سه مقوله دریک گفتمان – مدرنیسم، مدرنیته و پسامدرنیسم

٢٩ قوس (آذر) ١٣٩٢

گپ زدن درباره‌ی مقوله‌های " مُدرنیسم " ، مُدرنیته و پسامُدرنیسم  بسیار دشوار  است. دشواری آن در این است که این مقوله‌ها ،هیچ تعریف و تأویل از پیشین تعیین شده را بر نمی‌تابند؛  بل هر کدام آن ها در حوزه‌های گونه‌گون  سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تنها در فرایندِ گفتمان های جدی مطرح می شوند و با برداشت های ساختار شکنانه از خود ،به نفی هر گونه روایت ها ، خُرده روایت ها و فراروایت‌ها ( به ویژه در حوزه‌ی پُست مُدرن )   می پردازند .

از سوی دیگر، درکِ درستِ این مقوله ها نیاز مهم در عرصه ی اندیشه و گفتمان های امروز است؛ زیرا اگر درکِ ژرف ، چند سویه و متفاووت از آن‌ها ارایه  نشود، پیچیده گی‌های مفهومی آن‌ها در زمینه های گونه گون - به ویژه در زمینه‌های فلسفه و هنر- سبب خواهد شد که فهمِ  روشنی از این مقوله‌ها مطرح نگردد .

 بر بنیادِ  آن‌چه گفته شد، در این  جُستار، من این سه مقوله (مُدرنیته، مُدرنیسم و پسامُدرنیسم) را دریک گفتمان مطرح می‌کنم و نخست اشاره‌هایی خواهم داشت به نگره‌هایی در این‌باب ، و در جُستار‌های بعدی ، به نقدِ این مقوله ها با توجه به گفتمان های مختلف، خواهم پرداخت .

مُدرنیسم:

مُدرنیسم (نوگرایی ) به معنای "مجموعه‌ی بسیار متنوع و گسترده‌ای است از انقطاع ها و گسست های زیبا شناختی از سنت رئالیسم (واقع گرایی ) اروپا که به طور مشخص از  اواسط قرن نوزدهم به این طرف، صورت گرفته است . "" (1 )

 با توجه به این‌که این تعریفِ " توین پیکنی " بسیار اصطلاحی و عام است؛ اما در واقع می تواند آغازی برای یک توجیه نسبی و تعریف نه چندان فراگیر، پنداشته شود .

زمانِ پیدایشِ مُدرنیسم که در واقع مورد تأیید بیشتر پژوهشگران غربی است، یکی سال 1848  و دوم دهه‌ی  1880 است که سبب پیدایش جریان های مهمِ فلسفی و دبستان های مهم ادبی مانند : ناتوریالیسم ،کوبیسم، اکسپرسیونیسم، فوتوریسم، سازه گرایی   Constractivism

و ... گردید .

 مُدرنیته:

مدرنیته ،بیانگر نوعی وضعیت مُدرن مانند تجربه ی مُدرن و دوره ی مُدرن است .

مهم ترین هدف مُدرنیته ، نوآوری ،ابتکار و تازه گی ،ابداع ،خلاقیت و پیشرفت است و مواردی مانند: توسعه ، رشد ،سلیقه ،و مُد از زیر مجموعه های آن شش محور (نوآوری ،ابتکار ، تازه گی ،ابداع ، خلاقیت و پیشرفت، است .

مُفهوم اصلی واژه‌ی مُدرنیته  برای نخستین بار در نوشته یی از "شارل بودلر "  شاعر فرانسوی که در مورد "کنتسانتین گایز" که زیر نام  " نقاش زنده گی مُدرن " نوشته شده بود، در سال 1845 مطرح گردید که در آن نوشته به روش های معاصر وبه  سبک و سلیقه ی  آن روز (که بیشتر منظورش بازتابِ مفاهیمِ زمانِ حال بود )اشاره کرده بود .

مُدرنیته همان گونه که گفته شده است، در اصل مقوله‌ی زیبا شناختی است که در فلسفه ی مُدرن، بیشتر به عنوان زیر مجموعه ی زیبایی شناسی مورد تأمل قرار گرفته است .

در حوزه‌ی جامعه شناختی، مقوله‌ی مُدرنیته بیشتر با مفهوم های صنعتی شدن، دنیا گرایی، بوروکراسی (دیوان سالاری )، غیر دینی‌شدن (سکو لاریزم ) حقوق شهروندی و شهر نشینی یک‌جا شده است .

 

پسامُدرنيسم:

اصطلاح پسامُدرنيسم(پُست مُدرنيسم)گفته مي‌شود ازدهه‌ي 1980 مورد كشمكش درغرب قرار گرفت وتوجه "نسل دوم وسوم" را به سوي خود جلب كرد.(حسين علي نوذري، مُدرنيته ومُدرنيسم،ص269)

پيش از پرداختن به پيشينه‌ي پسامُدرنيسم، بهتراست توجيهي براي شناخت از اين مقوله بيان شود تافهمِ ما از آن كمك كند كه بيشتردر اين مورد گپ بزنيم.

"ايگلتون" با آن‌كه نمي خواهد تعريف روشني از مقوله‌ي پسامُدرنيسم به زبان ساده بيان كند؛ اما در لابه‌لاي گفته هايش اشاره هايي به ويژه‌گي‌هاي شاخص پسامدرنيسم دارد كه من آن را اينجا نقل مي كنم:

"پُست مُدرنيسم، بيانگر مرگِ"فراروايت"هايي است كه كاركرد يا رسالت پنهان تروريستي آن‌ها، زمينه سازي ومشروعيت دادن به توهمِ تاريخ"جهاني"، بشربود.

اكنون مادر آستانه ي فرايند بيدارشدن ازكابوسِ مُدرنيته وعقل خلاقانه وابتكارگر آن و پرستش وبت سازي در باره‌ي كليّت وحركت به سمتِ كثرت گرايي پُست مُدرن هستيم؛ پيش رفتن به سوي گستره‌ي نامتجانس وپراكنده‌اي از سبك هاي زنده‌گي وبازي هاي زباني كه هرگونه پافشاري واصرار نوستالژيك براي كليّت بخشيدن ومشروع ساختن خود را كنار گذاشته است... علم وفلسفه بايد خودرا از شرِ ادعاهاي كلان متافيزيكي خود رها ساخته وآن‌هارا به دور افگنده وبا فروتني وتواضع، هرچه بيشتر خود را صرفن گونه ي ديگري از روايت بدانند."(حسين علي نوذري، مُدرنيته ومُدرنيسم"ص233)

مرگ فراروايت‌ها از ديد ايگلتون، ردِ روايت هاي كلان است كه در حوزه‌هاي مختلف - به وي‍ژه فلسفه‌ي متافيزيك- شكل مي گيرد. از ديدِ وی، اين فراروايت‌ها اگر به مرگ نینجامد، "توهمِ تأريخي"در سطح جهان پديدار مي شود، ورفته رفته این توَهمِ تأریخی مشروعيت مي يابد.

توجيه ديگري كه مي خواهم اينجا بياورم وتاحدي به باور من روشن تر از توجيه ايگلتون است، از "ولمر" است كه در باره‌ي مفهوم پسامُدرنيسم وكاربست مفهومي آن بيان شده است. ولمر مي گويد:"مفهومِ پُست مدرنيسم، به صورت يكي از پُرابهام ترين وگمراه كننده‌ترين مفاهيم در مباحثاتِ زيبا شناسي، ادبي وجامعه شناختي دهه هاي اخير، در آمده است.

واژه‌ي "پُست مدرنيسم" به شبكه‌اي از مفاهيم وتفكرات پسايند{پست} تعلق دارد- جامعه‌ي پساصنعتي، پساساخت‌گرايي، پساتجربه‌گرايي{پُست امپريسيم}، پساعقلگرايي- كه در آن {شبكه}چنين به نظر مي‌رسد كه خود آگاهي وشعور در آستانه‌ي دوراني است كه قصدِ ارائه خود را دارد؛ در حالي كه محدوده هاي پيراموني آن، همچنان مبهم ومغشوش است؛ ولي تجربه‌ي محوري آن- تجربه‌ي مرگِ عقل- ظاهرن پايان پروژه اي تأريخي را اعلان مي دارد: پروژه ي مُدرنيته، پروژه‌ي روشنگري اروپايي وبالاخره پروژه ي تمدن يونان وغرب."

برخی از اندیشمندان مانند"فوکویاما"، پسامُدرنیسم را در واقع نقدِ مُدرنیسم و پدیده‌های مُدرن دانسته‌اند که بی‌گمان این نگره هم، بی‌رابطه با ماهیت این مقوله نیست.

 

"كاربستِ مقوله‌ي پسامُدرنيسم در زمينه‌هاي گونه‌گون:

جُستارها در باره‌ي مفاهيمِ پسامُدرن وپسامُدرنيسم نخست در هنر-به ويژه درهنر معماري – شكل گرفت، وسپس به حوزه‌هاي ادبيات وفلسفه نيز كشانیده شد.

افزون برادبيات وخلق آثار ارزشمند در اين زمينه، فسلفه نيز در تحول نگره هاي پسامُدرنيستي بسيار ممد واقع شد و پرخاش‌هاي "ژاك دريدا"و "ريچاردرُرتي" دربرابر فلسفه‌ی مُدرن، براي گسترش اين مقوله (پسامدرنيسم)بسيار اثر گذارشد.

پس از فلسفه، پسامدرنيسم در حوزه‌ي جامعه‌شناسي ونگره‌هاي اجتماعي كشانده شد وانديشمندان ونگره پردازاني مانند "ليوتار" و"بودريار"براي كاربستِ مفاهيمِ پسامدرنيسم در عرصه‌ي اجتماعي كار كردند.

پانوشت:

1-حسين علي نوذري، مُدرنيته ومُدرنيسم، انتشارات نقش جهان، چاپ دوم ، 1380، تهران ، ص49.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

شاهین06.08.2019 - 21:07

  ( واریدن = مانیدن = باشیدن ). شمالیوار: شمالیوارنده = شمالی باشنده. آنکه در شمالی بود و باش دارد.

شاهین28.07.2019 - 22:09

  درباره ی واژه ی دیدن: که اصل ( ذیدن: ذیستن ) = ( بیدن: بیستن ). است ۲ - ( ذیدن: ذیستن ) = ( فهمیدن ) که ( دیدن ) گفته می شود. واضح تر: مصدر لازمی و معتدی: ( ذیدن: ذیستن ) = ( بیدن: بیستن ) و مصدر سببی: ( ذانیدن و ذانستن ) = ( بانیدن: باستن ) به معنی نشان دادن باشد. جمله: بذانش = ببانش: نشان بده اش. ۲- ذیدن و ذیستن = دیدن و دیستن به معنی فهمیدن و شناختن که لازمی و معتدی است. و ذانیدن و ذانستن = دانیدن و دانستن. به معنی فهماندن و شناساندن که سببی است. جمله: بذانش یا بدانش: بفهمانش: بشناسانش.

شاهین27.07.2019 - 17:51

  نمونه ها: ۱-( وُرْدَنْ.وُرِیدن.وُشتن ). ۲-( آوُردن. آوُریدن. آوُشتن.). ۳-( وآردن. وآریدن. وآشتن ). ۴-( آوآردن. آوآریدن. آوآشتن ) ۵-( نِوُرْدن: نِوُریدن: نِوُشتن.) به حروف لاتین: (vordan.voridan.voshtan ) و بوردن یا بردن غلط است چونکه ابدال شده اند. افعال زبان دری باید جوره باشند مگر از خود قاعده و قانونی دارند و در زبان دری هیچ فعل بی قاعده وجود ندارد-( چرا‍؟ بخاطریکه زبانمان نخست اشتقاقی است و افعال با یک قاعده ی منظم از مصادر مشتق می شوند، یعنی افعال حال از مصادر ی حال و افعال گذشته از مصادر ی گذشته.) - که ما بر افعال ی مان قانونی بسازیم و آنهم با یک رده بندی بی منطق! و یا اینکه از قانون ها و قاعده های زبان های بیگانه کار بگیریم. اگر چنین شود این کار بزرگترین آسیب است برای پارسی. زبان دری نه استخوانبندی زبان عربی را دارد و نه اسخوانبندی زبان اورپایی را. و تقلید از آنان یک کوشش ناشایسته است مگر اینکه ترجمه یا نوُرْشن شوند. و بدین رو واداشته می شویم تا برشان آشکار بسازیم که چنین است. گردان افعال: ( می بینم و دیدم )( می آیم و آمدم )( می شنوم و شنیدم ) و ماننده گانشان که اینها افعال بی قاعده نیستند، چون زبان ما زیر فشار بود و از مصدر های مترادف کار می گرفتند که افعال نمورند و از یادشان نروند. نمونه ها:-( بیدن، می بینم: ۱- بیدار می شوم و بیدار می کنم ۲- دیدار می کنم./ دیدن، می دینم: دیدار می کنم ) افعال بیدار کننده: ( بیدن:بیندن:بینیدن:بیستن)(دیدن:دیندن:دینیدن:دیستن)(آثیدن:آهیدن:آییدن:آیستن)(مدن:مندن:منیدن:مستن)( آمدن:آمندن:آمنیدن:آمستن)(شنودن:شنویدن:شنفتن )(شنیدن:شنستن:شستن). زمانیکه از مصادر آگاهی نمی داشته باشند یا گردان کرده نمی توانند باز می نویسند که اینها بی قاعده اند و یا اینکه همان اشتباهات دیرینه تکرار می شوند بسانیکه آن هنایشها و آثار همه درست اند و اشتباهی ندارند. ما باید از گذشته گان خود هم بیاموزیم و در اشتباهات شان هم نمش یا توجه کنیم. کام از واریدن بود که در وردن میانوند آمده است و فارسی بیچاره عقیم است و ذهنم نزدیک به کفیدن است از دست مصادر و مشتقات. والسلام!

شاهین02.07.2019 - 18:54

  وار: ستان.۱-( سبزوار: سبزستان. سبزواری: سبزستانی ). ۲-( شمالوار: شمالستان. شمالواری: شمالستانی). اینکه چگونه شمالیوار و شمالیواری میشود این کمی پیچیده است بسانیکه بجای احمد سبزواری، احمد سبزیوار بگویم. و به نظرم ترکیب نادرست است. و رودبار و هندوبار اصل رودوار و هندووار است که رودستان و هندوستان معنی میدهد.

شاهین01.07.2019 - 11:39

 با معذرت واژه ی وار مترادف ارز هم است پس بزرگوار، بزرگ ارج معنی میدهد. ( واریدن: ارزیدن ).

شاهین27.06.2019 - 17:59

  سلام بزرگوار! اصلاح ترکیب واژگان ی پیشین.( مود: رواگ یا نماگ. مودرن: رواگی یا نماگی. مودرنیست: رواگیوار یا نماگیوار. مودرنیسم: رواگیواری یا نماگیواری. ) و واژه یا نوین در برابری واژه ی مود نادرست است. کامگار باشید.

شاهین27.06.2019 - 17:04

 سلام. نمونه ی ایستاک ( ایستندرد ) ایست: ست از ستدن و وار از واریدن. یعنی ( Ist: ست یا وار. و ism: ستی یا واری ) ژورنالیست: آگاهی + سِت = آگاهیستنده یا آگاهی + وار. و ژورنالیسم: آگاهیستی = آگاهیستندگی یا آگاهیواری. رشته یا دانشکده ی ژورنالیسم: آگاهیستان. در اینجا ست و ستی و ستان از مصدر ستدن یا ستیدن است که مترادف وار است مگر وار به معنی مانند نیز است که مترادف مان شود. یعنی پسوند وار دقیق تر است . وار: ۱ - انداختن. ۲ - گرفتن، ستدن. ۳- مانستن.( داروینست: داروینوار. داروینسم: داروینواری.) نمونه:- ۱- سوگوار: سوگ ست، سوگ گیر، سوگ انداز. ۲- بزرگوار: بزرگ مانند. کامیاب باشید فقط واژه بسازید. و از همین پسوندان کرده زیباتر و درستتر هرگز نخواهید یافت. و ترکیبات پیشینم را همین پسوندان اصلاح می کند.

شاهین02.01.2018 - 14:27

  ۷ - مودرنیسم ( راویناندیشی )*** ۸ - پوست مودرنیسم ( راویناندیشیکفگن )

شاهین02.01.2018 - 00:42

  ***( راویناندیش ) *** ۱ - مود = راو ( رواگ = رواج ) *** ۲ - مدرنیته =( راوینه ) *** ۳ - مودرن = ( راوین ) *** ۴ - پوست مودرن = ( راوینفگن ) *** ۵ - مودرنیست = ( راویناندیش) *** ۶ - پوست مودرنیست = ( راویناندیشفگن ) *** ۷- مودرنیسم = ( راوینگرای ) *** ۸ - پوست مودرنیسم = ( راوینگرایفگن ) ***
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



جاوید فرهاد