از کلی گویی قلم بدستان و مبهم سرایی رهبران، همه خسته شده اند
۸ عقرب (آبان) ۱۳۹۴
امروزاوضاع بحران خیزافغانستان که ازچارسودرچالۀ جهنمی تروریزم نفس میکشد و زنده گی مردم را یکسره درکابوس وحشت فروبرده است، زمان آن فرا رسیده که دیگرباید از پرده پوشیها ومصلحت نگریهای سنتی وخفت بار، ازکلی گوئی ومبهم سرائی گمراه کننده ، برعملکردهای دشمنان شرف وناموس سرزمین خود بدرآئیم وتا حد امکان ذهن مردم را به حقایق تلخ روزگارآگاهی بخشیم . هرفاجعه یی که درخاک ما رخ میدهد هرتوطئه ییکه بخاطربراندازی استقلال ، هویت و عزت افغانستان سازمان داده میشود، عوامل آنرا بی هیچ پرده پوشی یی، ولوازچهره های معلوم الحال تیم ارگ نشینان تا مافیاهای قدرت وطالبان نکتائی پوش دربارجناب اشرف غنی بوده باشند، همه را ازتریبیونهای مردمی افشا و درمعرض قضاوت توده ها قراردهیم ، نه تنها که به این اکتفا گردد بلکه هر پدیده ایکه خیانت به ارزشهای ملی خوانده شده وازسینۀ قانون عبورکند وهراستبداد شوینستی ئیکه برحقوق سایر ملییتها تحمیل گردد، یگانه ابزارمقابله دربرابرآن، فقط قیام و راه پیمائی های پرشورمردمی است که میتواند بمثابه یک نیروی پر قدرت ملی به تک تازیهای تبه کاران نقطۀ پایان بگذارد. کاریکه بیک رهبری فعال و سیستماتیک نیازدارد، درغیرآن بمانند گذشته های دور و نزدیک، پروندۀ یک فاجعه پشت فاجعۀ دیگربه ذباله دان تاریخ جا گرفته وازذهنیتها فراموش میشود .
برای انجام این ودیعۀ مقدس ملی مسلماً به یک رهبرمدبرو قهرمان صفتی نیازبرده میشود که ثروت، مقام و هستی خودرا بمانند مسعود بزرگ درراه سربلندی و آزادی کشورقربانی دهد وعظمت تاریخ را بنام خود رقم زند.
آیا درمیان نخبه گان سیاسی هیچ فردی پیدا نخواهد شد که سکان چنین رهبری رادردست گرفته وکشورراازپرتگاه خطرنجات دهد ؟ پاسخ به این پرسش نهایت دشوار وحل آن تاسرحد معجزه به درازا میکشد. مگرهستند نخبه گان مطرح سیاسی هم در درون و هم دربیرون نظام که حضورشان بخصوص دررهبری تاجک تبارها مغتنم شمرده میشود. اما با تاسف حضورییست آمیخته باکمرنگی و افتراق ! که یا فارغ ازدرد هم تباران وهمسنگران خود درتجمل وخودپرستی مشغول اند ویا با روحیۀ تسلیم پذیری درخدمت این نظام فاسد، همه قضایای آبروبرانداز را فقط اززاویۀ ثروت وقدرتهای کاذب وزودگذرخود به تماشا گرفته اند.
یک نقص کلی درمیان رهبران ونخبه گان تاجک درآنست که یکبار برنامۀ بزرگی ، مانند تشکل یک اپوزیسیون مردمی ویا ایجاد احزاب وائتلاف های درخورتوجه تا اعلام شورای عالی همآهنگی تاجکان وامثال آن رابا هزاران ولوله وفراخوان ملی طرح ریزی میکنند مگرپس ازمدتی می بینی بدون پیگیری دوامداروجدیت، این همه شوروآرمان، درنیمه راها فروکش کرده وبرآرزوهای مردم آب سرد ریختانده شده است.
درین روزگاریکه قشون مزدورطالب درسایۀ ولینعمتان خود کشورمارا به میدان توپهای آتشین تبدیل کرده وزندگی مردم را، بویژه این همه تباهی وبیدادیکه درسقوط قندزبرسرمردم بی پناه آن تحمیل گشت ، به خاکستر وخون مبدل ساخته اند، دیگرهمه نیات شوم و خط کشی های خونباردشمنان داخلی وخارجی مبنی برپلانهای زیرزمینی شان درنا امنی وتجزیۀ جغرافیای شمال افغانستان، به وضاحت تمام آشکارگردید که برنامه های مخفی استخبارات آی، اس، آی درهمآهنگی با توطیه چینان غرب و شبکۀ ستون پنج آن دردرون دولت غنی احمد زی ، با کدام اهداف ناپاکی دست بکار بوده و دربرهم زدن آرامش سمت شمال ودیسانت شبانۀ افراد مسلح ناشناس بوسیلۀ چرخبالها درین مناطق که یکی دو سال ادامه داشت وارکان بلند پایۀ نظام پیشین هم بشمول کرزی واتمر خودرا بی خبرازین قضایا جلوه میدادند، سرانجام چه پروژۀ استعمارگرانه وچه تختۀ خیزآتشینی راجهت دسترسی به کشورهای آسیای میانه درمتن ومحتوای خود ترسیم کرده بود.
اینک تکانۀ فاجعۀ قندزملتی را بیدارساخت وهویت خاک فروشان ازتوطیه های پیچیدۀ شورای امنیت ارگ گرفته تا معاملۀ ننگین دند غوری ، به ریاست گلاب منگل وزیرسرحدات وشبکۀ ارتباطی طالبان دردرون ولایت به رهبری عمرصافی والی آنجا را به درستی تشخیص داد. تکانه ییکه خشم وانزجارافکارعامه راعلیه اشغالگران بشدت برتاباند وبسیج نیروهای مردمی رابه دنبال کشید.
مگربازهم بجای آنکه سازماندهنده گان محورفاجعۀ قندز ازجمله، گلاب منگل ،عمرصافی والی که اولین آن دندغوری را به طالبان تسلیم کرد وزمینه سازتهاجم مطمئن طالبان به قندزگردید. دومی آن آقای صافی که دوروزپیش ازهجوم طالبان ولایت را بی هیچ دغدغه ومسوؤلیتی به طالبان رها کرد وخود بجای نامعلومی ناپدید گشت، به جرم خیانت ملی باید به اشد مجازات سرزنش ومحکوم میگردیدند، مگر بازهم بنا برفقدان یک رهبرشجاع ملی وخاموشی عوام الناس، این دادخواهی ازحرکت افتاد و تاسف بارتراینکه در اثرمعامله گری عدۀ ازاعضای پارلمان و سکوت شان دربرابراین قضیۀ خونبار وحتا حمایت ازین جنایتکاران، داغ خیانت ملی دیگری بود که برناصیۀ این نماینده گان مردم برچسپ خورد.
بدینگونه دردرامۀ این بازیهای خطرناک دیگراصلاًً حرفی برای ابهام سرائی ویا مصلحت بازی ، چه درعرصۀ سیاسی وچه در تسامح وبازنگری به وجدانهای سیاه این قبیلۀ دهشت، آنهم درسایۀ اینهمه قضایای خونبارکه بتواند ممد صلح وامنیت واقع گردد باقی نمانده است تا درآن بخاطرگل روی یک تیم تشریفاتی ویا مافیاهای تجزیه طلب تیم دیگراین حکومت نامشروع تصمیمی گرفت ویا ازتبعات آن چشم پوشی بعمل آورد. مبارزه جدی دربرابر ویرانگران کشور، جرئت و صلابت کلام درافشای عناصرخیانت کار که با نقشه های اجنتوری ، سرنوشت مردم و جغرافیای خونین وطن را به حراج بیگانه گان سپرده اند ، درشرایط حساس امروزی یک رسالت مهم وحیاتی وطنپرستان واقعی را تشکیل میدهد، رسالتیکه با قاطعییت مارا وادارمیسازد تاهویت این دستۀ تبه کاررا، درهر لباس ومنبری که جلوه گری کنند ویا باهزاران گذشتۀ لجن بار، بازهم دم ازدوستی وصداقت بزنند، باید ازریشه وبنیاد شناسائی کرد ودرافشای حقایق ضد ملی وبشری شان، پرده های سیاه را ازروی آیینه ها به پائین کشید.
ازسوی دیگرکج آهنگی روزگاررا می بینیم که امروزفرهیخته گان قلم ، شاعران ونخبه گان مدنی ، سیاسی ودانشگاهی که بمثابه یک سنگر نیرومند روشنگری ورسانه ای درهمه قضایا باید قاطعانه سهیم بوده، باشمشیرقلم وخرد دربرابریکه تازیهای تیم ستون پنجم آمادۀ پیکار باشند اما برخلاف انتظارات، اکثراً نظاره گرحوادث شده وهریکی با عقیده وبرداشتهای جداگانه ازجریانات سیاسی روز، به راهی درحرکت افتاده است. این پراگنده گی فکری وذهنی که وحدت ویک پارچه گی فرهنگی ومدنی را ضربه میزند طبعاً رسالت قلم بدستان وقشرپیشتازجامعه را زیرپرسش برده وروحیۀ جمعی را دچار دلهره وسردرگمی میسازد. حتا تعداد چشمگیری ازین نخبه گان را به بی باوری ورقابتهای ناسالم ادبی نسبت به یکدیگربرمیتاباند، آنچنانیکه گفتی این فرهیختگان دانش دربرابرنابسامانی های تبه کن نظام فاسد بی تفاوت نشسته ازمبارزات دادخواهانه ، ازفریاد سرکوبگرانه علیه استبداد وفراخوان توده های بی پناه به حقوق شهروندی شان کاملن دلسرد شده وهرکسی بخاطررفاء وآسوده گی خود درجهتی گام برمیدارد. روالیکه جایگاه شان به صفت الگو وتاریخ سازان مطرح درجامعه ، سخت خالی مانده است . اگرتعدادی هم ازین نخبه گان قلم بدست، خون دل میخورند وهمواره درسایتهای انترنتی وفیسبوک ها مطالب انتقادی وروشنگری را بازتاب میدهند ولی بازهم درروزگارآشفتۀ امروزکه « خانه ازپای بست ویران است » متن ومحتوای مقالات شان به هیچ نوع بسنده شده نمیتواند، زیرا هرنویسنده به روال گذشته ها، درمیانۀ انبوهی ازواژه های مبهم وتکراری فقط درد دل میکند ودیگرکدام پیام رهنمودی وحرکت سازی درجهت خیزشها وقیامهای مدنی مردم که بتواند دست کم میزان بدبختی هارا درجامعه کاهش داده وبدیلی برای زدودن رنجهای بیشمارمردم باشد، ذهن وروان مخاطب را برنمی انگیزد. به همین گونه از معرفی هویت جاسوسان وافرادیکه درستون پنجم شامل خدمت اند، پرده یی برنمیدارند، وهنوزهم درکلی گوئی ومصلحت نگریها پیچیده اند.
یک مثال بسیارروشن : آقای احمدضیاء مسعود نمایندۀ فوق العادۀ اشرف غنی درامورحکومت داری خوب، دریک نشستی اظهار میدارد « برخی فرماندهان ارتش بربنیاد روابط گماشته شده اند، آنان توان رهبری نبرد را ندارند » .
اینست مبهم سرائی یک رکن بلند پایۀ نظام ، درحالیکه خودش درتعین بستی همین افسران بی کفایت، بمثابه تنظیم کنندۀ حکومتداری خوب مسوؤلیت دارد پس چرا ازفرماندهان جدید التقرراشرف غنی که توان رهبری راندارند نام نمیگیرد تااین سنت مذموم قوم پرستی ومصلحتگرائی جای خودرا به شایسته سالاری عوض کند وازبکاربردهمچو یک ادبیات غیرمسوؤلانه ومبهم ذهنیت جامعه را به سردرگمی درنیارند. لااقل به گونۀ مثال باید ازجنرال وزیری که بصفت سخنگوی وزارت دفاع وتورنجنرالی ارتقاعش داده اند یاد میکرد که ازکدام طریق به این امتیازکلان نایل گشته وروی کدام پیوند با شبکه های بیرونی وتعلقات قومی، آقای معصوم ستانکزی وی را دروظیفۀ حساس سخنگوی وزارت دفاع توظیف نموده است.
