پس راه نجات چیست

١٧ حوت (اسفند) ۱۳۹۲

پیوسته به گذشته

(این مقاله را به جواب پرسش یکی از هموطنانم: «پس راه نجات چیست؟» نوشته ام)               

آن طوری که تجربه نشان داده است، از این دست بدست شدن ها در زندگی مردم افغانستان کدام تغییری بنیادی رونما نخواهد شد.

به باور من سرنوشت افغانستان با داشته های زیرزمینی و سرزمینی اش کماکان تا یک زمان طولانی و نا معلومی بدست بیگانه ها رقم خواهد خورد، معلوم نیست که در رویداد های خون باری اوکرایین کدام یک از دو ابر قدرت غالب خواهد شد، امریکا یا روسیه!؟ اگر امریکا و غرب غالب شدند، نه تنها افغانستان، که حتی آسیای مرکزی، قفقاز، ایران و بخش های از خاور میانه برای قرنها در زیر سیطرۀ غرب قرار خواهند گرفت و امکان تجزیه، روسیه، ایران، ترکیه و چند کشور دیگر عربی از تصور بدور نخواهد بود، (خاک اوکرایین همین حالا در حال شکستن است) که در آن صورت یک جغرافیای جدید با یک سری از کشور های نو بنیاد در بخش های از جهان عرض اندام خواهد کرد؛ اما اگر چرخ تاریخ به نفع روسیه به دوران بیافتد، درین فرضیه سرنوشت افغانستان و همسایه های آن طوری دیگری خواهد بود، یا اگر فرض کنیم اگر فراعنه نفت در زد و بند های و تقسیمات ژیوپلیتیک جدید مثل قرن نزده عمل کنند، در آن حالت آینده این منطقه را خدا می داند که این دو ابر قدرت باز چه گلی را به آب خواهند داد. بنابرین با خاطر آرام می توان گفت که در آینده نیز از رئیس دولت شروع تا والی (استان دار) باز هم از طرف خارجی ها تعین و تبدیل خواهند شد که مردم این کشور در انتخاب خود هیچگونه نقش و صلاحیتی نخواهند داشت.

البته آنچه که به انتخابات و کاندیدان ریاست جمهوری در کشور عزیز ما افغانستان مربوط می شود، در این رابطه یک نکته دیگر را می خواهم یادآور شوم، که با وجود مصارف کلان که در این زمینه که حیف و میل می گردد، بهر حال برگزاری انتخابات اگر به مصارف سنگین هم که تمام شود به عقیدۀ من یک گام مثبت بسوی یک جامعه دمکراتیک و انسانسالار خواهد بود، که با استفاده از این فرصت مردم در واقع بیشتر به این پدیده دمکراتیک آشنا خواهند شد.

متأسفانه امروز در کشور عزیز ما افغانستان مردم و بویژه جوانان با وجود امکانات کلان دست داشته و فضای آزاد و نسبتأ باز دموکراتیک در نبود احزاب و جریان های سیاسی فراقومی و در عدم موجودیت یک راهبریت معقول سیاسی و دولتی، در برابر دو چالش بزرگ فاجعه بار اجتماعی و انسانی قرار دارند: یکی  طالبانسیم (عقبگرایی مذهبی)  و دیگری ناسیونالیسم قومی و تباری است که هردو این روند فکری افراطی با بینش های متحجر قرون وسطایی و رسم و عنعنه ای قبیله یی در هم آمیخته، که دست کم از دو دهه به اینطرف تار و پود جامعه را مثل موریانه خورده روان است، پیش از همه باید علیه این دو پدیدۀ ویرانگر و خطرناک مبارزه جدی، سازمان یافته و آگاهانه در سراسر افغانستان آغاز شود، تا وقتی که علیه این دو پدیدۀ شوم مبارزه جدی و گسترده صورت نگیرد و تا وقتی که جامعه مدنی به این اژدههای دو سر غالب نیآید؛ محال است که از بازسازی، ملت سازی، دمکراسی، پیشرفت و ترقی و دولت حقوق البنیاد در افغانستان سخن راند.

پس از کجا شروع نمود و راه نجات چیست؟

به باور من، برای پیشبرد این امر خطیر و بزرگ قبل از همه جوانان باید است ریشه های خود را در ساختار های سیاسی و نظامی افغانستان خوب محکم بسازند، از این دست بدست شدن ها کدام تغییری در زندگی مردم رونما نخواهد شد، این مهم نیست که کدام یک از این کاندیدان در این دور «ولسمشر» افغانستان خواهد شد، البته من بحیث یک شهروند افغانستان بهر یک از این کاندایدان احترام «خاص» قایلم؛ اما صادقانه باید اذعان نمود که هیچکدام از آنها و معاونین شان به درد مردم افغانستان تا هنوز نخورده و در آینده نیز نخواهند خورد؛ چون آنها ـ اکثر شان امتحان خود را داده اند "آزموده را آزمودن خطاست" پس جوانان باید رسالت تاریخی و دین میهنی خود را درست درک نموده و از آرمانگرایی، خودخواهی، تعصب و جنون سیاسی که ما بزرگترها و بزرگترها از ما در گذشته در آن غرق بودیم یا که هنوز هم غرقیم، برآیند. پس در گام نخست جوانان باید با هم متحد شوند و یک تشکل بزرگ سیاسی فراقومی را ایجاد کنند و از لاک های قوم و قبیله بیرون آیند، از عقب رهبران معامله گر، ابن الوقت و فاسد فاصله بگیرند و از جمع خود یک رهبر شایسته را انتخاب کنند، تابوها را بشکانند، اپوزسیون بسازند و حکومت های آینده را مجبور بسازند که به خواسته های خلق های محبوب شان تن در دهند. آنها وقتی که جای پای خود را در پارلمان آینده محکم کردند، بعد این توانایی را خواهند داشت که در انتخابات دور آینده ریاست جمهوری با مافیایی قدرت رقابت کنند؛ علیه بنیادگرایی و ناسیونالیسم افراطی مبارزه نموده و ریشه های آنها را خشک و عقیم بسازند؛ چون همین دولتمردان و رهبران فاسد هستند که بخاطر برآورده شدن مقاصد شوم خود و اجنبی ها بهر پستی دست می زنند و از زبان و مذهب و قوم و تبار خصمانه استفاده ابزاری می کنند، حتا از خانه خدا و مکانهای پیامبران خدا بخاطر مقاصد شوم شان استفاده سو می نمایند بخاطر فریب مردم عبا و قبای خود را عوض می کنند. باوری کامل دارم که در صورت اتحاد و اتفاق جوانان صادق، رسالتمند و با اندیشه، افغانستان با وجود فشارهای خارجیها و همسایه ها و چالش های متعدد داخلی، در آینده، مسیر بهتر و معقولتری را در پیش خواهد گرفت؛ البته این کار یک شبه نیست، زمان کافی و سعی و تلاش خستگی ناپذیر در کار است تا جوانان به این امر بزرگ نایل آیند، خوشبختانه امروز استعداد های سالم و خوبی در میان جوانان همه اقوام در داخل و خارج کشور جوانه زده است، که خیلی امیدوار کننده است.

به امید موفقیت های مزید جوانان و سعادت و خوشبختی خلق های محبوب ما.

با درود ضیا باری بهاری

 







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



ضیا باری بهاری