کاستی های تحلیلی اسد بودا در (جنگ برادران ناراضی)
٢٩ عقرب (آبان) ١٣٩٢
تبیین موضوع:
نوشته اسد بودا، در باره عاشورا وسوگواره های عاشورایی، در کل روی دومسئله متمرکز است، اینکه نهضت عاشورا یک مسئله داخلی بوده که از زمان حضرت محمد (ص) وابوسفیان شروع شده ودر زمان امام حسین (ع) ویزید با شهادت امام حسین (ع) به سرانجام می رسد. دوم هدف این کشاکش داخلی وخانوادگی، تصاحب قدرت، رقابت های خانوادگی و انتقام گیریهای شخصی بوده وجنگ های که در تداوم تاریخ بین خاندان بنی هاشم وبنی امیه به وقوع پیوسته در همین راستا قابل تفسیر وتوجیه است.
این نزاع که در زمان امام حسین(ع) ویزید در اوج خود رسید، به این دلیل بود که یزید اصرار داشت امام حسین با او بیعت کند وحکومت او را به رسمیت بشناسد، امام حسین(ع) که حکومت را حق موروثی خود می دانست، از بیعت کردن با یزید سرباز می زند ودر نتیجه به جنگ نابرابر کربلا وعاشورا، شهادت امام حسین(ع) وبه اسارت رفتن اهلبیتش منجرش می شود.
بنا براین دلیل ندارد که فتنه داخلی خاندان بنی هاشم وبنی امیه را که در پی غرض ورزی های شخصی صورت گرفته، به صورت فراتاریخی، فرازمانی وفرامکانی گسترش دهیم.
سرآغاز کاستی ها:
جناب بودا ادعی ندارند که این نوشته، از خیل عظیم پژوهشگران واندیشورن نمایندگی می کند، تا به صحت وسلامت آن اطمینان داشت، ویا به صورت معصوم واره پذیرفت. بلکه تراویده های ذهنی شخصی است که می تواند در نوع نگارش، پردازش واژه ها، برداشت ها وتحلیل ها و... گرفتار ضعف هاو کاستی های آشکار باشد.
زیبایی قلم و ادبیات روان جناب بودا قابل ستایش است، اما بی انصافی های آشکار درتحلیل تگ نگرانه از تاریخ، این نوشته را به پریشان گویی های غیر قابل قبول مبتلا کرده است. اما چون نوشته به صورت تحلیلی ونه نقلی به نگارش درآمده، نمی توان به تحریف تاریخ متهم کرد. بلکه کاستی ها به سستی ها وضعف های تحلیلی ایشان بر می گردد، که از یک سو؛ از واقعیت های به درخشندگی خورشید چشم پوشی کرده واز سوی دیگر به امتیاز دهی های غیر واقعی وناعادلانه دست زده اند که در ارقام زیر مورد تبیین وبازکاوی قرار می گیرد.
الف: برداشت وتحلیل ناصواب از اهداف حضرت محمد(ص)، امام علی(ع)، امام حسن(ع) وامام حسین(ع) از یک سو وابوسفیان، معاویه ویزید از سوی دیگر.
ب: خانوادگی دانستن جنگ های که در تاریخ اسلام بین این دو جریان اتفاق افتاده است.
ج: سوگواره های عاشورایی که زایده کشاکش ورقابت های خانوادگی بوده، در ایام محرم که همراه با لعن ونفرین است، هیچ گره از کار فروبسته ما نمی گشاید، وبلکه چشم ما را نسبت به وقایع تاریخی کور می کند. در نتیجه بهتر این است که بجای محمد از ابوسفیان، بجای علی، حسن وحسین ازمعاویه ویزید تجلیل نماییم.
اما فقره الف، علت سستی وکاستی تحلیل اسد بودا در فقره های ب وج است، ا زاینرو با تبیین وبازکاوی همان بخش، از پرداختن به بخش های دیگر پرهیز می شود.
توضیح کاستی ها:
1- تحلیل ناصواب از اهداف حضرت محمد(ص) و ابوسفیان:
در این نوشته تمام هدف وبرنامه که برای حضرت محمد(ص) تعریف شده است، هجرت سیاسی حضرت محمد(ص) ازمکه به مدینه و کنترل مسیر کاروان تجاری شام وبه زانو درآوردن قدرت اقتصادی ابوسفیان ودر نهایت تصاحب قدرت سیاسی وتسلیم او در برابر خواسته های حضرت محمد بوده است می باشد.
هرچند جناب بودا، باصراحت نبوت حضرت محمد(ص) را انکار نکرده است، اما پیداست که رسالت دینی و نبوت حضرت محمد(ص) کمترین نقشی در رویا روی او با ابوسفیان نداشته است. بلکه ابوسفیان وحضرت محمد(ص)، هردو یک رسالت ویک هدف داشته اند که همانا تصاحب قدرت وانتقام گیری های شخصی بوده که در جریان تغییرات موازنه قدرت سیاسی واقتصادی از همدیگر تحمل کرده اند. حضرت محمد تنها کاری که انجام داد، توسعه وعمومی کردن وحدانیت بود که سالیان پیش توسط حنفاء العرب پایه گزاری شده بود واین امر پس از زوال قدرت سیاسی واقتصادی ابوسفیان تحقق پیدا کرد.
کاستیهای تحلیل از اینجا رخ می نماید که وی، از خواسته ها وپیام های اخلاقی وانسانی حضرت محمد(ص) که برای بشریت داشته واز هجرت مکه به مدینه و در مقاطع مختلف تاریخ وجنگهای به قول ایشان داخلی به منصه ظهور می رسد، چشم پوشی می کند. در رویارویی با ابوسفیان، شعارهای جنگی سپاه محمد، رفتار های اخلاقی در زمان جنگ و برخورد با اسراء دشمن، حتی انتخاب زمان جنگ بخاطر وارد کردن تلفات کمتر، و.... پیامد پیام های بوده که از نبوت و رسالت دینی حضرت محمد نشئت می گرفته است. اگر به این موارد نیک نگریسته شود، تفاوت های حضرت محمد(ص) با ابوسفیان وهدف جنگ و رویا روی حضرت محمد با ابوسفیان روشن می شود وبقیه جنگهای به قول ایشان داخلی، از داخلی بودن وانتقام شخصی بیرون می آید. هرچند تاریخ وزندگانی حضرت محمد(ص) در کتب بی شمار تاریخی که بدست تاریخ نویسان اسلامی وغیر اسلامی به نگارش درآمده و حقایق و وقایع بازگوشده است، اما نجات بشریت، بویژه عربهای آن روز از جنگهای داخلی وقومی وقبیله ای، فخر فروشی های نژادی( الهکم التکاثر....) و درنده خویی ها( زنده بگور کردن دختران، تعصبات قومی، قبیله و...) را می توان کمترین موفقیت حضرت محمد در طول زندگی پیامبرانه حضرت دانست. ازاینرو تقلیل اهداف والای انسانی حضرت محمد را، تنها به تصاحب قدرت سیاسی واقتصادی بی انصافی بزرک است که با هیچ تحلیلی جور در می آید.
2- امام علی ومعاویه: مهمترین کاستی تحلیلی وبی انصافی جناب بودا، در مقایسه حضرت علی (ع) ومعاویه در این فقره تبلور پیدا می کند که می گوید:« امام علی به هاشمی بودن خود واینکه داماد محمد است فخر فروشی می کرد» در این بخش نیز همانطوری که نبوت حضرت محمد را در برابر ابوسفیان، در جنگ ها ورقابت های سیاسی نادیده می گیرد، خلافت وجانشینی حضرت علی توسط حضرت محمد را نیز در برابر معاویه وعثمان و.... نادیده می گیرد. وازتمام شایستگی ها وامتیازات حضرت علی(ع) فقط به هاشمی بودن وداماد محمد بودن تمرکز می کند.
به صورت کوتاه لازم به یاد آوری است که انتصاب وانتخاب خدای گونه حضرت علی توسط حضرت محمد در مقاطع مختلف زندگی پیامبر، بخصوص در حادثه بزرگ غدیر، علاوه بر منابع معتبر شیعی، درمنابع مختلف اهل سنت نیز آمده است. که می توان سرفصل زندگی سیاسی حضرت علی و علت رقابت های ایشان با خلفاء سه گانه و معاویه تحلیل نمود، اما اسد بودا این وقایع ومسلمات تاریخ را کاملا نادیده گرفته است.
گفتنی است انتصاب وانتخاب حضرت علی به عنوان خلیفه بلافصل حضرت محمد، نه بخاطر هاشمی بودن وداماد پیامبر بودن ایشان است، بلکه لیاقت وشایستگی های است که در زمان پیامبر(ص) در فرصت ها وموقعیت های مختلف علمی، اجتماعی، نظامی، سیاسی، و.... ا زخود نشان داده است. اگر درجای به هاشمی نسب بودن حضرت علی(ع) در باره خلافت اشاره شده است، فقط اشاره به سنگ نشان بودن آن است که در جریان تاریخ بر اثر تفسیر ها وتوجیهات ویا انحرافات تاریخ، بعد از زمان پیامبر ره گم نشود. وگرنه اصل فلسفه انتصاب، لیاقت ها وشایستگی های بوده که دوست ودشمن بدان معترفند، هاشمی نسب وهمسری حضرت زهرا (س)، خود امتیاز دیگری است برای حضرت علی که مزید برعلت گردیده است. چنانچه در تاریخ آمده کسانی دیگر نیز قبل از حضرت علی(ع)، به خواستگاری حضرت زهرا(س) رفتند، اما از نظر پیامبر(ص) وحضرت زهرا(س) لیاقت وشایستگی لازم را نداشتند از اینرو پذیرفته نشدند.
به هرحال از میان تمام اوصاف وکمالات حضرت علی برای خلافت وحکومت، انگشت نهادن به هاشمی نسب بودن وداماد محمد بودن، دقت وکیاست علمی تحلیل گر را زیر سوال می برد.
3- امام حسن ومعاویه: درباره امام حسن(ع) می نویسد:« منابع تاریخی از حسن، به عنوانِ ولی عهد صبور و بردبار و صلح دوست یاد کرده اند. او در طولِ ولایت عهدی خود آرام زندگی کرد. مخالفِ جنگ و خشونت بود و به ولایت عهدی قانع. در احادیث از خوشمشربی و خوش گذرانی های او فروان یاد شده است....» صبور بودن، بردبار، صلح دوست، زندگی آرام، قناعت به ولایت عهدی، خوش مشربی وخوش گزرانی به عنوان ویژگی های شخصی امام حسن(ع) یاد شده که کسانی چون حضرت محمد، حضرت علی، وامام حسین فاقد آن بوده است و ازاینرو نتوانسته زندگی آرام و.......... را داشته باشند.
اما متآسفانه ایشان یکطرف سکه را نگاه کرده اند، واز حوادث طرف دیگر که مظلومیت منجر به شهادت امام حسن می شود، به سادگی وغفلت می گزرد. این سوال مطرح می شود که جناب بودا در هنگام تورق کتب تاریخی به این مطالب برنخورده اند که:
امام حسن در طول مدت ولایت عهدی( به قول ایشان) شش بار مسموم شدند ودر مسمومیت هفتم به شهادت رسیدند؟
سمی که امام حسن را مسموم کرد ومنجر به شهادت ایشان گردید، از طرف معاویه همراه با صد هزار درهم فرستاد شده بود؟
جعده همسر امام حسن که به تحلیل ایشان به خاطر عقده های زنانگی دست به قتل امام حسن می زند، بخاطر وعد وعیدهای معاویه بوده مبنی براینکه پس از به شهادت رساندن امام، به همسری یزید در خواهد آمد...؟
احیانا جای برنخوردید ونمی دانستید که امام حسن وقت از خانه بیرون می رفت، از ترس ترور، زره در زیر لباسش به تن می کرد؟
و بسیار از موارد دیگر..
فکر نمی کنید این موارد می تواند قدری از آرامش زندگی آرام کاسته وخوش گزرانی ها را به تلخی ناگوار مبدل کند؟
4- امام حسین ویزید: در رقم 12 نوشته ی جناب بودا به چند مسئله تصریح می گردد که آبشخور هرکدام نادیده گرفتن رسالت انسانی و دینی است که در حق پیامبر وحضرت علی وامام حسن نیز روا داشته بود. کاستی ها وبی انصافی های ایشان که یادآوری گردید، می تواند در این بخش نیز پاسخگو باشد. بخاطر طولانی شدن نوشته از تکرار آن پرهیز می شود و علاوه برآن جناب آقای محمد حسین فیاض، عبدالعلیم برهانی، ظاهر فایز و... مطالب مفید و خوبی دراین باب نوشته اند.
در صورت لزوم در نوشته های بعدی به این مورد نیز خواهیم پرداخت.
نتیجه:
بی تعارف می گویم اگر هدف والای انسانی، حمایت الهی وآسمانی پیامبر را از او بگیریم، هیچ یکی از محمد، علی، حسن وحسین در ردیف ابوسفیان، معاویه ویزید قرار نمی گیرد. محمد در زمان ( به گفته بودا) وارد نزاع قدرت وکشاکش سیاسی می شود که کارمند ساده کاروان تجاری حضرت خدیجه بیش نیست، درحال که ابوسفیان علاوه بر ثروت وسرمایه هنگفت، حاکمیت از شام تا مدینه را در اختیار دارد. محمد از پایگاه وسرمایه اجتماعی جز ویژگی معنوی امانت داری، صداقت وراستی چیزی دیگری ندارد، حتی پدر ومادر خود را نیز از دست داده وتنها حامی اوعمویش ابوطالب است، که نسبت به ابوسفیان وبنی امیه، نمی تواند در رقابت و جنگ قدرت وسیاست وارد شود. این نابرابری در رقابت امام علی ، امام حسن وامام حسین نیز در برابر معاویه ویزید وجود دارد. معاویه در حال در برابر حاکمیت خلافت حضرت علی اظهار مخالفت می کند، که به گفته بودا:« در دورانِ حاکمیتش در شام، پایه های سیاسی و اقتصادی قدرتش را استحکام بخشید و علاوه بر انبار و خزائنِ اقتصادی، گروهِ نظامی حرفه ای و قدرتمندی را تربیت کرد که در شرایط اضطرار میتوانستند تاریخ را به نفعِ معاویه رقم زنند» در حال که حضرت علی جز یارانی انگشت شمار، کسی دیگر را در اطراف خود نداشت. وهمینطور در رقابت امام حسن ومعاویه.
این نابرابر ی سیاسی واجتماعی منهای هدف معنوی وانسانی، در رقابت یزید وامام حسین تبلور انکار ناپذیر پیدا کرد که از یک طرف 72 نفر به شمول پیره مردان، سربازان کوچک و ... از سوی دیگر سی هزار نفر ورزیده وتعلیمات نظامی دیده و تا دندان مسلح رو در روی هم قرار می گیرند.
اما هدف والای انسانی وسرمایه معنوی، حمایت های الهی وآسمانی حضرت محمد، امام علی، امام حسن وامام حسین را نمی توان نادیده گرفت، که هریکی در میدان نبرد با اتکاء به آن، کشتن وکشته شدن را پیروزی می دانند، این چیزی است که طرف مقابل؛ یعنی ابوسفیان ومعاویه ویزید از فقدان کامل آن رنج می برند و کاملا تهی دست و فقیر محسوب می شوند. آنچه باعث بوجود آوردن تحرک وتمدن اسلامی می شود، همان پتانسیل های معنوی است که فقط وفقط در خاندان بنی هاشم وجود داشته است نه در خاندان بنی امیه. انکار ویا جا بجای این امتیاز بی انصافی حضرت بودا را می خواهد که در نوشته( جنگ برادران ناراضی) به نمایش گذاشته است وگرنه از دید تاریخ نویسان اسلامی وغیر اسلامی مغفول نمانده است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
عزیز | 10.04.2016 - 23:19 | ||
صرفا برداشتهای اسد بودا بر اساس تفکرات مادی ودید تحلیلی تاریخی ونگاه عوامانه به تاریخ بوده است ایشان به زبان اشاره از الهی بودن نبوت وامامت میگذرد وسعی در القای تفکرات خود به خاننده دارد نقطه قوت مساله درقلم بینظیر ایشون هست که ضعف تحلیل را پوشش داده وژانر نوشته هم بر جذابیت هالیودی تاکیید دارد |