نگاهى به "رها در باد"، نوشته ثريا بهاء

۲۶ عقرب (آبان) ۱۳۹۴

افغانستان در برهوت تاريخ رها شده بود. اين جامعه كوهستانى كه در برزخى در شرق ايران قرار گرفته است، به دليل موقعيت جغرافيايى خود در دهه هايى كه جهان با شتاب به سوى جلو حركت مى كرد در تاريكى باقى ماند. گفته مى شود كه اگر تمام اختراعات و اكتشافات دنيا را صد فرض كنيم، يك درصد آن سهم تمام دوران هاى تاريخى و تمام كشورهاى جهان و نود و نه درصد آن سهم صد سال اخير است. چنين است كه افغانستان، به همراه بسيارى از كشورهايى كه در اندرونه آسيا قرار گرفته اند محكوم به آن شدند كه با آن يك در صد زندگى كنند. تمام جمهورى هاى شوروى سابق جزيى از اين جوامع هستند كه در تاريكى باقى ماندند. اين تاريكى اما براى افغانستان فاجعه ترسناكى را به همراه آورد. در حالى كه حزب توده در ايران كه وابسته به شوروى بود در سال ١٣٣٢ شكست نهايى را خورد در افغانستان اما به دليل معادلات بين المللى جبهه شوروى از قدرت برخوردار بود. چنين شد كه در سال ١٣٥٧ خورشيدى قواى شوروى موفق شدند دو حزب كمونيست را كه با هم ائتلاف كرده بودند در افغانستان به قدرت برسانند. كتاب ثريا بهاء، "رها در باد" اين دوره تاريخى افغانستان را به تصوير مى كشد.

ثريا بهاء، دختر سعدالدين خان بهاء، روشنفكر افغان است كه هيجده سال از عمر خود را در زندان هاى دوران پادشاهى افغانستان گذرانيد. اين شخصيت كه از سواد و دانش قابل تاملى برخوردار بود دائم در جستجوى راهى كه افغانستان را از مشكلات برهاند در حال مبارزه بود. افغانستان نيز همانند تمام كشورهاى جهان سوم در جستجوى راهى بود كه عقب ماندگى خود را در برابر كشورهاى غربى جبران كند. در حالى كه در غرب، در اروپا و آمريكا هر روز اختراع جديدى شكل مى گرفت، افغانستان، همانند تمامى كشورهاى جهان سوم در تب و تاب پيدا كردن راهى سياسى براى خروج از بن بست تاريخ بود تا بتواند لياقت هاى اقتصادى و صنعتى خود را بارز كند. در اين زمان ها در كشورهاى سلطنتى هميشه تيغ حمله متوجه نظام سلطنتى مى شود. همه فكر مى كنند اگر شاه برود تمام كارها درست خواهد شد، غافل از آن كه بايد جامعه را بر اساس معيارهاى نوين بازسازى كرد. چنين است كه در افغانستان نيز تيغ حمله متوجه نظام سلطنتى بود و همين نظام سلطنتى است كه پدر ثريا بهاء را هيجده سال در زندان نگه مى دارد.

دختر جوان پس از زندان پدر به دنيا مى آيد و با حماسه هاى خانوادگى بزرگ مى شود. تربيت پدر او متوجه مدرنيسم است و دخترش را تشويق به درس خواندن و رشد مى كند. ثريا دوران دبستان و دبيرستان را با موفقيت مى گذراند و وارد دانشگاه كابل مى شود. نظام سلطنتى، كه اگر بر اساس معيارهاى ايرانى بررسى شود ستم-شاهى است، اما درهاى دانشگاه را به روى دختران گشوده است. نظام همچنين سر سازگارى با روسيان را دارد كه همسايه قدرتمند شمالى است و با داس و چكش كمونيستى به تمام مردم دنيا خفت مى دهد و داعيه دفاع از كارگران جهان را دارد. ثريا از طريق دوستانى كه پيدا كرده است جذب حزب پرچم مى شود. بعد بزودى در مى بايد كه اين يك حزب وابسته است و از آن بيرون مى آيد.

افغانستان مى خواهد ره صد ساله را به سرعت به پيمايد. داوود پسر عموى پادشاه افغانستان عليه پادشاه كودتا مى كند. شاه كه در سفر ايتاليا است واقعيت شكست خود را مى پذيرد و داوود با تكيه بر قدرت شوروى به قدرت مى رسد. دليل موفقيت همسايه شمالى در همين نكته گنجيده است كه غرب توجه چندانى به افغانستان ندارد و همسايه شمالى رقيب سرسختى ندارد. هنگامى كه در سال ١٣٥٧ انقلاب اسلامى قدرت شاه را در ايران ريشه كن مى كند، روسيان فرصت فوق العاده اى براى ورود به افغانستان پيدا مى كنند. هيچ كس نيست كه براى افغانستان دلسوزى كند. پس داوود سقوط مى كند و در جنگى نابرابر در كاخ رياست جمهورى به همراه خانواده اش به خاك مى افتد و كمونيست ها قدرت را به دست مى گيرند.

