هلمند خونین، و همسایه دوستی رییس جمهور!
۱۰ سرطان (تیر) ۱۳۹٣
بر بنیاد گزارش های غیردولتی جنگ ها هم چنان در ولایت هلمند جریان دارد. هرچند منابع دولتی از کاهش جنگ ها در ولسوالی سنگین خیر می دهند؛ اما گفته می شود که سنگین هنوز با جنگ سنگینی دست و گریبان است. یکی از افسرانی که در سنگین در برابر طالبان می جنگد و نمی خواهد که نامش افشا شود، می گوید که دو شب پیش به ساعت دوی شب مرکز ولسوالی سنگین نیز مورد هجوم طالیان قرار گرفت که این در گیری تا ساعت پنج بامداد ادامه داشت. این امر بیانگر شدت جنگ در سنگین است نه فروکش کردن آن. این جنگ ها که ده روز پیش در ولسوالی سنگین با یورش طالبان بر پوسته های دولتی آغاز شد، بعداً دامنۀ آن به ولسوالی ها کجکی، موسا قلعه ، نوزاد و جا های دیگری گسترش یافت. ظاهراً چنین به نظر می آید که این جنگ هم اکنون بخش های بیشتر شمال هلمند را در بر گرفته است.
بر اساس گزارش ها تا هم اکنون اضافه از 300 تن زخمی تنها از باشنده گان سنگین به شفاخانه ها و مراکز صحی انتقال یافته اند که گفته می شود شماری آنان به اثر زخم های شدیدی که داشتند جان داده اند. شمار کشته شده گان به گونۀ روشن معلوم نیست، در چنین مواردی دولت همیشه حقیقت را از مردم پنهان می دارد. حتا گزارش های وجود که طرف یک هفتۀ گذشته در مواردی بیشترین اعضای خانواده هایی به وسیلۀ طالبان کشته شده اند.
مخالفان تفنگدار هم چنان پوسته های پولیس و ارتش ملی را با سلاح های سنگین مورد هجوم قرار می دهند. به خانه های مردم هجوم می برند، آن ها را از خانه های شان بیرون می کنند و اگر مردم ازخانه های خود بیرون نشوند ، همان جا در خانه های شان کشته می شوند. ظاهراً طالبان مردم هلمند را گروگان گرفته اند. اطراف خانه را مین گذاری می کنند که این امر، کار پاک سازی و یورش نیرو های مسلح بر آنان را دشوار ساخته است. گفته می شود که شمار زیادی پلچک ها به وسیلۀ طالبان تخریب شده و این امر کار امداد رسانی و برنامه های عملیاتی را با مشکل رو به رو کرده است. منابع وزارت دفاع می گویند که نیروهای کمکی به هلمند رسیده؛ اما بر بیناید گزارش ها هنوز، هم آهنگی لازم در میان آنان پدید نیامده است تا هجوم گستردۀ طالبان و حامیان بیرونی آنان را با شکست رو به رو سازند ، یا دست کم آن را عقب زنند!
گفته می شود که گزارش منابع دولتی با واقعیت رویداد های هلمند هم آهنگ نیست. به زبان دیگر این مقامات دولتی برای مردم هم چنان دروغ می گویند، همان گونه که دریک دهۀ گذشته دروغ گفته اند.
رییس ستاد ارتش افغانستان می گوید که او نمی داند که از طالبان در هلمند، چه نیرو هایی حمایت می کند! او می گوید شاید آی ایس آی پاکستان در پشت سر آنان قرار داشته باشد، شاید هم نظامیان آن کشور، او نظامیان پاکستان را سرزنش می کند که طالبان را تا این حد با فنون رزمی پرورش داده اند، پرسش این جاست وقتی وزارت دفاع دشمنی را که به کشور حمله کرده است نمی شناسد، از چگونه گی صف آرایی دشمن چیزی نمی داند، شمار آنان را نمی تواند تخمین بزند، چگونه می توان انتظار داشت که دشمن را فرو شکند! بزرگترین راز موفقیت در جنگ ها شناخت دشمن است! پرسش دیگر این که چرا وزارت دفاع و وزارت داخله ظرف یک دهۀ گذشته نتوانسته اند تا ارتش و پولیس کشور را چنین پرورشی دهند! این سخن رییس ستاد ارتش افغانستان خود می تواند روحیۀ رزمی آن جنگاوران دلیر کشور را که هم اکنون سینه به خاک زده و از هلمند دفاع می کنند، تضعیف کند!
رییس جمهور با این سخن دل خوش می کند، افرادی که به هلمند حمله کرده اند فارسی دری و پشتو نمی دانند، پس بیگانه گانی اند از پاکستان وجا های دیگری. شاید ریس جمهور در آخرین روزهای دولت سرطانی خویش می خواهد یک بار دیگر برخلاف خواست مردم افغانستان دست وآستین برزند واز برادران آدم کش خویش دفاع کند. می توان از رییس جمهور پرسید که این گروه پشتو نا فهم و فارسی نافهم چگونه یکی و یک بار به شمال هلمند رسیدند. از کدام راه ها آمده اند و در هم کاری با چه نیرو های به این ولسوالی ها رسیده اند! ایا برادران نا راضی شما عصا کش آنان نبوده اند؟ آن مناطق هلمند که هم اکنون جنگ در آن جریان دارد، هیچ گونه مرزی با پاکستان ندارند. اگر بپذیرم که نظامیان پاکستان و دستگاه استخباران نظامی آن کشور، طالبان را در این جنگ یاری می رسانند، این پرسش به میان می آید که این نیروها یا باید به وسیلۀ پراشوت فرود آمده و یا هم سمارق وار یک روزه قامت کشیده باشند!
واقعیت این است که شماری از ولسوالی های هلمند ظرف ده سال گذشته در اختیار طالبان بوده، ودولت تنها مراکز چنین ولسوالی هایی را دراختیار داشته است. هلمند بزرگترین تولید کنندۀ مواد مخدر در افغانستان است، این مواد مخدر بزرگترین در آمد طالبان را می سازد. از موجودیت سنگ رخام نیز در هلمند سخن گفته می شود که قاچاق چیان آن را به پاکستان قاچاق می کنند. در پیوند به هملند از زمان طالبان بدینسو، چنین گزارش های نیز وجود دارد که در این ولایت زخایر قابل توجهی یورانیوم وجود دارد.
اگر فرضیۀ آخرین در نظر بگیرم با دریغ جنگ ها می تواند در هلمند بسیار خطر ناک و دامنه دارباشد، پاکستان سخت علاقمند است تا به یک چنین زخایری دست یابد. شاید پاکستان می خواهد تا با هم کاری برادران رییس جمهور! از شمال هلمند تا آن سوی مرز دیورند خط مصونی قاچاق چنین موادی را بسازد. از این نقطه نظر می توان گفت جنگ کنونی در هلمند جنگ طالبان، پاکستان و شبکه های قاچاق با دولت افغانستان است.
این که چرا طالبان چنین یورشی را در چنین زمانی آغاز کرده است، می تواند دلایل گوناگونی را ارئه کرد. نخست این که وضعیت کنونی افغانستان خیلی ها به سود طالبان و حامیان بیرونی آن هاست که چنین جنگی را راه اندازی کنند. افغانستان هم اکنون در یک بن بست سیاسی به سر می برد. شاید هم پاکستان می خواهد با استفاده از طالبان از حکومت آیندۀ افغانستان امتیازات بیشتری به دست آورد و با وارد ساختن طالبان در دستگاه دولت آینده نفوذ بیشتری بر افغانستان و سیاست های افغانستان داشته باشد. از هم اکنون در پیوند به طالبان یکی از دسته های انتخاباتی ذهنیت سازی می کند که گویا طالبان در پروسۀ انتخابات با حکومت افغانستان هم کاری کرده اند تا مردم به پای صندوق های رای بروند. حتا یک تن به نام تحلیل گر سیاسی! در یکی از گفتگو های خود با یکی از رسانه می گفت که طالبان به مردم هشدار بودند که اگر کسی در انتخابات اشتراک نکند و رای ندهد انگشتان آن ها را خواهند برید. ظاهراٌ مردم افغانستان گزارش هایی را در این پیوند نشنیدند؛ اما دیده شد که انگشت شماری از شهروندان در هرات را به سبب اشتراک شان در انتخابات بریده شد!
در جهت دیگر گفته می شود که در این اواخر رییس جمهور افغانستان خواهان پاسخ گویی نظامی به حملات راکتی پاکستان در ولایت کنر شده است، ظاهراً پاکستان به این سخن رییس جمهور اعتنایی نکرده است. حملات راکتی پاکستان در کنر هم چنان ادامه دارد و افغانستان تا کنون فلاخنی هم به آن سوی پرتاب نکرده است تا غیرت افغانی! خود را نشان دهد! شاید هم پاکستان با استفاده از طالبان می خواهد نیروی های رزمی افغانستان در هلمند را زمین گیر کند. حملات برهلمند تقریباً همزمان است با حملۀ ارتش پاکستان بر ضد طالبان آن کشور در وزیر ستان. اگر حملات ارتش پاکستان بر وزیرستان و جنگ هلمند در چارچوب یک برنامه از پیش تعین شده صورت گرفته باشد ، در این صورت شاید پاکستان با حملات خود بر وزیرستان می خواهد هرگونه اتهام دست داشتن در حملات هلمند را از خود دور سازد!
جنگ در هلمند، ادامۀ حملات راکتی پاکستان بر کنر، افزایش نا امنی های در شمار ولایات دیگر، بن بست انتخاباتی، رکود بازار در حالی کشور را در یک بحران سیاسی- نظامی ژرف فرو برده است که هم اکنون مشروعیت رییس جمهور نیز زیر سوال است. این در حالی است که یکی از دسته های انتخاباتی پیوسته رییس جمهور را متهم می سازد که در پروسۀ انتخابات بی طرف نبوده و خود یکی از عوامل عمدۀ بحران انتخاباتی و سیاسی در کشور است. اسناد و مدارک افشا شده در رسانه ها ظاهراً نشان می دهد که دستۀ از متقلبان با به کار اندازی یک شبکۀ بزرگ تقلب پروسۀ بزرگ ملی انتخابات را به بن بست کشانده اند که همه آیندۀ افغانستان به حل شفاف و عادلانۀ این بحران وابسته است. دستگاه حکومت، پارلمان و شماری از بنیاد های حقوقی و قضایی نه تنها به بحران پیش آمده به گونۀ یک بحران ملی نگاه نمی کنند، بلکه به این مساله بربنیاد وابسته گی و علاقمندی های خود به این یا آن دستۀ انتخاباتی برخورد می کنند و می خواهند بحران را با در نظر داشت منافع گروهی خود حل کنند که ممکن به نظر نمی آید.
در همین حال مجلس نمایندهگان مقام ها امنیتی کشور راجهت پاسخ گویی در پیوند به جنگ هلمند به مجلس فراخوانده است که کمتر می توان تصور کرد که این مقام ها تصویر صادقانه یی از وضعییت ارائه کنند! دشوار است که انتظار داشت، استجواب این مقام ها بتواند گرهی از کار بگشاید، افغانستان کشور سیاست های مقطعی است، بیشتر از دو سال است که پاکستان هزاران را کت را بر ولایت کنر پرتاب کرده است، هر بار یک هیاهو است و تمام. بارها این مقام ها استجواب شده اند؛ اما نتیجۀ در پی نبوده است. رییس جمهور باری این راکت پراگنی ها بر کنر را مبالغۀ رسانه ها خواند، که این سخن خود نفرین بزرگی بود به مردمان کنر و دیگر شهوندان کشور.
این روزها هلمندیان روزان و شبان خونین و آتشینی را پشت سر می گذارند. روزهای داغ تابستان و ماه رمضان، گرما ، گرسنه گی و تشنه گی و فرو افتادن ستون هستی خانواده و فروافتادن یک افسر و سر باز در آن دشت های سوزان. خاک های تشنۀ هلمند این همه خون های داغ را در خود فرو می کشد و رییس جمهور در کاخ در هوای سرد و گوارایی نشسته و همه اندیشه هایش را در پنجه های سحر انگیز خود فرو برده تا با پیش کردن آخرین پیادۀ نیرنگ بر تختۀ شطرنج سیاست حرفیان سیاسی خود را مات کند، بی آن که بداند، خود در شطرنج بزرگ تاریخ چه جایگاهی دارد!
جنگ در هلمند ابعاد دردناکی یافته است. شمار زیادی خانواده ها در حالی آواره شده اند که همه هستی خود را از دست داده اند. شماری در جریان فرار در کام انفجار مین ها کارگذاری شده ، فرو رفته اند. صد ها تن در شفاخانه ها با مرگ دست و گریبان اند. شفاخانه های که ظرفیت لازم را برای ارائۀ خدمات صحی ندارند. انبوه مردم ، کودکان ، زنان و پیر مردان کشته شده اند. سربازان و افسرانی به خون افتاده اند. هنوز امیدی برای خاموشی جنگ نیست!
پرسش این جاست که چرا نهاد های مسوُول به گونۀ هم آهنگ کار نمی کنند، چرا یک فرماندهی مشترک در میان آن ها ایجاد نمی شود. اگر وزارت دفاع، وزارت داخله و امنیت ملی مسوُل پاسداری جان و مال مردم و مسوُول پاسداری از سرزمین اند! چرا صدایی از وزارت صحت بلند نیست که چه برنامه هایی را برای زخمیان و آسیب دیدگان جنگ هلمند روی دست گرفته است، چرا گروهی از کارکنان صحی ، دارو و سامان وسایل طبی به منطقه فرستاده نمی شود؟ چرا وزارت مهاجرین در هم کاری با کمسیون مبارزه با حوادث، هلال احمر افغانستان و سازمان های امداد کشور برنامۀ مشترک کمک رسانی را برای بیجا شده گان و خانواده های آسیب دیده روی دست نمی گیرند؟ رییس جمهوردر پیوند به پناهنده گان پاکستانی فراخوان می دهد و همه گان را برای کمک رسانی به آن ها فرا می خواند که البته به ذات خود یک امر خوب انسانی است ؛ اما چرا در پیوند به جنگ خونین و ویرانگر هلمند خاموش است! این در حالی است که بر اساس گزارش رسانه ها پناهنده گان پاکستانی مسلح هستند، حتا شماری آنان خود به رسانه ها گفته اند که آن ها جنگ افزار های خود را با خود آورده اند. مردمان خوست در گفتگو هایی به رسانه ها از مسلح بودن این پناه جویان با نگرانی خبر می دهند؛ اما تنها این سخن گوی والی خوست که هرگونه مسلح بودن این پناه جویان را غیر مسوُولانه رد می کند! غیر از این بر بنیاد گزارش ها سرازیر شدن این پناهنده گان خطر گسترش بیماری فلج کودکان در افغانستان را افزایش داده است، نمی دانم چرا رییس جمهور به چنین مواردی اشاره نمی کند و به نگرانی مردمان خوست، توجهی ندارد! این در حالی است که می توان این احتمال را مطرح کرد که ممکن شماری از طلبان پاکستانی نیز در میان این پناهنده گان وجود داشته باشند که بعداً در چارچوب یک برنامه از پیش تعین شده با طالبان منطقه، حملات سنگینی را در خوست نیز آغاز کنند!
ادامۀ جنگ در هلمند و سقوط آن به دست طالبان با در نظر داشت وضعیت کنونی می تواند سر آغاز یک فاجعۀ بزرگ سیاسی – اجتماعی برای افغانستان باشد، آیا رییس جمهور به این امر متوجه نیست! که اگر چنیبن شود، بزرگترین میراث او برای افغانستان همان بحران سیاسی – نظامی در کشور خواهد بود. برای آن که سقوط هلمند در گام نخست تمام ولایت جنوب غرب افغانستان را به حوزۀ خود مختار طالبان وپاکستان بدل خواهد کرد و در گام بعدی این حوزه می تواند به بخش های دیگر کشور نیز گسترش یابد! شاید هم این حادثه زنگ خطری باشد برای پایان دموکراسی خونینی که ما در یک دهۀ گذشته داشتیم!
چه معلوم شاید روزی که رییس جمهور آخرین لقمه نان حلال! ریاست جمهوری را از گلو بگذراند، و صدای دق الباب رییس جمهور تازه را بشنود، توسن اقبال زین زند و رستم وار از هفت خوان بگذرد و برود تا در کنار برادران خویش طبل امپراتوری طالبانی را بکوید که به گفتۀ مولانا:
هر کسی کو دورماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته