مسئله در این است؛ فارسی یا دری؟
۱۵ سنبله (شهریور) ۱۳۹۴
«جوابی برای مستوفی ولایت بغلان»
وقتی در افغانستان ایستگاه، پایگاه، جایگاه، چراگاه، درگاه، دستگاه، گذرگاه، شرمگاه و صدها واژه با پسوند مکانی «گاه» داریم، جای تأسف است اگر دانشگاه نداشته باشیم. وقتی در افغانستان ناصرخسرو بلخی، مولانا جلاالدین محمد بلخی، دقیقی بلخی، رودکی سمرقندی، فرخی سیستانی، سنایی غزنوی و دیگران را داریم، دردناکتر از این نخواهد بود که حافظ را از ما بگیرند و نیز بگویند سعدی مال شما نیست.
آنگاه حافظ که میگفت:
ز شعر دلکش حافظ کسی شود آگاه
که لطف طبع سخن گفتن «دری» داند
و یا مولانا که میسرود:
گر به تازی گوید او ور پارسی
گوش و هوشی کو که در فهمش رسی
ستیز با فارسی نه تنها در زمان ما وجود دارد، بلکه در گذشته نیز وجود داشته است. حمله اعراب و جهانگشایان دَد منش و بادیهنشینهای صحرای حجاز قرنها قبل از امروز فرهنگ و هنر این آب و خاک را سر به نیست کردند و آثار زیادی از نیاکان گویندگان زبان فارسی را به آتش کشیده یا به آب انداختند. پس آن نیز تاریخ خالی از ستیز نیست.
در افغانستان امروزی همچنان تلاش برای نابودی یا تضعیف زبان فارسی در جریان است. باری استادی برایم قصه میکرد که در زمان نادرشاه هیچ مامور دولت حق نداشته به فارسی بگوید و بنویسد. این امر سبب میشود سطح سواد کارمندان دولت بسیار پایین بیاید و بعد از چندین سال دوباره مجبور میشوند فارسی را در مکاتب رسمی و اداری جای بدهند. طالبان نیز رسم پدرانِ نااهل خود را دنبال کردند. در کابل انجمن نویسندگان افغانستان را به آتش کشیدند و در پُلخمری کتابخانه بزرگ «کانون حکیم ناصرخسرو» را طعمه آتش کردند. پس از حاکمیت طالبان دشمنی پیدا و پنهان با زبان فارسی از سر گرفته شد. دانشگاه و دانشکده را بیگانه خوانده و فاکولته را وارد زبان فارسی کردند. دری را از فارسی جدا دانستند و تلاش کردند تا خود را از بیگانه با ترازوی جهالتِ شان باز دارند؛ انگار میخواهند روح را از بدن جدا کنند و بمیرانند زبانی را قدامت تاریخی هزاران ساله دارد و بزرگترین شاهکار حماسی جهان «شاهنامه فردوسی» را در خودش پرورانده است. در زمان حاکمیت حامد کرزی، وزیر فرهنگ کشور، کریم خرم، صدها عنوان کتاب را در دریای هلمند انداخت و در ضعیف سازی زبان فارسی کوشید.
اگر پای منطق در میان باشد و عقل را معیار قضاوت قرار بدهیم، کافی است در ذهن مان تحلیل کنیم: وقتی دانشگاه؛ در کنار ایستگاه، از زبان بیگانه یعنی ایران امروز، وارد زبان ما یعنی دری، گردیده است، فاکولته چرا از زبان فرانسوی در زبان دریِ ما بیگانه نیست و خودی به حساب میآید؟ وقتی دانشکده، در کنار میکده، بیگانه است، با چه منطقی میتوان پذیرفت که پوهنزی بیگانه نیست و این از زبان پشتو بر دریِ ما تحمیل شده است؟
بیگانه سازی فارسیزبانان، تلاش برای نابودی واژههای اصیل فارسی و وارد کردن واژههای بیگانه، به فراموشی سپردن هنر و ادبیات گذشتگان ما، نابودی گذشتهی تاریخی این سرزمین و مردمش، همه و همه تلاش مزدورانی است که خود نه در این سرزمین گذشتهی تاریخی دارند و نه در کاروان هنر و ادبیات ملتها سهمی برای شان دارند. بنابراین دور از تصور نخواهد بود که مردمی که با هنر از گذشتههای دور تا به امروز مبارزه کرده و در پی نابودی ادبیات همت کردهاند، اینک ارزش هنر و ادبیات را دانسته و افتخارات تاریخی گذشتگان این مرز و بوم را مثل خاک این سرزمین به حراج نگذارند.
زبان پشتویی که خود از کمبود واژگان در دستگاه زبانی خود، رنج میبرد، چه برتری از زبانی دارد که بزرگانی چون: مولانا و فردوسی را در خود بزرگ کرده است؟ کسی که خود را صاحب این خاک میداند و روزِ روزگاری کتابی به پشتو نوشته است، خود در توضیح یکی از واژههایی که بکار برده است، ناتوان از یافتن واژهی در زبان پشتو است تا بتواند منظور خود از واژه «شالید» را بیان کند. بناً مجبور میشود از زبان بیگانه به باور خودش، کمک بگیرد و بنویسد: شالید یعنی پس منظر.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
محمد مهدوی مازندرانی | 04.07.2018 - 14:38 | ||
سلام در مردان پارسی گوی سرزمین خراسان بزرگ پاره تن ایران بزرگ فرهنگی از خواندن مطالب اندیشمندانه اتان لذت وافر بردم کاش می شد دری گویان فارسی زبان از بند اسم این زبان به در ایند و به کالبد و ساختار ان بیاندیشند مهم نیست این واژه در ایران ساخته شد یا در افغانستان یا تاجیکستان مهم این است از نظر ساختاری با زبان فارسی هماهنگی دارد یاخیر نمی دانستم در سرزمینتان افغانستان البته در نامیدن این سرزمین نیاکان ما به این نام موافق نیستم چرا اسمی گذشته فرهنگی این کشور را به یاد نیاورد چرا نماینده یک قوم باشد چرا پشتون ها بر سایر قوم برتری داشته باشند چرا رئیس جمهور همیشه پششتون باشد بگذریم خواندن مطالب ضد فارسی از زبان ادمهای که فکر میکرد به ما ایرانیان نزدیکند مرا دلسرد می نمود منکه فارسی را در رگ و خون و پوست استخوان خود حس میکنم را مورد عتاب قرار می دهند و می گویند دری از فارسی جداست چه جالب گزارشگر پرید از از اقای حکمتین اگر زبان فارسی از دری جداست شما الان فارسی سخن می گویید یا دری ؟ پاسخ روشنی نداشت دوستان پارسی گوی عزیز ست مریزاد پاینده باشید و زبانمان را پاس بداریم |