رقابت طالبانیزم و ضد طالبانیزم در بازار انتخابات ریاست جمهوری

١٣ حوت (اسفند) ۱۳۹۲

دریغا که در این 12 سال حضور نیروهای بین المللی در کشور و به قدرت بالاکردن حامد کرزی بحیث رییس جمهور, همه زد وبندهای سیاسی کشور روی تبارگرایی وقومی بنایافته که اصل شایسته سالاری را سخت ضربه زده و معامله گران قومی را در راس امور قرارداده که با همه اصول اسلامی وموازین حقوق بشری در مغایرت قرار دارد.

دراین روز هاکه  بازار گرم مبارزات انتخابات ریاست جمهوری افغانستان از گرمی پا فراتر گذاشته و نه تنها داغتر شده بلکه شاید سوزنده  گردد و اگر جلو این سوزندگی که سرنخ آن در ارگ شاه کرزی زبانه کشیده گرفته نشود  کشور رابه آتش داغ جنگهای داخلی وحتی تجزیه خواهد کشانید.

نامزدسازی 10 تن افغانها=پشتونها از جمله 11 تن نامزدان که ارگ کابل خواب رسیدن به  کرسی ریاست جمهوری افغانستان را به آنها تلقین کرده بی هیچ تردیدی ازطرف شاه حامد کرزی مهندسی شده, نه اینکه آنها خودشان را مستحق این کرسی بدانند بلکه شاه کرزی با دهل وسرنا وهیاهوی تبلیغاتی خود از این نیرنگ  به نفع نامزد مورد نظرش استفاده کرده سرانجام پس از کنار زدن دیگران, یکی را در برابر نامزد قوی پنجه قرار خواهد داد تا برتری قومی وتخت وتاج شاهی این قوم دراین قرن 21 که قرن خردورزی ودانایی وهمگرایی وحتی جهانشمولی باشد, بازهم حفاظت نماید. اینجاست که کله به کله شدن طالبان وافغان ملیتی ها وخلقی ها به رهبری شاه کرزی درهمین راستا به تکاپو افتاده است یعنی حرکت طالبانیزم در ارگ وحرکت ضد طالبانیزم در بیرون ارگ.

همین نامزد های ضعیف, نخست اینکه باید خودشان فریب شاه حامدکرزی را نمی خوردند  وخود را  نباید نامزد میساختند. اگر اینها درد مردم رابه دل میداشتند میدانستند  که رای نمی برند ونه مخارج گزاف رابالای بیت المال تحمیل میکردند ونه اینکه خودشان پول های باد آورده شان را به هدر میدادند.عوض آن, همان مقدار پولی که برای مبازرات انتخاباتی وشاید هم برای پیداکردن شهرت کذایی در تاق بلند گذاشته بودند, همان پول را یک شفاخانه, یک مدرسه, یک یتیم خانه, یک کارخانه میساختند  ونام خودراهم بالای آن می گذاشتند تا سالهای سال از طرف همه به نیکویی یاد می شدند. اینها از نادرنعیم گرفته تا جنرال عبدالرحیم وردگ و هدایت امین ارسلا وقیوم کرزی و بولدوزر گل آغا شیرزی و قطب الدین هلال هیچگاهی نه با راستی ونه با تقلب, امکان تکیه زدن  به کرسی ریاست جمهوری را ندارند. حتی عبدالرب رسول سیاف نیز از امکان بهتری برخوردار نیست.

نامزدی هدایت امین ارسلا برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری جز یک وسوسه ارگ شاه کرزی دیگر هیچ مفهمومی نمیتواند داشته باشد. آقای ارسلا هیچگاهی نه یک شخصیت مطرح اجتماعی وسیاسی بوده ونه هم کدام خدمتی برای مردم کشور در مدت زندگی اش انجام داده است واز گمنامی وگوشه خلوت نمیشود یکباره روی صحنه به تکاپوی کسب قدرت افتاد.

نامزدی عبدالرب رسول سیاف دراین هنگامی که به کبر سن رسیده هیچ دردی را دوا نخواهد کرد و جز تلف ثروت دوران جهاد او دیگر کدام چیزی رابه دستش نخواهد داد. بهتر بود آقای سیاف که ادعای روی صحنه آوردن جهادگران را مطرح کرده و اسماعیل خان را هم به همراه دارد از نامزی داکتر عبدالله عبدالله حمایت میکرد.

بولدوزگل آغا شیرزی والی سابق ننگرها که متهم به غضب دارایی بیت المال و درآمد کمرگ جلال  از راه های غیر مشروع است, درجمع میلیونرهای کشور حساب میشود و نمیشود با پول رای مردم را خرید وبدون هیچ اهلیت ولیاقت وکفایت چشم به کرسی ریاست جمهوری دوخت.

قطب الدین هلال شخص مورد نظر گلبدین حکمتیار که از آشفتگی سیاسی استفاده کرده به حمایت شاه کرزی نامزد ریاست جمهوری شده باید نخست حساب بدهد که چرا گلبدینی ها شهر زیبای کابل را به توپ وراکت به خاک وخون کشانیدند, هنوز مردم با گلبیدینی ها تصفیه حساب نکرده اند وانتقام خون مردم بیگناه کابل از آنها گرفته نشده که با دیده درایی بازهم خودرا بمانند خلقی ها وپرچمی ها به چشم مردم میزنند.

زلمی رسول به جز اینکه چند صباحی وزیر خارجه آنهم با بی کفایتی وخواب آلودگی کار کرده کدام چهره سیاسی واجتماعی ومردمی نبوده که برای گرفتن چوکی ریاست جمهوری خیز وجست می زند. در دوران کار او , سیاست خارجی کشور هیچ درخشش وفعالیت پرثمری نداشته است و زلمی رسول نتوانسته بود کشورهای جهان بویژه سازمان ملل متحد را وادار نماید تا جلو ورود خرابکاران را از پاکستان بگیرد تا به حملات انتحاری وانفجاری که باعث قتل مردمان بیگناه بشمول کودکان وپیرمردان وخانمها و تخریب زیربنای اقتصادی وآموزشی کشورشده بگیرد.

معلوم نیست نادر نعیم روی کدام محاسبه خودش را شایسته چوکی ریاست جمهوری میداند که بی هیچ سابقه خدمت, وارد مبارزات انتخاباتی شده است. نمیشود یک روزه راه صد ساله را پیمود. خاندان او خصوصا داودخان ونعیم خان کدام خدمت درستی به کشور انجام نداده اند. همین دو بودند که کشور رابه نفاق وشقاق وتضاد های زبانی وقومی وتباری کشانیدند. اگر این دو پشت پشتو وپشتوبازی را نمی گرفتند شاید این تضاد ها باین مراحل جدی وحساس نمی رسید.

جنرال عبدالرحیم وردک که گفته شده بوسیله سپردن قراردادهای میلیون دالری وزارت دفاع به پسرش به میلیونها پول دست یافته شاید بخواهد با خرج همین پولها نام ونشانی در آخرین سالهای زندگی خود کمایی نماید. با این کبرسن, وزارت دفاع او آنقدر در بیکفایتی و ناتوانی غرق بود که نزدیک بود خودش قربانی حمله انتحاری در دفتر کارش در مقر وزارت دفاع شود. او هیچگاهی از مرزهای کشور دفاع نتوانست وجلو نفوذگران انتحاری وانفجاری راهم گرفته نتوانست. جنرال وردک وزارت دفاع را غرق تضادهای قومی وبرتری افغانها= پشتونها ساخته است. اکثریت سربازان در ساحات جنوب وشرق کشور عوض اینکه ازخود افغانها=پشتونها باشد تا از محلات خودشان در برابر حملات طالبان دفاع نمایند,از داوطلبان تورکمن وهزاره واوزبیک وتاجیک میباشد که همین بیچاره ها قربانی میشوند, چونکه طالبان همین ها را زودتا زود به قتل میرسانند ونه افغانها=پشتونها راکه از تبار خودشان است. آنگونه که اکثریت سربازان از اقوام بالا است درمقابل, اکثریت افسران قوای نظامی وپولیس از قبیله افغان=پشتون است. قتل 21 تن از سربازان قوای امنیتی در غازی آباد کنر درهمین تازگی ها نشان داد که طالبان هرچه کشتند از تورکمن ها وهزاره ها واوزبیک ها وتاجیک ها را کشتند وافغانها=پشتونها خودشان را رها کردند تابه سلامت به خانه های شان برگردند درحالی که اجساد خون آلود سربازان تورکمن وهزاره واوزبیک وتاجیک به جا گذاشته شد وشاه کرزی هم هیچ غم شریکی با این فدایان نکرد چونکه از قبیله خودش نبود وفاروق وردک گلبیدینی وزیر معارف هم صدایش نبرآمد درحالیکه بخاطر جراحت ملاله یوسفزی پاکستانی فرمان داد تا مراسم دعاخوانی وغمشریکی در همه مدارس افغانستان برپا شود چونکه از قبیله خودشان بود.

قیوم کرزی برادر کلان شاه کرزی از جان ناتوان این مردم درمانده چه میخواهد که خودرا نامزد ریاست جمهوری کرده تا بازهم از گوشت وپوست مردمان غیر افغان= پشتون تکه های بیشتری برایش جدا نماید.  نشان بدهد  که قیوم کرزی در تمام عمرش برای مردم چه خدمتی کرده که حالا هوای ریاست جمهوری وحفظ سلطه قبیله خودش را پس از شاه کرزی در سر می پروراند.

از نگاه بنده, نامزد قوی پنجه همان داکتر عبدالله عبدالله است که از قوت بهتری برخوردار است واگر در انتخابات گذشته شاه کرزی فریبکاری نمیکرد, داکتر عبدالله عبدالله به کرسی ریاست جمهوری میرسید. کوشش شاه کرزی همین است که از سه نامزد ریاست جمهوری یعنی قیوم کرزی واشرف غنی احمدزی وزلمی رسول یکی راکه بدون شک همین زلمی رسول خواهد بود به کرسی ریاست جمهوری برساند تا درعقب او پنهان شده امتیازات گستردۀ مافیای اقتصادی راکه خانواده کرزی دراین 12 سال غضب کرده اند همچنان درکف بی کفایت خود نگهدارند. وبه همین دلیل است که شاه کرزی با اینکه (جرگه مشورتی) فرمایشی او به امضای قرارداد امنیتی با امریکا رای مثبت داد وهمچنان تقاضا های شورای ملی واحزاب وشخصیت های سیاسی وجوامع مدنی وباشندگان شهرها, بازهم شاه کرزی از امضای قرارداد امنیتی سرباز میزند و هدف او همین است که درصورت عدم امضای پیمان امنیتی وبیرون شدن امریکا از افغانستان, قدرت به طالبان انتقال یابد ودرنتیجه سیطره قبیله کوچی=افغان=پشتون درافغانستان پابرجا بماند. انگشت انتقاد  به امریکا وانگلیس هم متوجه میشودکه درسالهای حضور نظامی شان در افغانستان تا توانستند به برتری قبیله کوچی=افغان=پشتون کوشیدند و حضور مردمان ترکمن وهزاره واوزبیک وتاجیک را درنظام اداری وسیاسی ونظامی کشور کمرنگ ساختند وحالا هم با سرتنبگی وبی مبالاتی شاه کرزی دست وپنجه میدهند وبد بیراه می شنوند, گو اینکه شاه کرزی وقبیله اوبه ولی نعمت خود هم وفاداری نشان نمیدهند.

تاسف بنده این است که دراین سالهای زیاد مردم ما (نه ملت افغانستان چونکه هنوز تا ملت شدن فرسخها راه فاصله است وشاید هم هیچگاهی چنین نشود) نتوانستند  یا برای شان اجازه داده نشد ویاهم زمینه درست برای شان مهیا نگردید تا نسل نوی راوارد جامعه نمایند  که از خرد ودانایی وپختگی سیاسی برخوردار بوده و وارد مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری شوند.

درقانون اساسی وقانون انتخابات افغانستان هرگونه دخالت حکومت را به نفع یکی از نامزدان مردود دانسته مگر شاه کرزی برخلاف دستور ریاست جمهوری اش وبرخلاف گفته هایش بصورت عریان وبی پرده در امور انتخابات ریاست جمهوری دست درازی میکند و نه تنها نامزدان را در ارگ ریاست جمهوری که خانه شخصی خودش میداند جمع میکند تا یکی را به نفع دیگری وادار به کناره گیری نماید بلکه از رسم پوسیدۀ جرگه بازی مردمان جنوب وشرق برای بهره برداری سیاسی اش نیز سود جویی میکند.

اعلام گلبدین حکمتیار رهبر حزب نااسلامی هم جالب است که حمایت خودرا از نامزی یک عضو حزب خود یعنی قطب الدین هلال اعلام کرده میگوید که هلال شرایط او را پذیرفته است. هلال که از اعضای برجسته حزب گلبدین  به شمول فاروق وردک وزیر معارف وارغندیوال وزیر اقتصاد  که در حکومت 12 ساله شاه کرزی شامل استند, باید نخست به محاکمه کشانیده شوند که کابل زیبای مارا از چهار آسیاب به توپ جفاd خود پراندند که باثر آن بیش از 65 هزار باشنده کابل را به قتل رسانیدند وهزاران دیگر را معیوب و شهر زیبا وباستانی کابل را به ویرانۀ چون بقایای جنگ جهانی دوم تبدیل کردند. گلبدین واعضای حزب نااسلامی وی  پیش از محاکمه باید هیچنوع حق اظهار وجود در حالات سیاسی کشور را نداشته باشند, همانگونه که باید به باندخلق وپرچم وطالبان بخاطر ارتکاب جنایات بیشماربشری شان حق اظهار وجود درساختار سیاسی کشور داده نشود. اما با اندوه که قبیله گرایی مردمان پشتون=افغان=کوچی, در افغانستان جایی برای تطبیق قانون خدا (قرآن) وقانون پیامبرما (سنت) و درنتیجه احترام به کرامت انسانی وحقوق بشری نگذاشته وهرچه است باید قبیله افغان=پشتون=کوچی  ورسوم وپندار های همان قبیله حاکم به سرنوشت کشورباشد وهرچه از دست ودماغ ودهن همین قبیله بیرون می ریزد بآن (ملی) میگویند بمانند: وحدت ملی, سرود ملی, اردوی ملی, پولیس ملی, پیسه ملی, تذکره ملی, نام رتبه های علمی استادان دانشگاه و پژوهشگران اکادمی علوم ونامهای افسران نظامی وپولیس ونامگذاری شفاخانه ها ودواخانه ها وزایشگاه ها و شهرک ها واین وآن ملی. درحالی که هیچکدام از اینها ملی نیست چونگه فراگیر نیست و نشانه هایی از فرهنگ پردرخشش مردمان تورکمن وهزاره واوزبیک وتاجیک درآنها دیده نمیشود. هرچه است تسلط فرهنگ کوچیگری است وبس, نه همگرایی وشایسته سالاری و خردورزی و دانایی.

فعلا هم درهمین راستا دو قطب بندی در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری به جریان افتاده است: قطب طالبان وقطب ضد طالبان. درقطب طالبان, گروه حامد کرزی و خود طالبان وخلقی ها وافغان ملتی ها دور هم جمع اند و در خط کوچی گری حرکت میکنند. اگر جنرال عبدالرشید دوستم در پهلوی اشرف غنی احمدزی قرارگرفته هرگز باین معنی نیست که اشرف غنی احمدزی, به اوزبیک ها ویا جنرال دوستم کدام عزت وحقوقی قایل است ویا اینکه اوزبیک ها را شریک قدرت خود خواهد ساخت, نه هرگز, بلکه اشرف غنی احمدزی میخواهد از شمشیردوسره جنرال دوستم برای سرکوبی تاجیکها وهزاره ها وحتی ترکمن ها (جنرال ملک) استفاده نماید ودراخیر هم جنرال دوستم را همانگونه که قبلا اورا (یک جنایتکار) خوانده بود به دور بیاندازد. جنرال دوستم هم با اینکه با حاجی محمدمحقق وداکترعبدالله عبدالله قول مردانگی وقرارانسانی برای همبستگی داده بود مگر درآخرین فرصت چون شوق رسیدن به چوکی معاونی ریاست جمهوری را داشت از همدلان خود برید وبا دشمنان خود پیوست. ایکاش اوزبیک ها وتورکمن های مان دراین سالهای دراز میتوانستند شخصیت های بارزی به جامعه پیش میکردند تا با خرد ورزی و دانایی حتی به چوکی اول کشور دست میافتند.

از نگاه بنده اگر اشرف غنی احمدزی افغان ملتی به قدرت ریاست جمهوری برسد, امکان جنگ داخلی ودرنتیجه تجزیه افغانستان به دوکشور شمالی (خراسان) وجنوبی (پشتونستان) بیشتر میگردد, چونکه این کوچی ها = افغانان=پشتونها به حقوق مساوی با مردمان تورکمن و هزاره واوزبیک وتاجیک قایل نیستند و تلاش شاه کرزی ونامزدی برادرش قیوم کرزی هم درهمین راستا است تا حاکمیت کوچیها=افغانان=پشتونها را همچنان در کشور حفط نمایند واجازه ندهند کدام تورکمن , هزاره, اوزبیک وحتی مخلوطی از اوغان وتاجیک (داکترعبدالله عبدالله) به قدرت درجه اول کشور برسد. اشرف غنی احمدزی درهمین چند روز پیش که بدون هیچ تردیدی بخاطر فریب مردم ونیرنگ بازی به بیت الله شریف خودرا  رساند , اگر جمعی از مردم ساده را بازی بدهد, شاید مورد غضب خداوند (ج) قراربگیرد که ریاکاری نموده با این مکان مقدس شادی بازی میکند. فکرنمیشود دسته اشرف غنی احمدزی پابند دین مقدس اسلام باشند بلکه آنها اگر به دین مقدس اسلام کدام گرایشی هم داشته باشند میتوان آنها را (اسلام گریز) خواند نه اسلام گرا. از جانب دیگر اشرف غنی احمدزی زبان وگفتار اخلاقی وانسانی ندارد وحتی گپ زدن خودرا هم یاد ندارد هرچه میگوید پوچ و لچکی گپ میزند و از دنیای ادب وتربیه و اخلاق انسانی چیزی یاد نگرفته است. سرطان خون وبیمایگی اورا بجایش بگذارید و آنگاهی که کرزی با فریبکاری با دو رای درمقابل 9 رای به تخت کابل نشست, همین اشرف غنی احمدزی, بی هیچ اهلیت ولیاقت ودرجه علمی واستحقاقی خود را به کرسی ریاست دانشگاه کابل چسپاند وکاری که کرد همانا ترویج فرهنگ کوچیگری بود که برضد مردمان تورکمن وهزاره واوزبیک وتاجیک انجام داد واز خود نام زشتی در دانشگاه کابل بجا گذاشت.

داکترعبدالله عبدالله نیز اشتباه خودش را دارد. جادادن جمعه خان از اعضای باند گلبدین بحیث معاون نیز نقطه ضعف اوست. شما فکر نمیکنید درصورتی که داکتر عبدالله به کرسی ریاست جمهوری برسد, اگر اتفاقا به شکل طبیعی وفات نماید, یک گلبیدینی رییس جمهور خواهد شد ویا اینکه همین جمعه خان دست به دسیسه وقتل داکتر عبدالله بزند وآنگاه از گلبدین تقاضا نماید تا به کابل برگشته بحیث رییس جمهور, اداره کشور را بدست بگیرد. گلبدین بجز رسیدن به قدرت بهربهایی که باشد, پابند به هیچ قانون دیگری از قانون آسمانی گرفته تا زمینی نبوده است.

بدا بآن روزی که اشرف غنی احمدزی افغان ملتی که آشکارا دشمن مردمان تورکمن وهزاره واوزبیک وتاجیک است به کرسی ریاست جمهوری برسد وآنگاه است که باید نمرده جنازه افغانستان را خواند.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر شکرالله کهگدای