افغانستان کشور بی پرچم، کشور بی سرود! - بخش یکم
۲۲ میزان (مهر) ۱۳۹۴
یاد دهانی کوتاه
درسالهای 1997-2002 که در شهر پشاور پاکستان برای بخش جهانی پارسی رادیو بی بی سی کار می کردم، افزون بر گزارشهای خبری روزمره، هر هفته یک برنامۀ فرهنگی نیز تهیه می کردم این برنامه «گزارشهای فرهنگی افغانستان» نام داشت. این برنامه برای من این زمینه را فراهم ساخت تا درپیوند به بخشهای گوناگون فرهنگ و زندهگی فرهنگی افغانستان گزارشهایی را تهیه کنم. یکی از این برنامه ها ویژۀ سرودهای ملی افغانستان بود. در این برنامه به سرگذشت سرودهای ملی در افغانستان پرداخته شده بود که در این پیوند با چند تن از آگاهان پناهنده در پشاور نیز گفتگوهایی انجام داده بودم. بعداً بر بنیاد این گزارش نوشتهیی فراهم کردم زیرنام « افغانستان کشور بی پرچم ، کشور بی سرود!». این نوشته در شمارۀ دوم سال 1380 فصل نامۀ چاووش نشر شده بود. این روزها این شمارۀ چاووش به دستم رسید و نوشتۀ خود را در آن دیدم. پنداشتم بهتر خواهد بود تا آن را باز نویسی کنم و ماجراهای سرود ملی زمان کرزی را نیز بر آن بیفزایم.
باید بگویم که چاووش را استاد رحیم ابراهیم، اسدالله ولوالیجی، عالم کوهکن، داکتر نصرالله ناصر و چند تن دیگر به نام ارگان نشراتی کانون فرهنگی میر علی شیرنوایی در پشاور پایه گذاری کرده و آن را گردانندهگی می کردند. رحیم ابراهیم مدیر مسوُول چاووش بود. من نیز با این نشریه همکاری داشتم.
***
شماری از کارشناسان تاریخ معاصر افغانستان، بر این باوراند که در دوران پاشاهی امیر امان الله خان (1919-1929) تلاشهایی صورت گرفت تا برای کشور یک سرود ملی ساخته شود. چنین بود که در همین سالها آهنگی ضربییی ساخته شد که در مراسم رسمی دولتی به گونۀ سرود ملی نواخته می شد.
حبیب الله رفیع نویسندۀ زبان پشتو باری برای من گفته بود که این آهنگ بر بیناد یک شعر پشتو ساخته شده است. این که این شعر از سروده های کدام شاعر بوده رفیع توضیحاتی به من نداده است. غیر از این در بررسی های که در پیوند به سرگذشت سرودهای ملی در افغانستان صورت گرفته، چنین شعری دیده نشده است. با این حال حبیب الله رفیع می گوید او این شعر را در کتابخانۀ شخصی خود دارد. با این حال آن چیزی را که در زمان امان الله خان به نام سرود ملی پخش می کردند، پارچه موسیقی یی بوده بدون شعر. ظاهراً تا کنون نشانه و مدرکی وجود ندارد که بیان گر آن باشد که در دوران پادشاهی 9 ماهۀ امیر حبیب الله کلکانی چنین سرودی وجود داشته است؛ اما در سالهای نادرشاه گونهیی از سرود رزمی بدون تصنیف وجود داشته که بیشترینه در مراسم نظامی نواخته می شده است. ظاهراً این سرود به گونۀ یک سرود مارش نظامی در 1933 ساخته شده بود که از آن به گونۀ سرود ملی استفاده می شده است. فکر نمی شود که از سرودهای زمان امان الله خان و نادرخان ضبطی برجای ماند باشد!
در پادشاهی دراز مدت محمد ظاهر شاه ( 1933-1973) سرودی وجود داشت بدون شعر. این سرود سالهای درازی عمرکرد. این سرود نه تنها شبانهها در پایان برنامههای شبانگاهی رادیو افغانستان پخش می شد؛ بلکه در میدان هوایی بین المللی کابل هنگام پذیرایی رهبران کشورهای دوست نیز به وسیلۀ گروهی از نوازندهگان نظامی به حیث سرود ملی افغانستان نواخته می شد. با این حال این سرود در میان مردم بیشتر به نام« پاچاهی سلام» یا « سلام شاهی » شهرت داشت تا به نام سرود ملی!
اساساً این سرود گونۀ حرمتگزاریی بود برای شاه و مقام او. چنان که در پایان برنامههای رادیویی نه به نام سرود ملی؛ بلکه به نام « سلام شاهی» به نشر می رسید که در پایان آن گفته می شد: « عمر دی دیرشه پادشاه!»
این سرود پس از شب 25 سرطان 1352 دیگر هیچگاهی پخش نشد. برای آن که داود خان، پسرکاکای شاه در نتیجۀ کودتایی بساط چهل سالۀ سلطنت ظاهر شاه را درهم پیچید. سرود « سلام شاهی» از ساختههای استاد فرخ افندی است که به وسیلۀ آرکستر اردو اجرا شده بود.
باری دریکی از شماره های سال 1318 خورشیدی مجلۀ کابل دیده بودم که از شاعران خواسته شده بود تا برای سرود ملی شعر بسرایند؛ البته زبان شعر در این فراخوان مشخص نشده بود. از این فراخوان چنین می توان نتیجه گیری کرد که گروهی برای ساختن سرود ملی کماشته شده بودند. این که بعداً چرا این سرود ملی یا سلام شاهی بدون شعر و تصنیف ساخته شد، دلیل آن بر من روشن نیست. شاید هنوز شاعران با چگونهگی های یک سرود ملی آشنایی نداشتند تا چنان سرودی را بسرایند، شاید هم بعداً تصمیم گرفته شده بود که باید این سرود ملی بدون شعر بوده باشد. در هر صورت سرود ملی یا سلام شاهی زمان محمد ظاهر شاه شعر نداشت و تنها یک آهنگ بود.
***
با پایه گذاری نظام جمهوری داودخان این تنها سرود ملی یا سلام شاهی نبود که در حنجرۀ روزگار خفه شد؛ بلکه همراه با نظام شاهی، قانون اساسی و پارلمان نیز به نقطۀ انجام رسیدند. رسانههای غیر دولتی قفل خوردند، فعالیتهای احزاب و سازمانهای سیاسی غیر قانونی شدند. هرچند داودخان بعداً قانون اساسی خودش را در کشور نافذ ساخت، با این حال افغانستان در دوران او کشوری بود بدون پارلمان و مطبوعات آزاد و فعالیت های آزاد حزبی و سازمانی.
به همینگونه مدت زمانی در نظام جمهوری داودخان سرود ملی وجود نداشت. اساساً تا این زمان مردم افغانستان با مفهوم سرود ملی آشنایی چندانی نداشتند و سرود ملی برای شان امر مهمی نبود.
هرچه بود تغییر نظام شاهی به جمهوری با استقبال قابل توجهی مردم رو به رو گردید. بعضی از جریانهای چپی از جمله پرچمیها که در سرنگونی نظام شاهی با داود خان سهم داشتند، با تمام قوت به حمایت از نظام جمهوری داودخان برخاستند تا آن پیمانه که بعداً حزب خود را منحل اعلان کردند که گویا اهداف این حزب در برنامه های کاری و سیاست های داودخان وجود داشت. با این حال آن ها تا آخر با داودخان وفادار باقی نماندند؛ بلکه ایتلاف با خلقیها و در زیر چترحمایت مسکو نظام جمهوری داود خان را با راه اندازی خونین ترین کودتاه در ثور 1357 از پای انداختند. در مقابل بخش دیگر از جنبش چپ که از الگوی انقلاب توده یی چین پیروی می کردند با جمهوریت به مخالفت برخاستند؛ ولی شدت مبارزۀ آنان به آن پیمانه نبود که بتواند نظام را با خطر سرنگونی رو به رو سازد.
در این میان جریان سیاسی که قویاً در برابر نظام جمهوری قرار گرفت و آن را با چالشهای جدیی رو به رو کرد، جریان اسلام سیاسی در کشور بود. چنان که آنها تا راه اندازی یک رشته جنگهای گوریلایی با دولت به پیش رفتند.
به همینگونه نخستین پناهندهگی خانوادهها از افغانستان به کشورهای غربی به زمان دوادخان بر می گردد، البته این خانوادههای وابسته به ردهها و طبقات بالایی جامعه بودند و یاهم خانوادههای کارمندان بلند پایهیی نظام شاهی بودند که زندهگی در زیر نظام جمهوری داود خان را برای خود دوزخی تلقی می کردند. در مقابل ردههای میانی جامعه، کارشناسان و کارمندان دولت، آموزگاران و استادان دانشگاهها چشم انتظار آن بودند تا جمهوریت تکانهیی را در حرکت کند و سنگپشتوار جامعه در جهت رشد و توسعۀ اجتماعی و افتصادی پدید آورد. اساساً مردم افغانستان از حرکت کند اجتماعی و اقتصادی و تنبلیهای نظام سلطنتی خسته و دلگیرشده بودند و چشم آن داشتند تا کشور با شتاب بیشتری به سوی توسعه گام بردارد.
من در آن رزوگار دانشجوی دانشگاه کابل بودم، یادم می آید که بدون ازچند شاعر سرشناس دیگرهمه شاعران در شهرکابل چکامهها و سرودهای بلند بالایی در توصیف نظام جمهوری و شخص داودخان سرودند که این سرودهها به وسیلۀ رادیو افغانستان به نشر می رسید. بعداً دامنۀ چنین سرودپردازیها به ولایات نیز کشیده شد. گویی گونهیی شعر سرایی همهگانی در سراسر کشور آغاز شده بود. چنان که شاعران از تمام ولایات شعرهای شان را به نشانی رادیو افغانستان می فرستاند تا نشر شود. رادیو افغانستان هم برنماۀ ویژهیی برای نشر شعر شاعران راه اندازی کرد و شعرهای شاعران به صدای گویندهگان رادیو از این برنامه نشر می شد. واژۀ تانک نخستین بار در همین زمان بود که وارد شعر فارسی کشور شد.
تانک چون اژدهای سرکش و مست
در دل جاده راه می پیمود
قهرمانان ستاده بر پشتش
چهرهها تابناک و خشم آلود
این شعر از رازق فانی است که بعداً ظاهرهویدا آن را در آهنگی اجرا کرد. در همین حال استاد رحیم الهام در شعری از جمهوریت این گونه استقبال کرده بود.
الا شیپور آزادی!
نوا کن مست چون تندر
که جمهوری به خوش کامی
علم افراخت در کشور
به همینگونه کمتر آوازخوانی در این دوره بود که آهنگی یا آهنگهایی در توصیف جمهوریت اجرا نکرده باشد. در این دوره یکی از آهنگهای که بسیا گل کرد، آهنگی بود ازځلاند. شعر این آهنگ از فاروق فلاح است که در آن روزگار در دانشکدۀ زبان و ادبیات پارسی دری دانشگاه کابل استاد بود و نخستین بخش آن شعر این گونه در حافظۀ من باقی مانده است.
به همه نسل جوان
به همه عسکر جانباز و صفا طینت ما
به همه قوم غیور
به همه مردم با همت و زحمتکش ما
به همه ملت ما
ای خدا نظم جمهوری افغان مبارک باشد
تا جهان هست خدایا به سلامت باشد
این آهنگ ځلاند به مانند سلام شاهی همه شبه در پایان برنامههای رادیو افغانستان پخش می شد. افزون بر آن ، این آهنگ در آغاز برنامههای بامدادی و چشاتگاهی نیز پخش می گردید. ظاهراً این امر چنین پنداری را در میان کارمندان دولت و ردههای مردم پدید آورده بود که این آهنگ به گونۀ سرود ملی کشور پذیرفته شده است.
البته در هیچ یک از اسناد دولتی این آهنگ به نام سرود ملی ثبت نشده است؛ بلکه این ذهنیت مردم بود که چنین حیثیتی را به این آهنگ داده بود. چنان که بعداً سرود ملی داودخان به زبان پشتو ساخته شد. شاید بتوان گفت که نخستین بار در زمان داودخان بود که سرود ملی به مفهوم گسترده تری در ذهن و روان مردم راه باز کرد و مردم در شهرهای و دهکده سرودی را می شنیدند که از آن به نام سرود ملی یاد می شد.
شاید هم برنامه چنین بود که این سرود بر اساس یک شعر پشتو ساخته شود. هرچند در ظاهر امر از همه شاعران بدون آن که زبان ان مشخص شود، خواسته شده بود تا برای سرود ملی شعر بسرایند. این که چه شمار شاعران در برنامۀ سرود ملی داود خان سهم گرفتند و شعر سرودند به ما روشن نیست. سرانجام سرود ملی داود خان بر بنیاد این شعرعبدالروف بینوا ساخته شد.
څو چه دا ځمکه آسمان وی
څو چه دا جهان ودان وی
څو چه ژوند په دی جهان وی
څو چه پاتی یو افغان وی
تل به دا افغانستان وی
تل دی وی افغان ملت
تل دی وی جمهوریت
تل دی وی ملی وحدت
تل دی وی افغان ملت – جمهوریت
تل دی وی افغان ملت – جمهوریت
ملی وحدت – ملی وحدت
***
ترجمۀ فارسی دری
تا که باشد این زمین و آسمان
تا که آبادان باشد این جهان
تا که باشد زندهگی اندرجهان
تا که یک افغان باشد در میان
همیشه باشد افغانستان
همیشه باشد ملت افغان
جاودان باشد وحدت ملی
جاودان باشد افغان ملت – جمهوریت
جاودان باشد افغان ملت – جمهوریت
ملی وحدت ، ملی وحدت
***
در میان شماری از هنرمندان باورها چنین است که آهنگ ساز سرود ملی دوران داودخان نیز استاد فرخ افندی است که بعداً به گونۀ اشتباه یا شاید هم تعمدی در اسناد رادیو افغانستان به نام استاد برشنا ثبت شده است. سرود ملی داودخان را نیز ارکستر اردو اجرا کرده است.
داود خان به دهۀ دموکراسی در افغانستان پایان داد. دههیی که افغانستان در آن تجربههایی را در زمینۀ مبارزۀ سیاسی، مبارزۀ پارلمانی، مطبوعات آزاد و دموکراسی پشت سر گذاشته بود. دست کم چنین تجربههایی در جهت رشد شعور سیاسی و آگاهی اجتماعی مردم تاثیراتی را برجای گذاشته بود. با این حال اسماعیل اکبر پژوهشگر موضوعات سیاسی – اجتماعی و جریانهای سیاسی در افغانستان، چنین باور دارد که: « مردم افغانستان حتا در زمان داودخان نیز آمادهگی ذهنی کمتری داشتند تا نیازسیاسی – اجتماعی سرود ملی را درک کنند.» او می گوید: « درست است که نخستین بار با همان سرودی که در زمان داودخان ساخته شد، ما با ترمنولوژی و اصطلاح سرود ملی آشنا شدیم؛ ولی فکر نمی کنم که این سرود احساسات مردم را ترجمانی کرده باشد، یا ملت به صورت عموم آن را درک کرده باشند. البته در مورد شخص داودخان و احساسات ملی او انسان می تواند سخنان مثبتی گوید و به او احترام کند. او در بارۀ تشکیل ملت و چنین چیزهایی علایق و احساساتی داشت؛ ولی این موضوع از پایان نبود . درمیان جامعه یک چنین چیزی وجود نداشت. من فکر می کنم مردم در برابر سرود ملی داود خان هم بی تفاوت بودند و آن را درک نمی کردند.»
در ثور یا اردیبهشت ماه 1357 زمانی که حزب دموکراتیک خلق افغانستان در نتیجۀ یک کودتای خونین، قدرت در افغانستان را قبضه کرد. آنها در همان نخستین ماههای قدرت سرودی را از رادیو افغانستان به نام سرود ملی پخش کردند. شعر این سرود از سلیمان لایق است و آهنگ آن را سلیم سرمست ساخته است.
ګرم شه لا ګرم شه
ته ای مقدس لمره
ای دی آزادی لمره
ای دی نیکمرغی لمره
*
مونږ په توفانونو کی
پری کری د بری لاره
هم د تورو شپو لاره
هم د رنایی لاره
سره در سربازی لاره
پاکه د وروری لاره
*
دا انقلابی وطن
اوس د کارګرانو دی
دا د زمرو میراث
اوس د بزګرانو دی
تیر شو دستم دور
وار د مزدورانو دی
*
مونږ په نریوالو کی
سوله او وروری غواړو
مونږ زیار استونکو ته
پراخه آزادی غواړو
مونږ ورته دودی غوارو
کور غوارو کالی غواړو
ترجمه به فارسی دری
گرم شو بسیار گرم شو
ای خورشید مقدس
ای خورشید آزادی
ای خورشید نیک بختی!
*
ما در دل توفانها
گشودیم راه پیروزی را
راه شبهای تاریک را
راه روشنایی را
راه سرخ سربازی را
و راه پاک برادری را
*
این میهن انقلابی
حال از کارگران است
این میراث شیران
حال از کشاورزان است
بگذشته دوران بیداد
حال دوران مزدوران است
*
ما برای جهانیان
صلح و برادری می خواهیم
ما برای زحمت کشان
آزادی گسترده می خواهیم
برای شان نان می خواهیم
خانه می خواهیم، جامه می خواهیم
این سرود در شهرها، دهکدهها و حتا دور دست ترین دهکدهها پخش می شد. شاگردان مکتبها هر بامداد پیش از آغاز درس این سرود را به گونۀ گروهی می خواندند. صدها هزار نسخه از این سرود چاپ شده و به تمام ادارههای دولتی، مکتب ها و دگر نهادها اجتماعی فرستاده شده بود. دولت می اندیشید که پخش این سرود در مکتب ها در شهرها و دهکده ها و دیگر نهادهای دولتی به مفهوم نشانۀ حاکمیت دولت برتمامی هستی مردم و کشور است. شاید یکی از دلایلی که مجاهدان در نخستین سالهای جنگ با نظام حزب دموکراتیک خلق بر مکتبها حمله می کردند، گاهی هم مکتبها را آتش می زدند و معلمان را می کشتند، انگیزه اش بر گردد به پخش همین سرود در مکتبها. حزب دموکراتیک در آن سالها مکتب ها را به پایگاه اندیشهها و مرکز حاکمیت خود در دهکدهها بدل کرده بود. با این هه هر قدر که دهکده ها از اختیار دولت بیرون می شد، طنین این سرود به دامنه های شهرها محدود می گردید تا این که در زمان داکتر نجیب الله دیگرحتا در مکاتب کابل نیز خوانده نمی شد و تنها در نشست های رسمی بود که پخش می شد.
حبیب الله رفیع این سرود را از نظر محتوا سرودی می داند که: « نه تنها هیچگونه روحیۀ ملی در آن وجود ندارد؛ بلکه بیشتر با روحیۀ کمونیستی سروده شده است.» او می گوید که: « همین روحیۀ کمونیستی سبب شده است تا نامی از افغان و افغانستان در آن وجود نداشته باشد. به عقیدۀ او حتا بخش آخر آن برای انتر ناسیونالیسم کاگری سروده شده است که در آن صدای ملی و خواستههای ملی وجود ندارد.»
در آن سالها سرود دیگری نیز در افغانستان اجرا می شد و آن سرودی بود که به نام سرود انترناسیونالیسم کارگری شهرت داشت. البته اجرای این سرود وابسته به سازمانها حزبی بود. نشستهای حزبی از پایین تا بالا با اجرای همین سرود اغاز می یافت و تا جای که در حافظه دارم، نخستین سطرهای آن سرود چنین آغاز می یافتند:
برخیزید نفرین گشتهگان خاک!
ای گشنهگی را محکومین
فریاد عدالت خیزد بیباک
از انفجار واپسین
یک جا شویم و فردا
انتر ناسیونالی شود سرنوشت انسانها
به باور اسماعیل اکبر پخش سرود انتر ناسیونال در نشستهای حزبی آن روزگار تقلید ناشیانهیی بود که نمی توانست سود و نتیجۀ مثبتی در پی داشته باشد. او می گوید:« در کشوری مانند افغانستان که هنوز درست تشکل ملی به وجود نیامده است، چه برسد به احساسات بین المللی. سرود انتر ناسیونال در کمون پاریس در جریان انقلاب کارگری پدید آمد و مظهر یک دورۀ خاصی از تاریخ اروپا است که جنبشهای کارگری، بین المللی می شد و انتر ناسیونال تشکل می یافت. این سرود در آن وقت به وجود آمده است. من فکر می کنم در افغانستان کارگرها آن را درک نمی کردند و تنها بخش بسیار محدودی از روشنفکران آن را درک می کردند. تنها همین گونه کاپی شده بود و در نشستها خوانده می شد. احساسات واقعی در آن وجود نداشت. شاید چنین احساساتی پیش یک عده مردمان خاص وجود می داشت که البته آن احساسات هم بیشتر از این که احساسات ملی یا عدالتخواهانه یا دارای اهدافی باشد، یک احساسات گروهی و حزبی بود و چندان آمیختهگی با حرکت ملی یا احساسات عدالتخواهانۀ اجتماعی که انتر ناسیونالیسم را بازتاب دهد نداشته است.»
حکومت مجاهدین نیز در آغاز سرود ملی نداشت تا این که محمود فارانی شعری سرود و فرید شیفته بر آن آهنگ ساخت. این سرود بعداً در مراسم رسمی حکومت مجاهدان و در رادیو تلویزون دولتی به نام سرود ملی به نشر می رسید.
قلعۀ اسلام، قلب آسیا
جاودان آزاد، خاک آریا
زادگاه قهرمانان سترگ
سنگر رزمندهگان خدا
الله اکبر، الله اکبر ، الله اکبر
*
تیغ ایمانش به میدان جهاد
بند استبداد را از هم گسست
ملت آزادۀ افغاتستان
در جهان زنجیر محکومان شکست
الله اکبر، الله اکبر ، الله اکبر
*
سر خط قرآن نظام ما بود
پرچم ایمان به بام ما بود
همصدا و هم نوا با هم روان
وحدت ملی مرام ما بود
الله اکبر، الله اکبر ، الله اکبر
*
شاد زی ، آزاد زی ، آباد زی
ای وطن در نور قانون خدا
مشعل آزادهگی را بر فراز
مردم سر گشته شو رهنما
الله اکبر، الله اکبر ، الله اکبر
قادر امامی یکی از روشنفکران جهادی می گوید: « در دوران حکومت مجاهدین یک سرود پذیرفته شده به سطح عام وجود نداشت؛ اما محمود فارانی و دلجو حسینی شعر هایی سروده بودند و بر آن شعرها آهنگهای ساخته شده بود تا به حیث سرود ملی اجرا شوند. با این حال یک سرود ملی پذیرفته شده در سطح کل کشور و با همه احزاب جهادی در دوران مجاهدین و جود نداشت. اساساً در افغانستان هیچگاهی یک سرود ملی که در همه شرایط و همه نظامها پذیرفته شده باشد وجود نداشته است.»
باید این نکته را روشن کرد سرودی که از رادیو افغانستان در زمان مجاهدین به نام سرود ملی پخش می شد همان سرودی بود که فرید شیفته بر بنیاد شعر محمود فارانی ساخته است. شاید شعر دلجو حسینی در این ارتباط بعداً اجرا شده باشد و شاید هم نتوانسته است که با سرود محمود فارانی رقابت کند. هر چند در پیوند به سرود محمود فارانی چنین سخنانی نیز وجود داشت که شماری واژگان آن را تغییر داده اند ، با این حال این سرود از گونۀ زبان رزمی – حماسی بر خوردار است و می تواند در خواننده عواطف و احساسات میهن پرستانه را بیدار می کند. او را هم به گذشتۀ تاریخی پیوند می زند، هم به روزگار معاصر، اتحاد ویک دلی در روشنایی قانون خداوند. این سرود در رویداد تاریحی انتقال مسالمت آمیز قدرت سیاسی به وسیلۀ استاد ربانی به حامد کدرزی به حیث سرودملی کشور نواخته شد و به همین گونه تا زمانی که سرود ملی کرزی ساخته نشده بود همچنان سرود ملی کشور بود.
همین جا نیز لازم است تا گفته شود که زبان شعر سیلمان لایق به مقایسۀ زبان شعر بینوا از انگیزندهگی بیشتر و پویایی بیشتری بر خوردار است. اساساً سرود ملی باید زبان و آهنگ بسیج کننده و هیجان بر انگیزتری داشته باشد و در اوزان پر تحرک سروده شود.
آن گونه که گفته شد، نخستین سرود ملی در افغانستان به گونۀ یک آهنگ بدون تصنیف در زمان امان الله خان آغاز پدید آمده است که از آن زمان تا کنون دست کم یک سده سپری می شود. با این حال افغانستان در بیشتر از نود سال با این همه تجربه های سیاسی و فراز و فرود تاریخی نتوانسته است تا بر بنیاد ارزشهای ملی – تاریخی خود از چنان سرود ملی برخوردار باشد که رویدادهای سیاسی نتوانند آن را به آسانی از میدان به در برد. در حالی که اگر یک سرود، سرود ملی باشد و ویژهگیهای ملی را در خود داشته باشد، دیگر ممکن نیست که یک نظام متکی بر ارزشهای ملی – تاریخی بتواند آن را از ریشه برکند. در افغانستان سرودها بیشتر دولتی بوده اند تا ملی. البته پرچم های افغانستان یک چنین سر گذشت دردناکی را نیز پشت سر گذاشته اند. گویی در زمین سیاست و دولتمداری این کشور تخمۀ تداوم به ریشه و ثمری نمی رسد.هر نظامی که می آید باید دست آورد های نظام پیشین را از میان بردارد، در حالی که می شود از پنجرۀ اصلاحات به سوی دست آورد های سیاسی – اجتماعی گذشته دید.
اسماعیل اکبر در این پیوند به این باور است که: « دلیل این امر چنین است که در افغانستان مردم در ساختن سرودهای ملی سهمی نداشته اند و روان اجتماعی مردم در آن سرودها بازتابی نداشته است. آن گونه که دیده شده در جریان قیامها و حرکتهای ملی که به خاطر ساختن دولت ملی و لغو پراگندهگی و ملوالطوایفی و تشکیل ملت صورت گرفته است، کسی احساسات ملی را ترجمانی کرده و چیزی سروده و سرودۀ او زبان به زبان در جامعه تکرار شده تا سرانجام توسط مجلس موسسان یا مجلس پارلمان به حیث سرود ملی پذیرفته شده است. یعنی آن سرود در میان ملت جای خود را باز کرده و مظهر احساسات ملت شده و بعداً به سرود ملی کشور بدل شده است. بر خلاف در کشورهای شرقی اغلب دولتها به گونۀ یک عنعنۀ سیاسی ازجاهای دیگر آن را کاپی کرده و گرفته و ملت در برابر آن چندان آگاهی و اعتنایی نداشته است.من فکر می کنم که ما در همین مرحله قرار داشتیم که هنوز تشکل ملی در این جا پدیدار نبوده است.»
با دریغ تا هنوز در افغانستان در پیوند به مفهوم دولت ملی، ملت، تشکل ملت و هویت ملی نه به گونۀ علمی؛ بل بیشتر به گونۀ احساسی و هیجانی برخورد صورت می گیرد. می توان گفت که تاریخ افغانستان بیشتر تاریخ انقطاع است تا تاریخ ادامه. کسی اگر نهالی کاشت و تا آن نهال به شگوفه رسید، دیگری آمد و آن را از ریشه بر کند. تاریخ در افغانستان همیشه چنین چهرهیی داشته است. چنین است که نظام های سیاسی در افغانستان کمتر حاضر شده اند حتا میراثها مثبت نظامهای گذشته را بپذیرند. هر نظام بنای پیشین را ویران کرده بنای خود را بر افراشته است. هیچگاهی نشده تا یکی از این بناها به فرجام برسد و ملت در آن بیاساید. تقریباً یک سده است که افغانستان با پدیده های مانند قانون اساسی، سرود ملی و پرچم ملی سروکار داشته است؛ ولی هر نظامی که آمده نه تنها قانون اساسی؛ بلکه سرود ملی و بیروق های پیشین را نیز نفی کرده است. در حالی که در جهان زمانی که قانون اساسی، پرچم ملی و سرودملی بر بنیاد ارزشهای راستین ملی – تاریخی یک کشور ساخته می شود، دیگر نظامها حق آن را ندارند تا یک چنین ارزشها و پدیدههای ملی – تاریخی را از میان بردارند.
نظامها در کشورها می آیند و می روند، ولی ارزشهای ملی، هویت ملی که سرودملی و پرچم ملی می توانند بخشی از آن باشند پای برجای می مانند. پرچم ملی همچنان بر افراشته می ماند و کشور قانون اساسی خود را پاسداری می کند شاید گاهی حرکت زمان گونهیی از تعدیلات ، اصلاحات و تغییرات را در آن ها پدید آورد. شاید به این دلیل که جهانیان دریافته اند نظام سیاسی چیزی است و ارزشهای ملی – تاریخی چیز دیگری که نباید این ارزشها فدای نظام سیاسی گرددد. با دریغ ما هنوز شاید به دریافت یک چنین چیزی نه رسیده ایم و یا در ساختن قانون اساسی ، سرود ملی و پرچم ملی نتوانسته ایم به گونۀ شهروندان آگاه برخورد کنیم. وقتی پای چنین مسایلی در میان می آید ما بیشتر در پوستۀ تعلقات قومی خود فرو می رویم و تلاش می کنیم تا یک ارزش و هویت همه گانی ملی را در چارچوب یک هویت قومی و ارزش قومی تعریف کنیم .
چنین است که افغانستان در دوره های از زندهگی سیاسی خود بی نصیب از سرود ملی، پرچم ملی و قانون اساسی بوده است. اگرهم سرود ملی داشته، این سرود ملی نتوانسته عواطف و نیازهای هویتی همه اقوام را بازتاب دهد.
افغانستان در سدۀ بیست ویکم در اتقال مسالمت آمیز قدرت از مجاهدین به کرزی نیز نشان داد که هنوز از سیاست های خردگرا، مدنی و ادامۀ ارزشهای ملی بسیار فاصله دارد. سرود ملی دوران مجاهدین را خاموش کردند. هرچند قانون اساسی ساخته شد؛ اما تا هنوز امضای رییس لویه جرگه یا جرگۀ بزرگ تصویب قانون اساسی روی کاغذ خشک نشده بود که رسانه ها گزارش داند که فاروق وردک، رییس دارالانشای کمیسیون قانون اساسی، همراه با گروهی از تفوق طلبان قومی، که بعداً در دستگاه دولت کرزی مقامهای بلندی یافتند و شاید هم در تفاهم با حامد کرزی بر آن دست برد زدند و مواردی را بر بنیاد بینش های تعصب آلود خود جعل کردند که این امر بحثهای گسترده دامانی را در رسانه های کشور برانگیخت؛ با این حال رییس جمهور تا آخر لب از لب نجنباند که چرا بر قانون اساسی بر این وثیقۀ ملی که می توانست چنان محور استواری همه اقوام افغاستان را به دور خود گرد آورد، چنین نا روایی و جعلی را روا داشته اند؟ در حالی که او پاسدار قانون اساسی کشور بود. آنان دامان قانون اساسی کشوررا با لکۀ جعل آلودند. با دریغ تا این قانون برجای است، بحث جعل و دست برد در آن نیز دنباله خواهد داشت. هیچ معلوم نیست که فردا پرچم افغانستان چه رنگی خواهد داشت؛ قانون اساسی کشور چه گونه رقم خواهد خورد و چه سرودی به نام سرود ملی زمزمه خواهد شد؟ برای آن که هیچ کشوری در این روزگار نمی تواند بی نیاز از چنین چیز هایی باشد!
بخش یکم این نوشته را با شعر کوتاهی از ایملی فلبس به پایان می آوریم که آن را استاد واصف باختری ترجمه کرده است:
پرندهگان در سراسر جهان
یک سان آواز می خوانند
غریو از رودخانههای گیتی همانند است
اما هر کشوری سرود ملی ویژهیی دارد
آری
انسان خردمند ترین آفریدۀ جهان است
پایان بخش یکم
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
طاهر | 18.02.2024 - 02:13 | ||
کشوری که براساس منافع استعمارگران وتوسط جلادان قبایلی ساخته شده چه هویتی دارد؟ همان به که سرودش سرود اربابش باشد. |
نفیسه فروغ | 22.05.2019 - 16:05 | ||
عالی، پر محتوا، با دید آگاهانه و مسئولانه، بیطرفانه، مجزا از تعصب های قومی و لسانی، با بیان شیوا تاریخچهٔ سرود ملی کشور را از آغاز دوره امانی تا امروز زمان زمامداری دکتر غنی بطور مسلسل و مفصل تشریح ادیبانه شده است. از جناب محترم پرتو نادری ادیب و شاعر دوران ها کمتر ازین توقع نمی رود. منِ خواننده ئ نوآموز در تاریخ ملیراستین کشورم به قدر قانع کنندهٔ آموختم. دست مریزاد استاد پرتو نادری! |