تذکار یک جنرال به دو زمامدار کشور - رییس جمهور و رییس اجراییه
۲۱ جدی (دی) ۱۳۹۳
در نخستین گام یاد آوری می شود که این نوشتار هیچ نوع دهن کجی و دیکته و خود نمایی نبوده فقط ذکری است بر خواسته از فکر نیک در راستای علم و دانش و بینش وتجربه آنجا که خداوند حکیم فرمود: فذکر فان ذکر تنفع اللمومنین، یاد آوری کن که یاد آوری برای باور مندان مفید است و یا ص والقرآن ذی الذکر که قرآن خود ذکر است و ذکر تا آنجا مهم است که همراه با مشتقاتش بیش از دوصد بار در قرآنکریم منقوش است و خوبی اش اینست که بر ذاکر صدمه نمیزنند و خُرده نمیگیرند چون ذکر به مُذکر خیر لایفنا و ثواب لایحصا میرساند .
درثانی کسی هستم که نه تنها در عنفوان علم و عمر از همان آغازین روزهای جوانه زدن نهضت اسلامی به انقلاب و جهاد پیوستم و عمرم صرف آن شد بلکه مربوط به خانواده ای هستم که بیشترین رنج و خساره را از بابت جهاد و انقلاب و مقاومت متحمل شده ام. کافیست یادآوری شود که تراژدی شهادت پدرم بالاتر از کتاب (مسیح دوبار مصلوب) است که حضرت مسیح نه یکبار شهید شده است و نه دوبار مصلوب گشته است و فقط پدر من در سراپای تاریخ دوبار شهید شده است.
سومین دلیل اینکه طول و عرض و شمال و جنوب میهنم را از پامیر و بدخشان الی کنر و نورستان مشرقی و تخار و بامیان هرات و قندهار منحیث یک مجاهد، خبرنگار و افسر اردو درنوردیده ام و قلم و قدم زده ام و از آنچه در مدت چهار دهه جنگ و شورش در کشور گذشته است با گوشت و پوست لمس کرده ام و شاهد صحنه های دلخراش و غمناک بوده ام و زجر کشیده ام و رنج بردم و اکثرن در خفا اشک ریختم وبه فرموده ی فیلسوف شرق علامه اقبال که از سلطه و استعمار انگلیس بر میهنش مینالید و اشک میریخت و میسرایید:
بهر انسان چشم من شبها گریست تا دریدم پرده ی اسرار زیست
بدون هیچ نوع مبالغه به پرده های اسرار جنگ و شورش و انقلاب در کشور پی برده ام و سخنم آیینه روح و زبانم ترجمان دل و جان و نوشتارم تصویر و نمادیست از همه محتویات بود و وجودم و صورت ام فهرستی است از آنچه در مافی ضمیرم میگذرد:
در دل من این سخن زان میمنه ست زانکه از دل جانب دل روزنه است
امید آنچه میگویم و مینوسم بر دلها نشیند.
خوشحالم با دو شخصیتی طرف سخن و عرض حال دارم که هر دو نکته دان و اهلِ قلم و قدم و ذکر فکر و دانای راز اند:
گر بیابم نکته دان در انجمن بشگفم گل ها سخن اندر چمن
اگر چه آنهمه جورها و جفا ها و بی پروایی ها و نادانی ها و غدرها و جنایت هاو خیانت ها که بر سر این ملت گذشته است: در یکی نامه محال است که تحریر کنم.
به هر صورت با ستایش و نیایش به آفریدگار هستی که عزیز و حکیم یعنی پر قدرت و زبردست و دانا و تواناست که سخن از قدرت و کاربرد با حکمت آن است چون خلق الله الادم علی صورته و یا علی خُلقِهِ و درود بر پیامبرش که در راستای قدرت و حکمت خداوند فرمود: ان الله ینزع بسلطان فوق ما ینزع با القرآن، که قرآن بدون حمایت سلطان در تاق نسیان خواهد ماند و اما لاسلطان بلا رجال، که تا مجموعه ی از مردم یک رای و یک جهت نشوند و به موضوعات معین اتحاد نکنند و اتفاق کلمه صورت نگیرد سلطان یا زمامدار ویا رییس و رهبرو قدرت و دولت بوجود نخواهد آمد و اگر امام یا پیشوا و رییس نباشد یقینن دوام و قوام جامعه از هم می پاشد و یگانه چیزی که مانع این فروپاشی می شود قدرت است و قدرت: عبارت است از توانایی فرد در اتفاق عمل با گروه.
بدین ترتیب چهار ستون اساسی دولت و حکومت (حکمت ، قدرت ، سلطان ، رجال) ایجاد شده است،چیزی مهم دیگری که باید باشد اراده است ، همان چیزیکه جناب ژان ژاک روسو یکی از قهرمانان انقلاب کبیر فرانسه بعد از رنسانس ایتالیا گفت: فرق انسان با حیوان در فکر کردن نیست بل در اراده و اختیار است.
در مجموع آیات کتب آسمانی تاکید برین دارند که حکمت از بالا ترین نعمت های خداوند بر صاحبان رسالت است: یعلم هم الکتاب و الحکمة، که حکمت عبارت است از دانستن چیزها چنانکه باید و انجام کار ها چنان که شاید و حکیم آنست که فکر و ذکر و فعل اش متساوی و متشابه باشد. همان چیزی که زرتشت بزرگ حکیم آریایی گفت: پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک
پس بی مناسبت نبوده است که بزرگان علم و حکمت و قلم و سیاست گفته اند خرابی مملکت از دو چیز است: 1 – نداشتن مردان دانا و لایق. ـــــــ 2 – نبود کار ها بدست آن ها
و بزرگان خراسان قدیم گفته اند: کشور را رای قوی به از لشکر قوی.
و نیز گفته اند: هر که در او جوهر دانایی است بر همه چیزش توانایی است
و کنفوسیوس حکیم چینایی گفت: دانایی مرد را از شک رهایی می بخشد، فضیلت و اخلاق او را از درد و رنج می رهاند و همت و عزم استوار او را از ترس نجات می بخشد و یقینن شما دو اهل علم و عمل وقلم و قدم هستید و از همین رو حکمای انگلیس گفته اند: قلم توانمندتر از شمشیر است.
چنانچه جامعه شناسان و اندیشمندان تاریخ تحلیلی می گویند در مجموع تاریخ بشری در کره ی زمین به دو دوره مشخص تقسیم میشود:
1ـــ پیدایش ادیان و پیامبران یعنی دوره ی مالداری و زراعت. 2ــــ پیدایش آیدیالوژی و آیدیالوگ ها
از آن جای که بنا به مشیت الهی رسالت ختم شده است، حال آیدیالوگ ها و دانشمندان با حکمت هستند که رسالت و رهبری جامعه ها را عهده دار اند که در جوامع متدین میشود منافع دنیایی و مصالح دینی را توضیح و تفسیر دینی نمود.
از همان یونان قدیم تا به حال همه جامعه شناسان و سیاست دانان فقط به همین یک نقطه اتفاق نظر دارند که حکیمان باید حاکمان باشند در غیر آن جامعه به فساد و تباهی کشانیده می شود.
پس جا دارد که انتخابات ملت خود را بهترین گزینش بعد از آن همه نگرش و پژوهش در راستای فرموده ی قرآنکریم بدانیم: و لَقد کتبنا فی الزبورِ من بعدِ ذکر ان الارض یرِثها عبادیَ الصالحین. یعنی بعد از تاکیدات و بررسی علمی و اساسی در زبور و قرآن خداوند از گزینش صالحان و یا به اصطلاح امروزی شایسته ها سخن می گوید و صالح آن است که در راستای علم و حکمت عمل داشته باشد و به ذکر ذاکرین هم توجه نماید. چون شکی نیست بد ترین تجربه ی تلخی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و مقاومت گرفتیم توجه نکردن به همین امر یعنی علمِ بدون عمل و عملِ بدون علم بود و مهمترین اصل در همه امور همین است چون قوت بی رای جهل و جنون و رای بی قوت مکر و فسون است.
یعنی اسپِ بی دهانه میلش سوی آخور است و چنانچه دیده شد در چهار دهه ی گذشته و خصوصن در حکومت کرزی آخورها را پرکردند و آخرین ها را از یاد بردند.
آنچه از کتاب الله و سنت رسول الله مستفاد می شود و تاریخ و تجربه و عقل بشر آنرا ثابت ساخته است این است که انتخاب عالی ترین فلسفه وجودی و مهمترین مسولیت یک انسان در ورای دین و مذهب و مسلک است و با انتخاب است که انسان از جنت بی حسی و بی خبری به جهان جهد و جویندگی تلاش و پیکار و پویندگی پا نهاد و تایید آنچه صورت گرفته است در تورات و انجیل و قرآن تاکید شده است که انتخاب هارون توسط پروردگار جهت تقویه موسی در مشاکل بسیار زیاد بنی اسراییل و طالوت به شمویل و دعای پیامبر اسلام به دربار الهی مبنی بر مسلمان شدن یکی از عمرین همه و همه بیانگر همین امر است، باشد که یاری و همکاری شما دو شخصیت بتواند کشتی متلاطم و سرگردان ملت در گرداب ها را در مسیر و خط سیر ساحل نجات قرار دهد. یقینن این مهم از راه اتحاد و همدلی و صداقت بدست میاید امید که بفرموده مولای بلخ مصداق باشید که گفت:
مردان خدا گرچه هزار اند یکی اند مردان هوا جمله دوگانه ست و سه گانه است.
انشاء الله هر دو از مردان خدا باشید. این دوگانگی و ده گانگی در عدد و لفظ و گفت و شنفت باشد اما در حقیقت و عمل یکی باشد چون توحید و وحدانیت که شما دو مدعی آن هستید و ملت و جهان هم باورمند شما دو شخصیت شده اند باید این فرموده ی خداوندگار بلخ را شعار سر میز کار خود قرار دهید: تن و جان را دو تا گفتن کلام است تن و جان را دو تا دیدن حرام است.
از آنجای که مسلمان هستیم و سر مشق و درس اساسی را همانا از قرآنکریم می گیریم که فرمود: الذین یبایعونک انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهده علیه الله فسوف یوتیه اجرا عظیما
سخن خداوند بر پیامبرش و مسلمانان حاضر در صحبت پیامبر است که می تواند مصداقش بعد از صحابه همین انتخابات افغانستان باشد فقط فرقش با زمان نزول وحی این است که در آنوقت بیعت بوده است و حالا نظر به شرایط رای دادن است. بنأ با توجه به آنچه گذشت علما گفته اند : عقل ها مر عقل ها را یاری کند.
چیز خوبی که در وجود شما دو شخصیت اول کشور هست این است که هیچ کدام به فساد مالی متهم نیستید و بفرموده ی حافظ: بنده ی طالع خویشم که در این قحط وفا. یعنی در کشوری که در فساد مالی و اداری نمره ی اول را در جهان دارد جای شکر است که حداقل دو نفر از شخصیت های طراز اولش آلوده نیستند و هر دو بخدمت ملت تعهد و سوگند نموده اند.
ازان شاه آسایش آید پدید گز آیش خویش تواند برید
خوشا آنکه آسایش مرد و زن گزیند بر آسایش خویشتن
و نیز گفته اند: خزاین پر از بهر لشکر بود نه از بهر آسایش و زیور بود
پس شکی نیست که ملت و تمام نیروهای امنیتی از جمله اردوی ملی از گزینش شما دو شخصیت خوشحال بوده و آنرا بهترین کاری می دانند که تا حال صورت گرفته است و ای کاش این گزینش ده سال قبل صورت می گرفت بهر صورت دیر آید درست آید.
با آنکه صلاح کار خویش خسروان دانند بهتر آن بود که در اولین گام به مسایل امنیتی پرداخته می شد چون ابراهیم (ع) در اولین روز قوام اجتماع و دولت و ملتش دعا فرمود اللهم اجعل هذا البلد آمینا بهر صورت امنیت مالی نیز چیز مهم است لذا آنقدر بیجا هم نیست چون: فلیعبد رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف به شرط آن که خواسته ی ملت و حق و حقیقت بر آورده شود در غیر آن اعتماد ملت سست خواهد شد همان طوری که می دانید به مجرد بی اعتمادی ملت همه امور نیم بند این کشور خدای ناخواسته گسسته خواهد شد.
در مورد کابل بانک و خیانت های مشابه آن که در حکومت گذشته بی حد زیاد می باشند اگر اغماض صورت نگیرد بهتر آن است که مسول درجه اول وقت جهت پاسخگویی به این موضوع و مسایل مشابه آن به دادگاه خواسته شود و مورد باز پرس قرار گیرد که این امر دو فایده دارد
1 – اعتماد ملت به نظام و رهبری جدید آن صد چندان می شود
2 – تمام حقایق معلوم می شود چون دولت قبلی در طول سیزده سال فقط یک دستاورد و یک ابتکار داشت که همانا کابل بانک بود و آنهم به فساد انجامید.
دیگر تمام مسایل که در طول سیزده سال در کشور رخ داده است از جو و فضای حاکم ملی و بین المللی موجود همان ایام بوده است نه درایت و لیاقت و صداقت و کارکرد دست اندرکاران طراز اولِ نظام قبلی.
موضوع دیگر مسله استخدام افراد و گزینش اشخاص در پست های ارشد و یا هر مسولیت دیگر که باشد نباید دو دل و متردد بود بل که باید به توافق هم در اولین فرصت ممکن استخدام صورت گیرد و هیچ فرد نباید ادعا داشته باشد که گویا در ایام انتخابات این کار را کرده است و یا فلان کار را انجام داده است چون در کشور در حال جنگ مانند افغانستان هیچ چیزی نمی تواند ثابت باشد حتی قانون اساسی بخاطر آنکه دو کشور مهمتر و آبادتر دارای افراد شایسته زیادتر از ما عراق و مصر هردو قانون اساسی ساختند و انتخابات کردند اما به یک گردش چرخ نیلوفری نه مالکی ماند و نه حنبلی پس بدون دلواپسی از خواسته های این و آن کابینه معرفی شود.
شکی نیست که استخدام و گزینش افراد در پوست ها با توجه به آنچه به عرض رسید از اساسی ترین کار جهان بانی و حکومت داری خوب است که می تواند دو نوع باشد:
اول نوع خوب آن که قرآن کریم از زبان یوسف آن را یاد آور می شود: لقد کان فی یوسف و اخوه آیة للسایلین یعنی رمز و راز حکومت داری خوب را از داستان یوسف جویا شوید که در پیش نهادش به پادشاه مصر گفت: وجعلنی فی خزاین السموات و الارض انی حفیظ علیم چنانچه مشاهده می شود دو راهکار اساسی حکومت داری خوب را خداوند بیان می دارد یعنی زمامدار خوب دارای دو ویژگیست اول حفیظ دوم علیم چنانچه از این آیه فهمیده می شود تعهد بر تخصص مقدم است اگرچه هردو مکمل هم اند اما تجربه ی حکومت گذشته نشان داد که متخصصین بی تعهد همان دزدان با چراغ اند. در جهان کنونی ما می توانیم حکومت داری خوب را از کره ی جنوبی، مالیزیا و سنگاپور و تایوان الی برازیل مثال بیاوریم.
دوم- نوع حکومت داری بد همان طوری که قرآن کریم می فرماید: ان الملوک اذا دخلو قریة فسدو اهلها و جعلو اعزة اهلها اذلة یعنی اگر زمام امور به دست نادانان و فساد پیشگان و ملوک منشان سپرده شود شهر و کشور و ده و دهکده را خراب می سازند. که نمونه ی آن را در رژیم گذشته مردم افغانستان و جهانیان شاهد هستند برای اثبات نوع حکومت بدِ رژیم گذشته کافیست. از کمک های جهانی به افغانستان و پیمان مارشال در جنگ دوم جهانی با اروپا را یک مقایسه ی گذرا نماییم. کم از کم کمک های جهانی به افغانستان بیش از 150 ملیارد دالر بوده است در حالی که تمام کمک ها در پیمان مارشال پس از جنگ دوم جهانی برای اروپا ده ملیارد دالر بوده است از جانب دیگر خرابی اروپا در جنگ دوم جهانی با خرابی های افغانستان هیچ قابل مقایسه نیست مثلن در یکی از شهر های آلمان مقدار قوت و باروتی که توپخانه ی استالین استفاده کرد بیشتر از قوه ی دو بم اتمی امریکا در هیروشیما و ناکازاکی چاپان بود. اما اروپایی ها و آلمان سه سال بعد از جنگ اثری از خرابی های جنگ نداشتند و ده برابر ترقی و پیشرفت آغاز شده بود اما در افغانستان در داخل ارگ و اطراف آن خرابی های جنگ بدتر از دوران جنگ است. بدون شک این پول گزاف جهانیان بر رژیم گذشته و دستاورد های آن به همان داستان ملا نصرالدین و زن بی تعهد و گربه و کیلوی گوشتش می ماند.
و اما مسله ی صلح و جنگ بدون شک همان طوری که قرآن کریم فرموده است والصلح خیر
اگر چه این آیت در مورد مسله ی خانوادگی است اما منظور خیر بودن و بهتر بودن صلح در همه احول است.
اما وقتی که طرف شایستگی صلح را نداشته باشد و فطرتن بد آفریده شده باشد چاره ی جز جنگ نیست چون: نتوان کوفت اندوه جز به اندوه نتوان کوفت آهن جز به آهن
و استراتژی و پلان و سیاست و عملکرد در جنگ به اساس کارکرد دشمن و یا طرف مقابل پی ریزی می شود. و اساس و فلسفه ی اردوها هم به همین موضوع بستگی دارد. موضوع قابل ملاحظه ی دیگر این است که ما باید وضعیت طرف مقابل را درک کنیم چون با وجود دست درازی های منطقه و جهان و دست های آشکار پنهانی که در جنگ وجود دارد از نگاه ایدیالوژی طرف اجازه ندارد که به هیچ وجه جز خواست وی به چیزی پایین تر از آن قانع شود چون طرف خود را امیرالمومنین خوانده است که از نگاه دینی امیرالمومنین نمی تواند خود را خلع کند جز موارد مشخصی که در فقه ذکر شده است خود را خلع کند همان چیزی که حضرت عثمان با وجود پافشاری های صحابه های مهم مثل حضرت علی و حضرت حسن و حسین و عبدالله ابن زبیر و فرزند حضرت ابوبکر از مقامش کنار رود و دلیلش این بود: لست خالعا قمیصا کسانی الله. بناء به این موارد هم باید اندیشید که چگونه صلح بوقوع خواهد پیوست.
تجربه ی 13 ساله نشان داد که هر چه ما از صلح گفیتم آتش خشم دشمن بجوش آمد و زیاد تر ملت ما در لهب آن سوخت که بیانش را بیدل سروده است
اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست اشک کباب باعث طغیان آتش است
پس چه بجا بوده است که ایمه اربعه توافق کرده اند که "العدو الصایل الذی یفسد الدین و الدنیا لا شی اوجب من دفعه:
تجربه 13 ساله نشان داد که بدبختانه این جنگ نه به اساس تخصص علمی و نه تعهد وجدانی ونه مطابق سفارشهای دینی به پیش رفت پس چه باید کرد؟همانطوریکه تاریخ جنگ و تجربه بشری ثابت ساخته است جنگ در بخش فردی ان تعهد وجدانی، تخصص بکار گیری تخنیک و تکتیک، امادگی فزیکی و انگیزه میخواهد . در بخش گروپی و جمعی ان که معمولا در این نوع جنگ ها بالاتر از کندک بکار گرفته نمیشود فرماندهی ان علاوه از انچه که یک پرسونل داشته باشد باید از علم و مهارت های خیلی بالاتر توام با دلسوزی به پرسونل و نیز شناخت تاریخ و فرهنگ و دین و مذهب جامعه را داشته باشد و اما فرماندهی کل در بخش نیرو های مسلح یعنی در سطح وزارت دفاع که فرماندهی مشترک تمام نیرو ها را عهده دار است باید مزین به پنچ اصل اساسی جنگ و قمنده باشد
1 – دانا 2 – توانا 3 – صداقت در قول 4 – امانت در فعل 5 – همت بلند
که تشریح هر کدام یک فصل را در بر می گیرد
و یقین در مورد شکست و پیروزی در جنگ فارمولی بهتر از اصول سنتزو نیست که گفت
1 – شناخت دشمن و خود رستن ازهمه خطر ها وپیروزی هتمی
2 – شناخت خود نشناختن دشمن یک، پیروزی یک شکست
3 – نشناختن دشمن و خود شکست در همه حالات و همیشه.
احتمال شکست ما مربوط به ما و احتمال شکست دشمن بعهده اوست
احتمال شکست در دفاع و احتمال پیروزی در حمله است و بهترین دفاع از خود یورش بردن بردشمن است
آنچه در نظامی گری ارزش دارد پیروز شدن است نه عملیات جنگی طولانی و خسته کننده
چیزی که نباید از نظر دور انداخته شود اینست که گذشته از انکه فرماندهان اصول کلاسیک نظامی گری را یاد دارند باید به جنگ های چیریکی در هر دو بخش ان یعنی در روستا ها و شهر ها مهارت داشته و شورش گری و ضد شورشگری رانیز باید بدانند . که متاسفانه در اردوی ملی ما همچو افراد کمتر سراغ میشوند .
یگانه چیزیکه خوشبختانه در نیروی های مسلح بوجود امد انگیزه است چون برای اولین بار شنیدنند که شما از مسولیت در برابر خون منسوبین اردو و نیروهای امنیتی و ملت سخن گفتید که نهایت مهم است چون تا اکنون نیرو های امنیتی کشور که باید قدر می شدند و مورد حمایه و نوازش قرار می گرفتند فقط طعمه ی بودند جهت خاموش کردن نهنگان گرسنه و الآن جا دارد نیروهای امنیتی بخود آیند و بجنبند و یورش برند چون بفرموده قرآن کریم: اذن للذین یقاتلون بانهم ظلمو و ان الله علی نصر هم لقدیر. بنا به انچه که گفته شد فصل جدید ی در کار کرد و کار برد نیرو های مسلح بعد از بیانیه مقام ریاست جمهوری ایجاد شده است که باید از حالت دفاعی حالت تعرضی توام با همه ملحوظات ان برایند . که بعضی از ان ملحوظات را بسیار مختصر به عرض میرسانم . چنانچه تاریخ شاهد است در جهان قهرمانان ، نظامی گران و استراتژیست های زیادی گذشته است اما دو شخصیت در راس قرار دارد 1- سنتزو 2- کلازویتز.
1-اساس کار سان تزو پیروزی بر دشمن قبل از تهدید است در حالیکه دشمن ما عملا وجود دارد و ضربه های خطرناک میزند
2-اساس کار کلازویتز از بین بردن مرکز ثقل دشمن است که این دشمن مرکز ثقل ندارد
بنابرین با توجه به انچه گفته شد یگانه راه پرداختن به تقویه نیرو های خودیست . که میتواند در دو ساحه صورت گیرد 1- در بخش اعتقادی و فرهنگی که مهمترین پشتوانه و ستار دفاعی دشمن یا خط برلیف ان است که باید انرا از دشمن گرفت . که این امر میتواند همان شکل متغییر نظریه ماوستونگ یکی از اساس گذاران جنگ چریکی باشد که گفت شورشی ماهی ست و اجتماع اب. و هر ماهی در هر اب زیسته نمیتواند . برای اینکه ماهی در اب زندگی نتواند باید اب سمی شود. که بخش مهم دشمن میتواند همین باشد.
2 در رابطه امورمالی وتخنیکی ولوژستیکی کافیست همان گفته چرچیل در جنگ دوم جهانی را به عرض برسانم که به امریکایی ها پیشنهاد نمود: وسایل را به ما بدهید تا کار را تمام کنیم. و عرب ها میگویند " هل ینهض البازی بلا جناح".
وماهرین امورجنگی خراسان قدیم گفته اند:
سلاحی وسازی ندارند چست زبی آلتان کارناید درست
که الحق دوجهان معنی ازاقیانوس بیکران علم نظامی دریک فرد تنظیم شده است .
و چنانچه به شما معلوم است ده سال قبل معاش یک افسر بوده 17 هزار افغانی و قیمت یک دسته نیش پیاز بوده یک افغانی در حالی که همان بسته پیاز فعلن شده ده افغانی و اگر ده سال قبل یک افسر داشته یک اولاد و یا بدون اولاد فعلن دارد حتمن کم از کم در کشور مانند افغانستان 3 اولاد ، پس: آنکه می کند شیران را رو به مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج
لذا بزرگان خراسان گفته اند:
زر بده مرد سپاهی را تا سر بدهد و گرش زر ندهی سر بنهد در عالم
و نیز گفته اند:
لشکری را بده ای شاه جهان جامه و نان تا دلت را به جهان بی غم و بی رنج کند
جامه و نان ندهی جنگ چه میفرمایی جنگ بی جامه و نان لشکر شطرنج کند
در اخر به عرض میرسانم همانطوریکه شنا در اقیانوس جنگ کار هر شناور نیست این چنین تشریح دریای بیکران دانش جنگ را نمیشود در یک مقال گنجاند. اما با برخورداری از ان میشود چه با صلح چه با جنگ برای همیش دشمن را در اقیانوس جنگ به کام نهنگ داد.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته