هدفنامه مجمع مشورتی هراتیان مقیم آلمان

۱ حوت (اسفند) ۱۳۹۳

هرات يكي از سی وچهار خانه این وطن است كه با ساختن هر خانه ، اين وطن ، وطن ميشود. .

ما هراتيان مهاجر مقيم شهر هامبورگ  وسراسر شهرهای آلمان، عزم خويش را جزم نمودیم كه ديگر در قبال جامعه ي چند هزار نفري هراتي هاي اين شهر و همين طور در ارتباط به ساختار سياسي ، اقتصادي و فرهنگي زادگاه خويش هرات بي تفاوت نباشيم . اين بي تفاوتي را  تنها به صلاح و مصلحت اولياي كشور ندانسته ، بلكه آنرا به عَنوان يك گناه نابخشودني مي دانيم كه نسل هاي بعدي ، بهاي آنرا ، همراه با فرستادن نفرين ، بما خواهند پرداخت.

لذا بر باشنده گان هرولايت افغانستان لازم مي نمايد كه نخست توجه را از ولايت و زادگاه خویش شروع كنند و بدانند كه امنيت و رفاه و پيشرفت بدون همبستگي و همدلي و همصدايي شهروندان و خدمات صادقانه ي مسؤولين اش نمي تواند محقق گردد.

اين يك امر مسلم است كه ثبات و امنيت ولايات ، منجر به تحكيم و استحكام پايه هاي نظام کشور مي گردد و عكس آن مي تواند تضعيف و فروپاشي نظام را به همراه داشته باشد.

ما شهروندان هرات كه ميراث دار سلسله ي عارفان ، مفسران ، شاعران ، هنرمندان و قيام گران ستم ستیز اين خطه ي تمدني و مدنيت پرور مي باشيم ً، نمي توانيم نظاره گر وضع نا هنجار ولايت خويش باشيم كه سايه ي شوم نا امني و چالش هاي سياسي هدايت شده ، فضاي زنده گي باشنده گان اش را تيره وتارسازد.    .
بر ماست كه اعتماد به نفس از دست رفته ي خويش  را دوباره بدست آريم و نگذاريم كه روحيه ي آرام شهروندانه و مدنيت پرورانه  ما به بازي گرفته شود.

بدينوسيله لازم ديده مي شود كه در گام نخست در سطح هامبورگ ، سقفي و يا چتري بنام هرات از تمام هراتيان عزيز مقيم اين شهر ساخته شود كه هيچ باد و توفاني نتواند آنرا بلرزاند و ستون هاي اين سقف  بزرگ را تمام هراتيان ، از هر تبار و مذهبي كه اند ، فقط با نگاه شهروندي بالاي شانه هاي خويش استوار نگهدارند.

چون هرات در گستره ي تاريخ نقطه ي وصل تمام لايه هاي تباري و مذهبي و پيشقراول تمدن و مدنيت درين خطه بوده است ، بر ما است که اين  رسالت را  بيشتر از گذشته دراين مرحله ي حساس از تاريخ كشور بدوش کشیم.  .

ما با احساس مسؤوليت در برابر زادگاه خويش و در رابطه به جايگاه فعلي خويش كه در حقيقت وطن دوم ما ناميده مي شود ، مسؤوليت هاي مهم وبس بزرگ اخلاقي را بدوش داريم كه در هردو حوزه، مسؤوليت و ايفاي نقش ما محدود به ميدان عمل و حيطه وظايف اخلاقي ما خواهد بود .
در اين راستا كسي ملزم و يا مجبور به اطاعت امري يا انجام كاري نمي باشد ولي با احساس خيلي ازکمبودهاي مهم ديني ، اخلاقي ، فرهنگي و اجتماعي در بين جامعه مهاجر افغانستان در این دیار و وجود چالش هاي فراوان سياسي و اقتصادي در داخل ، بصورت ناگزير ، همه استعداد ها و توان ها را بدون استثنا جهت رفع اين كمبود ها و نيازها با داشتن روحيه ي فداكارانه و رضا كارانه به ميدان عمل مي طلبد .

 

بطور فشرده ، شامل اين اهداف و بر نامه ها مي تواند باشد :

1- بر ماست كه در ارتباط با رخداد هاي داخل ، از خواسته هاي بحق و عدالت پسندانه مردم و از اقدامات نيك جامعه ي مدني ، فعالان فرهنگي سياسي و اجتماعي و شورا های مردمي كه در حقيقت ممثل اراده مردم اند و در جهت امنيت و ارتقاي سطح فكري و سياسي و اقتصادي جامعه گام بر ميدارند، حمايت و پشتيباني خود را همواره اعلام نماييم .

 

2- جاي شكي وجود ندارد كه مهاجرين تمام ولايات كشور مقيم آلمان بطور عام و هراتيان بطور خاص از پراكنده گي و دوري خويش رنج مي برند كه با ساختن اين سقف ، طنين آهنگ مشاركت در رفتار، كردار و پندار مان به صدا در خواهد آمد . وهمه به مسؤوليت هاي اخلاقي خويش باورمند خواهيم گرديد.


3- بعنوان يك ضرورت اجتناب ناپذير لازم مینماید كه ابتدا در سطح هامبورگ و بعدن در كل آلمان زمينه هاي نشست و گفتگو را بين جوانان خويش بخاطر شناخت بيشترشان از همديگر، همه ساله آماده سازيم ، اين نوع نشست ها و تبادل نظرات توسط خودشان و به زبان خود شان مديريت و برنامه ريزي گرددد و ما به عنوان هدايت كننده و حمايت كننده ، نقش خود را در قبال شان ايفا نماييم .

4- ما ضرورت را براين مي دانيم كه در زير اين سقف اطفال ، جوانان و پيران خويش را بصورت جداگانه در يك مشاركت جمعي در حوزه هاي مختلف اجتماعي ، فرهنگي و هنري مطابق خواستگاه سني شان داشته باشيم تا بتوانند در محدوده ظرفيت ها ي سني خويش با ابتكار بيشتر در جهت حفظ هويت ، ديانت ، زبان و فرهنگ خود دست  بازی داشته باشند .

ایجاد مراکز بیشتربخاطر آموزش زبان مادری و آموزه های دینی برای اطفال ونوجوانان و نشریک ماهیانه به دو زبان فارسی دری و آلمانی که معرف هویت وجایگاه حوزه تمدنی ما باشد وتحولات وانکشافات داخل کشور و پیرامون محل زندگی ما را هم بازتاب دهد ، میتواند به هدف فوق  کمک نماید    

 

5- بخاطر برداشتن فاصله ها ونزدیک کردن دید گاها ی دانش جويان و دانش پژوهان و متخصصين خويش در آلمان و هرات ، بايد زمينه مسافرت هاي كوتاه مدت دسته جمعی را به داخل هرات سروسامان دهيم تا این نسل دوم ازین طریق بتوانند با شناخت و معرفت بیشتراز همديگر ، به تبادل تجربيات و اندوخته هاي خويش هم به  پردازند که با تدارک يك پل ارتباطي مستمر، مي توان اين فاصله و دوگانگي را در دو حوزه مختلف زنده گي شان کمتر ساخت.  .

 

6- ما باید در معرفي صنايع دستي و هنر نقاشي و محصولات زراعتي و باغ داري زادگاه خويش ، با راه اندازي نمايشگاه هاي كوچك و بزرگ درآلمان ، از هيچ گونه كوششي دريغ ننمائیم .

 

7- گسترش روابط هرات – هامبورگ در عرصه مناسبات اقتصادی وتجارتی و برقراری ارتباط بین نهاد های مدنی و تبادل تجربیات شهرداریها و تلاش در جهت خواهر خوانده ساختن این دو شهر از جمله اهداف دیگر این مجمع مشورتی می باشد .

 

مجمع مشورتی هراتیان مقیم  هامبورگ – آلمان







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

shoibmojaddadi@yahoo.com19.07.2016 - 06:17

  شمیـــره و آبــادی قلعـــه شمیـــران و کهــن دژ... هـــرات باســـتان مقـــــــالات - اجتمـــاعی نوشته شده توسط دکتورمحمد شعیب مجددی پنجشنبه ، 13 خرداد 1389 ، 22:58 طهمورث فرزند هوشنگ مردی عادل، پاک طینت، نیکو خصال با افکار پسندیده در آسایش و آرامش مردم سعی و کوشش میکرد و با لطف و محبت بر زیر دستان مرحمت و عنایت داشت. ولی آنگاه که تاج وتخت پادشاهی او وسعت و ید قدرتش طولا گشت؛ غرور جاه وجلال، زوز و زر چون خون شیطان بر رگهایش جریان پیدا کرد و با سم ستوران ظلم وستم، بی گناهان و مظلومان را فرش راه مینمود وبا آتش اهریمنی فساد وبی بند وباری دروازه بد بختی ها و مصیبت ها را برای بینوایان باز نمود و روز روشن تاریک گشت و زندگی عوام الناس چنان تلخ و ناگوار گردید که پنجهزار خانواده تحمل کشیدن این بار رنج و عذاب را نیاوردند و برای آرامش و زندگی بهتر و رهای از ظلم و ستم طهمورث رخت سفر بستند و آواره وسرگردان از دیاری به دیار دیگر به امید طلوع خورشید سعادت وآرامش و سحر شدن این شب یلدای ظلمانی هجرت نمودند. از کابل و قندهار گذشته به وادی غور رسیدند در آنجا نبز کلبه شان گرم نگشت. پایان راه کاروان آواره گان خسته وزله به دامنه های سرسبز، مرغزارهای مرغوب ولاله زارهای دلنشین« اوبه» خیمه زدند و ماه ها وسالها با آرمش و آسودگی در وادی زیبای اوبه سپری نمودند. تا اینکه ابر سیاه و تاریک بدبختی و مصیبت یک بار دیگر بر بام خانه شان جلوه افزائی نمود و اهریمن بدکنش گلی به آب داد و با یک حادثه و واقعه تلخ، حمایل گرم دوستی ها و محبت ها به دشمنی، عناد، جنگ و جدل تبدیل گشت و دو قبیله که عمری برادر وار در پهلوی هم زندگی کردند به جان هم افتادند وقبیله هیاطله که جنگجویان زیاد داشت با ظلم وستم خون قبیله دیگر را به ناحق میریخت و دروازه سعادت و خوشبختی را برای این قبیله مظلوم چنان تنگ وتاریک ساختند که دوباره کوله بار رنج و اندوه را بردوش گرفته سر به ویرانه ها زده آواره و مهاجر گشتند. کاروان آواره گان سر انجام در سواهل هریرود در مرغزارهای «مالان» و «گواشان» مقام ومنزل یافتند و به امید نجات از شر قبیله هیاطله لحظهء نفسی به راحتی کشیدند. اما به اصطلاح هنوز عرق پای شان خشک نگردیده بود که از بد روزگار درآنجا نیز از شر قبیله ظالم هیاطله در امان نماندند و سپاهیان خون آشام هیاطله هر سال
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عبدالکریم تائب شریفی