خائن ملی کیست؟

١٠ قوس (آذر) ١٣٩٢

صرف نظر از اینکه هنوز دیدگاه و تحلیل افراد و حلقه های مختلف روشنفکری و سیاسی در افغانستان بر سر ملت بودن و ملت شدن متفاوت و حتی متناقض است، خائن ملی را میتوان در هر تعریفی از ملت و یا از مردم و جامعه ی متعلق به یک کشور، شناسایی کرد. اگر ملت را در افغانستان مجموع اقوام و قبایل ساکن در این سرزمین و یا متعلق به این جغرافیا بدانیم و یا ملت را مجموع اتباع و شهروندان یک کشور و از جمله افغانستان تلقی کنیم، چگونه می توانیم در این تلقی و در میان این مجموعه، خائن ملی را تشخیص دهیم؟

ملت در هر تعریف و دیدگاه مختلف و حتی متعارض، چه در مرحله ی تکوین و چه در مرحله ی شکل یابی و حتی در دوران قوام و استواری، نیازمند مؤلفه ها و ظرفیت های مشخص در رسیدن به این مراحل است. نکته ی مشترک در تمام تعاریف ملت، چه آنهاییکه ملت را در افغانستان پدیده ی تکوین نایافته تلقی می کنند، چه آنهاییکه شالوده های ملت شدن را محقق می یابند و چه آنهاییکه شکل گیری ملت را یک امر انجام شده می پندارند، به همین مؤلفه ها بر میگردد. این مؤلفه ها در جهت تکوین و شکل گیری ملت، چیست؟

ممکن است پاسخ های مختلفی به پرسش مذکور ارائه شود. اندیشه ها و راه های متعدد و متفاوتی در این امر ارائه گردد. ابزار ها، ظرفیت ها و ویژگیهای مختلف، مستلزم این مؤلفه ها معرفی شود؛ اما در تمام این پاسخ ها و تفسیرها، این نکات و مؤلفه ها مشترک و مضمر است:

توسعه و ثبات سیاسی، رشد و رفاه اقتصادی، تحول و پیشرفت فرهنگی و انکشاف اجتماعی توام با عدالت اجتماعی و استحکام استقلال و حاکمیت ملی.

این عوامل در شکل گیری و قوام ملت نقش اصلی و تعین کننده دارد. حتی اگر دیدگاه وجود ملت در افغانستان مورد عنایت و پذیرش قرار گیرد، بدون مؤلفه های مذکور، استقلال و اقتدار ملی سراب و توهمی بیش نخواهد بود. به عبارت دیگر، در نبودِ توسعه ی سیاسی و اقتصادی و تحول بالنده ی فرهنگی و اجتماعی نمیتوان به استقلال و حاکمیت ملی پایدار دست یافت و به اقتدار ملی رسید. وقتی ملت و یا ملت شدن و ملت بودن و مهم تر از آن، استقلال، حاکمیت و اقتدار ملی در افغانستان به توسعه و ثبات سیاسی، رشد و رفاه اقتصادی، تحول فرهنگی، انکشاف و عدالت اجتماعی بستگی داشته باشد، تعریف و شناخت خائن ملی یک امر دشوار و نامحتمل نخواهد بود.

خائن ملی در افغانستان و در هرکشور و میان هر جامعه و ملت دیگر، فرد، افراد، گروه و یا گروه های است که مانع توسعه و پیشرفت در عرصه های مختلف حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سایر زمینه ها و الزامات مشروع حیات افراد و جامعه شود.

توسعه در عرصه های مختلف حیات به معنی رسیدن به تعالی و پیشرفت هایی است که یک ملت، وجود و اقتدار خود را بصورت مستقل به نمایش می گذارد. در راستای این تعالی،  استقلال، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی و وحدت ملی محقق می شود.

توسعه سیاسی با مفهوم مدرن و امروزین آن در یک جامعه و میان ملت و مردم یک کشور به ثبات سیاسی و عدالت اجتماعی می انجامد. اسبتداد و انحصار طلبی جایش را به عدالت، قانونیت و کثرت گرایی میدهد. تبعیض و نابرابری اجتماعی به نفع وحدت ملی کنار میرود. در فرآیند توسعه ی سیاسی، نظام سیاسی برخاسته از آرای آزاد مردم در انتخابات آزاد و شفاف شکل می گیرد، زمینه در جهت مشارکت برابر اعضای جامعه، در تعین سرنوشت سیاسی هموار می گردد. دولت ملی ایجاد می شود، مردم از اتباع و رعیت به شهروند تبدیل می شوند، نهاد های مدنی مستقل از حاکمیت به وجود می آید. میزان مشارکت مردم در فعالیت سیاسی افزایش می یابد و در نتیجه ی این روند، دولت ملی، عدالت محور و پاسخگو با نظارت مردم توسط نهاد های منتخب نظارتی چون پارلمان در کشور بوجود می آید. حالا هر فرد و گروه سیاسی و غیر سیاسی که در افغانستان مانع توسعه ی سیاسی شود و بستر این توسعه را برای جامعه نامساعد و ناسازگار سازد و به ویژه اگر با خشونت و ستیزه جویی راه را بروی توسعه ی سیاسی ببندد، خائن ملی محسوب می شود. 

توسعه ی اقتصادی که بدون توسعه سیاسی به خصوص در کشور فقیری چون افغانستان به ندرت محقق خواهد شد، محک دیگری در شناخت خائن ملی است. افغانستان یکی از معدود کشورهای فقیر و نیازمند سیاره ی زمین است که به شدت محتاج سرمایه گزاری داخلی و خارجی و ارائه ی کمک های دنیا در جهت بقا و رشد حیات اقتصادی و سایر عرصه های زندگی میباشد. توسعه و رشد اقتصادی در تأثیر متقابل با توسعه سیاسی قرار دارد. توسعه اقتصادی در واقع به پایداری توسعه سیاسی می انجامد، موجب تحکیم استقلال و حاکمیت ملی می شود و زمینه های ثبات سیاسی و قوام دولت ملی را فراهم می کند. معهذا، کسانیکه مانع توسعه و رشد اقتصادی افغانستان می شوند، خائن ملی هستند.

مخالفان تحول و توسعه فرهنگی و اجتماعی افغانستان نیز در زمره ی خائنان ملی شمرده می شوند. در حالی که توسعه سیاسی و اقتصادی متضمن استقلال، اقتدار و حاکمیت ملی افغانستان می باشد، توسعه و تحول فرهنگی و اجتماعی از الزامات هر دو توسعه سیاسی و اقتصادی است. بدون تحول و توسعه ی فرهنگی و اجتماعی در افغانستان و یا در هر کشور دیگر نمی توان به توسعه سیاسی و اقتصادی پایدار دست یافت. توسعه ی سیاسی و اقتصادی پایدار و عادلانه زمانی محقق می شود که تحولات گسترده و پیوسته ی فرهنگی و اجتماعی در افغانستان ادامه یابد. رشد و تعمیم معارف عصری و مدرن یکی از ابزار ها و مؤلفه های اساسی توسعه و تحول فرهنگی و اجتماعی در افغانستان است. تنها در سایه گسترش کمی و کیفی تعلیم و تربیه و تحصیلات عالی میتوان به تحول فرهنگی و اجتماعی دست یافت. تبعات توسعه و تحول فرهنگی و اجتماعی در پی گسترش و تعمیم تعلیمات و تحصیلات مدرن برای تمام اعضا و اتباع کشور، شکل گیری جامعه ی با سواد، آگاه و ایجاد نیروی متخصص بشری است که چرخ توسعه سیاسی و اقتصادی را به حرکت در می آورد. کسانیکه از تعمیم و رشد معارف عصری جلوگیری می کنند، افراد و گروه های که مکتب ها را می سوزانند، با تعلیم و تحصیل زنان به عنوان نیم پیکر جامعه مخالفت می کنند و این مخالفت را در کشتار زنان با سواد و سوزاندن مکتب ها منعکس می سازند، خائن ملی هستند. و در یک کلام، خائن ملی در افغانستان، فرد، افراد و گروه های هستند که مانع توسعه و رشد حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می شوند. اخلال گری و ممانعت آنها در این عرصه ها توام با خشونت، خون ریزی و ویرانگری و در پیوند با حلقه ها و نهادی سیاسی، نظامی و استخباراتی کشورهای خارجی حکایت از زشتی مضاعف این خیانت دارد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد اکرام اندیشمند