درین روزها همسو با بد شدن اوضاع مرگباردرکشور، مقولۀ ستون پنجم نیزدرادبیات سیاسی بیشترراه پیداکرده است که اینجانب نیزدرچند جای نوشتۀ خود، آنرا بکاربرده ام . اماماهیت ستون پنج و ستراتیژی این شبکۀ مرموزدرشرایط پیچیدۀ کشورما هنوزهم مفهوم واضحی پیدانکرده است.
هفتۀ پیش مضمون جالبی درهمین سایت وزین خاوران، درمورد ستون پنجم ازجناب عبدالناصراستاد دانشگاه کابل را مطالعه کردم که واقعاً درقالب یک پژوهش مفصل وهمه جانبه پیشکش گردیده بود. اما ازچگونگی تشکل وماهییت ستون پنجم درداخل تشکیل نظام حاکم که درین اواخرفعالیت آن سخت گسترده گردیده تذکری داده نشده است که این شبکه تحت کدام پوشش مخفی اینگونه دست به تهاجم وتجزیۀ خاک افغانستان، آنهم به سود دشمنان درازکرده اند. ازمنابع استخباراتی ، ازبازیگران اصلی وحمایتگران بین المللی شان نامی هم برده نمیشود.
درتعریف ستون پنجم باید تصریح کرد: ستون پنج به گروهی اطلاق میشود که درداخل یک کشورویا دردرون یک نظام بطورسخت پنهانی به جاسوسی وتبه کاری ازکشوروحکومت خود به نفع یک کشوربیگانه کارمیکنند ودربدل امتیازات سیاسی وبسته های پولی زمینۀ پیروزی آنهارا ازطریق انتقال اطلاعات سری، فراهم میسازند. این مقوله ازجنگهای « 1939 ـ 1936 » هسپانیا به بعد ، با فرماندهی جنرال فرانکو، درادبیات سیاسی جهان جا پیداکرده است.
اما ماهییت ستون پنجم دردرون دولت افغانستان، درمقایسه باسایر کشورها کاملاً متفاوت است. اگرستون پنج دیگردولتها درشرایط نهایت مخفی به دستورقدرتهای اجنبی به جاسوسی وبراندازی حاکمییت نظامی که خود درسایۀ اعتماد آن خدمت میکنند، دست به کاراند، اما حکومت وحدت ملی که در دروابستگی ولینعمتان قدرتمند، بویژه امریکا نفس میکشد وهیچ حرکتی ازدید آنها پوشیده نیست، بناءً ازفعالیت ستون پنجم کشورما نیزکه بیشتردرچوکات جاسوسی ومزدوری به دستگاهای استخباراتی بیگانگان متمرکزاند کاملاً آگاهی دارند. حتا دراکثرموارد این خود امریکاست که فعالیت مخفی ستون پنج دولت اشرف غنی را به نفع خود سمت وسو میدهد. بیشترافراد ستون پنج دولت کسانی اند که درتیم آقای اشرف غنی درمحدودۀ ارگ،عدۀ دردرون پارلمان وکابینۀ وزرا،افرادی ازعلما وروحانیون ونیزجمعی ازاراکین آزرده خاطراززمامداری آقای کرزی ، روی منافع فردی گردهم جمع شده که نه تنها یک ستون بلکه ستونهای پنج مرموزومتعددی را درجهت پیروزی اهداف کشورهای مختلف ، سروسامان می بخشند. نقشه کشی توطیه هارابوسیلۀ عمال خود، نی بخاطربراندازی نظام بلکه درجهت بی ثباتی وویرانی ، سقوط وتجزیۀ جغرافیای افغانستان آنهم به دستوردشمنان، بخصوص پدرخواندۀ سفره گسترشان استخبارات آی، اس،آی انجام میدهند. توطیه هائیکه همین اکنون از قندز و بدخشان گرفته تا اسپین بولدک واز فاریاب تا هلمند وکنرها بشدت جریان دارد ودود ازنهاد ملت افغانستان کشیده است.
با درود به روان گذشته گان پاکنهاد کشور
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته