گویشها عناصر زبانی را پیروند تا سازنده
۲۴ جدی (دی) ١٣٩٢
زبان از شکل پدیدهییش دگر نمیآید و لیبرالی شدن هم درجهی است که در بود زبان میگنجد و خودش را در یک رابطه محکم نمیدارد که بشود روی پدیدهییش شکلی انداخت و باشد روی کردی که از من از تو
و در دوم بحث هم نوع پارانویایی در شکل زبان است و نمیشود در رویکردی که داری بازیهای انجام داد و دکم این بودن خود نتیجهی از محرومیت است بیا کمی روی این که محروم نباشیم فکر کن بجنگیم تا خودت تابو نشوی و تابو شدن یک مشبوحیت که میشود به زودی از میان برداشتش با کنشهای جبارانه که دارد در کلیت حرف.
اطلاق به گویشی که نمیتواند زبان باشد چون ارکانهای که دارد از زبان دیگری است نمیشود پا فشرد و پا به زمین کوبید که بشود شایدی در کار باشد یا هم شوراندنی که عوام را همین ما ها در جنگ چند دههای افغانستان از پا از سر بلند کردیم و شکل سیاسیاش هم همین بود که شد
اگر فلش بکی در گذشتهمان بزنیم همین ماییم که دوباره از نوع دگر گفتار وارد یک جنگشان میکنیم و این حداقل برای من و تو افت دارد چون نویسندهییم
گذشته از این وقتی به فرم یا ساختار یک زبان٬ حالا در حد معیاریکش نه٬ بلکه در حد بودش حرف میزنیم از عناصری که تشکیل شده باید محکم به زمین بخورد و این خوردن نوع ماندنش باشد که میشود از پیامبری هم شکل گرفت
و در سوم مسیله این است که اگر ما خواستار لیبرالی شدن زبان هستیم اصالتش را باید شکل داده باشم تا باشد که لیبرالی شدن نوع دیگر بینی و نوع بینش همسویهگی باشد
ولی در گویشها که من یک اندازه با قضاوتی که انجام دادی سر یک خوابهگی ندارم باید روی هم برویم که این گونه بودنها میتواند از من از تو کاهش دهد و رسوخش در این که تشویق باشد و داخل کردن در بود یک زبان دگر ما حرفی نداریم و از این سیاسیات هم مشکلی برنمیخیزد چون میتواند در غنای منی پارسی زبان امری باشد در اشتراکهای که یک زبان دارد و نمیشود پس زده و ماند در جای خودش حتا شکلی که ساختن باشد یا هم تغییر.
و در چهارم مسیله بودن و شکل دادن نتیجهی از بودها و پیامبریهاست مثلن در یک زمانی پشتونهامان در زبانشان کاری انجام داده بودند که به رادیو میگفتند «د غژه دبره» این نوع سازش که معنیاش میشود صندوق صدا شاید از شناخت یک کامل برنخاسته و نوع زیبایی شناسی هم در آن روییت یک خفیف را دارد که نمیشود
و نشد شکل دادن
و داخل کردن خود نوعی از این کار است
بود این چنینی نمیتواند باشدی برای خودش بسازد٬ و شکل دادن رخداد نوع زیبا ساختن کلمه و نوع خود بودن حتا ترکیب میتواند بیآنکه ما زور بزنیم وارد میشود و این شدن نوع دیگری از بودن است که محو شدنش یک اندازه مشکل به نظر میرسد دلیل این که نمیمیرد شاید همان قانون قدرت است «هرچیزی با بحثها به میان میآید زود هم از دست میرود»
و بود یا ماندن یک گویش هم نتیجه در یک بینش کوچکی از زبان دارد.
ما هم داریم تابو سازی میکنیم
آیا میراثی بودن دین میتواند برای یک آدم خیلی اهمیت داشته باشد؟
جواب اینجاست که گویش میراث پدری٬ مادری مان است و نوع قرار داد اجتماعی که میشود برگردد در قبیله در یک ولایت از ما ولی بود این پدیده نمی تواند قانعکننده باشد که گویشهای کهنهتر خود زبان هستند در حالی که خیلی از مشترکاتی در میان است و وجود دارد و از بود گویشها میتوانم استفادهکنم و شماهایی را هم ترویج ولی این نوع زیستن شکلی است که اول به خودم ضرر میرساند و من و شما وقتی در کشور دیگری هستیم ما را کسی به نام هزاره و زبان مان را به هزارگی نمیشناسند دلیل در اینجا است که ما زیر شکل دیگری بزرگ شدیم و بود ما نهایت یک بود است که میتواند خودش باشد اما شاید برای فهمیدن و فهماندن زیر چتر بزرگتری پنهان شویم
و نمیدانم چرا ما برای این که نام مان چه باشد چرا این همه دست و سریم ؟
میشود کچالو بود و ماند در این هوای کدر
این حرف از آن برمیخیزد که ماها خودمان به افغانستانش کشیدیم و تاریخ را حوالهی کردیم به ایران و ایران ایران
بگذریم نشت کردن نوع دگری از بودن است باید نشت کرد اما نوع این نشت نباید تابوی دگری باشد که ساختهاند و مکرر دگری من و تو٬ فرقی نمیکنیم
و گذشته از این نباید قضاوتی در کار باشد که باشدم را بکشد اگر این قضاوت ها روزی باز تعریف میشوند ما از آسمانها به زمین خواهیم خورد و آن وقت نه من نه زبانیت...
ریسک کردن٬ خطر کردن را باید فرمیک انجام داد وگرنه من و تو با چند جهادی و حتا کرزی فرقی نداریم
نشت کنیم
خوددانی...
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته