تابوشکنی های لطیف پدرام و تابوسازان خشمگین

۱۱ میزان (مهر) ۱۳۹٣

بگذارید لطیف پدرام حرف خود را بزند و از حرفهای وی نهراسید و شاید در پی تابو شکنی های وی   حقیقتی نهفته باشد.

بشر در طول تاریخ زیر یوغ تابوهای گوناگونی از قبیل تابوهای مذهبی و سیاسی کمرش خم شده و از خود بیگانه گشته و حتی با رسیدن به ریشه حقایق نیز سالها لب فروبسته است٠ این تابوها چنان در اذهان  دوران ما ریشه دوانیده اند که شکستن آنها کار دشوار وخطر ناکی است، هر چند که در دوران ما محتوای این تابوها  رنگ باخته اند, اما شکل  تندیس تاهنوز وحشت  آفرین است.

 

طبيعی است که تابو شکنی ها با مقاومت و دشمنی های بسيار، از جانب سنت گرايان، حکومت های شوونیستی ، ترويج کنندگان جهل ، پاسداران قبیله،  نگهبانان بنيان های فکری  روبرو بوده است.

تابو يک منع قوي اجتماعي مرتبط با هر يک از حوزه هاي فعاليت هاي انسان يا رسوم اجتماعي است که مقدس و ممنوع شناخته مي شوند. شکستن تابو با مقاومت و حتي تکفير جامعه سنتی و عقب گرا روبرو مي شود. اکثرا" در جوامع، تابوها ماهيت  مذهبی دارند، امادر جامعه ما  علاوه از ماهیت مذهبی ماهیت شوونیستی و فاشیستی نیز داشته اند.

در اثر معروف فروید "توتم و تابو"  اشاره بر تناقض نهفته در معنی تابو دارد: "برای ما  واژهء تابو از يکسو «مقدس» معنا می دهد و از سوی ديگر «دهشتناک»، «خطرناک»، «ممنوع»، «حرام»...در نتيجه تابو بيشتر به مفهومی دلالت می کند که می شود آنرا احتياط و مدارا ناميد".

 تابوهای مقدس در فرهنگ ما چون «افغان»، «افغانيت»، «افغان اصیل»، و «غیرت» و٠٠٠ است و تابو های حرام و خطرناک  که نه تنها اجرای کاری، حتی حرف زدن در باره ی چيزی را نيز می توانند در بر گيرند٠  طور مثال حرف زدن در مورد   « ستم ملی » ، « فدرالیسم »، «افغانستانی»، «خراسانی» و واژه گان تحریم شده چون «دانش» ،«دانشگاه»، «دانشکده»، «دانشجو»، «دانش سرا»  و نقد  سنت های حاکم چون «برادر بزرگ»، «افغان اصیل»، «قوم اکثریت»، «زبان ملی » ، « لباس ملی » ، « اتن ملی » ،« سرودملی » ، « وحدت ملی» حتی زير سؤال بردن آن چيز هايی که " تحریم یا افتخارات تاریخی " در فرهنگ حاکم  قبیله پنداشته می شوند،  ناخوش آيند  وزشت است،  زیر سوال بردن واژه "افغان " که از کجا آمد، چرا و چگونه وارد سرزمین خراسان شد؟ خود یک تابو است ٠اگرکسی  افتخارات  تاریخی و کیش شخصیت سازی  شوونیستی را زیر پرسش ببرد، آنگاه خود به تابومبدل می شود، که یعنی آن فرد خطرناک است باید تجرید ومنزوی شود٠ 

" تعمق به اين مسأله نشان می دهد که تابو ها و قيودات وضع شده، بيشتر از همه توسط مفهوم « ترس » قابل تشريح است.  شکستن تابو خطرناک است، اين خطرناکی در مسری بودن اين عمل و در ترس برای تکرار آن نهفته است، که در تيجه هراس از فرو غلتيدن باور ها و ذهنيت های حاکم به مثابهء جزيی از نظم موجود در  جامعه را، که مردم به آن خو گرفته اند، در بر دارد. به قول فرويد:  انسانی که تابو را می شکناند، خود به تابو مبدل می شود، زيرا او نيروی خطرناکی را در اختيار دارد که ديگران را می تواند از راه بدر کرده و به پيروی از عمل خود بکشاند. همچنان انسان تابو شکن حسادت بر انگيز است؛ چرا آنچه که بر ديگران ممنوع است، برای او امکان پذير شده است ؟  انسان تابو شکن در حقيقت واگير يا مسری است، تا آنجا که نمونه ی کارش امکان پيروی توسط ديگران را دارد، و لذا بايد ازش دوری ورزيده شود٠  "

 

انسان تابو شکن  با تمامی مشکلات موجود، این اشکال واهی و وحشت آور را که به  ظاهر هیچ اند و انسان را از محتوای آزادیخواهی تهی می کند درهم می کوبد و راه را بر آزادیخواهان و مبارزین صادق هموارتر می نماید٠  باید تابو ها را شکست تا نسل های بعدی بتوانند براحتی  زندگی کنند، زیرا تابو از نسلی به نسل دیگر منتقل  می  شود و روح آزاد جامعه را می کشد٠

شايد همان گفتهء فرويد که انسان تابو شکن خود به تابو مبدل می شود و بر علاوه حسادت برانگيز است.

باید بدانیم که  يکى‌ از شگردهاى‌ مشترک‌ همه‌ى‌ جباران‌ تحريف‌ تاريخ‌ وحقایق است‌؛ و درنتيجه‌، متأسفانه‌ چيزى‌ که‌ ما امروز به‌ نام‌ تاريخ‌ دراختيار داريم‌، جز مشتى‌ دروغ‌ و ياوه‌ نيست‌ که‌ پاسداران قبیله، چاپلوسان ‌ دربارى‌ ومورخین  جعل نویس، تاريخ‌ قلابى‌ و دست‌کارى‌ شده ‌يى‌ رادراختيار ما گذاشته اند که درپشت آن واقعیت ها و حقایق مدفون است٠ شما پاسدارن قبیله که بر دهن آزاد زنان و آزاد مردان مهر خاموشی می کوبید و از نفوذ اندیشهء مان می هراسید چون مردم را فریب داده اید ونمی خواهید فریب تان آشکار شود،  نگران " وحدت ملی " هستید؟

براى‌ وحدت ملی  فقط‌ آزادى‌ انديشه‌ لازم‌ است‌٠آن‌ها که‌ از شکفتگى‌ فکر و تعقل‌ زيان‌ مى‌بينند جلو انديشه‌هاى‌ روشنگر ديوارمى‌کشند ومى‌کوشند توده‌هاى‌ مردم‌ قوانین واحکام‌ فريب‌ کارانه‌ى‌ آنان را به‌جاى‌ هر سخن بحث‌انگيزى‌ بپذيرند و انديشه‌هاى‌ خود را بر اساس‌ همان‌ تابوها واحکام‌ قالبى‌ که‌ برايشان‌ مفيد تشخيص‌ داده‌ شده‌ است بازسازی کنند٠

مردمیکه  بدين‌سان‌ قدرت‌ خلاقه‌ى‌ فکرى‌ خود را از دست‌ داده‌ باشد، براى‌ راه‌ جستن‌ به‌ حقايق‌ و شناخت‌ قدرت‌ اجتماعى‌ خويش‌ و پيداکردن‌ شعور و حتی براى‌ دست يافتن‌ به‌ حقوق‌ انسانى‌ خود محتاج‌ به‌ فعاليت‌ فکرى‌ انديشمندان‌ جامعه‌ى‌ خويش‌ اند زيرا کشف‌ حقيقتى‌ که‌ اين‌ چنين‌ در اعماق‌ فريب‌ و خدعه‌ مدفون‌ شده‌ باشد تلاش خستگی ناپذیر‌ مى‌ خواهد و به‌طور قطع‌ مى‌بايد با آزادانديشى‌، و فقدان‌ تعصب‌ جاهلانه‌ پشتيبانى‌ شود٠

اين‌ اصل‌ که‌ حقيقت‌ چه‌ قدر آسيب‌ پذير است‌، و درعين‌حال‌، زدودن‌ غبار فريب‌ از رخساره‌ى‌ حقيقت‌ چه ‌قدر مشکل‌ است‌٠ هنوز چنان‌ تعصبى‌ نسبت‌ به‌  واژه ه های زبانم موجود است که ‌ به‌ دليل‌ اين‌ واژه های  زبان خودم ، زبانم‌ را از پس‌ گردنم‌ بيرون‌ بکشند؛ فقط‌ به‌ اين‌ جهت‌ که‌ دروغ‌  بیشتر از دو سده ، امروز جزو معتقدات‌شان‌ شده‌ و دست‌ کشيدن‌ از آن‌ براى‌شان‌ مقدور نیست‌٠

توده های بیسواد و غافل را مسموم نموده با تعبیر و تفسیر نادرست از آن که گویا فدرالیسم تجزیه افغانستان است و دور آن خط قرمز می کشد که عبور به مرز آن، تابوی "وحدت ملی " را دچار آشفتگی می کند، وحدت ملی که سرآب دست نیافتنی جامعه ماست، حربهء برانی برای درهم  کوبیدن جنبش های آزادیخواهانه مردم شده است ، اگر روشنفکری بخواهد فدرالیسم را  به بحث منطقی بگیرد،  به عنوان  " ستمی"  " تجزیه طلب " توبیخ  وسرزنش می شود، در حالیکه خود می دانند که فدرالیسم هرگز تجزیه کشور نیست، در امریکا، آلمان وحتی کشور مطلوب شان پاکستان سیستم فدرالیسم رقابت های سالم، شگوفایی و چالش های اقتصادی  وعلمی رابارآورده، بویژه در شرایط فعلی وطن اشغال شده یی ما که هر ولایت به دفاع خودی ورشد اقتصادی وفرهنگی خود نیازمنداست٠  توده های بی سواد و غافل را مسموم می کنند  که‌ غافل‌ و نادان‌ و بى‌سواد ماند و تعصب‌ جاهلانه‌ کورش‌ کند، انديشه‌ و فرهنگ‌ هم‌ از پويايى‌ مى‌افتد و در لاک‌ خودش‌ محبوس‌مى‌شود و درنتيجه‌، تبليغات چى‌هاى‌ حرفه‌اى‌ مى‌توانند هر انديشه‌يى‌ را بر زمينه‌ء‌ تعصب‌ عامه‌ قابل‌ پذيرش‌ کنند.          

اگر واقعا" وحدت ملی می خواهیم باید نخبگان ما  برای حل معضله زبانی و هویتی یک جبهه متحد فرهنگی بسازند واز تربیون آن  تضاد های حاد را با شیوه دیالکتیکی و منطقی به بحث بکشند  بی آنکه بخواهد عقيده‌ سخيف خودرا  به‌ کرسى‌ بنشانند تا بحقیقت برسند٠چرا از شک ومباحثه منطقی می هراسیم، چرا که‌ تنها و تنها شک‌ است‌ که‌ آدمى‌ را به‌ حقيقت‌ مى‌رساند.

انسان‌ آگاه  فقط‌ به‌ چيزى‌ اعتقاد نشان‌ مى‌دهد که‌ خودش‌ با تجربه‌ى‌ منطقى‌ خودش‌ به‌ آن‌ دست‌ يافته‌ باشد. با تجربه‌ى‌ عينى‌، علمى‌، عملى‌، فلسفى‌، و با دخالت‌ دادن‌ همه‌ى‌ شرايط‌ زمانى‌ و مکانى‌ اش٠
انسان‌ يک‌ موجود متفکر منطقى‌ است‌ و لاجرم‌ بايد مغرورتر از آن‌ باشد که‌ احکام‌ بسته‌ بندى‌ شده ودگم عصر حجر فاشیستی قبایل بدوی  را بپذیرد.

بنابران بگذارند که داکتر لطیف پدرام تیوری و نظریات خود را ارائه کند و آنگاه با فرهنگ عالی و امروزی نقدش کنید با منطق و استدلال، نه با توهین و اتهامات انتقام جویانه و ترور شخصیتی.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

دوکتور عبید الله فضلپور13.11.2014 - 18:55

  خانم ثریا جان بها واقعن موضات مهم را همه جانبه تشریح وتحلیل خوبی داشته اند.فدرالیزم اصلن مردم سالاری ودموکراسی واقعی است که حقوق همه ملیت ها واقوام تامین میشودبرخلاف عده از فاشیست های کج آهنگ وثبات پرست عقبگرا وانحصارگرقدرت های کهن قبیلوی که فدرالیزم را تجزیه قلمداد نموده اند فدرالیزم تجزیه نه بلکه وحدت واقعی توده های ملیونی واقوام مختلف را بگ.نه اصلی آن تامین,تضمین وتسجیل می نمیدکه در بزرگترین ومدرن ترین کشور های جهن نتیکه مثبت داده است امروز در یک عده کشورهای آسیایی ,اروپایی,افریقایی,آسترلیا وامریکا فدرالیزم به مفهوم وحدت ملل کشور های کثیرالملیت تسجیل گردیده است:بگونه مثال پاکستان,کشور هند پهناور,فدراتیف روسیه,آلمان فدرال,امریکا,آسترلیاودریک تعداد کشورهای افریقایی نتیجه خوب داده است.

فهیم کریمی10.11.2014 - 17:37

  بانو بهاء درود واقعا زیبا و از دل بود.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



ثریا بهاء