت قوم خود بی قدر شده است! باز تعدادی از این مافیاهای قومی در پارلمان اند، آیا تو شایسته می بینی که نمایندۀ مردم در صف ایستاد شود! برقی را هم که آنان مصرف کرده اند بیشتر به خاطر ما و شما بوده است. شبها جلسه داشته اند. مهمان داشته اند. بزم داشته اند، شب نشینی های مافیایی داشته اند، خارجیها در خانههای شان بوده، با سفیران و نمایندههای استخبارات منطقه وجهان دیده اند. خانۀ آنان که خانۀ ما و تو نیست که یک دو گروپ داشته باشد. شاید خانه ها و دم ودستگاه های شان را دیده باشی نام خدا هرکدام شان چند گروه قاچاق و آدم کشی، بادیگارد و پهره دار و چه وچهها که ندارند، دارند. این همه مصرف میخواهد جان برادر!
حوصلۀ ام مانند دیگ شیر سر رفته بود که یکی دیگرش یک قدم پیش آمد و گفت: برادر این اصول بازار آزاد است، اگر ما پول برق را به کشورها که از آنها برق خریداری کرده ایم نپردازیم برق ما را کاملا قطع میکنند و آن زمان باز کاسه را بگیر و حوض را پر کن! حالا هم خدای خوده شکر گزار باش که سه شب بعد برای چند ساعت برق به خانه ات می آید.
گفت از همی خاطر برای آن که در پرداخت تاخیر نیاید ما برای مافیای قومی صندوق حمایت ساختیم تا مردم بزرگان خود را حمایت مالی کنند. در این جا هیچ قومیت مطرح نیست مافیا از همه اقوام است و همه اقوام باید از آنان حمایت مالی کنند. باز آنان بر ما حق دارند. یک تعداد شان شوروی را از خاک کشیده اند، یک تعداد شان برای ما دموکراسی آورده اند و چه های دیگر، آنان شب و روز زحمت کشیده اند یک پای شان این جا ویک پای شان در دوبی و اروپا و امریکا است.هرباری که به خاطر ما و شما سفر می کنند چه خطر بزرگی را که قبول می کنند ، خطر سقوط طیاره را به جان میخرند و آن جا هم که می روند از غم مردم آب از گلوی شان تیر نمی شود و به جای آب همان بیر ترش بدمزه را می نوشند تا از ترشی و تلخی روزگار مردم غافل نمانند!
مرد یک لحظه خاموش شد، من که بنگ سرم پریده بود هگ وپک مانده بودم که باز شروع کرد: برادر این یک جنبش ملی و سراسری است. همان گونه که جناب رییس جمهور گفته اند: هیچ افغان از هیچ افغان برتر نیست و هیچ افغان از هیچ افغان کمتر! شما هم از دیگران کم نیستید و باید در این صندوق حمایت سهم گیرید، این دین ملی هر افغان است. ما نباید آبروی وطن خود را در برابر آن کشورها به خاک بریزیم، باید پول شان را به وقت و زمان اش برسانیم!
با خود گفتم بروم چند پیسۀ سیاه بیاورم و در دامن شان بیندازم تا از شرشان خلاص شوم. به خانه آمدم و صندوقچۀ جواهرات! خود را پالیدم و پالیدم، یک قیران یافتم از دوران ظاهر خان و آوردم . گفتم این هم سهم من!
همه گان چنان خندیدند که آب و عرق شدم، گفتند: ای حاتم طایی، اگر 30 ملیون نفوس افغانستان که یک یک قیران بدهند، این می شود، 15 ملیون افغانی و این پول حتا دین یک مافیای کوچک را هم پوره نمی کند، چه برسد به مافیاهای بزرگ! هیچ افغان از هیچ افغان کم نیست، این 30 ملیون باید هر کدام دست کم 1000افغانی بپردازد تا آبروی ممکلت حفظ شود. اگر کشورهای همیسایه بدانند که خدای نا خواسته مافیاهای قومی ما دوپه هستند در آن صورت ما این شرم بزرگ را کجا بریم! مگر تو این حس وطن پرستی را نداری که از هزار افغانی خود به خاطر بزرگان قومی بگذری!
گفتم: حالا این پول را بگیرید که یادگار« بابا» است و برکتی است، خدا مهربان است!
همه یک صدا گفتند: افسوس به حالت، افسوس به حالت! مرد کهن سال مانند آن که بیانهیی ایراد کند گفت: تا زمانی که چنین انسان های بی احساس در وطن وجود داشته باشند، ما چگونه می توانیم ملت شویم، هر افغان باید احساس ملی داشته باشد! رهبری قوم که گوسفند چرانی نیست که بتوانی آن را یک شبه چاق چاق سازی! با خشم آن قیران را بر کفت دستم گذاشت و گفت بگیر با همان برکتاش از خودت باشد! خدای خود را شکر گزار باش که به پولیس معرفی ات نمی کنیم که چرا پول ناچل را در خانۀ خود نگهداری میکنی و باز میخواهی آن را سر ما تیر کنی!
با صدای خشم آلودی، یکی را صدا زد او بچه بده همان دوسیۀ سیاه را، دوسیۀ سیاه، دوسیۀ سیاه!
دوسیه را که گرفت، از من پرسید: نامت چیست؟
گفتم: نامم را چه میخواهی؟
گفت: نامت را در فهرست سیاه می نویسم.
گفتم این دیگر چه فهرستی است؟
گفت: در این فهرست نام آنانی نوشته می شود در راه تحکیم وحدت ملی سنگ اندازی می کنند و در حقیقت خاینان ملی هستند، می نویسیم تا ثبت تاریخ شوند که فلان ابن فلان در روزگاری که انو شیروان عادل بر تخت بود، جزیۀ خود را به مافیای قومی نداد و بدینگونه در امر ملت سازی سنگ اندازی کرد.
به خانه که آمدم: خانمم پرسید در کوچه چه گپ بود که این قدر با سر و صدا گپ می زدید؟
گفتم: من خاین ملی شدم!
خانمم با خوشحالی گفت: خدا را شکر پس از ایقه بیکاری و رنگ زردی صاحب کار و و ظیفهیی شدی!
تا چیزی بگویم که پرسید: معاشش چند است؟ دیگر توانی نبود فکر کردم انفجاری در دهانم رخ داد و صدای خنده هایم دیوانه وار به سوی آسمان پرواز می کرد، یک زمان حس کردم چیزی داغی روی گونه هایم می لغزد متوجه شدم که اشکهایم جاری شده اند. یک زمان دیدم که به راستی می گریم!
قوس 1395/ کابل
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
صفر دماوند | 05.12.2016 - 20:35 | ||
استاد بزرگ درود بر شما خيلها عالى و زيبا، اشرف غنى هم بايداز اين صندوق حمايت بى بهره نماند |