دشمنی با پاکستان، پشت کردن به حقیقت است

۱۲ حوت (اسفند) ۱۳۹۴

در جنگ با پاکستان ما پیش‌مرگانی هستیم برای تبار افغان(پشتون)

سال‌هاست که اذهان همه‌گانی ما علیه پاکستان پرورش داده می‌شود. کودکی‌که در یک خانواده تازه به دنیا می‌آید، سخنانی‌که می‌شنود خلاف پاکستان است. پیش از آن‌که تجربه و شناختی از پاکستان داشته باشد آن‌را دشمن تلقین شده است. این‌گونه ما ذهنیت سازی شدیم و بر مبنای باور و برداشت دیگران ناخوانده با هرکس در آویختیم و خودرا تباه کردیم.

از سویی هم کشور هندوستان راکه دشمنی مادر زادی با پاکستان دارد، روی دیده‌گان خود نشاندیم و به این ترتیب خشم پاکستان را بیش‌تر بر افروختیم. حالان‌که پی‌آمد این بازی‌ها هیچ بوده است. نه کشور پاکستان از بدکاری در حق ما کنار کشید و نه هندوستان به درد ما خورد، جز این‌که ما را در برابر پاکستان استفاده‌ی بد کرد و خودش هم دیده بان بی‌خیال روی‌دادها نشست. به باور من از این شعارهای دهن پرکن و غیرِ کاربردی و تباه کنی‌که در برابر پاکستان سر دادیم و این همه بی سر و سامانی و سرافکندگی به خود خریدیم بِه‌تر نبودکه با او کنار می آمدیم؟

هند می‌خواست پاکستان را با این کنش ها نگران کند و حواسش را مضاعف بسازد. پرسش این‌جاست که ما در این میان چی می‌خواستیم؟ ازین گرداب سیاه فراچنگ‌مان چی چیزی آوردیم؟ آیا چیزی را که می‌خواستیم به دست آوردیم؟ یا این‌که «از باغ کرده موری بزرگتر شد»؟.

بخش دیگری که نیاز است رویش انگشت بگذارم، بر می‌گردد به گروهِ سیاست‌مداران ماکه کوشش دارند هرکس به آن‌چه که سزاورا است برسد و چالش ها میان ما و پاکستان در یک تفاهم مثبت و فراگیر حل گردند. اما چرا این ها تا اکنون نتوانستند سخن خویش را و فریاد خویش را در جای‌گاهی مطرح کنند تا پاکستان بداند که همه مردم این کشور داعیه دار (تز) دروغین پشتونستان نیستند و از سرحد دیورند نمی‌خواهند استفاده‌ی ابزاری کنند؟. چرا برای پاکستانی ها تا اکنون نتوانستند تفهیم بکنندکه دیورند داعیه‌ی تمام مردم افغانستان نیست و تنها بحث یک جانبه‌ی یک تبار است؟.

روشن است که ما در رابطه های سیاسی برون‌مرزی‌مان خیلی کم‌رنگ و بی‌صدا عمل کردیم و آن‌چه را که می خواستیم بگوییم نتوانستیم بگویم. حتا نتوانستیم جای‌گاهی بیرونی‌راکه شایسته‌ی شأن مردم مان باشد بسازیم. سخنانی خوبی را می‌گوییم، برنامه های خوبی را پیش‌کش می‌کنیم اما بدون پی‌گیری فراموشش می‌کنیم و یاهم به عمد در دنیای تنبلی و خیال‌های شاعرانه کنارش می‌گذاریم و فراموشش می‌کنیم. تاحال ما یک‌سوی قضیه‌ی دادخواهی نشدیم، هنوز کسانی دیگری به جای ما گرد حوض کوثر، شراب دادخواهی می‌نوشند و سنگ ستم برسر می‌زنند. بدبختانه در آن‌چه که گفتیم نپاییدیم.گروه ها و حزب ها ساختیم اما به نتیجه نه اندیشیدیم.

ما همیشه شنیدیم و دیدیم که پاکستان یگانه دشمنش اتحاد شمال را دانسته و هم‌چنان می‌داند. این در حالی‌ست که ما با پاکستان کدام دشمنی و دعوایی نداریم. این‌جا سیاست‌مداران ما نهایت ضعیف عمل کردند و نتوانستند این حقیقت را به درستی برای پاکستانی ها بازگو کنند و آن ها را از جریان اصلی ماجرا آگاه سازند. بدبختانه بیش‌تر کسانِ ما زیر فشار و تلقین های احساساتی فاشیزم و قبیله سخنانی خلاف باورشان را نشخوار کردند و هنوزهم دیده می‌شودکه می‌کنند.

به دید من حالا زمانِ آن رسیده است‌که ما برای پاکستانی ها ثابت کنیم که کدام دشمنی با آن‌ها نداریم و آن‌ها هم بر مبنای آوازه های دروغین مارا دشمن خویش نتراشند و نخوانند. البته دید من این‌ست که باید نظام پاکستان به این نتیجه رسانده شودکه همه مردم افغانستان با آن‌ها ستیز ندارند و خواهان حل معضل خط سرحدی دیورند هستند.

مردم افغانستان در سیاست های انسانی پاکستان سخنی ندارند و می‌شود در هماهنگی این گام را به بلندا گذاشت، ما نباید دیگر دنباله رو شعارهای دروغین و خون‌خوار(دا زمونژ پشتونستان) برویم. نباید کورکورانه گام بگذاریم، نباید دیگر به دهل های اهریمنی به پای‌کوبی بپردازیم. می‌شود در پارۀ مسایلی که سود افغانستان(مردم) باشد، با کشور پاکستان هم‌گام و هم‌نواباشیم و از این شعارهای پوک، پوسیده، التهابی و پهلوگنده‌ای یک جانبه و فردی، دوری کنیم و به مردم و کشور خود دشمن سازی نکنیم. چون در این روند تنها سود چند دلال قبیله نهفته است و بس.

کابل- نصرالله نیکفر







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

فرهاد مهر02.03.2016 - 10:51

  متاسفانه این بزرگترین و بدترین ضعف مابوده که نتوانستم پاکستان را ازین نکته مهم آگاه کنیم که باشما مشکلی نداریم.

عبدالله مراد05.03.2016 - 04:20

  وزارت قبایل که ننگی بر پیشانی مردم افغانستان در قرن 21 است باقبایل پاکستان در ارتباط نزدیک بوده و سرمایه ها و مالیات مردم افغانستان را در آنجا به مصرف می رسانند و بیشتر بورسیه های تحصیلی را به آنها مخفیانه اهدا کرده اند. ما سالهاست که قربانی خواست های قبله و منافع فردی آنها بوده ایم این جرقه مقدسی است برای رسیدن به دروازه های حل مشکل با پاکستان و مردمش. امید واریم بیشتر و بیشتر در این باره بنویسید.

ویاد 03.03.2016 - 03:50

  نیکفر عزیز! طرح خیلی تازه و خیلی انسانی، معقول و بجاست، امیدوارم روی این موضوع بیشتر تعمق صورت بگیرد و پرمحتواتر عرضه گردد، تا، به یک اصل مردم افغانستان در مراوده با کشور و مردم پاکستان مبدل شود. مردم افغانستان نه با بلوچها، نه با پشتونها، نه با سندیها و نه با پنجابیهای پاکستان دشمنی دارند. معاملۀ داخلی خود هندوستان و پاکستان بوده که میتوانند میان خود حل کنند. آنچه به مردم سرزمین ما ارتباط دارد؛ اگر خط مرزی دیورند را نپذیریم، پس باید خط مرزیی که روی دریای آمو تعیین شده و خیلی ظالمانه تر از دیورند است هم نپذیریم و فسخ نماییم. در دو طرف دیورند پشتونها ده ها کیلومتر از هم فاصله دارند و هزاران اختلاف دیگر، ولی در دو ساحل آمو، در بسی جاها حتی ده متر فاصله هم در سطح دریا وجود ندارد و هزاران وجه مشترک میان این خلق موجود است، که هنوز یک برادر در افغانستان زندگی میکند و برادر دیگر در تاجکستان. پس مردم افغانستان باید نخست مرزهای دریای آمو را به بررسی بگیرند تا خط دیورند را. مردمان دو طرف خط دیورند فقط از این حالت خیلی منفعت بدست آورده اند و حتی از این خط به مثابۀ "گاو شیری" استفاده میکنند، ولی مردمان دو ساحل آمو حتی از راههای دپلوماتیک هم زمینۀ مراوده را با خویش و تبار خود در تاجکستان ندارند. گذشته از آن در وزارت نام نهاد "قبایل و سرحدات" حتی یک کارمند عادی را به وظیفه در بخش سرحدی از مردم بدخشان نگماشته اند. سپاس از شما آقای نصر الله خان.

فرهاد مهر02.03.2016 - 10:51

  متاسفانه این بزرگترین و بدترین ضعف مابوده که نتوانستم پاکستان را ازین نکته مهم آگاه کنیم که باشما مشکلی نداریم.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نصرالله نیکفر