نخبه های اقوام زیر ستم، بخود آیید

۳۱ جوزا (خُرداد) ۱۳۹۵

پشتون = افغان، در طول تاريخ حکومتداری خود، و بخصوص در این چند دهه  اخير، نه تنها عامل وحدت بشمار نرفته، که مهمترين عامل ايجاد تفرقه های کين توزانه، کشتارها، غصب زمین های دیگران وآواره ساز بوده است. به این دلیل تا زمانی که ملیت ها، اقوام، و طوايف ساکن در کشور در برابر این عامل مقاومت متشکل نکنند و  بخواهند به خاموشی خود ادامه دهند و یا خود را با «افغانیت» مشخص و تعريف کنند، به هيچ روی نمی توان اميدی به آرامش و استقلال و پيشرفت اين  کشور داشت. در حاليکه اگر اين اقوام این "تحمیل بزرگ" را کنار بگذارند، همگی بيشتر و عميق تر نسبت به مشترکات تاريخی و پيوندهای فرهنگی چندين هزار سالهء خويش وقوف خواهند يافت و تبدیل به ملت خواهند شد.

 

چرا چنین میگویم؟

پشتون  = اوفغان ، دل در گرو گذشته دارد و بی فرداست  همچنان مبنای اخلاق در جامعه  او فروپاشیده است . اخلاق عبارت از معیارنیک و بد است ، انسان اجتماعی ،رفتار ها و مناسبات خود را با این معیار ارزیابی می کند، او این معیار را ندارد. امروز در کشوربر اقوام غیر «افغان»  ظلم است بی عدالتی است ،انتحاری است ، سرکوب است ، غضب کردن است، راه ها گرفته میشود و سر ها بریده میشود ، او  " افغان"  چشم به ناموس  و  زمین  شان  و به نابودی هویت  شان دارد، انگار او هیچ مرزی از قباحت و تعرض و تجاوز به جان ومال ونوامیس مردم نمی شناسد، فقط انسان یک جامعه فاقد اخلاق میتواند چنین کند، او از نظر انسانی وتفاهم اجتماعی فقیر و نازا است .این عملکرد نه تنها « پشتون = افغان»را از قافلهء تمدن و پيشرفت و متحول شدن باز میدارد که از آن فاصله گرفته او را به جنایت کار بدل ساخته است.

 

این موجود چون هنوز هم به یاری" قدرت های بزدگ" سوار بر اسب مراد است، به ﺧﻸ آرﻣﺎﻧﯽ و اخلاقی که گرفتار است، فکر نمی کند. در نبود "قانون" جامعه انسانی ممکن است روی پای خود بایستد اما بدون معیار های اخلاقی هیچ جامعه وجمع انسانی قادر نیست دوام آورد، اگر حمایت قدرت های استعماری نباشد ( پشتون – پشتو- افغان،اوغان) فقط یک خاطرۀ  بد خواهد بود و تمام.

 

اما ما مشکل اصلی را در داخل داریم:

 

1-     عدم مدیریت "اتحاد"  کُل نیرو های ضد تمامیت خواهی.

2-      عدم  اطﻼﻋﺎت مدرن از داﻧﺶ ھﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ- ﺳﯿﺎﺳﯽ  به ظاهر رهبرهای  تاجیک – هزاره،ازبک ، ترکمن  ...  که نه فردایشان معلوم  و نه راهشان مشخص است. اینها ﺑﮫ طﻮر وﺣﺸﺘﻨﺎﮐﯽ   در ﺑﯽ ﺧﺒﺮی و ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﯽ از آﻧﭽﮫ در دﻧﯿﺎ و کشورﻣﯽ ﮔﺬرد قرار دارند.

 

اﯾﻦ ﻧﻘﯿﺼﮫ ها، زﻣﺎﻧﯽ ﺑﮫ ﻋﻨﺼﺮ  ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪه ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯿﺸوند  ﮐﮫ  ما در ﺟﺮﯾﺎن وزش طﻮﻓﺎن ھﺎی سیاسی خانمان برانداز قرارگرفته و به دو راهی انتخاب میرسیم. اینجاست که رهبران   تاجیک، هزاره . . . با ذهن و فکر فتح شده، در عدم اطلاعات و آگاهی  از صحنه اجتماعی – سیاسی کشور و جهان و در نبود اتحاد کلی نیرو های مترقی و ضد تمامیت خواهی،  در توضیح  و حل مسائل دراز مدت و پیچیده و حتی کوتاه مدت و ساده اجتماعی و سیاسی  درمانده  شده  و ﻗﺎدر ﺑﮫ واﮐﻨﺶ درﺳﺖ و پیشکش راهکار در ﺑﺮاﺑﺮشرایط طوفانی نمی شوند.  در نتیجه  به آسانی به مهره های بازی "کرزی- اشرف غنی" و درمبتذل ترین شکل اش " حنیف اتمر" تبدیل می گردند. (موجوداتی  که  طی – دم - هر یک ازآن ها  به یک سازمان اطلاعاتی منطقه و یا بیرون از منطقه بسته می باشد.) حالا مثالی میزنم  تا همه چیز روشن باشد . سلطان کرزی به تکرار به یاران "غار" خویش «  به رمز – راز و اشاره »از آغاز دوران حکومت خويش، و در تحليل آنچه در شکست جوامع استبدادی گذشته رخ داده بود، اظهار کرده بود که :هر حکومت را آلترناتيو اش می شکند و برنامهء ما جلوگيری از پيدايش آلترناتيوی در برابر حکومت ايدئولوژيک  قومی ما است .

 

 مگر غیر این است که در پازده سال گذشته سران  هزاره، تاجیک، ازبکـ  را در درگيری های لفظی و فکری خرده پا گرفتار کرده و نگذاشتند  تا دراین  مهلت  چيزی در خور آينده سازند( خدامیداند)!، مردگان صد ساله مان را زنده کرد و دعواهايشان را به اختلافات امروز ما مبدل ساختند ، مگرغیر این است که خودمان به يکديگر تهمت و افترا بسته آنگونه که ما هر يک ديگری را وابسته و جاسوس ديديم و در پس هر سخن و قدمی توطئه ای را عليه کشورو خودمان مان يافتيم و  زرع نکرده، به افشايش قيام کرديم، و ما هر يک بصورتی بر طبل تفرقه و خودمداری ملال انگيز و تن زدن از خرد سياسی کوبيديم؛ حالا بعد از این مهلت چند ساله وقتی به خود نگاه می کنیم ، ما از هميشه پريشان تر و متفرق ترهستیم ، با اردوگاه های از همه جدا و پرچم های مندرس بازمانده از نبردهای نيم قرنی پيش  و حريفان داخلی و خارجی  محیل و کارکشته.

 

 این است نتیجۀ عدم  اطﻼﻋﺎت مدرن از داﻧﺶ ھﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ- ﺳﯿﺎﺳﯽ  به ظاهر رهبرای  تاجیک، هزاره ... و نبود "اتحاد"  کلی نیرو های  ضد تمامیت خواهی وبرتری جویی در کشور.                                                         

 

در یغا که این   رهبران  « مُکَلا  - مُعَمّم - فُکُلی  »  برای لقمۀ – نان – نام -  امت و بنده پشتونیزم  و به ابزار سرکوب "فکری- فزیکی" جوامع خود تبدیل شده اند. عجبا که با لبخندهای مضحک خود این ﭘﺎﺋﯿﻦ ﺑﻮدن ﺳﻄﺢ داﻧﺶ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ- ﺳﯿﺎﺳﯽ - شخصیتی وعدم مدیریت  خود را ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺷﮕﺮدھﺎی ﮐﻼﻣﯽ و مذهبی وﺷﻌﺎرھﺎی اﺗﻮﭘﯿﺎﺋﯽ و ﺳﻨﺘﯽ و مزخرف "ﺑﺮادری اسلامی و ﺑﺮاﺑﺮی و  وحدت ملی " می خواهند توجیه کنند.

 

وطندارعزیز، روشنفکر «هزاره-بلوچ-ازبک – تاجیک» وظﯿﻔﮥ ﺗﻐﯿﯿﺮ در ذھﻨﯿﺖ ﻻﯾﮫ ھﺎی  ﺳﻨﺘﯽ ﺟﺎﻣﻌﮫ و استفاده از این انرژی عظیم آزاد شده  و تغییر در هستی جامعه بدوش تو است، چون ﻋﻤلکرد تو ﻣﺤﻮر و ﻣﺮﮐﺰ ﺗﺤﻮﻻت میباشد. لطفاٌ مزاحم  ﺧﺪاوﻧﺪ و ﭘﯿﺎﻣﺒﺮان و اﻣﺎﻣﺎن ﺑﺮ ﮔﺰﯾﺪه ، آﺳﻤﺎﻧﯽ و ﻓﻮق ﺑﺸﺮی نشوید،  این وظیفه به "اﻧﺴﺎن زﻣﯿﻨﯽ" ﻣﺤﻮل ﺷﺪ وﺑﺎ اﺗﮑﺎء ﺑﮫ ﻣﺒﺎرزه ، کوشش، سازماندهی،مبارزات جمعی و دﺧﺎﻟﺖ تو این اتفاق مهم تاریخی ، ﺳﺎﺧﺘﮫ و ﭘﺮداﺧﺘﮫ میشوند.

 

   تاجیک – ازبک – هزاره... اینجا آخر خط است و آنکه پرچم " مقاومت " را بر بالای بام خود ندارد، پیشاپیش محکوم به قتل و غارت شده است . پس  ما هستیم و نبردگاه و دادرس تاريخ، از راه نيامده، به تلخی فریاد میزند که راه دﻓﺎع از ناموس – هویت و بود و نبود  تان ، راه ﻗﮭﺮ و ﺧﯿﺰش رو  در  رو با دشمن است.  راھﯽ ﮐﮫ از ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪھﯽ ھﺴﺘﮫ ھﺎی ﻣﻘﺎوﻣﺖ در ده و روستا و اتحاد  سرکوب  شده گان تاریخ هزاره، ازبک، تاجیک و دیگران و ﻣﺒﺎرزه ﻋﻠﯿﮫ دﺷﻤﻦ ﻣﺸﺘﺮک «قلاده داران پشتون تبار» ﻣﺮدم ﻣﯽ ﮔﺬرد . ﺑﺮ اﯾﻦ اﻋﺘﺒﺎر، پس این آئینه آلوده با توهم را باید شکست،این ذهنیت تاریخی را باید  پالایش داد و از سپهر سیاسی – فکری مان این «کوساله سامری» ازلی وابدی وقدیمی خواندن نام «افغانستان،حکومت مرکزی،اکثریت پشتون و  خط مرزی دیورند» را با یَدبیضا حقیقت و واقعیت باید کنار زد، چون هیچ یک از این ها مقدس ازلی وآمد از آسمان نیست و لازم به تغییراست.این صاحبان خون اصيل، انتحار کننده گان، کشت کننده گان "تریاک" و فرزندان نا مشروع   استعمار جدید را که پشت گرم به قدرت های بیرونی اند باید از رأس «ساختار هرمی شکل قدرت» بزیر کشید،این ساختار هرمی شکل قدرت» در درون خود به هيچ وجه دارای ماهيتی ثابت و متصلب نيست پس این «تمرکز قدرت» را باید شکست و خورد نمود، ای «مردم» به خدای (ج) محمد(ص)قَسم است  که شما این توان را دارید و ارزش شما بیشتر از آن است تا موجوداتی که فقط یک«زی» را طی  ُدم خود  یدک میکشند، بر شما حکومت کنند.

 

پس پیش از همه نخبه های اقوام وملیت های زیر ستم هوشیار شوید، بخود آئید، منافع مشترک خویش را دریابید.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



وحید غیاثپور کاظمی