سفرنامۀ الکساندر برنز (۱۸۳۴م)، فصل سیزدهم
۶ جوزا (خُرداد) ۱۳۹٣
برگردان: دکتور لعل زاد
لندن، می ۲۰۱۴
فصل سیزدهم - در بارۀ قدرت کندز
ریاست کندز و وسعت آن
قلمروهای کندز در بین کابل و بخارا قرار دارد. من تحت این نام تمام ممالکی را درنظر دارم که در شمال هندوکش و جنوب اکسوس تا غرب شهر بلخ قرار دارند. این محدوده یک ریاست دارد که توسط یک خانوادۀ ازبیک اداره شده، دراین اواخر قدرت خود را گسترش داده و حالا نفوذ بزرگی بالای این ممالک دارد. این خانواده عبارت از قبیلۀ قتغن می باشد؛ نام رئیس آن محمد مراد بیگ بوده و توسط رعیتش به لقب میر شناخته میشود. تا زمان نچندان دور قدرت این قبیله محدود به کندز بود، اما این رئیس توانسته، قدرت خود را بالای تمام دولت های همسایه گسترش دهد؛ او حالا خلم، ایبک، غوری، اندراب، تالقان و حضرت امام را در اختیار داشته، آقای وادی اکسوس علیا و دریاهای معاون آن است. شهر بلخ نیز در دست او است؛ او خود را با تخلیه یا بیرون کردن بخش بزرگ مردم و انتقال آنها به ساحات دیگر اشغالی خود راضی ساخته است. او همچنان سلطنت بزرگ بدخشان را ضعیف ساخته و درحال حاضر درعملیات بر ضد دولت های کوهستانی در شمال اکسوس مصروف است. ناحیۀ کولاب که یکی از این ها بوده و در بین درواز و شغنان قرار دارد، هم اکنون در تصرف او است. قدرت او در جنوب تا سیغان (در 30 میلی بامیان) و در امتداد دو معبر هندوکش گسترش دارد.
صعود مراد بیگ
مردم این قلمرو ها عمدتا متشکل از تاجیک ها است که بومیان اصلی مملکت بوده و کتلۀ کامل مردم بدخشان را تشکیل میدهد. ازبیک ها یک بخش بسیار کوچک مردم را در مقایسه با آنها می سازند.
رئیس کندز صعود فعلی خود را به هنگام مرگ قلیچ علی بیگ یک رئیس مشهور ازبیک بدست می آورد که برای مدت طولانی بحیث وابستۀ اسمی شاه کابل در بلخ حاکم بوده است. مراد بیگ کندز یک فرمانده دومی تحت امر این رئیس بوده است.
به هنگام مرگ او که بیش از 8 سال ازآن میگذرد، مراد بیگ در توطیه با اعضای مختلف خانوادۀ او سرانجام در ایجاد قدرت خود پیروز می گردد. حالا پسران قلیچ علی بیگ خلم و ایبک را به حیث تابعان او اداره می کنند. قتغن ها همیشه صاحب نفوذ دربین ازبیک ها بوده، اما مراد بیگ اولین فرد خانواده یا هموطنان او است که چنان یک قلمرو وسیع را ایجاد کرده است. این قبیله دارای منشای مغولی بوده و طوریکه گفته میشود اینها و قلماق ها اولادۀ یک طایفه اند. آنها در مهد فعلی خویش در سدۀ 16 یکجا با مردم بزرگ ازبیک که اولادۀ تیمور را از سلطنت پدری خویش اخراج کردند، وارد شدند. قرارمعلوم کندز دورترین محل تهاجم ایشان بوده است، زیرا ازبیک ها در بدخشان یا جنوب هندوکش مسکون نیستند. حکومت رئیس فعلی را میتوان نسبتا مستحکم دانست: زیرا تدابیر او شدید و نیرومند است.
سیاست و قدرت رئیس
بخش اعظم قدرت میر کندز مرهون سیاست او در قبال کسانی است که رعیت او شده اند. او روسای قبلی را در قدرت نگه داشته است، اما با قرار دادن یک بخش سربازان خود و مراقبت قسمی آنها در آن مملکت و به مصرف آنها. او به اینترتیب قوت خود را افزایش داده و ساحات جدید اشغالی خویش را بدون خطر قیام حفظ می کند. نیروهای او حدود 20 هزار اسپ و 6 عدد توپخانه است که یکی از آنها 36 پونده است. او هیچ پیاده ندارد، چون ازبیک ها با وجود داشتن آن شاخۀ ارتش دانش اندکی در بارۀ کاربرد توپ دارند، با وجودیکه داشتن توپ تضمین کنندۀ پیروزی است. من همچنان باید به اعتبار رئیس علاوه کنم که او توپ بزرگ را تا به سارباغ یعنی حدود 50 میل در داخل هندوکش با خود برده بود. این اسلحه توسط نادرشاه از پارس و از مسیر مشهد، سرخس و میمنه تا بلخ آورده شده که میتواند نشان دهندۀ اثبات عملی خوب بودن مسیر و کالیبری باشد که میتواند بپیماید. سواره نیزه های سنگین را انتقال میدهد؛ بعضی ها تفنگ فتیلۀ دارند، اما بخش بزرگ آنها غیر مجهز و آمادۀ جنگ اند، با وجودیکه در مقایسه با مخالفان ایشان برتری زیادی دارند. او این سربازان را با یکمقدار غله تامین نموده و تمام فرماندهان و یک بخش افراد را در حضور دایمی خویش نگه میدارد. مراد بیگ یک زندگی بسیار فعال را رهبری کرده و شخصا داخل میدان جنگ می شود؛ او بطور ثابت اسپ های خویش را برای تهاجم، غارت و غنایم به شمال اکسوس در همسایگی بلخ و مملکت هزاره ها میفرستد (طوری که آنرا بنام "چپاول" مینامند). ازآنجائیکه این مردم مسلمانان شیعه اند، آنها بدون هیچگونه ترحمی اسیر شده، یا توزیع می گردند و یا به فروش می رسند. ذخیرۀ دیگر این بدبختان بیچارگان از چترال تهیه می شود، یک دولت کوهستانی در شرق بدخشان که رئیس او باج خود را از موجودات انسانی می پردازد. او فقط کاروان های را که از طریق قلمروی او عبور می کنند، ازاین حملات معاف ساخته و همچنان به مقابل اخاذی توسط روسای که مربوط اوست، محافظت می کند. او هیچ یا کمترین ارتباط با قدرت های همسایه دارد. با مقامات چینائی در یارکند که تجارت بزرگی با آنها وجود دارد، تبادل تحایف وجود داشته و رئیس کندز یکبار سفیری به ارتباط حفاظت راه ها می فرستد که توسط دزدان در آنطرف اکسوس مزاحمت میشده است. هیچ صمیمیتی با شاه بخارا ندارد، زیرا آنها از یکدیگر می ترسند. مراد بیگ بطور ثابت تاخت و تازهای به ولایات بلخ انجام می دهد و حاکم آن شهر خود را با فرار نجات میدهد. افغان ها با یک سلسلۀ بزرگ کوهستان ها از کندز جدا گردیده، مملکت بدخشان در شرق آن نیز فوق العاده دشوار بوده و با کوه های مرتفع بیلوت جدا شده است. با آنهم رئیس کندز از این سلسله ها عبور کرده و بالای چترال حمله نموده است. او همچنان بعضی اوقات به مملکت کافر های سیاهپوش تاخت و تازهای انجام داده که در هندوکش مسکون اند؛ اما آخرین کمپاین او دراین بخش حدود چهار سال قبل زیاد موفقانه نبوده است. کافرها اجازه میدهند که سربازان او بداخل کوهها پیشروی کنند و بعدا بالای آنها حمله می کنند. توفان برفی برپا شده و از 4 هزار اسپ، حدود نیم آن توانائی رهائی خویش را نداشته و قربانی جسارت خویش میشوند.
عواید کندز
عواید این قلمرو به غله پرداخت میشود. دراینجا وفرت غله و مایحتاج زندگی وجود دارد؛ اما پول فوق العاده کمیاب است. هیچ چیزی نمی تواند این موضوع را چنین قناعت بخش اثبات کند، زیرا سکۀ که حالا در جریان است، مربوط یک امپراتور دهلی قبل از عصر نادر می باشد. مقدار زیاد تجملات با ارسال بردگان و حیوانات به مارکیت بخارا از آنجا اشتقاق می شود. درچنین شرایطی مشکل است بتوان تخمینی از عواید کندز بدست آورد. مراد بیگ برای یک ازبیک، ثروتمند محاسبه می شود. او خواستار یکسوم تولیدات از خاک رعیت خود می باشد. کندز در برنج بسیار غنی است و مقدار زیاد ابریشم در سواحل اکسوس تولید می شود. بدخشان که زمانی یک مملکت بسیار پربار و بارور بوده، تقریبا بدون سکنه شده و شدیدا قدرت کندز را احساس می کند. حاکم آن یکی از کسانیکه خود را اولادۀ الکساندر بزرگ میداند، برکنار شده و بخش اعظم مردم آن از وادی زیبای ایشان به محوطۀ کندز آورده شده است. لذا بدخشان هیچگونه باجی نپرداخته و توسط اسپ های ازبیک ها اشغال شده که سهم بیشتری در ویرانی آن بازی می کند. از معادن لعل و یاقوت آن در جای دیگری بحث خواهم کرد. تمام امورات محمد مراد بیگ توسط یک هندو بنام اتمارام یک بومی پشاور اداره می شود که دارای لقب دیوان بیگی است. او یک شخص نسبتا با استعداد بوده و دارای نفوذ نامحدود است. او از منشای وسطی صعود نموده است. هندوان دربین ازبیک ها خوار شمرده شده و هرگز اجازه ندارند که لنگی بپوشند؛ اما این وزیر نه تنها امتیاز خود را حفظ کرده، بلکه این امتیاز را برای تمام خدمه ها و قبیلۀ که با او زندگی می کند نیز تامین کرده است. او حدود 400 برده در خانۀ خود دارد که تحفۀ آقای سخاوتمند او بوده و همچنان خود را از ثروت زیادی بهره مند ساخته است؛ اما شایستگی او قابل ارج و جایزه است. ازبیک ها توانائی پیشبرد مسایل دولتی را ندارند؛ زیرا آنها به استثنای ملاها بدون سواد و آموزش اند. لذا مراد بیگ اثبات تفوق بدون تردید خود را در انتخاب چنین مرد برای پیشبرد حکومت خود نشان داده است. بخاطر او است که بازرگانان حفاظت اموال خود را داشته و خود رئیس بدون هیچ دشمنی در ممالکی سلطنت می کند که او تابع ساخته است.
خصوصیات مراد بیگ
از آنجائیکه مسایل زیادی به شایستگی شخصی یک رئیس مربوط میشود که یک مملکت متشکل از چنین موارد را اداره می کند، ما باید خصوصیت او را با دلچسبی زیادی درنظر گیریم. خصایل مراد بیگ که دارای برجستگی های زیادی است، خالی از تناقضات نیز نیست. او گاهی ظالم و بخشنده است: او تمام تهاجمات غارتگری را تشویق نموده و غنایم را با وحشیانی که آنها را تامین می کند، تقسیم می نماید. با قدرتی که ملکیت های خود را با برتری نگه میدارد، او هم مال و هم قدرت واگذار می کند، البته با طبیعت محدود، برای افرادی که در اکثر حکومت های آسیائی مرگ است. من به استثنای اخراج اجباری باشندگان یک ولایت بیکی از غیر صحی ترین و اسیرسازی هزاره ها و کافرهای بیچاره و فروش آنها به حیث بردگان، اتهامات دیگری مانند اعمال آشکار استبداد و ظلمی نشنیدم که در حکومت های استبدادی معمول است. تجارت از طریق قلمروی کندز بدون مزاحمت عبور می کند. مالیه پائین است و بعضی منسوجاب مانند شال ها با تخفیف کامل مواجه است. مردم همچنان از پرداخت مالیۀ ابریشم به هنگام بودن ما در کندز معاف بودند. بزرگترین هراس در زیر زحمات این رئیس وحشت نام برتانیه است، طوریکه در برخورد سنگین با آقای مورکرافت و دستۀ ما نشان داد. او در مورد اشغال کنندگان هند مظنون بوده و کار زیادی ضرور است تا شک و تردید او مرفوع شود. مراد بیگ حدود 40 سال دارد؛ قد او بلند و چهرۀ او مانند یک ازبیک اصیل است: چشم های او کوچک و بدشکل است؛ پیشانی او گشاد و درهم کشیده و تمام قوارۀ او بسیار زننده است. او معتاد به افراط نبوده و در لذات خود میانه رو است. یک شخص روحانی در تالقان که حدود 35 میل از مرکز او فاصله دارد، قدرت زیادی بالای او دارد. او در زندگی اولیه مرهون این مرد برای خدمات و مشوره بوده است؛ او مطلوبی ندارد که از جانب او رد شود. او دراین اواخر یکی از دختران خود را به ازدواج پسر او درآورده است. مراد بیگ دو پسر دارد که یکی ازآنها یک جوان 18 ساله بوده و دارای آینده معلوم میشود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته