خواهرم فرخنده

۹ حمل (فروردین) ۱۳۹۴

خواهر فرخنده ام! قطرات سرخ خونت جویباران را در خط اتحاد؛ بسان دریایی خروشان در حرکت اورد وتار تار موی پریشانت در خارزار وحشت؛ گریبان گیر فاجعه آفرینان  شد.

فرخنده !با صدای رسا زنجیر های تزویر دروغ را شکستی، و خروش ماندگار تو از حنجرهء تاریخ پرتو افگن امیدهای راستین شد. شرم بر آنانکه تیکه  پارچه  های گوشت تن سیمین گونه ات را  چون تن "منصورحلاج" به دار آویختند؛ و نمرود گونه  آتش افروخته وتن بیجان مجروح ترا در آن افگندند، ناله های جان سوز تو در گذرگاه تاریخ خونبار کشور به عرش معلی رسید؛  انبار این دردها  که در جغرافیای مصیبت بار ما، فاجعهء جانگداز را رقم زد، و پرچم مبارزه و مجادله  ضد ستم را  استوار تر ساخت. فرخنده  آرام بخواب. پیکر و  تابوت  پر افتخارت را برای اولین بار  زنان با غیرت تمام بر دوش گرفته و نعرهء پیروزی سرداده به خاک سپردند؛ فریادها و خروش جان سوز زنان وطنت خاک گورستان خفته ات را به صدا در آورد؛ خاک  فریاد میکشید.....آی قاتلین فرخنده؛ آی شرارت پیشگان فاقد غیرت وهمت؛ این اشرف المخلوقات خداوند را چگونه  به این حال واحوال درآوردید؟؟؟؟؟؟؟







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



آصفه صبا