بحث مختصری بر سه موضوع ذکر شده "متفکر دوم جهام" در اولین مناظره انتخاباتی

١٧ دلو (بهمن) ۱۳۹۲

داکتر اشرف غنی "دومین متفکر جهان" در این مناظره انتخاباتی ضمن تائید ،غیر صریح، تمرکز قدرت در نظام ریاستی ،کرزی سالاری، بدون هدف قرار دادن این نظام کوشش نمودند تا راه حلی را پیشنهاد نمایند. راه حل جناب شان این بود که باید یک شورای پنجصد نفری مرکب از دانشمندان و اهل خبره  تشکیل شود تا با تقسیم و یا تفویض صلاحیت های بیست گانه مندرجه در قانون اساسی برای رئیس جمهور، این تمرکز قدرت به دست یک نفر چاره جویی شود. آقای "دومین متفکر جهان" باید بدانند که از لحاظ حقوقی رئیس جمهور که با رای مستقیم مردم انتخاب گردیده اند قدرت اجرایی شان ،که ناشی از اراده ملی می باشد، غیر قابل انقسام می باشد. مطابق روحیه قانون اساسی صرف تفویض صلاحیت به معاونین رئیس جمهور که مستقیماً بالوسیله مردم انتخاب شده اند قابل قبول بوده می تواند. آ قای غنی می خواهند همانند کرزی سالاری که سابقه شوم و مضر بیش از یکصد و بیست مشاور را بنا نهاده اند، با کم بها دادن به مجلس نمایندگان و ارگان ها منبعث از قانون اساسی، نهاد اضافی دیگری را بمیان آورند. جناب داکتر عبداله با منطق عالی بر وفق قانون اساسی ضرورت تعدیل  قانون اساسی  را برای بمیان آوردن نهاد صدارت بیان نمودند. درست است که طبق گفته متفکر دوم جهان ،افغانستان لابراتوار تجربه نظام ها نیست. اما باید گفت که افغانستان تجربه نظام صدارتی را در دهه دموکراسی داشته است و به همین منوال حتی در زمان تسلط نظام حزب دموکراتیک خلق پست صدارت موجود بود. این تیم " داکتران بدون مرز" بود که افغانستان را با تهدید و تطمیع خلیلزاد در لویه جرگه قانون اساسی منحیث لابراتوار تجربه نظام ریاستی هدف قرار دادند. نتایج شوم این نظام را امروز می بینیم که حتی متفکر دوم جهان، یکی از مدافعین آن زمان نظام ریاستی، هم در صدد راه حل برای آن می باشد.

 آقای متفکر دوم جهان که واقعیت تلخ تمرکز قدرت را در نظام ریاستی مشاهده نموده اند ، بصورت پیهم شکایات والی ها و شورا های ولایتی را مبنی بر عدم صلاحیت در اجراات شان و کاغذ پرانی دولتی  ناظر بوده اند، برای رفع این مشکل راه حل اساسی را بیان نمی کنند. جناب شان صرف به صورت پراگنده و سطحی بعضی از اصلاحات رادرین مناظره پیشنهاد کردند. راه حل اساسی همان است که جتاب داکتر عبدالله متذکر شدند ،یعنی نهادینه ساختن عدم مرکزیت اداری از طریق تعدیل قانون ارگان های محلی و سایر قوانین  ازان تذکر نمیدهند.

فرمایشات متفکر دوم جهان را در باره طالبان می توان منحیث موجه پنداشتن این گروه منحیث یک واقعیت ایدیولوژیک جامعه افغانی ، طبق فرموده ایشان  دانست. خدمت شان باید گفت که در باره گروه های مماثل ایدیولوژیک دینی، نژادی ، سیاسی، که در خشونت و دهشت افگنی هم چون گروه های مماثل طالبان اند، کشور های پیشرفته مهد دموکراسی این نوع گروهک ها  راباند های تروریست دانسته و میدانند. به هم چون گروه ها اجازه فعالیت سیاسی نمیدهند. مانند گروه Ku Klux Klan در امریکا، گروه های نیو نازیسم در تمام اروپا ، گروه بادر ماینهوفBaader -Meinhof در جرمنیRed Brigades, در ایتالیا. آقای متفکر دوم جهان نمی گویند کدام بخش ایدیولوژی این گروه (فاشیستی –مذهبی)با احکام  مبارکه اسلامی ، ارزش ها ی مندرجه اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاق های حقوق مدنی و سیاسی ، ارزش های بشری در قرن بیست و یکم و بالاخره قانون اساسی ما مطابقت دارد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



دوکتور نوید پارسا