جهان بدون ناتو
۱۳ سنبله (شهریور) ۱۳۹٣
پیمان نظامی اتلانتیک شمالی (ناتو) تحت عنوان دفاع در مقابل اتحاد شوروی، یاهم "ترس از اتحاد جماهیر شوروی" که اکنون متشکل از 26 کشور اروپائی و امریکائی شمالی است، بار اول تاریخ چهارم ماه اپریل 1949- م در واشنگتن ایالات متحده امریکا ایجاد و مقر آن شهر بروکسل، پایتخت کشور بلژیک تعین شد که تاکنون نیز همانجاست.
بعداز پایان جنگ دوم جهانی ، جای رقابتها و رویاروی های نظامی را بازیهای ایدیولوژیک احتوا میکند. دو ایدیالوژی مطرح و مسلط در صحنه روابط بین المللی ( کاپیتالیزم و سوسیالیزم ) در قالب دو ابرقدرت فاتح جنگ دوم جهانی (1939- 1945 ) میلادی ، یعنی ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی عرض اندام نموده ، بجای رقابتهای کلاسیک و اشغال فزیکی کشور ها ، در تلاش فتح ایدیالوژیک آنها برآمدند. بعد از تقسیم المان شکست خورده ئی جنگ دوم جهانی به دو کشور المان غرب و شرق ، که اولی بواسط قدرتهای غربی بین ایشان تقسیم گردیده بود ، توحید ودر تاریخ هفتم ماه می 1949 میلادی تحت عنوان دولت المان فدرال تشکیل گردید. بهمین ترتیب کشور اتحاد جماهیر شوروی نیز بخشهای شرقی المان را که تحت قیمومیت اش داشت ، تاریخ هفتم اکتوبر 1949 – م با عنوان جمهوری دموکراتیک المان تاسیس و منحیث کشور مستقل بجهان معرفی کرد.
جامعه جنگزده و کشورهای ویران شده اروپای بعد از جنگ عملآ بین دو اردوگاه شرق بقیادت اتحاد شوروی بعنوان فاتح اصلی جنگ ، اردوگاه غرب برهبری ایالات متحده امریکا و متحد اروپائی اش بریتانیا تقسیم شد.
ایالات متحده امریکا که در تلاش تحکیم حاکمیت خود بر اروپای ثروتمند بود،از هیچ تلاشی دریغ نمیورزید.با استقاده از وضعیت بد اقتصادی و بخصوص روحی – روانی اروپا ، وبهره گیری از قیادتهای مورال باخته ای بعداز جنگ در کشورهای اروپائی ، از یک جانب ، و از جانب دیگر بهر برداری هدفمندانه از بروز بحران در بعضی کشورها ، از جمله بحران انتخاباتی سال 1946 – م کشور یونان که بین نیروهای سلطنت طلب مورد حمایت انگلیس ، ودر جبهه مخالف ، نیروهای چپ که در راس و رهبری مردمانیکه سمبول مقاومت کشور شان در مقابل تجاوز بودند و از طرف کشورهای البانی ، بلغارستان و یوگوسلاوی جوان حمایت و پشتبانی میگردید.
موضوع دوم ، همانا بروز بحران در ترکیه ( سال 1946 ) که درنتیجه فشارهای اتحاد شوروی به ارتباط ادعای آنکشور بر تنگه های بسفر و دارا دانل بوجود آمده بود. بهانه دیگر امریکا و بچه ترسانکهای کشورهای اروپا ، موضوع تشکیل کمینترن ، یا دفتر اطلاعات احزاب کمونست جهت همآهنگ کردن فعالیتها این احزاب در کشورهای اروپائی ، بخصوص فرانسه ، ایتالیا ، رومانی ، چکسلواکیا و اتحاد شوروی. به همین ترتیب بحران در چکسلواکیا که در سال 1948 کمونستهای آنکشور قدرت سیاسی را تصاحب کردند. موارد فوق و بعضی حوادث دیگر باعث شد تا ایالات متده امریکا با بهره برداری از آن ، تعدادی از کشورهای اروپائی و کانادا را یکجا نموده و در ماه اپریل سال 1949 میلادی پیمان نظامی ناتو را تحت عنوان دفاع در مقابل دشمن " خیالی " ایجاد کند. حدود هفت دهه است که امریکا وعده ئی از متحدانش در تلاش بازسازی ، بهسازی و تحکیم این پیمان نظامی اند تا به حیات غیر ضروری اش ( بخصوص بعد از انقراض پکت وارسا ) ادامه بدهد. با وجود این همه تلاشها ، چنین فکر میشود که باید ناتو در راه برگشت به نقطه آغاز ، یا همان انحلال احتمالی اش باشد. (چیزیکه نه تنها آرزوی جهانیان است ، بلکه ملتهای کشورهای عضو ناتو هم در انتظار چنین برگشتی اند. زیرا مصرف کمر شکن کشورهای عضو ناتو به این سازمان ، پرداخت پول حق العضویت سالانه از صفر اعشاریه پنج، تا چهار اعشاریه شش در صد از تولید ناخالص کشور که به میلیاردها دالر بالغ میگردد ، مردمان اکثریت کشور های عضو را که با بحران شدید اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند و فیصدی های بلندی از مردمان در کشورهای اروپائی بیکار اند ، از موجودیت غیر ضروری پیمان نظامی ناتو اصلآراضی نیستند . )
بمناسبت تدویرجلسه عمومی سالیانه پیمان نظامی ناتو ( چهارم و پنجم ماه سپتمبر 2014 ) در شهر ویلز کشور انگلستان که این نشست بعد از فروپاشی اتحاد شوروی سابق و اضمحلال پکت وارسا ، در نوع خود بیسابقه است ، بدلیل اینکه حداقل چهل در صد اعضای آنرا کشور های سوسیالستی و هم پیمان اتحادشوروی سابق تشکیل میدهند ، مناسبت مذکور مروری فشرده ئی بر 65 سال موجودیت این پیمان که یکنیم دهه اخیر در جهان یک قطبی هرچه دلش خواسته قلدری و زورگوئی نموده ، صورت میگیرد.
شصت و پنجسال و چند ماه قبل از امروز (1949 – م ) دوازده کشور جهان : بلجیم ، کانادا ، دنمارک ، فرانسه ، ایسلند ، ایتالیا ، لوکزمبورگ ، نیدرلند ، ناروی ، پرتگال ، بریتانیا ، ایالات متحده امریکا ، سازمان نظامی اتلانتیک شمالی را بگفته نخستین سکرتر جنرال آن آقای لارد ایمای ، با شعار " دور نگهداشتن روسیه ، امریکا در متن و المانها زیر " تاسیس نمودند.
* در سال 1952 کشورهای ترکیه و یونان به عضویت ناتو در آمدند. با تشدید جنگ شبه جزیر کوریا ، در حالیکه در جهان صلح تامین بود، مساله تقسیم کشور ها در بلوکهای شرق و غرب بیشتر میشد.
* درسال 1955 – م کشور المان غرب یا فدرال که در سال 1949 تاسیس شده بود ، به عضویت ناتو پذیرفته شد. درست بعد از عضویت المان فدرال در پیمان ناتو بود که کشورهای بلوک چپ یا شرق برهبری اتحاد جماهیر شوروی در پاسخ به این کار غرب ، بتاریخ 14 ماه می 1955 ( یعنی مدت تقریبآ شش سال بعداز تاسیس پیمان نظامی ناتو ) دست به تاسیس پکت دفاعی وارسا زدند. اسم رسمی این پکت نظامی/دفاعی بزبان روسی " اتحاد ، صلح و سوسیالیزم " بود که با عضویت کشورهای : بلغارستان ، چکسلواکیا ، شرق المان ( جمهوری دموکراتیک المان که در اکتوبر 1949 – م تشکیل شده بود ) ، مجارستان ، لهستان (پولند) ، رومانی ، البانی و اتحاد شوروی ،تاسیس گردید. قابل ذکر است که البانی درسال 1960 از عضویت در پکت وارسا خارج شد.با رژیم سوسیالیتی باقیماند ، لاکن متمایل به سوسیالیزم تیپ چین. پیمان وارسا در جنوری سال 1991 منقرض و به تاریخ پیوست. چیزیکه باید ناتو هم دو دهه قبل آنرا تجربه میکرد و چنان میشد.
*درسال 1962 موضوع جابجائی راکتهای شوروی در کوبا ، بین شرق و غرب بحران بوجود آورد. ایالات متحده امریکا از جابجانمودن راکتهای شوروی در کوبا ناراحت و مدعی بود که شوروی در معرض خطر قرارندارد و نباید راکتهایشرا در کوبا مستقر سازد. سرانجام شوروی در ازای حذف یا برداشتن راکتهای ناتو از کشورهای ترکیه و ایتالیا ،راکتهای اتمی اش از کوبا را دوباره به شوروی انتقال داد و بحران فروکش نمود.
* در سال 1982 با سرنگونی رژیم دیکتاتوری در اسپانیا ، این کشور نیز عضویت سازمان نظامی ناتو را پذیرفت. در جریان سالهای جنگ سرد ، و بخصوص دهه هشتاد سده گذشته ، اتحاد شوروی سوسیالستی ( پکت وارسا ) و ایالات متحده امریکا( پیمان ناتو ) گفتگوهای سازنده در ارتباط با خلع انواع مختلف سلاحهای ستراتیژیک سازمان دادند که با دست آوردهای معین همراه بود.
* درسال 1989 – م سقوط بلاک شرق آغاز میگردد. دیوار برلین که این شهر را به بخش شرق و غرب تقسیم نموده بود ، باز شد. پولند اولین کشور پکت شرق و مرکز پیمان وارسا ، انتخابات آزاد را تجربه کرد. به تعقیب پولند چندین کشور دیگر اروپای شرقی نیز چنان کردند.
* در سال 1990 المان دوباره متحد و بخش شرقی آن رسمآ عضو پیمان ناتو گردید. امریکا و سایر اعضای ناتو در پروسه تسریع فروپاشیها قطعآ ذیدخل بودند و برنامه ریزی شده در آن مداخله میکردند. * در سال 1991 – م اتحاد جماهیر شوروی سوسیالستی که امریکا و متحدانش به بهانه تهدید از جانب شوروی دست به تاسیس پیمان نظامی ناتو زده بودند ، بطرف تجزیه رفت و جغرافیای پهناورش از دید سیاسی کاملآ تغیر کرد. همه جمهوریتهای سابق شوروی به کشور های مستقل تبدیل شدند. به همین ترتیب در سایر کشور های سوسیالستی هم پیمان شوروی سابق نیز تغیرات و تحولات بنیادی بمیان آمد. از جمله در یوگوسلاویا یک سلسله جنگهای خطر ناک و حتی وحشیانه آغاز گردید که در نتیجه آن این کشور نیزبه چندین کشور ، اما کوچک ، تجزیه و تقسیم گردید.
* درسال 1994 طیارات ناتو به چهار بال طیاره صربستان در بوسنیا شلیک و آنها را منهدم نمود. این نخستین حمله هوا پیماهای جنگی ناتو بعد از تاسیس آن سازمان بشمار میرفت.با انجام این حمله ، ناتو یکسال بعد ازین عملیات ، بار دیگر ، اما بدون مجوز قانونی از طرف سازمان ملل متحد غلیه شهرها و مردمان ملکی یوگوسلاویا دست به حملات نهایت وحشیانه زد.
* درسال 1999 چند کشوردیگر عضو سابق بلاک شرق ، یا کشور های سوسیالستی اقمار شوروی و اعضای اسبق پکت وارسا ، مانند پولند ، چک و هنگری نیز به عضویت سازمان اتلانتیک شمالی درآمدند. بار دیگر باید یاد آوری گردد که امریکا و ناتو درین سال در عدم موافقه سازمان ملل متحد ، یوگوسلاویا را نهایت بیرحمانه بمبارد نمود که عده ئی از مخالفان سازمان ناتو ، این عملکرد ناتو را تا سرحد جنایت علیه بشریت قلمداد کردند.
* درسال 2001 ، بخصوص بعد از حمله بر ایالات متحده امریکا در تاریخ یازده سپتمبر بر شهرهای نیویارک و جاهای دیگر ، سازمان نظامی ناتو به شدت وارد کار زار جدی نظامی در حیات موجودیت نظامی خویش گردید. کشورهای ناتو و در راس ایالات متحده امریکا ، بعد از حادثه 11 سپتمبر ، صدها میل دورتر از مرکز اش ، افغانستان را مورد شدید ترین و بیرحمانه ترین حملات هوائی قرار داد.سازمان ناتو دیگر بعنوان یگانه پیمان نظامی و بدون رقیب در سطح جهان ، هرچه دلش میخواست تصمیم میگرفت و عمل میکرد. زورگوی و قلدر گریهای ناتو ، تعداد زیادی از کشورهای کوچک جهان را خواسته ویا نا خواسته به عضویت در آن میکشاند. بخصوص بیدادگریها و بیرحمی های امریکا در افغانستان ، عراق و جاهای دیگر، به تعداد اعضای جدید آن ( بدون شک بخاطر قرار نگرفتن مورد خشم امریکا)افزوده میشد .
*درسال 2004 بار دیگر تعدادی از کشورهای سوسیالستی سابق به عضویت ناتو پذیرفته شدند. مانند : استونیا ، لیتوانیا ، لاتویا ( از جمهوریهای پری بالتیک شوروی سابق ) بلغاریا ، رومانیا ، سلواکیا و سلوانیا.(از بلوک شرق سابق)
*درسال 2009 کشورهای البانیا و کورواتیا نیز عضویت پیمان ناتو را بدست آوردند.
*درسال 2011 درجریان جنگ داخلی لیبیا ، که از دید این قلم امریکا و متحدانش در اشتعال آن دست داشتند ، ناتو برنامه تحریم ساحه پرواز ممنوعه در حریم هوائی لیبی را به اجرا گذاشت. کشور ناروی بعنوان عضوی از اعضای بنیان گذار ناتو از اسم و آدرس ناتو با استفاده از مدرن ترین طیارات جنگی اش ، میدانهای هوائی ، اهداف نظامی و سایر مراکز نظامی لیبی را مورد شدید ترین حملات قرار داده ، اکثریت مطلق آنها را کاملآ منهدم ساخت.
