نامۀ محمد طاهر بدخشی به عبدالرؤف ضیازاده بنیان گذار سازمان آباد خواهان میهن
١٠ عقرب (آبان) ١٣٩٢
بخاطر گرامیداشت از هشت عقرب روز شهادت جاویدان یاد محمد طاهر بدخشی (ضیا باری بهاری)
برادر محترم آقای شاروال!
.... نمی دانم با کار های نداشته وظیفه خود تان چقدر خود را مشغول می دارید و از کار های خارج از وظیفه چقدر بدوش شما باشد ــ از جوی جدید دشت قرق اطلاع و خبری نداریم جهان شناسان عالم و اجتماعیون جدید ــ کاینا ت و جامعه را در حال تکامل صعودی می بینند...
تاریخ بشری این نظریه ها را تأیید میکند تمام این انقلابات...این همه سکندر ها و چنگیز ها و ناپلیون ها همه حرکات کیفی بودند که کسی ظهور آن ها را پیش بینی نمی کرد این همه بزرگان پیش خود چندان بزرگ نبودند در حقیقت گردانندگان تاریخ، مردم عصر آن ها بود نه خود آنها.
شما در بدخشان کوچک یک جریان تاریخی تحول را مشاهده می کنید که چطور خان و خانزادگی در اثر شرایط اقتصادی رخت بسته کرد یعنی بحث اصلیت، خونی و خاندانی از بین رفت و در عوض جانشین آن پولداری شد، امروز خان بزرگ حکیم بای است نه اولاد دیوان بیگی یا میرسلطان زاده....
خوب درملک ما در جامعه ما هنوز سیستم فیودالی ( زمین داری ) بر قرار بوده تمام روابط سیاسی، حقوقی و اخلاقی ما بر اساس مناسبات و روابط فیودالی می چرخد اگر چه ماشین و طرز تولید سرمایداری از برون آمده، اما هنوز عام نشده و سر تا سر مملکت را فرا نگرفته است، اگرچه ما ملت خوانده می شویم اما ملت نشده ایم ...فقط فیودال های اطراف در سیاست به نفع... مداخله نمی کنند، اما تمام اقتصاد و اساس زندگی هنوز به دست طبقه فیودال ها است، البته تجار بزرگ که دلال سرمایدار های خارجی اند هم به حیات اقتصادی و سیاسی ما تأثیر دارند، در میان این یک قشر اداره چی نیز هست که به نفع و استخدام او طبقه، حکومت می کنند و خلق ها را اداره می نمایند.
در بیرون سالهاست که استعمار به امپریالیزم تبدیل شد، سرمایه های خود را به ممالک هند و اندونیزیا و افریقا و غیره صادر کردند و استثمار شرق و ممالک مستعمره را شروع نمودند ــ کاپیتالسم به عالی ترین مرحله خود رسید یعنی( امپریالیسم ) شد، لذا این دول امپریالیستی با متحدین خود یعنی فیودال ها (خان ها، شیخ ها و شاه هان )نزدیک شده آنها را تحت تأثیر اقتصادی و سیاسی خود آورده با قوت آنها را نگاه کردند تا مردم علیه آنها شورش نکنند. پس امروز در این ممالک و افغانستان: دو مانع عمده وجود دارد، که نمی گذارد که وضع تغیر کند. تغیر وضع عبارت از طرز و بر طرف کردن مناسبات و روابط فیودالی و امپریایستی است، که آنها مانع رشد قوای تولیدی ( دهقانان،کارگران ــ زمین و فابریکه ) می شوند. اینها عبارت اند از: فیودالیزم داخلی و امپریالیسم خارجی که هر دو نفع مشترک داشته و متحد طبیعی اند که امریکا امپریالیست جهت خوردن نفت توده عرب با ملک سعودی دوستی می کند یا با رضا شاه دوستی می کند زیرا اگر یک حکومت ملی مثل ناصر و مصدق هم بیاید آنها را نمی گذارد.
بنأ تا اصلاحات ارضی نیاید و زمین ها به اساس کوپراتیف که تراکتور و لابرا توار... دارند به دهقانان بی زمین و کم زمین داده نشود، ملکیت های دهقانان متوسط تحت کوپراتیف بوجود نیاید تولید زراعتی زیاد نمی شود و عاید زیاد نمی شود. همچنین امپریالیسم دیگر طاقت فرساست، تجار دلال و عمده با وارد کردن اموال صنعتی غیر، مانع انکشاف صنایع ملی شده و صنایع دستی را از بین برده و نمیگذارند تا اقتصاد ما بهتر شود تجارت ملی شود و سرمایه تجاری و سودخوری به فابریکه سازی سوق داده شود. یعنی درین مرحله تاریخی فقط بر علیه فیودالیسم و امپریالیسم باید مبارزه شود این هر دو متحد هم اند. ملت ایران نیم قرن است بر علیه فیودالیسم مجادله می کند؛ اما چون امپریالیسم از فیودالها حمایه می کند کامیاب نشده اند، لذا بدون مبارزه با امپریالیسم ــ فیودالیسم از بین نمی رود ــ امپریالیسم قوی و بزرگ است. پس در این مرحله تاریخی برای ایجاد یک حکومت دموکراسی ملی باید کوشید یعنی یک حکومت که متکی بر طبقات گارگر، دهقان، پیشه وران، منورین مترقی و سرمایداران ملی باشد و خصوصیات ضد امپریالیستی و ضد فیودالی خود را داشته باشد.
حکومت ملی وقتی بوجود آمده می تواند که قبلأ مردم ملی کشور بتوانند احزاب ملی را بسازند ــ آن احزاب ملی اتحاد کنند در انتخابات اشتراک نمایند، پارلمان ملی را بوجود بیآورند حکومت مؤظف از آن پارلمان رای اعتماد بگیرد ــ آن وقت آن حکومت را ما (دموکرات ملی) می خوانیم.
لذا ما دمکراسی ملی می خواهیم یعنی چه؟ یعنی برای داخل: شاهی مشروطه، حکومت قانونی ــ مساوات قانونی ــ آزادی بیان، آزادی مطبوعات، حق حیات، حق احترام منزل، حق محاکمه، حق معارف به لسان مادری ــ حق عدالت اجتماعی یعنی حزب ملی یا حکومت دموکرات ملی بر علیه مطلقیت، استبداد، عدم مساوات مبارزه می کند.
برای خارج: ملی هستیم یعنی چه؟ استعماریون دشمن مردم ماست اقتصاد ما را وابسته اقتصاد خود کرده اند ما را تنها مملکت زراعتی می خواهند صنایع ما را نمیگذارند ایجاد شود و یا اگر ایجاد شود نمیگذارند ترقی کند با رقابت خود آنرا از پای در می آورند. لذا تنها دموکراسی داخلی کافی نیست، دموکراسی باید ملی باشد یعنی برای مردم ما ــ یعنی با خارجی های استعماری باید هم مبارزه شود زیرا بدون آن دموکراسی ما معنی نخواهد داشت ما باید در پهلوی دموکراسی سیاسی خود استقلال اقتصادی را حاصل کنیم، در پهلوی همین مسله است که ما استعمار غرب استعمار پاکستان را باید در پشتونستان خاتمه بدهیم، آزادی پشتونستان ضربه بزرگی است به امپریالیزم غرب و متحد آن پاکستان.
لذا چار روپپه [دالر، کلدار و ریال] امروز را مد نظر نگیریم شکست امپریالیسم را مد نظر داشته باشیم. که به فایده زحمتکشان جهان و افغانستان تمام می شود.
ما و دیگر فرزندان مردم افغاستان از تمام اقوام و محالات عزم کرده ایم که حزب ملی کشورمان را بوجود بیاوریم و تمثل کنیم و نگذاریم سنت ملی مردان مبارز و قهرمان این کشور از بین برود از منافع مردم و ملت فقط حزب ملی نمایندگی و دفاع می تواند و بس این خود جز اساسی یک دموکراسی است که در اروپا در انگلستان ــ در سویس در سویدن تجربه شده است.
جبهه متحد ملی یا جبهه مردم: چون امکان دارد چندین حزب ملی بوجود بیاید لذا اینها در مرحله اول باید اتحاد کنند یعنی جبهه متحد ملی بوجود بیاید تا قوای شان بیجا و جدا ضایع نشود. ما به تأسی از تاریخ دموکراسی دنیا آرزو داریم از تمام احزاب ملی یک جبهه متحد ملی بسازیم که در آن نمایندگان کارگران صانعین، دهاقین خورده مالک، خورده تاجر ــ تاجر ملی، خان ملی و روحانی ملی می توانند گرد هم بیایند و بر علیه مطلقیت داخلی و استعمار خارجی مبارزه کنند البته این جبهه ملی متحد را باید حزب مترقی رهبری کند و اداره نماید ولا ناکام می ماند.
اما هوشیار باید بود که این طبقات استثمار گر از منافع خود دفاع میکنند از مذهب ــ از قوم و ملیت، از تاریخ استفاده می کنند، می خواهند مردم به جنگ های مذهبی ــ ملی و قومی و محلی مشغول باشند....
طبعأ حزب ملی توسط نمایندگان طبقات زحمتکش و زیر ستم ملی و فشار مردم افغانستان در کابل بوجود آمدنی است اما شبکه های آن در اطراف در اعماق مردم کشور کشیده خواهد شد، امید است یکی از کنندگان آن شما باشید آرزو داریم این افتخار در آن محال تاریخی نصیب شما گردد.
بدخشی
یادداشت :
در چاپ این نامه به سبب نا فهما بودن بعضی از واژه ها (که در اثر حوادث روزگار آسیب دیده اند) در چند جا نقطه نقطه گذاشته شده است.
این طرح از طرف مرحوم محمد طاهر بدخشی عنوانی اولین استاد سیاسی اش زنده یاد عبدالروف ضیازاده مؤسس سازمان آبادخواهان میهن، در عرفه تشکیل اولین کنگرۀ مؤسس جمعیت دموکراتیک خلق (حزب دموکراتیک خلق افغانستان) در پائیز 1343 خورشیدی نوشته شده است. که اصل آن در نزد ضیا بهاری فرزند عبدالروف ضیازاده موجود است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
داکتر عبید الله فضلپور | 05.11.2013 - 18:12 | ||
زنده یاد محمد طاهر بدخشی در همان وقت نظر خیلی عالی داشت. راهش پر رهرو ونامش زنده. |
احمد فرید (جوینده) | 03.11.2013 - 13:18 | ||
اگر اشتباه نکرده باشم درسال 1343 خورشیدی و پیشتر ازان به شهرداری بلدیه میگفتند و مسئول آنرا ریس بلدیه.اما اینکه مرحوم محمد طاهر بدخشی عنوان شاروال را گذاشته اند، نمیدانم چه معمایی است؟ |