خودبرتربینى و تعصب عامل اصلى تولید جعلیات است
٤ قوس (آذر) ١٣٩٢
در جامعه افغانستان به نسبت عقب مانده گى عمومى از یکطرف و تفرقه اندازى کشور هاى بیرونى از جانب دیگر "اندیشه و تفکر" که چراغ هدایت و رهنماى عمل در ایجاد ملت و مدنیت است, سیاست زده شده که صاحبنظران و تحلیلگران جامعه ما نیز به همان منوال در ابراز نظریات خود قبل از همه منفعت سیاسى, قومى٬ زبانی ویا مذهبى خود را در نظر میگیرد. ویا به عباره دیگر داشته هاى علمى آنها از چوکات منفعت قومى ویا گروهى بیرون نمیآید.
بافتن جعلیات و تحریف واقعیت هاى تاریخى و فرهنگى در افغانستان که منشآ اساسى آن از یکطرف حکومت های قبیلوی و از جانب دیگر حلقات برترى خواه ایرانى بعداز رویکار آمدن حکومت پهلوى است که هزاران اثر جعلى و تحریف کننده واقعیت هاى تاریخى براى به بیراهه کشانیدن اذهان عامه تولید و انتشار یافته است. در افغانستان نیز پیروان مکتب "تقلبات" بدون آنکه کوچکترین مسئولیت وحسابدهى از گفته هاى خود داشته باشند, با پر رویى تمام به تیورى بافى هاى من درآوردى دست مى یازند.
دقیق یکروز قبل از تدویر لویه جرگه مشورتى اتفاقآ برنامه یى را در تلویزیون آریاناى آقاى بیات تماشا کردم که در آن برنامه یکى از تحلیلگران و صاحبنظران بنام رحمت الله بیژنپور اشتراک نموده و در مورد خاستگاه, تعریف و معنى اصطلاح "جرگه" معلومات ارائه میکردند که از شنىدن آن نه تنها شگفت زده بلکه متآسف و متآثر شدم که اگر روشنگران جامعه ما به لحاظ تعصب و خودبرتربینى, واقعیت ها را آگاهانه مکدور میسازند, پس از مردم عادى چه گیله که آنها همدیگر را بپذیرند و به آغوش بگیرند.
آقاى رحمت الله بیژنپور فرمودند: (( «جرگه» در اصل خود «گرگ ها» بوده و گرگ به زبان خراسان قدیم و آریاناى کهن به معنى پهلوان است. در آن زمان یعنى حکمروائى آریائى ها و بعدآ هم خراسانى ها همین گرگ ها "پهلوان ها" باهم مى نشستند و جلسه میکردند و این نشست گرگ ها به مرور زمان به اصطلاح "جرگه" مبدل گردید))
اینست تحلیل و نظر صاحبنظر و تحلیلگر جامعه ما که از تربیون یک تلویزیون پخش گردید.
قبل از همه باید درین استدلال توجه کرد که ایشان (بنیاد ساختمان خود را بالاى بالون هاى پمپ شده بادى بنا نهادند.) به این دلیل که امروز پیرو اندیشه حکمروائى آریائى هاى خیالى به غیر از ایشان و چندتا شبیه ایشان کس دیگرى نیست که آنرا جدى تلقى کند. چلوصاف دروغ و وارداتى بودن این اندیشه تقلبى به تمام طول و عرض و ضخامت خود از آب برامد. اگر من از ایشان سوال کنم که زبان این آریائى ها چگونه بوده, مطمئنآ جواب مقنع دریافت نخواهم کرد. مگر این بحث ما نیست.
از آن که بگذریم استدلال ایشان در هیچ کدام منبعى که حد اقل از اعتبار عادى اکادمیک برخوردار باشد, دیده نشده است که (جرگه در اصل خود گرگ ها بوده !!!).
اصطلاح جرگه به منابع مختلف چنین بیان شده است: جرگه [ج َگ َ/گ ِ] (اِ) حلقه زدن و صف کشیدن مردم و حیوانات دیگر. (برهان ). صف کشیدن انبوه مردم. (غیاث اللغات ). مطلق صف و حلقه است خواه مردمان باشد، خواه سایر حیوان از چرنده و پرنده. (از آنندراج) (بهارعجم). حلقه, حوزه, جرغه, پره, مجمع, جماعت, محفل, رج, سپاه, صف, قطار. و فرمان شد که لشکرهایی که بر مدار استاده اند به جرگه روان شدند. (جامع التواریخ رشیدی ). و لشکر در قفای آن دیوار به جرگه فرود آمدند.
اشارت کرد خاصان را نشستند
پرستاران بخدمت جرگه بستند.
ناظم هروی (از ارمغان آصفی ).
بر چرخ به صیدگاه بختش
یک دوره ٔ جرگه شکار است .
طالب کلیم (از آنندراج ).
جرگه ٔ پهلوانان؛ بعضی گویند جایی که پهلوانان باهم قشتی گیرند. (بهارعجم ) (آنندراج ). و این دلالت دارد بر آنکه جرگه و جرگ و نرگ هرسه مترادف باشند. (بهارعجم ) (آنندراج)
در «فرهنگ آنندراج» راجع به ریشه لغوی جرگه چنین آمده است:«از بهار عجم و در غیاث نوشته که جرگه بالکسر خطاست و این لفظ ترکیست».
فرهنگ آنندارج،سال طبع 1889م،نسخه موجود در کتابخانه عامه کابل،ص 1326
«شکار جرگه» که یکی از پرشکوه ترین جشن مغول ها به حساب می آمد، غالبا در فصل خزان صورت می گرفت. چنگیز خان در «یاسای خود» این شکار را نوعی ورزش نظامی دانسته و تاکید کرده است که سپاهیان در حالاتی که مصروفیت جنگی نداشته باشند به این گونه ورزشها بپردازند.
دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، زیر نظر دکتر محمد معین، دانشگاه تهران،ج15،ص307
استعمال اصطلاح "جرگه" واقعآ پیشىنه عمیق و تاریخى دارد, مگر نه آن پرداز هاى من درآوردى که ( جرگه در اصل خود گرگ ها است و گرگ به معنى پهلوان است و قبایل آریائى آنرا بکار میبردند !!!).
احتمالا اصطلاح جرگه از ورود كوشانی ها در سرزمین بخدی " بلخ " در سال چهلم بعداًز میلاد مسیح به میراث مانده است. نظریاتی هم وجود دارد كه مطابق آن واژه "جرگه" از زمان ورود چنگیز خان بدینسو در كشور افغانستان معمول گردیده است. (تارىخچه اقوام در افغانستان, مولف داکتر عناىت الله شهرانى)
اصطلاح جرگه از فرهنگ مغول وزبان توركی اويغوری مآخوذ ميباشد.
واژه جرگه به زبان مُغلی «جُرغه» به ضم حرف “ج“ وسكون حرف “ر“ بوده و به معنی جلسه بزرگ قومی ميباشد. اين كلمه در جامعه مغول پيشينه عميق تاريخی دارد كه برای امروز نيز ازين واژه استفاده ميگردد. "جُر" به ضم حرف “ج“ وسكون حرف “ر“ به معنى دایره و حلقه میباشد و استعمال این کلمه در مکالمات معمول و روزمره مغل ها, تاتارها, قرقزها, باشقرت ها و بعضآ اوزبیک ها و تورکمن ها مروج است. اما پسوند ترکیبى "گه" یا "غه" مربوط دیالکت هاى مختلف زبان تورکى است. مثلآ اویغورها و ازبیکها جرگه میگویند اما مغلها و تاتارها و همچنان باشقرت ها جرغه میگوىند. "گه" یا "غه", اشاره بسوى مکان است. یعنى "جُر" دایره و "گه" میتواند "به" ویا "در" معنى شود.
(مآخذ: یادداشت های نگارنده است كه در صحبت زنده با یك داكتر زبان شناس منگولیائی بنام دامبینیام دورچ خان در تابستان سال 2003 در هالند تهیه گردیده است)
براى دایره حلال بزکشى ویا دایره ایکه براى قشتى گیرى دو پهلوان کشیده میشود, در زبانهاى فوق الذکر نیز "جُر" نامیده میشود.
به این ترتیب تفسیر کردن "جرگه" به "گرگ ها" و گرگ به پهلوان, کاملآ بى اساس و احتمالآ آگاهانه و مغرضانه است.
من این چند سطر را براى معلومات عمومى نوشتم و منظورم آن نیست که مهترى ویا کهترى قومى, زبانى و فرهنگى کسى را به اثبات برسانم.
همه اقوام افغانستان داراى افتخارات بزرگ خود هستند و همه زبانهاى افغانستان غنامندى خود را دارد و همه فرهنگ هاى مردم افغانستان قدامت خود را دارد و بالآخره همه اقوام افغانستان افتخارات مشترک دارند و سرنوشت شان باهم گره خورده و در یک کشتى روان هستند.
آگاهان امور نسبت به هر کس دیگرى رسالت بیشتر و سنگینتر دارند تا جامعه را بسوى روشنى هدایت کنند, به جاى آنکه از عقب هر تربیون ممکنه با نظریات خود بافته به توسعه حساسیت ها دامن بزنند.
و من الله التوفىق
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته