فرمانده بیباک و نترس
۲۶ دلو (بهمن) ۱۳۹۳
هرچند باید زود تر از این ها به ظن آرامش دل و راحتی وجدان درباره جنرال بابه جان فرمانده امنیه بدخشان چیزی مینوشتم، اما بنا به مصروفیت های آزمون دانشگاه این فرصت برایم دست نداد.
اما حالا ایکاش تاج و تختی تالحظه ی در این دنیا دستم بود و فرمان روای سرزمین بودم تا میتوانستم مدال عالی بزرگترین مرد میدان نبرد و پیکار را برای فردی میدادم که افغانستان را از پامیر تانیمروز واز میمنه تا تورغندی به عنوان پاره ی جان خود میداند و برای پاسداری خاکش عمریست مبارزه میکند و از جان خود مایه میگزارد اما من در این دنیا نه تخت از سلیمان و نه هم زری از قارون به ارث برده ام اما چه فرقی میکند همین حالا قلم بردست گرفته و از برداشت این ذهن حلیل خود چند حرفی که در سینه دارم که به رغم ادای مسئولیتم مینویسم.
تا آنجا که میدانم این روال معمول و ناپسند که در افغانستان پس از طالبان و مهمانی امریکا با عنوان وسرلوحه ی درشت دموکراسی جاریست در تعین و گزینش مقامات در ادارات محلی و نظامی دست های بزرگان و فرمان روایان دهر که حاکمان جان ومال مردم پس از خدا در زمین اند دخیل است اما من شخصا نمیدانم که در گزینش جنرال بابه جان به حیث فرمانده امنیه بدخشان دولت با اراده خود وی را به حیث فرمانده امنیه در بدخشان برگزیده یا به تقاضای بزرگان بدخشان اما به هر انجام هر گونه ی که اتفاق افتاده اتفاق نیک و بجای بوده. این فرمانده با درایت و مدبر که مدتیست در سرزمین بدخشان ایفای وظیفه میکند بی تردید از هیچ گونه سعی و تلاش در قبال امن ساختن بدخشان عزیز دریغ نورزیده و در مسئولیت وظیفوی به جز موفقیت دیگربه چیزی نمی اندیشد. بدخشان که از گذشته های دور تا به حال نه میزبان شرف و سم پای وتانگ روس بود و نه هم شمشیر بنیاد گرایان طالب با آن همه توانای نظامی که داشتند، اما حالا بعد از سپری شدن سیزده سال و سرازیر شدن ملیون ها پول و رسیدن تعداد ارتش افغانستان به سه صد هزار و مسلکی سازی نیروهای امنیتی حالا طالبان و افراطیون چیچینی تاجکستانی از بکستانی و پاکستانیان که در سرزمین خود شان پیراهن عزت اسلامی را دریده و به هوایش کردند باتن برهنه و حافظه ی خالی از اسلام بر این سرزمین ما( بدخشان) یورش بردند و سرزمین را که سخن دانان سرزمین فرهنگ و ادب و کوه شرف اسلامی اش خوانند تشریف آورده و میخواهند مارا از سر مسلمان سازند اما در کل نمیدانم که شما این نابسامانی طاقت فرسای امنیتی را در بدخشان حوادث طبیعی کم توجهی بزرگان ما یا کم اقبالی آن ده نشینان که بزرگان و نمایندگان بد میگزینند میدانید به هر انجام هرچه بادا باد اما من تنها چیزی را که حضور ذهن دارم فعالیت های و تلاش های خستگی نا پذیریست که این مرد از مدت که به حیث مسئول و فرمانده آن دیار بوده انجام داده که از جمله میتوان حضور شخص خودش را در خط مقدم مبارزه و پیکار با طالبان در پانزده شهرستان بدخشان که از جمله میتوان از جرم وردوج ارغنجخواه ارگو و تگاب و..... و تسلیم شدن یک طیف بزرگ از مخالفان مسلح محلی بدخشان که به ظن اعتراض و بی عدالتی دولت و نیرنگ دفاع از اسلام سر از کوه ها در آورده بودند و بر مردم محل و دولت مشکل می آفریدند میتوان نام برد.
بر علاوه ی سر وسامان دادن نیروهای پولیس و تعاون و همکاری با تمام ارگان های محلی بدخشان و صداقت و پایمردی و تلاش انسان دوستانه ی همین فرمانده نستوه و مبارز بی همتاست که مدتیست برای یک بدخشان آرام آباد و دور از همه اندیشه های افراط گرایی میرزمد فردی که شعارش واپسگرایی نه بل قدم نهادن به قله های عروج عزت و موفقیت نسبت به باری تسلیمیست من برای این فرمانده مبارز و این چکوارای میدان پیکار و نبرد عمر دراز قامت استوار و موفقیت بیکران خواهانم.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
شایان فرخاری | 16.02.2015 - 13:05 | ||
محترم باحث نام این جنرال جلیل القدر در قلب فردفرد این کشور به حیث یک انسان شجاع وفرزانه جای دارد خداوند از شر حسودان حفظش نماید |