تمامى اين نكات در كتاب ٧٦٤ صفحه اى ثريا بهاء مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد. او واقعيت زندگى افغان را با خون و گوشت و پوست خود تجربه كرده است. او دختر جوانى ست كه استعدادى بسيار خوب در زمينه ادبيات دارد. داستان مى نويسد و در دانشگاه درس مى خواند. زمينه ى تعليماتى او بسيار آشفته است. متون ماركسيستى را مى خواند. ادبيات رمانتيك مى خواند و در همان حال خواننده ى مجلات زن روز و اطلاعات بانوان چاپ ايران است. انبوهى غريب از اطلاعات پراكنده در ذهن او رشد مى كند. اما يك نكته مسلم است كه او هرگز قادر نيست شوروى را در افغانستان به عنوان يك قدرت مستقر قبول كند. در اين زمان رقابت دو برادر براى ازدواج با او شكل مى گيرد و ثرياعاقبت تن به ازدواج با صديق مى دهد كه برادر نجيب، فعال سياسى چپ است. ما در اينجا شاهد تغييرات و تحولات كمونيست ها در افغانستان هستيم و شاهدى بر اعدام و كشتار هشتاد هزار انسان. در جامعه اى كه اكثريت مردم بى سواد هستند بخش اعظم تحصيل كردگان آن به جوخه اعدام سپرده مى شوند. ثريا اما با صديق ازدواج كرده است كه در دوران پيش از ازدواج صد و پنجاه نامه ى عاشقانه براى او فرستاده و چند بار نيز خودكشى كرده است.

افغانستان دارد در زير بار تحولات سياسى، اجتماعى و روانى از پاى در مى آيد. جامعه پدرسالارى كه الله و پدر را باهم برابر مى بيند ناگهان رودررو با زنانى است كه حرف مى زنند و از خود قدرت نشان مى دهند. فراموش نكنيم كه پس از سقوط كمونيست ها طالبان تمام زنان افغانستان را خانه نشين كرد و آنها را در پستوها پنهان كرد. مى توان باور كرد كه اين جامعه از نظر روانى در آشوب ترسناكى فرو رفته است. اما داستان به قدرت رسيدن كمونيست ها در افغانستان، افغانستانى كه متكى بر نوعى اقتصاد شبانى و ما قبل تاريخى است از نكاتى ست كه به فاجعه مى ماند. چنين به نظر مى رسد كه در اين دوران هفت هشت ساله افغانستان دائم به خود خنجر مى زند. ثريا بهاء اين دوران را به خوبى در كتابش مورد بحث و بررسى قرار مى دهد.

در آخرين تحليل نجيب، برادر شوهر ثريا به عنوان رئيس جمهور انتخاب مى شود. براى ثريا تنها يك راه باقى مى ماند و آن فرار است. او كه در رابطه با احمد شاه مسعود، چريك برجسته افغان قرار گرفته به همراه همسر و دو فرزندش به سوى كوه هاى هندوكش مى گريزد و در طى يك سال پر از ماجرا اين مسير ترسناك را به همراه خانواده اش طى مى كند و به پايگاه هاى احمد شاه مسعود مى رسد. سپس از آن طريق است كه خود را به پاكستان مى رساند و موفق مى شود تا از آمريكا پناهندگى بگيرد.

اين پى رنگ خاطرات ثريا بهاء است. در جريان خواندن كتاب متوجه مى شويم كه او با شوهرش تضاد عميقى دارد. صديق، شوهر ثريا كه برادر نجيب، رئيس جمهور افغانستان است دچار مشكلات زيادى ست. او از يك سو يك مرد افغان و لاجرم يك پدر سالار است. از سوى ديگر او شوهر زنى ست كه قدرت روانى زيادى دارد و مى خواهد تصميم گيرنده و مسئول زندگى خود باشد. از ديگر سو با برادرش در تضاد است كه در تمام دوران بچگى او را تحقير كرده و به او آزار رسانده است. و شايد در آخرين تحليل او دچار عدم تعادل روانى است. واقعيت اين است كه در تمام جامعه هاى در حال گذار كه از مسير حركت جامعه هاى مترقى عقب مانده اند اين عدم تعادل روانى به چشم مى خورد. او از يك سو نرم و رقيق القلب است و از ديگر سو مى تواند زنش را كتك بزند. بچه هايش را به روش هاى خشن كتك مى زند، اما در همان حال قادر است بر آنها نفوذ داشته باشد. هرچه هست در آخرين تحليل اين خانواده نيز همانند بسيارى ديگر از خانواده هايى كه در جريان تحولات دردناك جامعه در حال گذار قرار گرفته اند از هم مى پاشد.

ثريا بهاء وضعيت افغانستان و شرايط زندگى خانوادگى خود را در اين اثر به نمايش گذاشته است. اين كتاب گوشه بسيار كوچكى از يك واقعيت ترسناك است. واقعيت افغانستان و ستم ترسناكى كه بر اين جامعه رفته است. افغانستان از جامعه سلطنتى سنتى به دام كمونيسم روسى مى افتد و سپس در يك دگرديسى ترسناك دچار قهقهراى اسلامى مى شود و به عمق تاريخ سقوط مى كند. طالبان كه هيچ چيز براى عرضه ندارد مى كوشد هرچيز را كه وجود دارد نابود كند. نابودى بوداى باميان كه يك شاهكار تاريخى بود نشانه اى از اين سبعيت غير قابل توضيح است. امروز اما افغانستان مى كوشد دموكراسى را آزمايش كند و مردم روش نوينى براى زندگى خود يافته اند. اين در حالى ست كه شبح طالبان و اخيرا داعش در اين كشور به چشم مى خورد. كتاب ثريا بهاء تنها دوران حكومت كمونيست ها را در بر مى گيرد اما خواندن آن براى تمام كسانى كه مى خواهند درباره افغانستان اطلاعاتى جمع آورى كنند ضرورى است.

خواندن كتاب ثريا بهاء را به شما توصيه مى كنم.

 

----------------------------------

خانم شهرنوش پارسی پور، نویسندۀ مشهور ایران است که داستان‌هایش به زبان‌های گوناگون دنیا ترجمه شده و از سوی هجدهمین کنفرانس پژوهش‌های زنان در آمریکا، به عنوان زن سال برگزیده شد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



شهرنوش پارسى پور