انسان اهريمن انسان...
۳ میزان (مهر) ۱۳۹٣
گویند انسان جای نشین خدا(ج)[(به نقل از قرآن)] در دنیا است،که بالاتر از مقام او[پس از خدا] هیچ موجودِ جایگاه ندارد، وهیچ مرغِ بالا تر از او(انسان)پرنگشاید وفرا دستی نکند، وهرچه باشد را فرمان دهی کند وبرسر آن فرمان براند.ولی آنچه که در دنیایی امروز اتفاق می افتد، بر خلاف میل طبعیت انسانی ومنظور آفرینش الهی است،که معنی تعالی زیستن وبلند اندیشدن را هم وزن باد بادَک خاکستر گرفته است.
آنچه که در دنیای امروز در باب انسان قابل تأمل است، نگاه فرادستی شماری از دیدۀ فرا دستان به طبقۀ پاینی[حتی رقیبان سیاسی] شان است، که با گِل آلود کردن آبِ سیاسی آنها در جامعه می خواهند خودکاخ نشین وآیینه به دست روزگار شوند.
انسان یعنی همین موجود که خداوند اشرف مخلوقاتش خوانده و از روح خود در وی دمیده است. پربها ترین و گرانبها ترین تحفه خدای خود (اراده وتخیر) را بر وی داده است، تا پاسدار وامانت دار باشد. نعمت ها، نوشیدنی ها وطبیعت زیبای راکه در دنیا برای سهولت زندگی انسان عطا کرده است، همه حکایتاز مهربانی خداوند نسبت بنده گان اش را می کند. همین انسان یعنی همین موجود که خداوند در بزرگترین متنِ دستوری ورهنمایانسانیاش(قرآن) او را صاحب کرامت خطاب اش کرده وآیت«ولقد کرمنا» را منسوب اش کرده است. ایثارگری خدا در برابر «آدم» شمارش پذیر نیستند، که یک یک بر شماریم وامر داوری فرمایم.
از اینکه خدا انسانرا سرور وفرا دستِ همه آفریده هایش در زمین گردانیده است، همین طور در«دنیا» در روی زمین طبیعت زیبا را باجوی بارهای نیلگون، آب و هوای قشنگ وسبز، وشیر شکر ودنیایی بانقش نگاری خدای خود برایش آراسته است و ویرا مالک تمام این نعمتها ساخته و پیامبر (ص) پیامش فرستاده که «انم المومنین اخوته» ترجمه [همه مومنان ومسلمانانبرادر وخواهرهماند] وباید زندگی برادر گونه ی داشته باشند، تا چوب دستِ تازیانه که برندۀ رابطۀ انسانی است.
اما همین انسان که خداوند برایش بزرگترین تحفه انسانیت (خرد) را عطا کرده و اسرار ورزیده، تا از آن اسفادهکند همیشه خرد را پیشه و منطق را درکار اندازید، وسیلۀ رسیدن به بلند ترین سرمنزل انسانیتاست،می بینیم،که گاهگاهیکسانی از همین نسل باور شیفته ی انسان دوست،حقوق دان و مدنیتپسند واز همین موجود که دنیای از معصومیت و پاکی در ظاهرش نمایان و مالک تمام این نعمت های خداوندی منهای کرامت انبیا خود را میداند در مقابل هم جنس وهم نوع خود بخاطر ترشح بیش از حد غدهی قدرت و حس برتریت خواهی خود به سیاه دلان وطبعه کاران روزگاربدل میشود،که در مقابل همنوع وهمجنس خود از هیچ عملی دریغ نمیکند، تا توانسته باشد،یکی از «ملیارد ها» انسان روی زمین را در مقابل خود به زانو در آورد و منافع خود را در جیب مافیایی روزگار ثابت نگهدارد. بی خبر از انکه این اراجیف ها وتهمت های زنجیره ی که بالای یک همجنس خود بخاطر رسیدن به هدف شوم وسخیف برتریت خواهی و نگاهی از بالا به پاینی که برسر دارد؛ راه بجای نمی برد، و هرزمان که باشد انسانیت معنی واقعی خود را پیدا میکند و به این طبعه کاری ها وفخر فروشی های ناپسند که دست میزنید تا انسانی را رسوای عالم ودیگری را سودای عالم سازید، ستون انسانیت تان بالا نه! بلکه فروخواهد ریخت.
خدایا! انسان برای از بین بردن آبروی انسانِ پول مصرف میکند،دروغ میگوید، وتلاش میکند، تا توانسته باشد بخاطر منفعت خود انسانی را هرزهی روزگار سازد و خودش برتخت شرافت عاج نشیند و از فرط خوشی کشمیر را نظاره کند، و بسان مرغ پختهی بالای همجنس خود حق حق بخندد تا اگر یکبار هم توانسته باشد، نفس شرف از حلقوم شجاعت بیرون آورد و فخر نماید که این من ام که اهریمنی را شکسته ام و لوح غیرت بر دیواری زندگی کوبیده ام. اما هیچگاهی به باطن این داستان سیاه خود پی نمی برد که این شهر اراجیف گویان ویاوه سرایان بی عرزه نیست، این شهر شهر در درازای سواد و معرفت است، این شهر شهری تعالی فرهنگ انسانیت است. این شهر ما دهکده جهالت وبی دانشی شما نیست واین مردم ما هم نوکران تمام عیار حلقه به گوش شمانیست،که بیتوانید این شهر را به دهکده ظلمت آفرین نظریات شئونیسم عظمت طلبانهی انسانیت برانداز و دفترداران جرعه خوار و جفنگ بافی خود تبدیل کنید،وانسان را اهریمنی انسان سازید
شهر ما، شهر برادری، برابری و انسانیت است، نه دهکده وا پس گرایی و تحجر و تاریک اندیشی های خلاف آهنگ مساوات ودوستی؛ در نهایت شهرما،شهر خرد، عقل و اندیشیدن است نه گودالِ تنگ وترشِ فضل فروشان تنگ مایه؛ که دور بین دید عقلی شان، نوک بینی شان، آرزوی دارای دنیا در جیب چپ شان است وهرلحظه [هم] آهنگ «مافیای قاچاق» «آدم مواد مخدر» در گوش شان نغاره میکند، وهرکاری هم برای بدست آوردن مادیات دنیای که همانندی سلاح آماده علیه بی عزتی کسی در دست دارید استفاده می کنید.
در فرجامین سخن، به قول افلاطون(بد ترین وجبران نا پذیر ترین شکست برای یک ملت، شکست اخلاقی است).
متأسفانه فضایی سیاسی در کشور افغانستان نظاره گری چنین احوال یست، مردهای سیاست گذار که می بایست، مایه فضیلت والگویی ایمان داری به نسلِ پس از خود باشد، مایه شرمساری ودلیل بد اخلاقی آن شده است. زن سیاست مدار امروز،که گسست معناییوتاریخی با دودمان سیاست گذران دوران پیامبر دارد، راه محرکه های وسطایی وغربی در پیش گرفته اند،که برباد دهندۀ همه ارزشهای فرامرزی وفرا جغرافیایی است، که شکست اخلاقی را در چند قدمیآن مشاهده می کنیم.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته