چرا شوروی به افغانستان تجاوز کرد؟

٧ جدی (دی) ١٣٩٢

فردا ششم جدی برابر به 27 نوامبر، سالروز هجوم نیروهای ارتش سرخ شوروی بر افغانستان است. در این نوشته، دلایل و عوال این تجاوز مورد بحث و تحلیل قرار می گیرد. برخی از این عوامل را میتوان بدینگونه بر شمرد:

 

1-     دسترسی به آبهای گرم:

طرح این پیش فرض از نگرش به توسعه طلبی و پیشروی های دولت تزاری روسیه در قرن هژدهم و نزدهم ریشه می گرفت. حاکمان تزاری در درازای قرن 19، قلمرو حاکمیت خود را بسوی جنوب و مناطق آسیای میانه گسترش دادند. سپس این توسعه طلبی از سوی حاکمان بلشویک و دولت سوسیالیستی شوروی تعقیب شد.

علی رغم تردید رهبران شوروی از وجود هرگونه رابطه میان لشکرکشی بر افغانستان و دسترسی به آبهای گرم و منابع دیگر در بحر هند و شرق میانه، حمله بر افغانستان نیرو های ارتش سرخ رادر فرودگاه شیندنددر360 کیلو متری تنگه هرمز و مرزهای شرقی افغانستان در دهانه  تنگی خیبر قرار داد. این موقعیت به آسانی می توانست نقطه عزیمت قوای شوروی در دسترسی و یا کم از کم در جهت تهدید مناطق مهم و استراتژیک بحر هند و خاور میانه باشد.

 

2-     ملحوظات آیدئولوژیکی:

عده ای حمله به افغانستان را به انگیزه وملحوظات آیدئولوژیکی رهبران شوروی ارتباط میدهند و آنرا ناشی از عمل به دکتورین برژنف میدانند. بر مبنای این دکتورین، شوروی به خود حق میداد که از دولت های به رهبری حزب مارکسیست-لنینیست طرفدارشوروی حمایت کند و تاسرحدِ دخالت نظامی، جلو شکست وسقوط این دولت ها رابه عنوان وظایف انترناسیونالیستی خود بگیرد.

انگیزۀ آیدئولوژیکی در حمله به افغانستان، از گفتگوهای طولانی اعضای دفترسیاسی حزب کمونیست شوروی پیرامون اعزام قوا که پس از فروپاشی شوروی منتشر شد قابل استنباط است. هرچند در تبصره ها و توضیحات رسمی مقامات شوروی کمتر به دلایل آیدئولوژیکی انگشت گذاشته شده است،امادرموردآن سکوت نیزنکرده اند. \"ویکتور.وی.گریشن\"عضودفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی گفت: «انترناسی نالیزم سوسیالیستی ما را مکلف ساخت تا مردم افغان را در دست آوردهای انقلاب ثور کمک کنیم.»

 

3-     منازعه  قدرت در درون حاکمیت شوروی و حمله برافغانستان:

لشکر کشی شوروی به افغانستان در منازعه و رقابت پنهان رهبران حزب کمونیست شوروی و دستگاه های استخباراتی آن کشور بر سر قدرت قابل بررسی است. \"سلیک هریسن\" نویسنده و پژوهشگر امریکایی به نقل از منابع روسی مینویسد:

«رقابت کی.جی.بی و سازمان استخبارات نظامی شوروی (جی.آر.یو)در افغانستان در شکل گیری حوادثیکه منجر به اشغال افغانستان از طرف قوای سرخ و تزئید مجادله بر سر قدرت میان کمونیستها گردید، نقش مهمی را بازی کرد. کی. جی.بی در قلمرو سازمان استخبارات نظامی شوروی وقتی مداخله میکرد که مسئله وفاداری به دولت و نظام اتحاد شوروی مطرح میگردید.»

در رقابت درونی دستگاه های قدرت بر سر لشکرکشی و دخالت درافغانستان، از نقش کی.جی.بی ورئیس آن اندروپوف سخن زده می شود. یک نویسنده و پژوهشگر عضوحزب دموکراتیک خلق افغانستان (جناح پرچم)به این باور است که برهم خوردن وضع صحی بریژنف که دیگرعلاقمند رهبری کشور ازسال77-1976به بعد نبود؛ اندروپف را تحریک کردتا با استفاده از ضعف مزاجی منشی عمومی، به تقویت مواضع خویش به کمک(کی.جی.بی)در درون حزب پرداخته و حمایت چهره های اصلی رهبری شوروی مثل سوسلف (رهبرساز)، کاسگین نخست وزیر، گرومیکو وزیر خارجه و پاناماریف رئیس روابط بین المللی حزب را بدست آورد. در نتیجه افزایش نفوذ اندورپف در درون حزب و دولت شوروی، قدرت وزارت دفاع و دستگاه استخباراتی آن به درجه دوم تنزیل کرد. به عقیده موصوف برکناری و قتل تره کی از سوی امین که برژنف را خشمگین ساخت و موجب لشکر کشی شوروی بر افغانستان شد زمینه رابرای رئیس کی.جی.بی فراهم کرد تا بسوی آخرین نقطه اهرم قدرت در شوروی گام بردارد: «زیرا همانطوریکه در رویداد های افغانستان دست(کی.جی. بی)باز می شد، در درون جامعه و رهبری شوروی نیز حیطه عمل آن گسترش می یافت. بازی خیلی ظریف و دوراندیشانه یی سیاسی که هم منجر به کنار زدن رقبای اندروپف شد  هم برژنف را به سوی یک ماجراجویی با استفاده از احساساتش هل داد. شکی نیست که اندروپف پایان این ماجرا را به خوبی محاسبه کرده بود و میدانست که مسئولیت آن متوجه رهبر خواهد شد. و هر گاهیکه او لگام قدرت را بدست بگیرد، بدون اشکال می تواند، لکۀ ماجراجویی بریژنف را از طریق برگشت دادن قوا پاک کند، بدون اینکه پای خودش در قضیه دخیل باشد.»

\"گرگی اریاتوف\"Georgy Arbatov ، یکی از افراد نزدیک به اندروپوف نیز از این باور رئیس کی.جی.  بی سخن می گوید که حضور قوای نظامی شوروی در افغانستان طول نمی کشد. به قول نامبرده، اندروپوف می پنداشت که ببرک کارمل که نسبت به امین معتدل تر بود ثبات و استقرار را به آسانی به کشور بر میگرداند. اما اریاتوف دیدگاه و باور رئیس کی.جی.بی را اشتباه تلقی می کند: «اشتباه بزرگ اندروپوف این بود که بر ببرک کارمل خیلی حساب میکرد. اندروپوف نتوانست به این حقیقت پی ببردکه برای کارمل بدون کمک سرنیزه های خارجی امکان زعیم شدن موجود نبود.»

 

4-     حمایت از جناح پرچم و کارمل:

یکی از نکات قابل بحث در انگیزه های لشکرکشی شوروی بر افغانستان به تصامیم مسکو در حمایت از ببرک کارمل وجناح پرچم برای رساندن به رهبری حزب و حاکمیت حزبی برمیگردد. این ادعا بیشتر از سوی جناح خلق به خصوص هواداران امین مطرح می شود.

\"ولادیمیرپلاستون\"VladimirPlastunعضومؤسسه مطالعات شرق شناسی در روسیه میگوید: «این پرچمی هادر لحظات خیلی حساس در مسکو بودند.آنها دوستان خود را در ادارات ما و مامورین کمیته مرکزی ما همه روزه می دیدند.»

\"پلاستون\"رهبری ببرک کارمل را پس از قتل امین نتیجۀ تصمیم و پافشاری کی. جی.بی میداند که سپس مشاوران نظامی شوروی از این انتخاب ناراض و شاکی بودند. او می نویسد: «در باره  کارمل بیشتر مشاوران نظامی، نظر خوبی نداشتند. آنها کی.جی.بی را با متهم ساختن به پافشاری بر نامزدی کارمل در آن هنگام که در کرملین به گونۀ جان فرسا سر خود را حین تعیین رهبر \"آینده\" افغانستان \"مستقل\" به سنگ میزدند؛ به باد ناسزا می گرفتند.»

اماواقعیت این است که تصمیم گیرنده اصلی دراین حمله نه رهبران حزب دموکراتیک خلق بلکه رهبران شوروی بودند. نقش رهبران حزب دموکراتیک خلق علی رغم هرگونه دوری و نزدیکی آنها به مراکز قدرت در شوروی، قطعاً نقش اصلی و تعین کننده نبود.

 

5-     ملحوظات امنیتی:

\"اناتولی گرومیکو\"AnatolyGromyko پسر گرو میکو وزیرخارجه و عضو دفترسیاسی حزب کمونیست شوروی نامۀ پدرش را در موردحمله برافغانستان که به دفتر حزب کمونیست نگاشته بود در سال1997 منتشر کرد:«گرومیکو در این نامه سعی در توجیه رأی موافق خود برای دخالت نظامی شوروی در دوازدهم دسمبر1979 بر اساس \"شرایط ذهنی و عینی\"دارد. یکی از دلایل ذهنی، تلاش های دولت امریکا برای نا امن کردن مرزهای جنوبی شوروی بود و اینکه امنیت شوروی از این طریق در معرض خطر قرار می گیرد. به اعتقاد گرومیکوامریکایی ها در مقابل سرنگونی متحد خود، شاه ایران در فبروری1979واکنش نشان میدادند. رژیم انقلابی آیت الله خمینی پایگاه آنها را تعطیل کرده بود و امریکایی ها سعی داشتند پاکستان را یا در صورت امکان افغانستان را به عنوان پایگاهی که بتواند شوروی را تحت فشار قرار دهد جایگزین ایران کنند. مسلماً این اقدام سرحدات جنوبی اتحادشوروی را بی ثبات میساخت.»

برژنف ماه های بعد از حمله نظامی بر افغانستان که در پلینوم کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی سخن گفت، اعزام قوا را یگانه انتخاب در جلوگیری از نفوذ امریکا به مرزهای جنوبی شوروی خواند.

 افزون بر نگرانی های مسکو که در نامه گرومیکو از تصمیم و تلاش امریکایی ها در ایجادپایگاه جدید پس از سقوط رژیم شاه ایران سخن می رود، وقوع حوادث دیگر تشویش روس ها را در مورد ملاحظات امنیتی بیشتر ساخت. ایالات متحده امریکاو پیمان نظامی ناتو به نصب راکت های میان برد هسته ای در اروپای غربی مبادرت ورزیدند. معاهدۀ  سالت 2 در کنگره امریکابه تصویب نرسید و در چنین فضایی روابط میان امریکا و چین کمونیست بهبود یافت. این حوادث در جریان سال1979میلادی یعنی سال تهاجم شوروی به افغانستان بوقوع پیوست و روابط شوروی ها را با جهان غرب و چین کمونیست بسوی تشنج و بی اعتمادی برد. و دراین فضای متشنج و بی باوری، سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق توسط مجاهدین از نظر مسکو به معنی بی ثباتی در مرزهای جنوبی شوروی بود. از این دیدگاه، حمله بر افغانستان برای دولت شوروی دفاع از امنیت و منافع حیاتی آن محسوب می شد.

ژنرال وارننکوف معاون ستاد مشترک ارتش شوری واز مشاوران ارشد دیمیتری استنوف وزیردفاع در زمان حمله، سال هاپس از فروپاشی شوروی (1995)در کنفرانس منعقده اسلوگفت:

«نمی توان توضیح داد که چرا شوروی در اقدام نا بخردانه به افغانستان تجاوز کرد، فکر می کنم میتوان توضیح داد که چرا نمی خواستیم رژیم کابل سقوط کند.» وارننکوف در این کنفرانس خطاب به امریکایی ها اظهار داشت: «شوروی احساس کرداز هر طرف در منطقه ضربه می خورد. برای مدت طولانی ایالات متحده امریکا، ایران حتی حکومت پهلوی را زیر سلطه داشت. نیروی دریایی امریکااقیانوس هند را کنترول کرد. پاکستان؛ ماباید صادق باشیم. فکرمی کنم پاکستان از واشنگتن دستور می گیرد. روشن بود، حتی چریک های اسلام گرایی که با رژیم امین-تره کی تحت حمایت ما مخالفت میکردند، تربیت و تدارک می شدند. بنا بر این، تهدید شوروی از جانب افغانستان نبود بلکه از جانب امریکا بود علی رغم کاهش نفوذش در منطقه. تصور کنید افغانستان در تجاوز امریکا-پاکستان سقوط میکرد، آن وقت امریکا میتوانست موشک کوتاه برد خود را در آنجا مستقر کند و علیه موشک های استراتژیک شوروی از جمله ICBMS در قزاقستان بکار گیرد. . . . وارننکوف خطاب به امریکاییان خاطر نشان می کند:

این منطقۀ نفوذ ما است. مرز های ماست نه شما. لذاهیچ چاره ای جز رفتن به افغانستان نبود.»

اما شوروی، بدون آنکه به اهدافش برسد، تنها هزینه های بزرگ این تجاوز را بدوش کشید و در فرجام، خود فروپاشید.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

دانشجوی علوم سیاسی17.11.2015 - 06:02

 باعرض سلام لصفا منابع این نوشته و یا نویسنده مقاله را ذکر بنمایید
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد اکرام اندیشمند