در چارديوار فاجعه - بخش دوم

۱۴ جدی (دی) ۱۳۹۳

خوانندۀ گرامی!  

در قسمت نخست "درچار ديوار فاجعه" از فاجعهء سرنوشت زهرا و خاطره يادآور شديم،

اكنون برای آن كه اين فاجعه را بر حال خودش نگذاشته باشيم، با هم می رويم به  سراغ دریافت ريشه های آن. دراین راستا  تلاش خواهيم كرد كه با طرح پرسش چه بايد كرد ها ودریافت پاسخ، از اين چارديوار وحشتناك و تاريك دریچه یی را برای  فردای روشن و تابناك باز نماييم .       

با اين مرام ميخواهم هزاران خاطره ها و زهرا ها را مخاطب قرار داده بگويم كه :

بانو های عزيز من!       

اگر تاريخ جامعهء بشری را هرچه ژرفتر بشگافيد و ببينيد ، در می يابيد كه هيچ گاهی عدالت و برابری ميان زن و مرد وجود نداشته است .        

زنان هستند كه بيشترين بارعذاب و دشواری هاي زندگی را بر دوش كشيده و می كشند ، اما به نُدرت چنانكه شايستۀ آنها می باشد، به حقوق خویش نایل شده اند .     

روشن است كه عوامل اساسی اين بی عدالتی ها، ريشه های  اجتماعی و فرهنگی، مذهبی  واقتصادی ... را دارد. اما، اگر اندك بيشتر دقيق شويم، در می يابيم كه ندانستن ها ، بيسوادی ها و عدم اعتماد بر خويشتن نيز دلائلی هستند كه سبب ناتوانی هاي بسياری از زنان در جوامع بشری واز جمله درجامعۀ ما گرديده است .        

اين عوامل سبب می شوند که زنان در زندگی اجتماعی بار حقارت و ذلت را بر دوش بكشند و هميشه فرمان بردار مردان بمانند . اگر تمام زندگی يك زن را از نظر بگذرانيم می ببنيم كه زن از دوران كودكی همين كه تازه سه و يا چهار سال دارد، ياد می گيرد كه هيچ حقی برای دفاع كردن از خودش و يا استقامت در برابر بی عدالتی را ندارد .

بسيار ديده شده است كه كودكان بی مورد و يا بدون دليل قانع كننده، مورد سرزنش والدين قرار گرفته اند. اگر اين كودكان خواستند زبان باز كرده دليل سرزنش خود را بپرسند و يا از خود دفاع بكنند، به اتهام " زبان بازی " دست لت و كوب بر آنها بی رحمانه بلند می شود.

و اين گونه روش ناسالم پرورش دهی، به تنهایی  كافی است كه اين چنين كودكان در تمام عمر خويش، اعتماد به خود نداشته و هر فرمانی را بدون كوچكترين خود انديشی بپذيرند. كنش ها و واكنش ها را سرمشق خود قرار داده و به روايت های كه از نسلی به نسل آينده انتقال داده می شود باور كنند.  در واقع سنت دیرینه ومحصول زمانۀ پیشین را ناگزیز باید رعایت کنند.!       

بر این اساس است که حالا ميدانم، چرا مادر بزرگ من هنوزهم می پندارد، كه دليل گفتن و بحث كردنِ يك زن با همسرش گناه است، آن هم گناه كبيره!   

                                                  *        

می شود گفت كه در اكثر موارد بزرگسالان تربيت سالم كودكان و نوجوانان را كه صد در صد مكالمۀ حوصله مندانه، عادلانه،  خردمندانه و سازگار، را ايجاب می كند با زور گويی ، وحشت افگنی و لت و كوب عوضی می گيرند ! و هميشه هم يقين شان بر آن است كه ايشان منحيث والدين و يا آموزگار و يا بزرگسال حق به جانب هستند ، و اكثراً حق تصميم گيری را از كودكان و نوجوانان سلب می كنند .  

 

داستان كوتاه ( درد آشنا ) را كه تقريباً دو سال پیش نوشته بودم، مي تواند مثالي براي درك اين موضوع باشد.

بسا هم ديده شده است كه كودكان و نوجوانان خاموش،آرام و در خود فرو رفته، مورد تحسين بزرگسالان قرار گرفته اند، كه گويا ايشان عاجز و با تربيت هستند. بی آنكه يكی پيدا شود تا نياز های عاطفی آنها را درك کند و قادر باشد به درون ويران آنها نظر بيندازد

بیشتر اين دسته كودكان و نوجوانان فرياد های ناشنيده ی فراوان دارند.  بالاخره اين كودكان وقتی هم كه بزرگ می شوند و به زنان و مردان مبدل می گردند ، كنش ها و واكنش هایی را كه در طول زندگی خويش آموخته و تجربه نموده اند، چون آموزگار و پيشوا سر مشق خويش قرار می دهند. . يعني مردان مثل پدر و پدر بزرگان شان برای ثابت كردن قدرتمندی خويش از لت و كوب و فرمان روای كردن كار می گيرند و زنان هم كه ياد گرفته اند بايد هميشه خاموش و بُرده بار باشند .زیرا با کار برد معیار هاس سنتی- فرهنگی، به گمان اغلب اين فضيلت يك زن افغانستانی و مسلمان به حساب می رود.    

حالا هر زن برای آنكه مُهر ذليل كننده ی بي حيايی و بدگذرانی وووو ... را از پيشانی خود دورداشته باشد، می كوشد به هر قيمتی كه شده اين "فضيلت" را نگهدارد !

 

من منحيث يك زن، بر خلاف بُرده باری مثبت انسانها و از جمله زنان نيستم ، اما آيا بايد به هر قيميت كه شده مجبوريم اين "فضيلت" را نگهداريم و برده بار باشيم ؟!         

پاسخ تو را خواننده ای عزيز نميدانم ، اما پاسخ من ، در پيوند به اين پرسش منفی است.

يك زن اگر بخواهد با آن سرشت و طبيعت فداكارانۀ خود می تواند برای سعادت زندگی خانوادگی اش صبور و شكيبا باشد. اما، به پيمانه یی كه طرف اين شكیبايی را مجبوريت و ناتوانی او نداند! زیرا كم ديده و شنيده نشده است كه مردان با استفاده از "ناتوانی" زنان  با غروروبی رحمی تمام، پله های تحقیر وخوار شمردن زن وجهالت خویش را چنان بالا رفته اند، كه حتا کارشان ديگربه دعوای خدايی كردن بالای زن میرسد و فراموش می كنند بیندیشند كه آدم هستند.

و درارتباط با طرح چه باید کرده ها، قابل یادآوری است  که نخست بايد امروز برای ایجاد يك رابطۀ عادلانه ميان زنان و مردان و برای بهتر زيستن در اجتماع كوشيد. به منظور تحقق چنین امری بايد تلاش كرد كودكان را كه مردان و زنان فردا هستند با انديشۀ سالم و سازنده برای جامعه پرورش داد.      

اين جا چند نكتۀ را طور مثال ياد آور می شوم:      

- گفتیم،برای ایجاد یک رابطۀ عادلانه در جامعه ميان زنان و مردان فردا؛ ایجاب می کند که  در اوضاع  امروزینه واز آغاز،كودكان و نوجوان با روحیه یی آمده وتربیه شوند که در آن تفوق مرد وخوار شمردن زن راه نداشته باشد.          بحث و صحبت والدين درچارچوب خانواده و هم دقت آموزگاران در اين پيوند در مكاتب، می تواند سازگار باشد.    

- در هر كودك و نوجوان استعدادی نهفته است . شایسته است که آن استعداد نهفته را در ايشان دريافت و برای مساعد نمودن  زمینه های رشد و رسيدن به رويأ های شان آن ها را کمک نمود. در اين راستا نباید فرقی ميان دختران و پسران گذاشته شود.         

- سن ازدواج برای يك دختر و يا يك پسر دوران كودكی و نوجوانی نيست !

ازدواج يعنی تشكيل خانوادۀ جديد و به دوش گرفتن مسؤوليت های بی شمار .... وقت مناسب ومساعد برای ازدواج هنگامی است که يك جوان در زندگی روی پاهای خودش استوار ايستاده شود، تا بتواند پاسخ گوی اين مسؤوليت ها باشد          . مخالفت با ازدواج درایام کودکی ، دفاع از حقوق انسان ها است.        

هر چند انتظار هر انسان از زندگی اش به پيمانۀ ديگری است، اما بايد بانوی امروز ياد بگيرد و بداند كه هويت خويش را پشت نام هيچ مردی جستجو نكند . زندگی اگر زيباست كه بنام دختر ، خواهر و يا همسر فلان كسی ياد شود، اما شايسته تر و پسنديده تر از همه آن است كه زن نام پُر از افتخار را برای خودش كمايی كند . زن خودش باید دانش بياموزد، خرد را زينت هستي خويش بسازد و ثمر اين اندوخته ها را در جامعه عملی نماید

بهترزيستن، آزاد بودن و آزاد انديشيدن را رهنمای خود قرار بدهد. . .

البته برای جلوگیری از بی عدالتی و پرورش اطمینان آمیز کودکان، باید بسیار مفصل نوشت، ولی مختصر موضوعاتی را که نوشتیم، می توانند طریقی باشند

که زن مرتبه خويش را خودش در جامعه مشخص نمايد.                                                            

هرچند زندگی يعنی هميشه رزميدن است و هر زن فرزانه اين حقيقت سپيد را خوب می داند، با آن هم، وقتی يك بانو به اين پله یی از توانايی برسد ، ظلم هيچ ظالمی بر او حكم فرما شده به موفقیت نمی رسد.         

 

خوانندۀ ارجمند ! درقسمت آيندۀ (قسمت سومِ درچار ديوار فاجعه) بر زندگی زنان ميهن خويش از زاويه های تازه نظر خواهيم افگند و چه بايد كرد های تازه یی را پيشنهاد خواهيم كرد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



یلدا صبور