اعضای حکومت ائتلافی، ساختار فرستودی از خلق و پرچم، و جهادیها
۱۳ دلو (بهمن) ۱۳۹۳
اعضای حکومت ائتلافی، ساختار فرستودای از حزب دموکراتیک خلق، پرچم، جهادی های مساجد و خانقاه های مرده گان اند.
خوانندگان عزیز هرجامعه که خود نتواند در مورد آيندهء خويش تصميم بگيرد و منتظر شود تا ازجانب قدرت های بیگانه و یا آدميان رهبر قرار داده شده، هدايت شود، در واقع اين جامعه ديروز خود را نشناخته است و امروز و فردا هم ندارد. برای اینکه هر جامعه که آميخته با تسليم و اطاعت به پیش برود، بدون سرنوشت آینده است. دردنیای امروز تنها تکیه با اسلام و خدا گفتن کاری از پیش نمی رود. عقب ماندگی فرهنگی کشورهای پاکستان، افغانستان، سعودی و برخی کشور های اسلامی دیگر در حوزه، نمونۀ این ادعا است.
واقعیت این است که جهادی های افغانستان در سه دهه اخير، نه تنها عامل وحدت بشمار نرفته اند، که مهمترين عامل ايجاد تفرقه های کين توزانه و کشتارهای وحشيانه در افغانستان بوده اند. تا زمانی که حکومت های افغانستان خود را با «جهادی» خويش مشخص و تعريف کنند،به هيچ وجه نمی توان اميدی به آرامش و استقلال و پيشرفت اين کشور داشت. در حاليکه اگر حکومت های افغانستان دعوای خود برای تصاحب عناصری به نام جهادی ها کنار بگذارند، درعوض وقت خود را بيشتر و عميق تر نسبت به رشد اقتصاد، و پيوندهای فرهنگی خويش وقوف دهند، دسترسی به رشد اقتصادی و شکوفائی فرهنگی خواهند يافت.
***
افغانستان از جمله کشور های است که فرهنگ عقب مانده دارد - اعتقاد به قداست شخصيت های تاريخی خودی - اعتقاد به پاکی بی انتهای آدميان گذشته خود - اعتقاد به سياه و سفيد بودن آنچه بر ما رفته - تقسيم مردمان به خوب و بد مطلق - آنچه را «خودی» است «خوب» دانستن و آنچه را که «ناخودی» است شر مطلق شمردن - چنین برداشت ها کار آدم خردمدار امروزی نيست، کار «آدم مذهبی» است، در هر لباس و خرقهء که باشد.
حال اگر جمهوری اسلامی افغانستان را باهمه فساد اداری بعد از یک دهه جهانشمول از ديدگاه خرد بنگریم، می بينیم که در دوران جهانی شدن افغانستان با همه مصارفی که کشورهای سرمایه داری متقبل شدند، هنوز به تشکیل یک ساختار سیاسی کار آمدی در این کشور موفق نشدند. لیست کابینه جدید دولت ائتلافی افغانستان بهترین نمونهء است، که در پایان این مضمون بدستم رسیده است، نخست از همه مردم افغانستان با سرآمد تعدادی از اعضای احزاب سیاسی پیشین که ویرانی افغانستان توسط آنها صورت گرفته است، آشنا اند. در این کابینه که ردیف بندی تعداد افراد معرفی شده، از این قرار اند. حزب دیموکراتیک خلق جناح پرچم -حزب اسلامی-جناح خلق - حزب جمعیت اسلامی -حزب وحدت ازهردو شاخه- تشکیل شده است. این کابینه نمونه ء از ساختار سیاسی حکومتی است، که تهی بودن آن را از شایسته سالاران وطن پرستان جامعه افغانستان به نمایش می گذارد.
بدبخنتانه نسل امروز مردم ما درزمانی از تاريخ جهان چشم به دنيا گشودند و در آن باليدند که، فرصت ادراک واقعيت عناصری از اردوگاه احزاب وابسته، سیاسی پشین را در نظام های افغانستان درک نکردند. امروز این مردم دوباره فريب حکومت ائتلافی و اعضای کابینه آن که متشکل از احزاب خلق ، پرچم و جهادی ها افغانستان اند و ضديت با منافع ملی و مردم افغانستان دارند، خوردند.
بسیاری از مردم و روشنگران افغانستان به درک بی پايگی نظام سیاسی افغانستان رسیده اند. روی همین شناخت است که برخی نهاد های فرهنگی و روشنگرانه مدنیت گرا در موارد مختلف آمادگی خود را برای ايستادن ضد این حکومت اعلام میدارند. بدبختانه که عناصر قدرت طلب و برخی دزدانی که در این کابینهء رنگارنگ وجود دارد که آنها عمر خويش را در فساد، رشوه خوری، قدرت طلبی، فساد اخلاقی سپری نموده اند. حکومتی با چنین عناصر ، مردم فقیر افغانستان را دو باره خواهد سوزاند.
در این برهه تاریخی که، رشد مذهب گرائی افغانها در داخل و در خارج رونق زیادتری پیدا کرده است. اگرچه برای مذهبی شدن و بودن، چندان سرمايه زیادی هم لازم نبود، ولی بازهم جامعه جهانی دراوائل با سرمايهء کمی و وسایل پیش پا افتاده عناصری از حزب دموکراتیک خلق و پرچم و نهاد های سیاسی آن را در پهلوی جهادی ها در ائتلاف قدرت سیاسی افغانستان شریک نمود. در نتیجه اکنون این حکومت که ساختاری از جهادی ها و بازماندگان حزب دموکراتیک خلق و پرچم است ، در این کشور حاکم گردیده و نیروی های این ائتلاف در داخل وخارج افغانستان در جلوهء(کوشش) دعوت عموم مردم به این حکومت مشغول شدند.
***
حکومت ائتلافی جمهوری اسلامی افغانستان با اعضای کابینه معرفی شده از نگاه تعریف جامعه شناسی، «حکومت » مدرنی نيست که، در مغرب زمين و با انديشهء سياسی مدرن پا گرفته باشد. این نهاد سیاسی ماهيت بومی دارد. از همین خاطر این حکومت و نهاد های سیاسی آن تفاوت چندانی با مسجد و خانقاه ندارند. عناصرجهادی آدم های بی هويت و منتظر دستور از «مقامات بالا» اند. برخی از اعضای بلند پایه این دولت بفکر مردم افغانستان نیستند، ولی دردل خويش با نام مقدسين ذکر می گويند، و خيالشان جمع است. چون دراین «کشتی نجات» با حمایت سرمایه های مالی سیاست های استعماری، امنيت و آسايش دارند.
حکومت افغانستان و برخی احزاب سیاسی آن هم رهبران کرسمائی و عاقلی ندارد. بلکه مرجع تقليد دارند؛ مانند رهبران جهادی پيرها روشن دلی دارند که اسرار ازل و غيب را می داند، و حرفش هم چون و چرا نمی پذيرد. فرهنگ پیر پرستی درافغانستان رواج کامل دارد. حتی بعد از یک دهه حضور فعال جامعه جهانی در افغانستان، فرهنگ پیر پرستی در قالب جمهوری اسلامی و رهبران جهادی رشد کرده است. متعاسفانه این تشکيلات مدهبی بر ذهنيت برخی ازمردم ما در داخل و خارج مسلط شده است.
***
تکليف جمهوری ائتلافی افغانستان روشن است. چون این تشکیلات به شیوه سنت جامعه از برکت لطف و مهربانی سیاست های استعماری توسط قدرت های بیگانه سرهم شده ، روش سیاسی آن طوری است که در مسجد اسلام بياوری، يعنی که «تسليم» شوی، در خانقاه بايد که خود را جسد مرده ای بپنداری که مرده شويت می شويد و هر کار بخواهد به جنازه ات می کند (کل ميت فی اليد الغسال) و در پارلمان کنونی افغانستان هم بايد بر آستانهء « دوستان همه دان و با رشوه دالر امریکائی» سر بسپاری و بازگوينده و مجری فرامينی باشی که نه در مشورت با تو و نمايندگان تو، که از سوی «اطاق های در بسته» به وسیله پرداخت رشوه ، به تو ابلاغ می شود.
***
حکومت ائتلافی جهادی ها وحزب خلق و پرچم تحت سايهء حاکمان پیشین هست. ولی چون مرده گان از ورای خاک گور نيز نمی توانند حکم صادر کنند و فرمان برانند. البته از آنجا که چنين کاری درعالم امکان تحقق نا پذير است و مرده گان سیاسی پیشین افغانستان سخنی برای گفتن با آيندگان نداشتند، نورچشمان جاهل وارثین سیاسی این کشور شده اند. توجه کرده ايد که دردهه جهانشمول افغانستان، تصاویری ازقاتلان و جنایتکاران تاریخ چهاردهه گذشته زینت دم و دستگاه حکومت اسلامی افغانستان شده است. هرکس در توجيه هرکاری که بخواهد بکند، ناچاراست گفتآوردی از «ربانی» جمیعت اسلامی و یا «علی مزاری» از حزب وحدت را بروی ميز بگذارد تا دهان معاندان را ببندد.
***
به باور این قلم که ائتلاف حکومت آقایون دکترغنی و دکترعبدالله درافغانستان به سبک ازدواج دو زوجهء است که در جامعه سنتی ما رواج دارد. چون این زناشوئی در مرحله نخست براساس عشق وعلاقه جانین، صورت نگرفته است. لذا به سبک سنت افغانی به همکاری ریش سفیدان حکومت امریکا و سازمان ملل متحد صورت گرفته است. اجبارآ زوج ها تن به رضایت دادند. تشکيل این دولت اتئلافی بر بنياد رويه های مختلفی همچون بدون بيعت زوجه ها ، تن دادن به انتخاب جبری قدرتهای بالا، شباهت بسياری با امرازدواج های سنتی ما دارد.
ازآنجائکه «آغازين» این ازدواج پايه و مايه ای ندارد، گسترش و تداوم آن هم می تواند، بصورتی بارز و نمادين، ما را با درک بهتروضعيت های سياسی مختلفی که در جامعه افغانستان بوجود می آيند، آشنا کند. چون این ازدواج مطابق مفروضات اوليه پيش نمی رود؛ گاه به دست اندازی می افتد، گاه لازم می آيد که دوباره بزرگان و ريش سفيدان بیگانه اختلافات پيش آمده را ، با دخالت ناصحانه،حل کنند واگر بازهم اختلافات جانبین حل نشد، به اصطلاح، به «طلاق و کشمش» می کشد.
حتی می توان ديد که در بسياری از موارد «کنش سياسی»، اعضای این حکومت در تعين نمادين خود، به فعل فيزيکی واقعی نيز مبدل خواهد شد. قتل و غارت، تجاوز جنسی در همهء اين احوال، کار این حکومت در زير يک سقف «سياسی» صورت خواهد گرفت و معنا و مضمون ـ و حتی توجيه و عذر بدتر از گناه ـ پيدا می کند.
***
رابطهء حکومت افغانستان و مردم این سر زمین بر بنياد هم پيمانی و توافق و قرار و مدارهای عقلائی ـ اجتماعی صورت نگرفته است. برای اینکه این حکومت براساس همپرسی تقلبی و توسط قدرتهای خارجی تشکیل شده است.
اما، در عين حال، وضعيت عمومی و فرهنگی يک جامعه نيز در نحوهء اينگونه «حل و فصل» ها ـ در هر دو مورد زناشوئی و سياست ـ نقش تعيين کننده دارد. ما افغانها اکنون، بر پايهء دانشی تجربی و دست اول، می دانيم که جامعه ما تا کمر فرو رفته در لجن قرون ماقبل مدرنيته، که ارزش های مذهبی و مردسالاری برآن حاکم است. در جامعه ای که مذهب و شريعت و سنت حرف اول را می زند، و در جامعه ای که زن و مرد از حقوق مساوی برخوردار نيستند، طلاق و جدائی مردم افغانستان به اين آسانی ها از این نظام اسلامی انجام نمی شود؛ همانگونه که حکومات دست نشانده قبلی این سر زمین مورد نارضايتی مردم بودند، ولی براحتی تن به جدائی از مردم ندادند و بساط خود را جمع نکردند و از مرکب قدرت پياده نشدند و دوران حاکمیت استبدادی که با قتل و خون ریزی همراه بود، گذراندند.
***
درافغانستان، که دولت اسلامی و حاکميت آقای کرزی بخاطر شرايط جهانی و بصورتی نا مشروع استقرار یافت، حکومت ائتلافی نوین نیز ازطريق تقلب در همپرسی به قدرت رسيده است.این حکومت مانند اسلاف خود شرح رويدادها را به کمک دروغ معوج کرده، پای بيگانه و دشمن و توطئه را به ميان کشیده، صحت محتوای شکايت ها و نارضايتی های مردم را منکر می شوند.
در عالم سياست اين نوع روش سیاسی حکومتی که با تقلب، دزدی، دروغ گوئی، فساد ادارای توسط یک عده جهادی ها حاکم شده باشد، « رانت خواری» تعبير می کنند. منظور از رانت خواری سياسی نيز اشاره به وجود منبع درآمدی است که به مردم تعلق دارد اما حکومت، در ابتدا بعنوان خدمتگذار و مدير، اختيار آن را در دست می گيرد ولی، رفته رفته مردم حقوق بگیر را به نسبت دزدی، فساد اداری، استفاده قدرت توسط اعضای فامیل و حلقه وابستگان، به گدا تبدیل می شوند و فقر دامنگیر جامعه می شود. دوران زمام داری حامد کرزی در افغانستان، بهترین نمونه ای است که در خاطره تمام مردم زنده است.
***
حال از اين ديدگاه به داستان سیاستمداران و ثروتمندان افغانستان بنگريم که صاحب خانه های مجلل در داخل و خارج اند. جالب است که نام یکی از اعضای کابینه پیشنهادی حکومت افغانستان درلیست پولیس جناحی بین الملی « انترپول» درج است. این عناصرکه برخی ازآنها رهبران جهادی اند، پس از آنکه درسه دهه پيش، بعد از یک کوتای خونین و نگین حزب دموکراتیک خلق و پرچم با سیاست های استعماری ازدواج کردند، و رفته رفته در خدمت همسر های استعماری خود قرار گرفتند.آنها دست به هر نوع سیاست ضد مردمی زدند. کمک های جامعه جهانی برای مردم بی خانمان افغانستان را در دوران حاکمیت آقای حامد کرزی (غارت) کردند.
با اتمام دوران زمامداری آقای کرزی،بهار سال جاری خورشیدی، برخی از همین عناصر و جناح سیاسی آمادگی خود را برای احراز چوکی ریاست جمهوری افغانستان اعلان نمودند. جناح دکترعبدالله تصور می کردند، که صندوق رأی انتخابات چيزی شبيه دادگاه خانواده شان است که می توان به آن مراجعه کرد و طرف دیگر را که تابع و پرورده آقای کرزی بود، خلع کند ،درعوض آن ساختار سیاسی افغانستان را به سیستم پارلمانی با انتخاب حزب و صدراعظم تیدیل نماید. غافل از اينکه دکترغنی و کرزی هرگز خيال تن دادن به اين جدائی را در سر نمی پرورانند. برای اینکه جمهوری اسلامی افغانستان بر پایه قبیله گرائی بنا شده است. این جمهوری از همهء وسائلی که بیگانگان برايش فراهم ساخته اند، عليه جناح دکتر عبدالله استفاده خواهد کرد.
***
باری ، کمتر خانواده ای درافغانستان وجود دارد که نمونه هائی ازاين حکومت های نامراد را تجربه نکرده باشند. بد نيست که تک تک ما به ماجرائی که در افغانستان پيش آمده بصورت يک «معضل خانوادگی» بنگريم و برای آن راه حلی بجوئيم.
چرا نمی بينيم که روزانه جوانان شاد این سر زمین که به مکاتب و نهاد های فرهنگی می روند، به اثر بمگذاری تروریست های اسلامی مرده آنها به خانه برمی گردد. مسبب این بدبختی اجتماعی حکومتی است که توسط بیگانگان با ساختارمذهبی، و تکیه با رهبران جهادی درافغانستان سر پا شده است.
اينگونه است که، اندکی کم از سی سال پس از فاجعهء بقدرت رسيدن حکومت اسلامی، هنوز بجای اينکه بگوئيم ما خواستار محوريت منافع مردم افغانستان در همهء برنامه ريزی ها، موضع گيری ها و مذاکرات و پيوند بستن ها و گسستن ها هستيم، فقط شاهد تکرارفاجعه سیاسی می باشیم.
اگر« ربانی» رئیس جمیعت اسلامی و « علی مزاری» از سر مردم ماکم میشوند، به جای آنها فرزندان و پیروان جاهل جهادی ها که درتعريف ما نمی گنجد بخاطریکه يا گمراه اند و يا خيانت پيشه فاجعه را عميق تر می کنند،آنها بر تخت بلامنازع مرجعيت جمیعت اسلامی و حزب وحدت می نشينند با داشتن «نمايندگان انحصاری» از سوی قديسان لال گمشده در تاريخ، به کسی اجازهء دهن گشودن نمی دهند.
در شرایط کنونی افغانستان در عوض سکوت و بی عملی، هرکسی که می تواند گوشه ای از کار را بگيرد، باید با آرمان روشنگرانه با ائتلافی وسيع از نيروهای سکولار رنگارنگ، برای تحکیم نهاد های مدنی تحقق به بخشند، تا نیرو های سکولار قدرتی را بيافريند و هيولای نابکار مذهبی را عزل و خلع کرده و اختيار عضو جوان خانواده را به دست خودش بسپارند.
در اين وضعيت، بنظر من، برای آرمان انسانی راهی جز اين نيست که ، تک تک مان آمادگی خود را برای شراکت در يک عمل سياسی دسته جمعی سکولاریسم اعلام داشته و از پله های انزوا و برج های عاج خيالی مان بيرون آئيم.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته