آنچه را که باید نامزدهای ریاست جمهوری ورأی دهندگان بیاموزند
۲۱ جدی (دی) ١٣٩٢
به هر حادثه ، جریان و رویداد اجتماعی و فن آورانه ، می شود به گونه های مختلف واز جمله ، دو گونه نگریست: یکی ندیدن گذشتۀ یک رویدا، یا در نظر نگرفتن وضعیت قبلی و دیگری به گونه یی که کاویدن در گذشته وعلل و زمینۀ تبارز آن رویداد وجریان در نظر گرفته می شود.
روش اول را می توان «فصلی» نامید و روش دوم را تاریخی. فصلی یعنی گسیختگی،در خود بسته؛گسسته از پیشدرامد ها وپیامد ها. این شیوه به دیدن ظواهر بی واسطه یک رویداد اکتفامی کند. اما، شیوه دوم که در بادی امر، آسان می نمايد می کوشد رویداد جاری را از ریشۀ گذشته اش در یابد. پس نگاه وتحقیق خویش را از ریشه های آن آغاز میکند.
براساس دیدگاه دوم هیچ چیزنیست که تاریخی نباشد، یعنی هستی اش در دگرگونی پدیدار نگردد، و در این میان آدمی به گونه خاصی تاریخی ست. که تاریخ نتیجه تلاش پیگرانه و بلاتوقف اش برای تامین معیشت و نیاز های ضروریش بوده است.
در جریان چنین تلاش بوده است که با اختراعات وکشفیات جدید و تکامل ابزار و وسائل تولید قدم به قدم به جلو حرکت کرده ، سطح تکامل فن آورانه و آگاهی خودرا ارتقاداده است. که این دگرگونی و تغيير مهم فن آورانه و آگاهی اجتماعی است که موجب پيدايش دگردیسی هائی در حوزهء زندگی روزمره آدمی شده است، و در نتيجه، در يک روند تدريجی، کل زندگی آدمی را دگرگون ساخته. به گونه یی که زندگی مان ديگر نه آنی است که پيش از شکل بستن آن نوآوری فن آورانه و تحول آگاهی اجتماعی بوده و نه ما می توانيم به آن صورت پيشين برگرديم
.از آن جایی که آدمیزاد به عنوان فاعل فعال کلی هستی در بطن این نوآوری های فن مدارانهء و تحولات اجتماعی جديدی قرار دارد ، لامحاله، جهان ما را به صورتی بنيادين تغيير خواهند داد و تعاريف و برداشت های ما از مفاهيمی چون حاکميت، قانونيت، استقلال، آزادی و بسياری ديگر را دگرگون خواهد ساخت. آن گونه که ساخته شدن وسائل نقليهء سريع، ماشين های جنگی قدرتمند ، بخصوص ظهور اينترنت و ماهواره ها در همين چند دههء اخير«جهان مارا دهکده» و ما را به شهروند همان «دهکده»ی کوچک جهانی که «مارشال مک لوهان» می گفت تبديل کرده و دیگر نمی توان از شرايطی تحميل اش بجایی گريخت.
در واقعیت امر ما همان روندی را شاهد هستیم که برایش جهانی شدن می گویند، که از هزاران سال پيش، با همان کشف آتش و اختراع چرخ و رام کردن اسب و ساختن پارو و بادبان آغاز شده و اکنون به اوج خود رسيده است که جریان فشرده آن چنین است:
اجتماعات ابتدایی بشری هر يک محله های کوچکی در اختیار داشته اند که طول و عرض اش را شرايط آب وهوا و قدرت حرکت آدميان تعيين می کرده اند. آفرینش«چرخ» و کاربرد دو يا چند چرخ بهم بسته شد وسيلهء انتقال اولیه را بوجود آورد. این شرایط جدید لااقل اينکه توان تحرک افرادی که می توانند بر آن گاری اوليه بنشينند و حرکت کنند را چندين برابر نمود و همين امر موجب پهن شدن حوره نفوذ قبيله گردید.
آنگاه، پهن شدن حوزه نفوذ معنای آن داشت که افراد با تحرک قبيله به محدوده ها ی قبايل ديگر به راحتی دسترسی پیداکنند. همين واقعيت گريزناپذير توانست، از يکسو، انگیزۀ دست اندازی به املاک قبايل ديگر را در افراد قبيلهء صاحب گاری وقدرت برافروزد، و از سوی ديگر، سبب شود که قبايل ديگر واکنشی دفاعی نشان دهند. جنگها درگرفت و عدهء زيادی کشته شدند. خود اين جنگ برآمده از آن نوآوری و تحول توانست علت تقسيم کار جديد در قبايل شود.
مردان قوی در راه دفاع در مقابل تجاوز ویا در راه تجاوز به قبايل ديگر اسلحه به دست گرفتند و بجنگ بپرداختند و در عوض از کار روزانه معاف و خورد و خوراک شان تأمين شد. دیگر در پايان هر جنگ با هر نتيجه یی که به پايان می رسید، قبيله چنان نبود که قبلاٌ بود. مثلاً، جنگجويانی که مزهء کار نکردن و در مقابل جنگيدن تأمين شدن زندگی شان را چشيده اند، در زمان صلح نيز ديگر تن بکار نداده واسلحه شان را به روی خودی ها گرفتند. پس تحولات عظیمی رخداد که پیامدش مراکز قدرت جديد و تمهيداتی برای موروثی شدن قدرت ، پيدايش امپراتوری های قومی، مذهبی...
و پديده هائی همچون برده داری و استثمار را در مقياس های گسترده رقم زد.
تا می رسیم به اختراع ماشين چاپ که بَستر گُسترش عصر روشنگری را زمینه سازی کرده و اختراع ماشين بخار عصر استعمار و انقلاب صنعتی را با خود آورد. از برکت این روند، استعمار قادر به کشف قارهء آمريکا، دور زدن دماغهء اميد در افريقا، چپاول ثروت مردم آسيا و افريقا شد. در اين روند طولانی در مناسبت اجتماعی نيز تغييراتی ژرف رخ داده و نگاه به ساختار و منشاء قدرت عوض شد. و عاقبت جهان پا به دوران مدرن نهاده؛ دورانی که عصر حاکميت ملت ها، عصر دموکراسی، عصر آزادی هایی است که منجر به تدوين اعلامیه ای جهانی حقوق بشر شده است.
من این همه را گفتم تا بگویم سیر تاریخی بشر تجربه آسانی نبوده است ، چرا که آدمیزاد این جاندار متفکر، برای رهایی از استبداد قومی و مذهبی ... واستعمار بايد با حاکميت های استبدادی و استعماری دست به جنگی واقعی میزد که در آن قهرمانش برای رسيدن به پيروزی بايد از هفت خان «رستم»، دريای خون، زندان و شکنجه می گذشت که «مادهء مصرفی» این روند جان شریف آدميزاد بود و است.
در واقع، با توجه به همين تجربۀ طولانی، خونین و زشت بوده که انسان دست به آفرینش نهاد انتخابات و صندوق رأی زده است، با آرزو اميد، تا به جای اينکه با هم بجنگد خيابان و شهر ها را خونين کند، سیاست زمین سوخته به راه اندازد، نسل کشی وقوم کشی کند ،رأی خود را در صندوق اندازد و آدمی که اکثريت انتخابش می کند موظف شود، که با حفظ حقوق اقليت، تغيير مورد نظر اکثريت را محقق کند .
از این حرفها وسخنان میاموزم ومیروم به سراغ نامزدهای ریاست جمهوری کشور.
امیدوارم این یازده نامزد مُکَلا مُعَمّم و کاکُلیِ ریاست جمهوری که اکثراٌ در هيأت پيشواي فرهمند و «پدر ملّت»که از ویژه گیهای رهبران جنبش های اجتماعی دوران پيشامدرن است، ظاهر می شوند. این تجربه بشری و شكست ها و ناكامى ها و اشتباهات خانمانسوز رهبران و روشنفكران مان را در نظر داشته باشند، همان رهبران و روشنفکران که به هيچكس «پاسخگو» نبودن ونيستند، با تیغ بر سر حقيقت می کوفتن و با چنگ ديدگان دانايى مى كشیدند، همان شیران «باسُور» دوستدار پیروزی ها و کامیابی های بزرگ و در عین حال آسان و آنگهی که به شکست و ناکامی می رسیدند، بجای نگریستن به خویش و درک کمبودها و کم کاری های خود،با فریاد واویلا متوسّل به «تئوری توطئه»، «دست انگلیسی ها - آمریکا ها...» و «عوامل خارجی» می شدند، تردید نیست آنگه که قاضی تاریخ از راه برسد با بانگ بلند از این گذشته گان خواهد پرسد: «آقايان! لطفاً كارنامه هاى تان.
پس امید است که این «حضرات »نامزد های ریاست جمهوری از گذشته پند بگیرند و خود را از چنگ تفسیرهای انحصاری یا ایدئولوژیک وتعصبات قومی، آزاد کنند و بپذیرند که عصر ما، عصر فروپاشی نظام های ايدئولوژيك و فروريختن ديوارهای بلندٍ توهـّماتِ ديرينه است.مانه می توانیم ونه محکوم به آنیم که در گذشته زندگی کنیم وباید از گذشته ها هر چه هم برای مان عزیز باشند فراتر رویم، امید وارم «ایزدبخشاینده بخشایشگر مهربان» ایشانرا از امراض قومی ،زبانی، مذهبی،سمتی... در امان نگاهدارد.
اما ، هموطن عزیز، تو یی که میخواهی رئیس جمهور آینده کشور را انتخاب کنی ،این را باید بدانی، یا اگر نمی دانی و تلواسه نداری وقتش است هر چه زودتر بدانی که باید کسی را انتخاب کنی تا « دَ گنَکَ »(1)نگیرد ومردم را به «زنّار»(2)بستن وعلامت مشخصه یی بر البسه خویش الصاق زدن و بر فراز مدخل خانه هایشان صورت شیطان را رسم کردن والبسه زرد پوشیدن مجبور نکند(3)
کسی را انتخاب کنی که از دورزمان، از مرحلۀ عبور از حیوانیت به انسانیت آگاهی داشته باشد. کسی که بداند که چوامع دارای اقوام وطوایف وملیت های مختلف چطور به ملت واحد رسیدند. در سطحی رسیده باشد که از کلام وعمل اش، بوی تبعیض وتفرقه ، کینه ورزی وجهالت نیاید. بداند که ترقی وتحول چگونه حاصل میشود. این رادرک نموده باشد که مردم زخم دیده مرهم کار دارند نه نمک مافیا بازی را.
یار زنده صحبت باقی .
.................................................................................................................................
تشریح چند اصطلاح:
(1) دَگنَک – چماق زرین و مرصع که در قدیم مأمورین تشریفات دربار بدست میگرفتند.
(2) زنّار،کمربندی که مسیحیان ذمی بحکم مسلمانان بر کمرمیبسته اند تا از مسلمانان باز شناخته شوند.
(3) خلیفه المتوکل (247-233-ق) در زمان خلافت عباسیان، اهل ذمه را مجبورکرد، که علامت مشخصه ای برالبسه خویش الصاق کنند و بر فراز مدخل خانه هایشان صورت شیطان را رسم کنند تا از مسلمانان باز شناخته شوند.اسلام در ایران-مقالات فلسفی میرزافتحعلی آخوندزاده
( در زمان دوست محمدخان،عبدالرحمان خان و طالبان هندو های کشور مان مجبور به پوشیدن لباس زرد بخاطر مشخص شدن از مسلمانان بودند)
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته