انتخابات ریاست جمهوری و لابی های قلم بدست نژاد پرستی و تمامیتخواهی
٢٩ دلو (بهمن) ۱۳۹۲
هر هموطن ما ، بادر نظر داشت منافع واعتقادات خود، ومردمی که بدانها تعلق میگیرد، حق دارد که، در انتخابات کنونی باهمه نا رسایی هایی که در آن موجود است، به نفع کاندید موردعلاقۀ خویش وارد عرصۀ انتخابات گردیده ، وبا هر آن چیزی که در توان دارد ازآن کاندید حمایت نماید. ولی توهین به قوم، قبیله، مذهب، نژاد ودیگر ارزشهای انسانی یک فرد ویا گروه، به خاطر موضع گیری های انتخاباتی ایشان، امریست غیرعقلانی ودور از دایرۀ انسانیت که، فاشیستی اندیشان وتمامیت خواهان هیچگاهی بدانها توجهی ندارند.
قلمهایی که در خدمت ترویج اندیشه های برتری جویی قرار گیرند، ونویسندگانی که در جهت دفاع از منیات برتری جویانۀ قوم وقبیلۀ خود عمل نمایند، واصل عادلانه وانسانی زیست باهمی تمامی اقوام وملیت های همزیست درین حدود جغرافیلاوی را فدای تفکرات من برتر این ویا آن قوم ویاملیتی سازند، فاسد ترین ومخرب ترین عوامل نفاق وتعصب درین کشور اند که، اصل عدالت وباهمی زیستن را در نبود حاکمیت های برده ساز قوم وقبیلۀ خود، هر گز پذیرانبوده، ومحرومیت از دسترسی به کرسی های خون آلود استبداد را، بزرگترین جفا بحق خود وملیتی که بدان تعلق دارند تصور مینمایند.
هر باشندۀ این قلمرو جغرافیاوی قبل ازتمامی تعلقات قومی، قبیلوی، نژادی، مذهبی، عقیدتی، منطقوی، وغیره که بدانها منسوب است، باید است بپذیرد که، او انسان است وبحیث انسان وجائیب ومکلفیت هایی را، هم برای خود وهم در قبال دیگر انسانها دارا میباشد.
مشکل اساسی بعضی ازفرهنگیان وسیاسیون جامعۀ ما در گذشته وحال این است که، اصل های تعلق قومی ونژادی را، برای تصاحب حق حاکمیت بر دیگران، مقدمه وپیشدار انسانیت خود ساخته، وعدالت باهمی زیستن را، با ریسمان برتری طلبی ها حلق آویزنموده وانسانیت با حقوق طبیعی انسانها به فراموشی میسپارند.
سیاستگزاران هر قوم وملیتی درین جغرافیا، باز تاب دهندۀ چهرۀ واقعی مردم خود در آئینۀ تاریخ اند. داشتن روحیه ومنیات حاکمیت طلبانۀ حکمران مآبانه، ومحکومیت حق طلبانه را درچگونگی شکل گیری شخصیت، ادا واطوار ایشان به وضوح میتوان مطالعه نمود.
حق تعین سرنوشت تورکان افغانستان ودیگرملیت های همزیست با ایشان درین سرزمین صرفاً متعلق به ارادۀ وخواست خود ایشان است ، وهیچ کسی با هیچ عنوانی حق آنرانداردکه، به ایشان دیکته نموده وبخواهد که، درموضعگیریهای دموکراتیک وسرنوشت ساز جامعۀ ومردم خود، باکی باشند وبا چه کسی نباشند.
خلق تورک سرنوشت خویش را درتعاملات سیاسی متغیرکشور، با انبوهی از هموطنان خود، در دوره های مختلف، نیک آزموده اند، وتمایلات متحدین خویش را هم، دررابطه با درک وتحلیل های مقطعی واقعییت ها ودل بستن به حاکمیت طلبی های بعداز قبیله سالاران ویا حد اقل شریک شدن درخوان نعمت با ایشان نیک میدانند.
زمانیکه حرف های دوستان ومتحدین طبیعی خودرا، دررابطه با درجه بندی های باطل قومی ، براساس نفوس نا شمرده واحصائیه گیری های من در آوردی، به شیوۀ قبیله سالاران دریافت، ومفکورۀ موجودیت حتمی، عناصر تأثیر گزار پشتون، تاجیک وهزاره رادر تکت های انتخاباتی مربوطۀ ایشان که، با حذف درجه بندی شدۀ تورکان افغانستان، بعنوان ملیت درجه چهارتوأم است، عملاً مشاهده مینمایند، انتظاردیگران از مردم وفعالین سیاسی ازبیک وتورکمن چیست؟
آیا منطقاً لازم است که، بنشینندوبا تحویل دادن رأی خود به کاندید مورد نظر ایشان، منتظرلطف آن برادران به اصطلاح بزرگ: اول پشتون، دوم تاجیک وسوم هزارۀ خود باقی بمانند، تا ببینند که ایشان چه سخاوتی را، بعداز پیروزی کاندید مورد نظرخودکه، معاونیت های آن راهم نقداً دربین خود، عادلانه تقسیم نموده اند!!!! ودر آن جایی برای تورکان درجه چهار وجود ندارد، از ته مانده های تقسیم قدرت، چه چیزی برای خلق تورک روا خواهند داشت!
ویا با تکیه برخرد وآگاهی مردم و تجارب تلخ گذشته ها، واقعییت ناگوارموجودیت نارسایی ها ی محافظه کارانه ومنفعت جویانۀ فردی وگروهی متحدین طبیعی خودرا در جنبش حق طلبانه وعدالتخواهانۀ کشور پذیرا، وعملاًدربین همین یازده کاندید تأیید شدۀ ریاست جمهوری که با کمال تأسف تماماً هم ازملیت پشتون اند، همانند برادران تاجیک وهزارۀ خود، جایگاه مناسب خویش را بر اساس پذیرش متقابل غیردرجه بندی شده جستجونموده، جایگاه خلق تورک را ازرده بندی های استعماری ومستقیماً قوم پرستانه نجات بخشند!!
تا سرنوشت رأی انسان تورک کشور، درین مرحلۀ تاریخ، حد اقل در جهت برهم ریزی، مهتری ویا کهتری های قومی ونژادی مورد استفاده قرارگیرد، وراه برای خاک سپاری تابوی ننگین قومپرستی با درجه بندی های، یکم، دوم وسوم الی اخیر هموارترگردد!!!!!!!
مفهوم تبعیض، محرومیت، استثمارواسارت را در سرزمین افغانستان، هیچ گروهی بهتر از تورکان نه درک کرده اند، ونه هم درک کرده میتواند.
برای درک این رنج عظیم تاریخ، فقط در جایگاه تورکان بود، تا دریافت که محرومیت از زبان مادری، از دست دادن خانه وزمین اجدادی، تحقیر نژادی، محرومیت سیاسی، استحالۀ فرهنگی، نابرابری اجتماعی، استثمار اقتصادی، تحریف تاریخ، پا مال سازی ارزشها وهزاران مصیبت دیگر چه مفهومی دارد.
ولی تورکان افغانستان با تمامی محرومیت ها ومشکلاتی که در گذشته وحال با آنها رودررو بودند، هیچگاهی هموطنان خودرا به دشمنی بر نگزیده، وهیچ یکی از اقوام وملیت های ساکن این سرزمین را، بجز از برادری با هیچ عنوان دیگری نپذیرفته اند! مگر ستمگاران وبیداد گران رادر حق خود از هر قومی که بوده ویا باشد دشمن متعدی به حق وحقوق انسانی خود دریافته وبا آن مبارزه نموده وخواهند نمود!
مردمی که ذلت واسارت را ، در گذشته وحال زندگی خویش با تمامی گوشت وپوست خود لمس، و بقای انسانی خویش را در نبرد بی امان تورک ستیزی ها از هر استقامتی ، با خردمندی پاسداری نموده اند، اکنون دیگربه هیچ کسی مجال آنرا نخواهند داد که، پیکر هستی ایشان را به اسارت کشیده، با برادربزرگ شدن به زبان وگوش ایشان مبدل شوند.
بگذار تورکان ودیگر باشندگان کشور راه زندگی خویش را در کوره راه های مملو از فراز وفرود خود با تجربه وتعقل خویش بر گزینند واگر اشتباهی راهم در انتخاب خود مرتکب میشوند، بگذار خود آنها مجری وتجربه کنندۀ این اشتباهات باشند، وبپای خود راه رفتن وتعامل با دیگران را ولوکه اشتباه هم باشد باید خود فرا گیرند، وکسانی که این امررا نمی پذیرند شیادان برتر جو وفاشیستی اندیشی اند که هیچ تفاوتی با دیگر تمامیت طلبان ندارند.
تورکان افغانستان با خدای خود به زبان قرآن وبا مردم خود به زبان پارسی وبا فرزندان خود به زبان تورکی تکلم نموده هیچ گونه دعوای برتری بر هیچ قوم ونژادی را هم ندارند، صرفاً خواهان آن اند که هموطنان ایشان جایگاه انسانی ایشان را در محدودۀ همزیستی مشترک با حق مساوی قبول وآنچه بر خود می پسندند برای برادران تورک خود هم پسند وآنچه راکه بر خود نمی پسندندبرای برادران تورک خود هم نه پسندند!!!.
انتخابات طوریکه از نام آن پیداست یک پروسۀ کاملاً دموکراتیک وآگاهانه است که، هر فرد وگروهی با در نظر داشت نیاز مندی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی وفرهنگی خود بدان مشارکت ورزیده، وتأمین نیازهای امروز وفردای خویش را، درمشارکت بااین ویا آن جمع سیاسی جستجو گر میشود.
در منطق دموکراتیک وانسان سالارانۀ انتخابات، داشتن اختلافات فکری وبرناموی، دربین افراد وگروه های مختلف سیاسی واجتماعی کاملاً یک اصل علمی وقبول شده بوده، ولی کشانیدن این اختلافات بسوب دشمنی ها، وتوهین به یک جمع انسانی،( چه که آن جمع یک جمع سیاسی باشد ویا اتنیکی)، بخاطر موضعگیری های انتخاباتی آن ها، با هرعنوانی که باشد، یک انحراف وگناه نا بخشودنی است که، برملا کنندۀ بی خردی وناشی گری دارندگان اینگونه افکار واندیشه های مریض، از درک علمی وانسانی مسألۀ دموکراتیک انتخابات میباشد.
کسانیکه حرف از دموکراسی ومردم سالاری بمیان میآورند وگاهی هم خودرا در قله های شامخ درک وفهم اندیشه وباوردموکراسی وآزاد اندیشی تصور، ودرمسابقات گزافه گویی های پشت تریبیون هاهم، به هیچ کسی مجال سخن نداده، ولی در عمل هیچگاهی ازمرز دشمنی ها وکینتوزی های مرزبندی شدۀ قومی وقبیلوی، پا فراتر نمیگذارند، انسانهای مریض ومصاب به بیماری مهلک خود برتری بینی های قومی وقبیلوی از نوع محکوم وعقده مندانۀ آن اند که، در اذهان مریض وامتیاز طلبانۀ ایشان، همیشه بخشی از باشندگان این کشوریا بحالت حاکم ویاهم بحالت محکوم، موقعییت دشمن را دارا بوده، وبجزازمنافع قوم وقبیلۀ خود آنها درمقام حاکم ویا شریک حاکم، هیچ چیزی بنام اندیشۀ همزیستی عادلانه جای ندارد.
من به این آقایان میگویم که:
اولاً کلمۀ انتخابات، یک کلمۀ ساده، با مفهوم کاملاً رسا ی سیاسی واجتماعی، درراستای بیان حق گزینش انسانها، درامورات فردی واجتماعی حیات ایشان، در حیات روزمره است، که هیچ جایی برای دیکته کردن واجبار فردی ویا جمعی، درمفهوم آن وجود ندارد.
با تکیه بر چنین یک تعریفی از انتخابات، خلق تورک ودیگر باشندگان کشور، با استناد برخرد جمعی وتاریخی، وتجارب روز مرۀ ماضی وحال خود کاملاً حق دارند که، درین دوره مغشوش انتخاباتی که حداقل فضای تبارزات مستقلانه بوجودآمده، آنچه راکه به خیر وصلاح خود وکشور خود احساس مینمایند، بر گزیده وبا هر یکی از گروه های سیاسی که جایگاه حقوقی وخواسته های مردمی خویش را، در یکجا شدن با آن احساس نمایند، بر گزیده وآزمون اتحاد را از سر بگذرانند.
ثانیاً به صراحت باید است اظهار داشت که برای مردم تورک افغانستان، هیچ یکی از اقوام وملیت های شریف پشتون، تاجیک، هزاره، قزلباش، ایماق، بلوچ، نورستانی، پشه ای، عرب، هندو، سیکهه وغیره که، به عنوان برادران هموطن، وساکنین طبیعی وتاریخی این خانۀ مشترک یعنی افغانستان که، باهم درین جغرافیای سیاسی امرار حیات دارند، حیثیت دشمن از پیش تعین شده را دارا نبوده، وهیچگاهی هم بخود حق نمیدهندکه، یک قوم وملیت را در جمع بخود ویا دیگران دشمن حساب نمایند.
ثالثاً انتخابات یک امر تکراری وگذرا است، ولی تبدیل کردن این موضوع، به خنجر جداسازی وتفرقه میان اقوام وملیت های همزیست درین جغرافیا، خصوصاً اقوام وملیت های محکوم کشور، گناهی است نابخشودنی وخیانتی است به حق تمامی انسانهای همزیست درین کشور.
مفهوم علمی ودمکراتیک انتخابات بمعنی انتخاب دشمنی های بجا مانده از استبداد وبیداد گری های تاریخی در یک اجتماع، وپناه بردن در زیرچترمدعیان استبداد های جدید قومی وقبیلوی اندیش نیست، بلکه جستجوی راههای حل عادلانۀ علمی وعملی به معضلۀ استبداد(اغم از ملی وطبقاتی) وفراهم آوری زمینه های عملی همزیستی تمام باشندگان یک سرزمین، به دور از تمامی اشکال بیداد گریها واحترام به تمامی داشته مادی ومعنوی همدیگر است.
در فرهنگ علمی ودموکراتیک انتخابات، هیچ جایی به دشمنی های عظمت طلبانه وخویش برتربینانۀ، قومی وقبیلوی که خود محصول مستقیم اندیشه ها وتفکرات برتری جویانۀ قومی ونژادی در یک اجتماع است وجود ندارد، ومعنی انتخابات بمعنی انتخاب دشمنی ها نه ! بلکه جستجوی متحدانۀ راه محو دشمنی ها، با پیش کش نمودن راه های حل علمی ودموکراتیک نابرابری ها وستمگری ها در کشور است، که بدبختانه هنوزهم دایرۀ ذهن بعضی عظمت طلبان ناکام درتاریخ، در رابطه بافهم این موضوع کوتاهی میکند
تا حدی که بعضی از فاشیستی اندیشان آریایی پرست، پا را از دایرۀ هر نوع نزاکت واحترام انسان به انسان فراتر نهاده، با استعمال کلمۀ بازاری(کله خام) عقده کشایی نموده اند که، برای خلق تورک، یکجا بادیگرانسانهای پاک اندیش کشور، باهمه احترامی که به انسان وانسانیت قایل اند، وهیچ انسانی را سزاوار توهین بر اساس نسل ونسب، نژاد و ملیت آن ها نمیدانند، سخت تأسف بار وگویای این امر است که این گونه نویسندگان هنوز هم از معنی واقعی انسان وانسانیت بی خبر اند وبا خوی بردگی که در ضمیر خود دارند، میخواهند که، آزادی واختیار انتخاب دیگر انسانهارا به تبعیت ازافکار واندیشه های پلید فرا فاشیستی خود مهندسی، ودرعدم موفقیت، درمقام دشمنی تا آن حدی که در توان دارند، با دیگران قرار گیرند.
وقتیکه با این جمله ها، در نوشتۀ یکی از دلالان پروپا قرص انترناسیونالیسم پرولتری دیروز وآموزگار انیستیتوت علوم اجتماعی حزب دموکراتیک خلق، وپان ایرانیست دوآتشۀ امروزی، که تگدی عافیت آخر حیات خودرا در لندن جسته، در یکی از دشنام نامه های سراپا عقده وتوهینش دیدم، به سختی متعجب شدم ، واز نفرینی که فاشیسم وبرتری طلبی در اذهان بیماران خود ببار میآورد بخود لرزیدم : این آقا فاشیست ناکام ما مینویسد:
آ یا با کله خام می توان سیاست پخته نمود؟ (از قدیم گفته اند که با کله خام نمی توان فکر پخته ریخت. این را برخی ها توهین تصور می کنند ولی این یک واقعیت تلخ است که ما شاهد آن در زندگی روزمره هستیم. انکار از آن و یا نادیده گرفتن آن بمعنی تداوم و تکرار بدبختی هاست، طوریکه ما سالهاست شاهد آن هستیم. بسیاری ساده لوح های سیاسی تصور می کنند که در سیاست بسیار زیرک و پخته شده اند و حتا دست پروردگان استعمار غرب را هم می توانند فریب بدهند مرا افتخار ی شمارند و یا بودن در کنار آنها.)
بعداً هم دربرابر یک تبصرۀ که، یکی از خوانندگان آن نوشته در فیسبوک، نموده واورا، بخاطر توهین به یک ملیت ملامت مؤدبانه میکند،آن قوم پرست هرزه مینویسدکه: او اصلاً پشیمان نیست، بگذار این ها در آینده جرآت چنین اشتباه را نکنند!!!
بدا بحالت ای گمشدۀ کوی برتری جویی وخویش بر تر بینی، که هنوز هم دعوای انسان بودن را داری، وافکار پلیدت آگنده از کثافات برتری جویی ونژاد پرستی تا این حد متعفن آن است!!!
یادی از یک خاطرۀ جاویدان!
این نوشته ها ی دور از نزاکت وادب، وتیغ بران دوستی های تاریخی اقوام وملیت های هم زنجیرافغانستان مرا بیاد یک خاطرۀ تاریخی از شوخی بی مزه واحمقانۀ یک وکیل پارلمان بنام اسماعیل مایاردریکی از دوره های پارلمانی کشور می اندازد که در آن شاد روان ابوالخیر خان خیری سمت وکالت مردم میمنه را دارند، ودرجریان یکی از جلسات پارلمان، ایشان بیانیۀ خودرا به زبان ازبیکی پیش کش نموده، ودر میان بهت وتعجب دیگران، که هیچ چیزی از گفته های ایشان را نمی فهمند، به سخنرانی خود تا اخیر ادامه داده ودر خاتمه به زبان پارسی دری میگویند که، این کار را بخاطر جلب توجه اعضای پارلمان به محرومیت ومظلومیت خلق تورک که با وجود سهیم بودن در کلیه امور تولیدی وخدماتی طاقت فرسا وداشتن فرهنگ غنی در پویۀ تاریخ از زبان مادری محروم ودر امور دولتی از داشتن حد قل حقوق محروم اند، انجام دادند، تا توجه انسانهای عدالت خواه را بر بر بی رحمی های جاری بر حق برادران تورک شما معطوف دارم.!!!!!
درینجا آقای مایاربه نمایندگی از چند وکیل دیگر، با تمسخر میگوید که: عجب است! اکنون این کله خام ها هم دعوای حق وحقوق میکنند!!!
بعد هم با لحن تند تری علاوه مینماید که: خیری قل! برای تو وچند کله خام دیگر، همین حقی هم که حالا در پارلمان با ما یکجا نشسته اید، خیلی زیاد است، والی جای شما کله خام ها در کشور افغانستان معلومدار است!!!! واین کشور افغانستان است نه ازبکستان!
شاد روان خیری بزرگوار،که منتظر این چنین بر خورد های دور از ادب وحرمت انسانی به هیچ وجه در داخل مرجع قانون گذاری کشور، از جانب هم وطنان خود نبود، با صبر وتأنی اجازۀ صحبت اخذ نموده، خطاب به گویندۀ فحاشی های فوق الذکر میگویند:
جناب وکیل صاحب مایار!
فرزندان محمود، سنجر، جلال الدین منکبرتی، سلطان حسین بایقرا، ابوعلی شیر نوایی، ابو ریحان البیرونی، ابونصر فارابی، شمس تبریزی، ظهیرالدین بابر وهزاران انسان دوران سازی که سالیان درازی را بر اقالیم بزرگی از آسیا، افریقا واروپا منجمله این کشوری که امروز بنام افغانستان یاد میشود، فرمانروایی سیاسی وفرهنگی داشتند وعلم برداران اسلام ومعرفت اسلامی در جهان بودند، سزاوار اند، که از زبان انسان بی خبر ومتکبری چون شما که، نه از اسلام واقفید ونه هم از انسانیت، این چنین دشنام هارا متحمل شوند.
ولی من میگویم که اگر سواد داری به تاریخ مراجعه کن، واگر وجدان داری حقایق را بی هیچ تحریفی از نظر بگذران! خواهی دید که چه کسی کله خام است!!!!!!!
همین امروز هم مغز متفکر ازبیک وتورکمن ازهمین پشم گوسفندی که تو کله پخته پای تاوه ، غژدی ودر نهایت نمد میسازی قالینی را که با این همه زیبایی ونقش ونگار درزیر پایت همواراست( اشاره به قالین بزرگی که در صحن شورا هموار بود) ایجاد گری میکند، ظروفی را که نان میخوری( قاشق، قاب، بشقاب، غوری، چاقو.....) وجایی را که در آن استراحت مینمایی( توشک، بالشت، قالین، اتاق.....) وغذا هایی که با اشتها میل مینمایی( قورمه، قابلی، منتو، آش ، سمبوسه....) مال همین مردم با تفکر وصبوری است که، هنوز هم انتظار عدالت را درین کشور دارند، واز بخت واژگون با تو همسفر این کاروانیم. روح خیری بزرگوار شاد وقرین رحمت حق باد!!
خندۀ بلند اکثریت حاضران مجلس آن روز نمایندگان پارلمان که، دشنام دهنده را از کوره بدر برد وبا عالمی از خشم مجلس را ترک گفت!!!!!!
من هم به نویسندۀ دشنام نامۀ فوق الذکر که از بردن نامش هم عارم میآید میگویم که:
ای غافل! تو کور خواندی واین آرزوی تو که از آن بوی کثیف برتری طلبی ونژاد پرستی بمشام میرسد، دیگر جایی در تاریخ معاصر بشریت ندارد.
اگر میخواهی حقیقت را باز تاب دهی ، با تحلیل مشخص از اوضاع مشخص وارد بحث شو، وفاجعۀ نفاق را با تمامی ابعاد آن، در بین مردم افغانستان بصورت کل، وخلق های محکوم کشور، بصورت خاص مورد ارزیابی قرارده، وبا چشم یک انسان، نه یک برتری طلب ونژاد پرست، حقایق تمامی دوره های تاریخ سرزمینت را مورد مطالعه قرار بده، وشرکای حاکمیت را در تمامی دوره هااز نظر بگذران، از کنفرانس اول بن ومعاملۀ سرنوشت کشور با چهار وزارتخانۀ کلیدی چند ماهه راهم از یاد مبر، لویه جرگه بازی ها ونقشی را که عده ای، درجهت شکل دهی این نظام ریاستی متمرکزوتوتالیتارامروزی انجام داده وحامد کرزی را بکرسی چهارده سالۀ ریاست جمهوری منصوب ساختند، وهر طرحی را که در جهت ایجاد یک نظام عادلانۀ سیاسی از پارلمانی تا فدرالی از جانب پیش کسوتان جامعۀ تور ک ودیگر انسانهای آگاه جامعه، صورت گرفت مورد تحریم دسته جمعی قرارداده ، وخاضعانه در خدمت اربابان قبیله سالاری قرار گرفتند، چه کسانی بودند! خوب بیاد دار، اگراز قرار گرفتن جنرال دوستم در کنار اشرف غنی احمد زی حرفی داری، از قرار گرفتن محترم داکتر عبدالله در کنار قصاب شهر کابل انجنیر خانمحمد نمایندۀ با اعتبار گلبدین حکمتیار هم به عنوان معاون اول او یک چیزی بگو!
ودر نهایت هم اگر اندکی مسئولیت وجدانی را در برابر مردم ستمدیدۀ افغانستان احساس میکنی، آن تیم انتخاباتی را که دربین این یازده تیم از دیگران بهتر باشد ، باشمردن برتری ها وفضایل آن به مردم ما معرفی کن وبگو که برتری های آنها در کجا ودر چیست!!!
اگر معیار قوم وقبیله باشد، وعدالت در آن مفقود، برای یک ازبیک، هزاره، تورکمن، تاجیک، پشتون، بلوچ، نورستانی، پشه ای، قزلباش، ایماق، پامیری، قرغیز، قزاق، هندو، سیکه وغیره چه فرقی دارد که، این ستمگر واسیر کننده از کدام قوم وقبیله باشد، وچه کسی بر چه کسی حکمروایی وباداری نماید!!!
اگر قبول داری که در یک جامعۀ انسانی، هیچ انسانی حق اسیر سازی انسانهای دیگر را با هیچ معیار وقانون ظالمانۀ ندارد، پس بگذار که، مردم ما امر انتخاب آگاهانه وبوجود آوردن فضا های ائتلاف های سازنده را در کنار هم فرا گیرند واز دشمن سازی ودشمن تراشی های قومی وقبیلوی که محصول استعمار، استبدادو منش های قبیلوی درین کشور است، بدور باش، وبه هموطن تورک خود حق بده که همانند توتاجیک وآن پشتون وبرادرهزاره خود برای خود همراه راه در امر تعین سرنوشت کشور انتخاب وبه پیش رود، تا امرهمزیستی انسان با نسان را، همانند آنکه تا اکنون فدای منش های قومی وقبیلوی بر تری جویانه گردیده است، بیشتر ازین قربانی افکار واندیشه های قوم پرستانه ونژاد پرستانه نه نماید.
کسانیکه که صدای مظلومیت اسیران وحق باختگان جامعۀ مارا با هر ترفندی خواهان خفه ساختن باشند، انسانهای رزل وکثیفی اند که ، از فهم مفهوم واقعی انسانی زیستن انسانها عاجز، ومفهوم همزیستی را، در پیاده ساختن نظام بردگی به نفع قوم وقبیلۀ خود خلاصه مینمایند.
درین سرزمین هیچ انسانی، دیگر برادری را در نبود برابری قبول کرده نمیتواند، واین هم بی ارزش است که حکومت کنندۀ انحصار گرچه کسی ، از کدام قوم وقبیله باشد! ما باید به فکر نابود سازی مفکوره های فاسد برده سازی وانحصار، از جانب همه بر علیه همه باشیم ، تا بتوانیم در کشور خود، بدور ازافکار واندیشه های اسارت آور، در کنار هم امکانات امرار حیات را کمایی ودموکراسی را در عمل از آن مردم خود سازیم.
تاریخ هستی خلقهای ازبیک وتورکمن درین سرزمین با مشق محرومیت وتحقیر نگارش یافته، وجایگاه گمشدۀ انسانی ایشان در جمع باشندگان این جغرافیا، بزرگترین متاع وارزش مورد نیاز ایشان در گذشته وحال تاریخ است که، بی رحمانه وقساوت تمام از آنها سلب گردیده است.
قلم هارا از تبدیل شدن به شمشیر های زهر آگین بذل نفاق وبرتری جویی واندیشه های انسانی را از فرو رفتن به لجنزار های اسیر سازی انسان توسط انسان ، با هر عنوانی که باشد باز دارید وبگذارید که،مردم افغانستان هم، همانند دیگر باشندگان متمدن این کرۀ خاکی، با تمامی تنوع قومی ونژادی که طبیعتاً درخود دارند، حق انتخاب کردن وانتخاب شدن را، دریک فضای دموکراتیک وعادلانۀ غیر دیکته شده، با اصل پذیرش آگاهانه وخردمندانۀ همه از جانب همه، به آگاهی وفهم همگانی تعین سرنوشت انسانی خویش تبدیل نمایند، واین سرزمین را بمثابۀ خانۀ مشترک تمامی اقوام وملیت های هم سرنوشت درین کشور، عملاً قبول و با ارجگزاری به زبانهایی که گروه های مختلف مردمی بدانها تکلم مینمایند، ادیان ومذاهبی که باور دارند، ومناطقی که در آنها امرار حیات دارند، قوانین عادلانه وغیر برتری جویانۀ زندگی باهمی را بدست آورند.
قسمیکه هیچ هموطن من وتو، درین جغرافیای ذلت ومصیبتهای تاریخی، بیشتر ازین خویشتن را بر تر ویا فرو تر از همدیگر احساس نه نموده ودر خانۀ آبایی واجدادی خویش مورد تبعیض وشکنجۀ غیر انسانی واقع نشود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته