طالبان و روزهای دشوار هرات - بخش چهارم

۲۸ حمل (فروردین) ۱۳۹۴

توضيح
مردم ما وحشت و خشونت طالبان را با گوشت و پوست خود لمس، احساس و درک کرده اند. از خون پاک قربانيان بی دفاع در وجب وجب خاک ميهن لاله های خونينی دميده که پيام اين ظلم و ستمگری را به نسل های آينده می رسانند. در بارة طالبان زياد نبشته شده است؛ اما در اين نگاره فقط گوشه هايی از طرز حکومت استبدادی طالبان در عمل و به طور عينی در ولايت هرات به رشتة نگارش درآمده است؛ بی شک که می تواند ماهيت واقعی اين گروه را در عمل هويدا سازد.

 

بستن حمامهاي زنانه

درفرهنگ هرات حمامهاي عمومي تاريخ بسيار طولاني دارند و اين رسم بازندگي آنان پيوند خورده است. بادهاي 120 روزه، گرد و خاک، کارهاي روزمره و هواي بري هري چرک را به روي پوست جاگير می‏سازد و زدودن آن نياز به حمام‏هاي گرم هراتي را در طول تاريخ به وجود آورده است.

بيشتر اهـالي هـرات کارگر، پيشه‏ور و دوکانـدار می‏باشنـد؛ هفتة يک‏مرتبه می‏توانند درحمام‏هاي گرم و پر ازدحام عمومي به زور کيسه‏ و روشويه هاي هراتي چرک را از بدن دور کنند. زنان هراتي هم با پخت و پز، جاروکشي، گرد و خاک و دود و خاکستر سر و کار دارند و به سان مردان هفتة يک‏بار به حمام مي‏روند و مدت طولاني در حمام مي‏مانند تا بدن شان آماده شستشو و کيسه‏کشي شود. اهالي فقير هرات به سبب گراني مواد سوخت نمی‏توانند حمام‏هاي خانگي را گرم کنند.

طالبان بيشتر در مناطق گرم پاکستان و جنوب افغانستان زندگي دارند. از پديدة حمام‏هاي سبک هراتي بيگانه اند. آنان ضرورت آن را در هرات درک نمی‏کنند و اگر کسي به آنان توضيح دهد به آن اهميت نمی‏دهند. طالبان با اين ديدگاه بسيار محدود و ابتدايی نه تنها پديده ‏هاي عصر جديد را درک کرده نمی‏توانند؛ بلکه با ارزشهاي تاريخي، عنعنات و رسم و رواجات پسنديدة مردم افغانستان نيز مبارزه مي‏کنند.

آنان حمام‏هاي عمومي زنانه را غيرشرعي و غيراسلامی اعلان نموده و زنان را از رفتن به حمام منع کردند. طبق اعلامية قومانداني امنيه که به تاريخ 30 قوس1375 از طريق راديو هرات پخش شد، تمام حمامهاي زنانه هرات مسدود گرديد.

اين نظافتگاه هاي پارينه براي زنان نه تنها به حيث محل جانشويي قابل استفاده بود؛ بلکه کلوب اجتماعي، محل ديـد و بازديـد و اختلاط‏هاي زنانه محسوب می‏شد. طالبان شايد به اشارة باداران خود از گردهم‏آيی و اجتماع زنان در حمام‏ها جلوگيری کرده اند تا از گسترش اخبار ضد طالبی جلوگيری کنند. اين در واقع يک دستور سياسی و امنيتی بوده است.

 

تظاهرات زنان شهر هرات

بعد از تصرف هرات توسط طالبان فشار بر زنان روز به روز شدت گرفت. طالب با تفسير ويژه از شريعت اسلام زن را در کنج خانه زنداني کرد و به او دستور داد که به حمام عمومي نرود، چنان آرام گپ بزند که صداي او را مرد بيگانه و نامحرم نشنود، سر تا قدم خود را با چادر بپوشد، لباس‏هاي قشنگ و رنگارنگ به تن نکند، به گلگشت و تفريح نرود، در مکتب و فاکولته درس نخواند، دربيرون منزل کار نکند و خلاصه درچهارديواري منزل بچه بزايد تا لشکر طالبان زياد شود.

سختگيري و خشونت طلبه‏ها انگيزة حرکت و خيزش را در بين معلمه‏ها و زنان تحصيلکرده به وجود آورد. در بعضي محافل خصوصي زنانه مانند فاتحه، عـروسي، تکاياي روضـه‏خـواني و حمام‏ها از اعمال ظالمانة طالبان انتقاد و شکايت مي‏شد. زنان بيچاره و مظلوم باهمديگر درد دل و اختلاط می‏کردند. اين اخبار در سطح شهر پخش می‏شد. طالبان براي جلوگيري از گسترش تبليغات و اخبار ضد حکومتي دست به مسدود کردن هرنوع کانون و محل تجمع مردمی ‏زده و به آن جنبة مذهبي دادند.

به تاريخ 9 حمل 1375 تعدادي از دختران پوهنتون هرات در جلو در ولايت تجمع کردند تا جهت گشايش فاکولته هاي زنانه به نزد والي شهر عرض نمايند؛ اما هيچ گوش شنوايي در حکومت طالبان وجود نداشت و تجمع مزبور نتيجه نداد.

صبح شنبه اول جدي 1375 به تعداد چند صد زن تحصيل کرده از پارک شهرنو درمسير بلوار ولايت  به طرف دفتر والي هرات به راه پيمائي آغازيدند. هدف از اين راه پيمايي توضيح ضرورت باز شدن حمام‏هاي زنانه به والي شهر بود. هنوز زنان در مقابل ليسه سلطان بودند که چند موتر طالب مسلح که علاوه بر تفنگ، به دست شان چوب، شلاق و ميله ‏هاي آهنين ديده می‏شد به سوي تظاهرات شتافتند و زنان بي‏دفاع و مظلوم را به طور وحشتناکي لت و کوب کردند. در اين حملة بي‏رحمانه ده ها تن زخمي و نزديک به 20 نفر دستگير و زنداني شدند و متباقي متواري گشتند. صحنة بسيار جانگداز و جگرسوزي بود. صداي ناله و فرياد زنان دل سنگ را آب می‏کرد.

در اين روز پوليس‏های مذهبي طالبان با چوب و شلاق در سطح شهر به جان زنان مظلوم و بي‏گناه افتاده بودند. در هر گوشه و کنار شهر صداي گريه و فرياد زنان به آسمان نيلگون مي‏رفت. زنان از بيم طالبان مي‏لرزيدند و از مردان کمک مي‏خواستند. به کوچه‏هاي شهر فرار می‏کرند و به منازل شخصي مردم پناه مي‏بردند.

بعد از ظهر اين روز در اعتراض به اين اعمال وحشيانه بعضي از دوکانداران شهر مغازه‏های خود را مسدود کردند. مردم شهر با ترحم و دلسوزي به زنان مي‏نگريستند. روز بعد خبر تظاهرات به خارج از مرزها منتشر شد و با آب و تاب بيشتري از طرف خبرگزاري‏ها پخش گرديد. اخبار بعد از ظهر راديو ايران مورخة 3 جدي 1375 اوضاع هرات را بسيار بحراني دانسته و از استقرار تانک‏هاي جنگي طالبان و نظامي‏شدن شهر خبر می‏داد.

همچنان ملا يارمحمد والي هرات از وجود تظاهرات انکار کرد و گفت که زنان جهت اخذ ويزا به درب کنسولگري ايران رفته بودند که توسط طالبان پراکنده شدند؛ ليکن به تاريخ 3 جدي 1375 اطلاعية قومانداني امنيه به اين مضمون پخش گرديد:

«به تمام همشهريان هرات اهم از مردان و زنان ابلاغ مي‏گردد که اگر بعد از اين در بازارها دست به مظاهره به زنند مورد بازپرسي شرعي و قانوني قرار مي‏گيرند و اگر دوکانداران سر از امروز دوکانهاي خود را بسته نموده و باز نکنند به مدت 6 ماه درب دوکان شان توسط قومانداني امنيه مسدود مي‏گردد».

اين اطلاعيه تظاهرات و مسدود شدن دوکانهاي شهر را تأئيد کرده است و با حرف والي شهر تناقض دارد. حملة بي‏رحمانة طالبان بر زنان مظلوم هرچند خشم مردم را بر انگيخت؛ اما اوضاع شهر ثبات خود را از دست نداد. وضع عمومي شهر در روز بعد از قول يک شاهد عيني چنين گزارش شده است:

هنگامي‏که با بايسکل چينائي‏ام در بازارهاي شهر رکاب مي‏زدم اوضاع شهر آرام به نظر می‏رسيد. بسياري از دوکانداران سرگرم سودا و معامله بودند. پول پردة ضخيمي جلو چشمان شان کشيده بود. در بازار صرافان نوسانات اسعار خارجي و معاملات پولي شور و غوغايي برپاکرده بود و جز شمارش اسکناس چيز ديگري در خاطره ‏ها نمي‏گذشت.

مارکت‏سازان شهر در فکر ساختن دوکان‏هاي تنگ و تاريک بيشتري بودند تا پول بيشتري به جيب زنند. مزدوران و حمالان که در بين شان نوجوانان و اطفال زيادي ديده می‏شد به سختي کراچي‏هاي دستي و گاري‏هاي باردار را مي‏کشيدند و گادي‏وانان با شلاق‏هاي سوزناک به جان اسبان زبان بسته افتاده بودند.

کت‏فروشان و دست‏فروشان پايحصار، دروازة قندهار و دروازة خوش براي فروش اجناس خود سر و صداي زيادي می‏کردند. گدايان و بينوايان در پي سيرکردن شکم نالان و سرگردان برگرد شهر مي‏گشتند و دست نياز به اين و آن دراز مي‏کردند.

موترهاي طالبان مثل هميشه با سرعت درسرک‏ها مي‏گشتند. پوليس مذهبي طالبان سرگرم دستگيري جوانان و نوجوانان و اهالي شهرديده می‏شد تا سرشان را ماشين کند و ريش کوتاهان و شيک پوشان را شلاق زند. شايد تنها من بودم که بر چهرة غبار گرفتة شهر خيره شده و مرده‏هاي متحرک را نظاره می‏کردم؛ آناني‏که حوادث و وقايع را اين‏گونه زود فراموش مي‏کنند و فقط شولة خود را مي‏خورند و پردة خود را می‏کنند. آه! که در زير استبداد و ظلم و ستم طالبان شوق و انگيزة طپيدن را هم شـايد فراموش کرده و بـه مجسمه هاي بي‏جان تبديل شده اند.

پس از تظاهرات زنان هرات بر شدت قيودات و سختگيري‏هاي طالبان افزوده شد و فشار بر زنان هراتي ابعاد تازه تري پيدا کرد. طلبه ها به بهانه ‏هاي گوناگون از بيرون شدن زنان ازمنازل جلوگيري می‏کردند تا از تظاهرات احتمالي آينده جلوگيري کنند. آنان به اين منظور به صدور اطلاعيه‏هاي پياپي آغاز کردند.

به تاريخ 10 جدي 1375 در اطلاعيه‏اي که از طريق راديو هرات پخش گرديد از عموم زنان خواسته شد که بدون محرم شرعي از منازل خود خارج نشوند. به تاريخ 28 جدي 1375 به عموم زنان ابلاغ شد که بر سر گورهای مردگان خود نروند و رفتن به زيارت‏های اوليا را فراموش کنند.

ماموران امر به معروف و نهي از منکر در سطح شهر به طور علني به شلاق زدن زنان ادامه دادند و اين عمل ظالمانه از طريق راديو هم پخش می‏شد. چنان‏که به تاريخ 11 جدي چنين اعلان گرديد: ديروز هيئت امر به معروف و نهي از منکر از سطح شهر ديدن نموده و 15 زن بد حجاب را تأديب و توصيه کرد.

خشونت عليه زنان به شکل بسيار بي‏رحمانه و ظالمانه‏يی صورت مي‏گرفت. طالبان شلاق به دست در بازارها مي‏گشتند و زنان بي‏چاره و بي‏دفاع را در حالي که بي‏خبر در بازار قدم مي‏زدند از پشت سر مورد حمله گرفته و شلاق‏هاي سوزناک را بر سر و صورت آنان فرود مي‏آوردند. مردم شهر هر روز ناظر اين صحنه ‏هاي دلخراش بودند و از ترس دم زده هم نمي‏توانستند.

طالبان با تمام اين اعمال وحشيانه و خشونت بار نتوانستند زنان هراتي را خانه نشين کنند؛ زيرا بيشتر زنان شوهران شان را در جريان جنگ طولاني از دست داده بودند و دستياره ‏اي نداشتند تا سوداي بازار را انجام دهد. آنان مجبور بودند تنها به داکتر به روند. از اقوام و خويشان خود ديدند کنند و امور روزمرة خود را پيش به برند. نيازهاي جاري آنان را مجبور مي‏ساخت تا با تمام فشارهاي طالبان به طور مخفي و يا علني از منزل بيرون شوند و سوز و درد شلاق طالب را تحمل کنند.

 

ادامه دارد







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رسول پویان