درسال 2014 ناتو تلاش دارد تا برنامه اخراج نیروهای نظامی اشرا از افغانستان بعد از سیزده سال خون ریزی که هیچ نوع دست آورد قابل لمسی نداشته است ، عملی نماید. قراین میرساند که کشورهای عضو ناتو در شرایط چندان خوب قرار ندارند. به این تفسیر که : اکثریت کشورهای عضو ناتو با مشکلات جدی اقتصادی از یکطرف ، از جانب دیگر با مخالفت شدید نسل جوان خود در پیوند با حضور و ادامه کار ناتو در سایر کشوها رمواجهه است. اکثریت مردمان این کشور استدلال میکنند که در عدم موجودیت کدام سازمان نظامی دیگر ، چه ضرورت است که پیمان ناتو با مصارف گزاف و کمر شکن برای اعضایش ، موجود و فعالیت نماید.از قراین میشود استنباط کرد که : غروب آفتاب ناتو در زادگاه و کشورهای عضواش دور نیست. « خوشا جهانی بدون ناتو داشتن » . دراخیر هم این جمله کوتاه نا نوشته گذاشته نشود که : ناتو ای در حال نزع ، متاسفانه در افغانستان هنوز هم حیثیت قبله آمال و آرزوهای تعدادی از « سیاه» سیون افغانستان را دارا است. خداوند آنها راسر عقل بیاورد تا درک کنند که : خدا ملتی را سروری میدهد که تقدیرش خود بدست خویش بنویسند.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
علی شاه صبّار | 07.09.2014 - 03:54 | ||
حضرت دکتر عابد حیدری سلام!با این مقالۀ خویش باردیگر خاطرات دانشکاه کابل را برایم تازه ساختید. بهرحال، آنچه در مورد "ناتو" نوشته اید، چیزی در آن قابل تردید نیست، ولی از آنجائی که در پراگراف اخیر مقاله اظهار علاقمندی به خروج ناتو و امریکاییها از افغانستان شده اید، کمی قابل تأمل است. فرض کنید که اینها از کشور خارج شدند، در آنصورت وضع از لحاظ سیاسی، نظامی و اجتماعی در چه حالی قرار خواهد گرفت. من نمیدانم کدام نیرویی در افغانستان باقیمانده که از بروز بحرانها جلوگیری نماید و آن را مهار سازد. شما همین لحظه در افغانستان روی کدام نیروی سیاسی و یا نیروی انسانی حساب مینمایید.این امریکا و ناتو در جهان چنان وحشت و نفاقی را بوجود آوردند که بهر آسانی مشکل است جلو آن را گرفت. امروز مردم افغانستان به ناتو و امریکا به عنوان آخرین گزینه در منتهای ناعلاجی چشم دوخته اند. کجاست شورویی که از ایشان دفاع نماید، کجاست نیرویهای باوجدان داخلیی که از حریم و نوامیس شان دفاع نماید و قربانی بدهد. تعدادی از سیاستمدارانی که در کشور از گذشته ها وجود داشته بودند، آرام آرام رو به غرب نهادند و اکنون در کشور به گفتۀ شما چند تا قلدر بی آبرو کسی دیگر باقینمانده است. گذشته از اینها، اکنون در اینجا داعیۀ دیگری ملموس نیست که مردم به آن چشم داشته باشند، انگیزه ای نیز وجود ندارد. در عین زمان تمام خانواده های باوجدان فقط در فکر اعاشۀ خانواده های خویش از راه درآمد شرافتمندانه هستند که به آن نیز به آسانی دسترسی ندارند، شما بفرمایید بگویید دوست شما علی شاه همین لحظه چه کاری را میتواند انجام دهد، بجز اینکه جهت دوام امنیت نسبی در کشور چشم امید به ناتو و امریکا داشته باشد. میدانم که امریکا در دنبا بجز بحران آفرینی هنر دیگری ندارد، ولی عجالتاً در افغانستان ما به آن برای چند دیگری نیاز داریم تا روزی از خواب هراسناک غفلت بیدار شویم. روند انتخابات بر عناصر بی آبروییهای افغانستان عنصر دیگری را هم افزود و اکنون جز دست استدعا به خدا داشته باشیم چارۀ دیگری نداریم. این جا کشور ما شکنندۀ تمام طلسم های خوب و بد است، یعنی نه خوبی را میپذیرید و نه هم بدی دوام چندانی میداشته باشد، آخر طبیعت کشور و مردم ما را خداوند متعال همیگونه آفریده است. سعادتمند باشید دوست عزیزم عابد حیدری. خوب بهانه ای بود که با شما همصحبت شدم. ع.ش.ص. |