چرا جان کری در مناقشه بر سر عمر دولت وحدت ملی فصل الخطاب است؟

۲۴ حمل (فروردین) ۱۳۹۵

سفر جان کری وزیر خارجه ایالات متحده امریکا بروز بیست و یکم حمل سال روان ۱۳۹۵ خورشیدی (نهم اپریل ۲۰۱۶) به کابل در واقع به مناقشه بر سر پایان یافتن عمر دولت وحدت ملی تا شش ماه دیگر پایان داد. او عمر دولت وحدت ملی را پنج سال خواند و از عدم تعین تاریخ پایان این دولت در موافقت نامۀ سیاسی سال ۲۰۱۴، مبنای تشکیل دولت مذکور سخن گفت.

در حالی که سفر جان کری و موضع گیری او در واقع فصل الخطاب کشمکش و زدو بند چهره ها و گروه های فعال و اثر گذار داخلی در مشارکت بر سر قدرت سیاسی و نشستن بر سفرۀ قدرت بود، این فصل الخطاب بودن جان کری موجی از انتقاد و نارضایتی را در میان بخشی از جامعۀ روشنفکری و سیاسی افغانستان ایجاد کرد. برخی این نارضایتی را در نقض استقلال و حاکمیت ملی مشاهده می کنند که مشروعیت دولت و حاکمیت سیاسی افغانستان را وزیرخارجه امریکا تعین و تثبیت می کند. شماری هم از دست نشاندگی دولت توسط امریکا سخن می گویند و تعدادی به شدت این اقدام و عملکرد امریکا و وزیرخارجۀ آن را مورد پرسش قرار می دهند که به چه حق و دلیلی آن جانِ امریکایی برای دولت و حاکمیت سیاسی ما و زمام داران ما مشروعیت زمانی تعین می کند؟ 

در این تردیدی نیست که این رویکردهای انتقادی و اعتراضی از منظر احساس و آرمانگرایی استقلال و حاکمیت ملی و حتی از زاویۀ قواعد و ضوابط متدوال و پذیرفته شدۀ جهانی در مورد استقلال و حاکمیت ملی دولت ها و کشورها، موجه و قابل درک است، اما در میدان عملی و واقعی چنین نیست. وقتی حیات و بقای دولت افغانستان در گرو کمک های مالی و نظامی دولت متبوع و کشور جان کری باشد و پایان این کمک ها، پایان عمر دولت ما باشد، آیا نتیجه غیر از این می شود که است؟ مگر نه این است: "آنکه نان دهد، فرمان دهد."

اگر توقع این باشد که امریکایی ها با کمک مستقیم نظامی و مالی خود دولت افغانستان را زنده نگهدارند و مانع سقوطش شوند، اما به زمام دار و زمام داران این دولت و سیاست های شان کاری نداشته باشند، تنها یک توهم و خیالپردازی بیش نیست. دولتی که هزینۀ حیات و بقای خود را از عاید داخلی خودش و قلمرو حاکمیتش تامین کرده نتواند و صد در صد متکی به کمک خارجی باشد، چگونه می تواند مجزا و مستقل از نفوذ و سیاست منبع و یا منابع کمک کننده به سر برد و از آزادی و استقلال کامل در سیاست داخلی و خارجی خود برخوردار باشد؟ 
واقعیت بسیار ناگوار و تلخ تاریخی این است که بسیاری از دولت ها و زمام داران معاصر افغانستان همین سرنوشتی را پیموده اند که دولت و زمام داران امروز افغانستان آن را طی می کنند. اگر به گذشته های دور نرویم، کم از کم طی این یک و نیم سدۀ اخیر در این کشور بیگانه ستیز، آزادی دوست، مجاهد و قهرمان، این بیگانه ها و خارجی ها بوده اند که در تعین و دوام دولت ها و زمام دارانش حرف اول را زده اند و نقش اصلی را داشته اند.

لیپل گریفین "Lepel Griffin" مسئول ادارۀ امور سیاسی انگلیس در کابل سردار عبدالرحمن خان را پس از دوازده سال اقامت در سمرقند و تاشکند با نامۀ خود به کابل خواست و بریتانیا از میان همه سرداران و شهزادگان مدعی امارت و سلطنت او را به تخت کابل نشاند و تا مرگش بر تخت سلطنت از کمک و حمایت انگلیس بهره مند بود. پس از امضای توافقنامۀ دیورند کمک نظامی و مالی انگلیس ها برای او دو برابر شد. پسرش امیر حبیب الله نیز در سایۀ این کمک انگلیس سلطنت کرد. وقتی امان الله خان در ۱۹۱۹ اعلان استقلال کرد و وارد جنگ با انگلیس ها شد، از مستمری انگلیس محروم شد و سلطنتش هم دوام نیاورد. انگلیس به جای امان الله خان که مورد مخالفت و شورش داخلی قرار گرفت، با کمک مالی و نظامی خود از سردار محمدنادر خان حمایت کردند و او در سایۀ این حمایت بر تخت سلطنت جلوس کرد.

مگر در دوران حاکمیت و دولت چپ و انقلابی حزب دموکراتیک خلق رهبر و زمام دار حزب مذکور را غیر از شوروی چه کسی تعین می کرد؟ آیا حفیظ الله امین را شوروی ها نکشتند و به جایش ببرک کارمل را به رهبری حزب و دولت نرساندند؟ آیا آن ها سپس ببرک کارمل را از رهبری حزب و دولت کنار نگذاشتند و به جای وی داکتر نجیب الله را در رهبری حزب و حاکمیت قرار ندادند؟ مگر حامد کرزی را امریکایی ها در بن به زمام داری افغانستان نصب نکردند که بیش از سیزده سال در سایۀ کمک نظامی و مالی امریکا به حکومت ادامه داد؟ حالا اگر کمک مالی و نظامی امریکا قطع شود، آیا دولت فعلی و زمام دارانش در افغانستان می توانند بدون این کمک و یا کمک هر کشور و دولت خارجی به حیات خود ادامه دهند؟
واقعیت این است تا زمانی که افغانستان نتواند از عاید داخلی خودش هزینه و بودجۀ مورد نیاز دولت را تامین کند،حیات و بقای دولت در گرو کمک خارجی است. ابتدایی ترین بهای این گروی همین است که جان کری انجام داد.

دولت افغانستان و کشور، نیازمند و درماندۀ کمک امریکایی ها و خارجی های دیگر است و گریزی از آن ندارد. نکتۀ مهم در چنین شرایط درماندگی و وابستگی به کمک امریکایی ها، استفاده از این کمک ها در جهت رهایی از این وابستگی است. این نجات، مستلزم دولت ملی عدالت محور، حکومت داری خوب و سالم، وجود زمام داران صادق و وطندوست با افکار و عملکرد ملی و عاری از تبعیض و بی عدالتی می باشد. اگر در افغانستان دولت سالم، پاسخگو، عدالت محور و قانون مدار بر فساد، و بی عدالتی موجود غلبه نیابد و با استفاده از کمک امریکایی ها و جامعۀ بین المللی به خود کفایی و استقلال حد اقل نسبی نایل نشود، سرنوشت فقط دو چیز است:

۱- وجود جان کری و جان کری ها همیشه و پیوسته منبع دوام عمر دولت ها و زمام داران می باشد.

۲- عدم وجود و حضور آن ها یا پایان کمک و حمایت آن ها، نقطۀپایان عمر دولت ها و زمام داران است.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

اندیشمند22.04.2016 - 13:59

  زندگی همیشه و پیوسته یک واقعییت است. این واقعییت مستلزم ابزار و زمینه هایی است که بدون آن به این واقعییت نمیتوان دست یافت. وقتی ابزار و زمنیه های مادی و معنوی زندگی فراهم نشود و یا فراهم نباشد، تخیل، شعار ، آرمان گرایی که هر چند زندگی پر از نعمات و آبادی و آرامش برای آدمی ترسیم کند، به زندگی واقعییت نمی بخشد و عامل واقییت زندگی شده نمی تواند.

شایان فرخاری14.04.2016 - 04:07

  هرکه بر خود نیست فرمانش روان----میشود فرمانپذیر دیگران زندگانی بر مراد دیگران----جاویدان مرگ است نه خواب گران
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد اکرام اندیشمند