خروج نظامی امریکا، اوضاع را برای دخول طالبان و پاکستان مساعد می سازد
١٦ قوس (آذر) ١٣٩٢
درافتادن آقای حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان بر سر انعقاد پیمان امنیتی با ایالات متحده امریکا، وضعیت سیاسی ـ اقتصادی کشور را دستخوش بلاتکلیفی و بحران کرده است. تنش و درگیری آقای کرزی روی این مسئله با امریکا بسترعدم اعتماد و سوء تفاهم را در فضای غبار آلود کنونی به نفع کشور های پاکستان و ایران و استخبارات منطقه تقویت می کند. روی گردانی آقای کرزی از امریکا روی آوردن و لنگر اندازی بیشتر این قدرت بزرگ جهان را به نفع پاکستان فراهم کرده و زمینه دخالت و پیش برد جنگ نیابتی پاکستان را توسط مخالفان مسلح دولت شدد می بخشد. همانگونه که پاکستان در بیشتر از سه دهه جنگ و پیش آمد های منفی در افغانستان، توانسته است بگونه ای مثبت و در جهت منافع ملی این کشور استفاده نماید، این بار نیز در صورت به توافق نرسیدن افغانستان با امریکا در انعقاد پیمان امنیتی، بشترین نفع را این کشور خواهد بُرد.
تنش و درگیری های لفظی آقای کرزی با امریکا که چندان بی سابقه هم نیست، این بار بطور جدی منافع ملی کشور را آماج تبعات ناگوار خود قرار داده است. در این تعارض که بیشتر جنبه های شخصی و گروهی آقای کرزی نهفته است، آب را در آسیاب دشمنان افغانستان می ریزد و روحیۀ دخالت و دست اندازی را در کشور چند برابر می سازد.
حمایت و پشتیبانی « اکثریت قاطع » نماینده گان مردم در « جرگه مشورتی » نشان داد که مردم افغانستان در اوضاع حساس کنونی، حضور قوت های امریکایی را در برابر دخالت های کشور های همسایه افغانستان ترجیع داده و آن را به نفع و مصلحت کشور می دانند. بی ثباتی سیاسی و امنیتی در کشور ایجاب می کند که این نیرو ها در کشور بمانند؛ زیرا در حال حاضر، دولت افغانستان توانایی و مهار گروه های مسلح مخالف خود را که از حمایت های وسیع نظامی، سیاسی و اقتصادی کشور های همسایه و استخبارات منطقه برخوردار هستند، را ندارد.
آنچه امروز تمدید و استمرار نیرو های خارجی و انعقاد پیمان های دراز مدت را با آنها در افغانستان مساعد ساخته است، برخاسته از اوضاع نابسامانی است که در کنار مسائل دیگر، مثلث، دولت افغانستان، مخالفان مسلح جمع حامیان شان و امریکا در آن نقش اساسی را دارند.
یکم: دولت ضعیف و ناکارآمد کنونی در کشور که از ضعف شدید مدیریت سیاسی ـ اقتصادی رنج می برد و هر سال جایگاهی نخست را در فساد اداری و کشت مواد مخدر در جهان از آن خود می کند.
دوم: مخالفان مسلح دولت با جنگ و روش های نامتعارف، سر بریدن، انتحار و انفجار حتا در اماکن مقدس و کشتن انجنیر و کارگر راه وسرک سازی به حضور و تمدید این نیرو ها کمک کرده اند.
سوم: امریکا با تداوم بحران و دستیابی به اهداف استراتژیک خود با استفاده از جیوپلوتیک حساس افغانستان که معبر رسیدن به این اهداف است، ایجاب می کند که در منطقه حضور مستمر داشته باشد. عدم تجهیز ارتش افغانستان به سلاح و تسلیحات پیشرفته نظامی در جهت خود کفایی این نیرو ها را می توان نیز در همین راستا تعبیر کرد.
آقای کرزی با فرافکنی و نادیده گرفتن ضعف های جدی در نظام کنونی که در دوازده سال گذشته با آن مواجه بوده است، چالش های کنونی را نتیجه دخالت بیگانگان و عملکرد دوسویه آنها می داند. در حالیکه با توجه با دخالت و تداوم بحران، دولت افغانستان نیز نتوانسته از فرصت های طلایی دوازده سال اخیر در جهت رشد و خود کفایی کشور استفاده مؤثر نماید. نیاز اساسی در این مقطع روی کار آمدن یک "دولت سیتم محور" و مبتنی بر قانون است که بتواند در گام نخست با نهاد های خود کنار آمده و اساس یک « حکومت داری خوب » را پی ریزی کند و در گام بعدی جلو دخالت کشور های همسایه،استخبارت منطقه و جهان را بگیرد. این امر به تنهایی و بدون حضور جامعه جهانی به رهبری امریکا در حال حاضر میسر نیست.
امروز آقای کرزی می خواهد کشتی سوراخ و توفان زدۀ افغانستان را به تنهایی و بدون در نظر داشت اراده اکثریت مردم (همانگونه که در جرگه مشورتی تبارز یافت) به ساحل مقصود برساند. چنانکه روسو می گوید:« قدرت حکومت همان قدرت مردم است که در آن متمرکز شده است. هر وقت بخواهد از خود اراده خصوصی ظاهر سازد و عمل شخصی انجام دهد، پیوندش با عامه سست می شود».
آقای کرزی با « چانه زنی » و « کله شخی » در انعقاد پیمان امنیتی با امریکا، در تعارض با اکثریت مردم افغانستان وجهان، جانب مخالفان مسلح دولت ( طالبان، حزب اسلامی)، ایران و پاکستان را تقویت کرده است. ایشان « هم خرما و هم ثواب » می خواهند بدست آورند. آقای کرزی از یکسو می خواهد با مهندسی در انتخابات آتی، قدرت را به نفع تیم خود در دست داشته باشد و از سوی دیگر نام خود را در کنار کسانی که هیچ روی خوش به خارجی ها در نشان نداده اند درج تاریخ کشور کند.
سفر نواز شریف نخست وزیر پاکستان در این مقطع حساس به افغانستان که با وعده های غیر عملی و میان تهی همراه بود، آقای کرزی را غافل از واقیعت های موجود و خوشبین به چراغ سبز پاکستان در آوردن صلح و گفتگو با مخالفان مسلح دولت کرده است. ایشان در سفر خود که در این اواخر صورت گرفت گفت که اکنون زمان برداشتن گام های جدی در تداوم گفتگوهای صلح و پایان موفقانه جنگ فرا رسیده است. او با ترجمانی وارونه استراتژی نظامیان این کشور و با ظرافت و مهارت محیلانه خواست به آقای کرزی تفهیم کند که نیازی به حضور امریکا در افغانستان نیست، پاکستان در برآورده ساختن صلح و ثبات در افغانستان ایستاده است. اگر پاکستان در امور داخلی افغانستان دخالت نمی کرد و طالبان جوقه جوقه معلم، انجینیر و سرباز را سر نمی بریدند، امروز ضرورت حضور نیروهای امریکایی در کشور منتفی می بود.
نخست وزیر پاکستان در سفر خود به کابل از فراهم ساختن تسهیلات دیدار و گفتگوی نمایندگان دولت با ملا برادر سخن راند. این سخنان مانند آن است که طفلی را به دادن شرینی دلخوش کنی. امروز حتا یک کودک هم در افغانستان می داند که مخالفان مسلح دولت و رهبران شان بدون اجازه و هدایت پاکستان هیچ کاری را انجام داده نمی توانند. کسانی که خود در اسارت استخبارات پاکستان قرار دارند و پا از حیطۀ آن برون نمی توانند، آیا توانایی و صلاحیت گفتگو و آوردن صلح را در افغانستان دارند؟!
به هر حال، اکنون فهمیدن و تفسیر اینگونه لفاظی های گنگ و مبهم از فهم مردم افغانستان بدور نیست. مردم ما از این قبیل وعده ها و کنفرانس های خبری با نخست وزیران پاکستان که از صلح و قطع جنگ مژده داده است را بار ها دیده و شنیده اند. بنابراین، به این ساده گی نمی توان سخنان تشریفاتی نخست وزیر پاکستان را به معنی آمدن صلح و قطع جنگ در افغانستان تلقی کرد. بدون شک طالبان و پاکستان با بی صبری انتظار خروج نیروهای آمریکایی را می کشند، تا اینکه به سهولت بتوانند، برنامه های خود را در نبود آنها در افغانستان تطبیق کنند.
خروج نیروهای امریکایی از کشور عراق در سال 2011 این کشور را در گرداب نفوذ و سیطره ایران فرو برده است. هر چند عراق با داشتن منابع سرشار طبیعی از خود کفایی به مراتب بلندی برخوردار است؛ ولی با آنهم دولتمردان این کشور نتوانسته اند در مهار شورش و تأمین امنیت در کشور شان موفقیعت چشمگیری داشته باشند. تقابل و تعارض مذهبی ایران با کشور های عربی در میدان عراق که به درگیری های خونین تاریخ این کشور بدل شده و زندگی مردم را در این کشور به جهنم روی زمین تبدیل کرده است.
چنانچه نیروهای امریکایی همانند عراق گزینه « صفر» را در افعانستان تطبیق کنند و تصمیم به خروج کامل نظامی بگیرند، بدون شک، جای آنها را طالبان پاکستان پُر کرده و دست آورد های دوازده ساله کشور را در دوازده روز از بین خواهند بُرد.
آنچه، برای کشور و مردم ما در اوضاع حساس کنونی از اهمیت برخوردار است، منافع ملی کشور است. خروج نظامی امریکا از افغانستان خروج سیاسی ـ اقتصادی آن را نیزبه دنبال خواهد داشت. بالطبع بی ثباتی سیاسی و امنیتی در کشور بی ثباتی اقتصادی ـ اجتماعی را در پی دارد که تبعات جدی افت و رکود اقتصادی، فرار سرمایه و سرمایه دار، را می توان از مشخصات عمده آن دانست. امروز اقتصاد کشور متکی به کمک های خارجی است. نهاد های امنیتی کشور بدون این کمک ها بطورجدی در معرض آسیب پذیری قرار گرفته و در نهایت به متلاشی شدن آنها خواهد انجامید.
البته، انعقاد پیمان امنیتی افغانستان با امریکا در اوضاع و شرایط حساس کنونی یک دست آورد استراتژیک برای افغانستان است، تا از خطر دخالت کشور های همسایه خود تا اندازه یی در امان بماند. این مسئله از دید همسایه های افغانستان بویژه پاکستان پنهان نیست که حضور امریکا در افغانستان مانع بزرگی در بقدرت رسانیدن یک حکومت دست نشاندۀ اسلام آباد در کابل است.
بنابراین، انعقاد این پیمان در اوضاع امرزی یک ضرورت حیاتی برای بقای افغانستان از گزند دخالت کشورهای هسایه بویژه پاکستان است؛ تا اینکه افغانستان به صوبه ای پنجم پاکستان تبدیل نشود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته