تمثال ژاندارک

١٦ میزان (مهر) ١٣٩٢

چند حرف نخست:

در حیرتم، که از چه بنویسم، از مبارزات پدر و یا جانبازی های دختر، ژاندراک افغانستان ثریا بهاء، از اتاق های رنگین و یا از صخره ها، کوه ها و دره ها، و یا از غرش هیبت ناک رود های دریا، نمی دانم، از کجا شروع کنم، از آنهاییکه که دیروز با تو حرف می زدند و امروز سفر کرده اند و یا از خودت، که همیشه حرف های یک ملت را می خوانی و میرسانی.

از چه بنویسم، از آبله پاهای خسته کودکان سرگردان، که در دست های شان تکه های آزادی گذاشته بودید و  از دره های پنهاور، همانند، بیکرانه های درد دل تو،  و یا از چراغ ها و شمع ها، که با روشنی شان عبور می کردید، از دشت ها و زمین های که پاشنه های تان، آنها را فریاد می کرد و یا از سرود های آزادی، که دست نا خورده بود و هیچ گاه سروده نشده بود.   

از چه بنویسم، از سپاسگزاری های که تا حال برایت نفرستاده ام و یا شعر های که تا حال برایت نسروده ام، از شهامت، جانفشانی ها، روح ملکوتی یک زن والا، که هرگز زیر چتر ستم و ظلم نایستاد، و با کاروانیان راه آزادی رهسپار دیار آرمانی، می شوند.

از چه بنویسم، از مردی که از صلابت گام هایش کوه هندوکش می نازید و با رفتنش گرانبهاترین اشک هایش را برایش ریخت، از شهدای راه آزادی تاریخ معاصر افغانستان احمد شاه مسعود، که با رفتنش، رگ های کابل را زحمی، اشک های هندوکش را جاری و بغض های پامیر را، در سرزمین آزاده گان، سر شار از قصه ها و ناگفتنی ها کرد.

آه آزادی  

مسعود را شهید

ماندیلا را پیر کردی  

از چه بنویسم، از بانوی مهربان، سخت کوش و راستگو، که در دایره وجدان و انصاف زنده گی می کند و با ارزش ترین اشک ها و لبخند ها، غم ها و شادی هایش را برای چهار نسل همگام جنگیده و گریسته است. و فریاد میزند که با دروغگویان و فریب کاران سر سازش ندارم و دیوار های جعل و تزویر را می شکند. می دانی هزاران فرشته، پنهانی، با عبور تان روی نزدیک ترین کوه ها، برای بدرقه تان، فرود می آمدند و سبد های از گل های صداقت، بی پیرایه گی، طهارت، بر سر تان می پاشیدند و شما مثل سرو های ایستاده دریا ها، کوه ها و دره ها را عبور می کردید، سنگ ها؛ صخره ها ، ابر ها و آب های دریاچه ها، گل ها و جنگل ها و نسترن ها، دشت ها و کوهپایه همه عاشق تان می شدند، کاش می توانستم، گام های اسپ های سرگردان، و کودکان را دنبال می کردم، کاش می توانستم قطار شما را همانند سربازان راه خدا با تکه های پر از عشق که در قلب های شما گره خورده بود بی وقفه بدرقه می کردم، تصویر برداری می کردم و با شما یکجا رهسپار قله ها و بام ها می شدم.

کاش می توانستم، شاعرانه ترین شمع های احساس را در شب های سرد و دلتنگ برایتان روشن می کردم که سروده بودم ...

وقتی از عشق مقاومت بی خبر بودیم

مسعود ...

شمع های جهاد را روشن می کرد

لحظه ای خامه ام سکوت می کند در کنار عشق می ایستد، نفس می کشد و از اندوه روز های بی شما می گرید، بغضم می گیرد، خاموش می شوم، تا از شما بشنوم و شما حرف بزنید، همه واژه ها، حرف های ناگفته، سرود ها، خوشی ها و سوگواری ها را در برگ برگ این نسخه یی وزین و زرین شما سرودیده اید و هر قطره یی از احساس را در زیر سنگریزه ها، درختان بلوط و سبزه ها را با تارپود و احساس کشف کرده اید، تا حرف حرف آن برای نسل های بعد، روایاتی از خاطرات شود.  

از لابه لای اوراق کتاب ( رها در باد ) پنهانی ترین احساساتم را دریافتم، صدایم را زیر هر برگش به تصویر کشیدم و زمزمه کردم کاش این تکه های ماه را سال های قبل برایم می نوشتی، که هر واژه و رایحه حرف هایت جاده ها را معطر می کند، نگران نیستم، اگر این تکه های احساس را که از هفت دروازه بهشت قلب یک زن فریاد می کشد محروم می بودم ، مرا دچار سرکش ترین نگاه ها و بی پایان ترین حرف ها می کرد. چه زیبا سروده شاملو ....

اي‌كاش مي‌توانستم
خونِ رگانِ خود را
من
قطره
    قطره
        قطره
بگريم
تا باورم كنند.
ای كاش مي‌توانستم
يك لحظه مي‌توانستم ای ‌كاش
بر شانه هاي خود بنشانم
اين خلق بي‌شمار را
گرد حباب خاك بگردانم
تا با دو چشمِ خويش ببينند كه خورشيد شان كجاست
و باورم كنند
ای كاش می‌توانستم!

افغانستان سرزمین چون چرا های است که بحث، رنج ها و مصیبت هایش از توان این متن بیرون بوده و این حوادث در ذات خود با نوعی اعتراض و نارضایتی های مردم مواجه شده و شماری از معترضان و سکوت شکنان با سلاح  قلم، زبان و احساس خویش هیچگاه زیر بار سلطه گرایان زمان قدرت و سیاست نرفته اند و از راه سنگر و مبارزات فرهنگی به پیکار و ستیز بر خاسته اند که بدون شک این راه پر دشوار و سنگین فاتحان زیادی داشته اند که مرز ها را شکسته و در میدان های نبرد از شمشیر خامه، فرهنگ و ادبیات و از دار و ندار مردم این سرزمین بلا کشیده حراست و پاسداری نموده اند.

زن افغان، در گذر تاریخ، فریادی از میان دود و خاکستر است و در سوهان استبداد و سیطره جنگ و خشونت دست و پنجه نرم کرده است، این قشر مبارز، اولین سیب های اند که، از درختان زنده گی پایین افتاده اند، اما استقامت و پایداری آنها بوده است، که هرگز با پرنده های زنده گی وداع نگفته اند و بسوی عدالت و عزت پنجره ها و روشنایی ها را در طول زمان باز کرده اند. زنان نه تنها نیم پیکر از جامعه، بل کل پیکر جامعه را تشکیل میدهند این ناشناخته ترین قشر موجود ملیح و لبخند، لایه تر از با شکوه ترین غم ها و درد ها است که بدون آنها،  قلب زنده گی ساکن، و در سرد ترین گودال ثانیه ها، سکوت و سقوط  و سکته خواهد کرد.  

با این پیش نوشت و نگرش در مورد کتاب ارزشمند و حماسه گر "رها در باد" ، در میان صد ها نکته قابل تامل، چند برازنده گی آنرا با خواننده های ورجاوند در میان می گذارم، امیدوارم رسالت خویش را مانند هزاران خواننده  کتاب    ( رها در باد )  اداء کرده باشم.

  • ·        روح نگارش و قوت قلم در  (رها در باد)  

من منحیث خواننده روح پر فراز در متن و محتوای کتاب (رها در باد) مثل آئینه دریافتم و از درون محتوایی، با تمام ژرفا حوادث و جریانات آنرا احساس کردم.   

فضای خانواده، ثریا بهاء را وا می دارد تا فکر نگارش اثر را با مقاومت در برابر استبداد شروع کند که بدون شک این مولفه عظیم، که در فضای خانواده حاکم بوده است، با آن خو بگیرد و این جریان رفته رفته تقویت شده می رود تا اینکه خود به عنوان یکی از مقاومت گران زن، در برابر نظام توتالیتر و مستبد و فرهنگ ستیز مبدل شده و پرده از روی اشخاص زبون و سیاه دل بر دارد و رسالت خویش را، در مبارزه با مرگ پیوند دهد و برای نسل های بعد، بنویسد که در طول زمان فریادی باشید از صدای مظلومان ، شمشیری باشید از آواز ستمدیده گان.

سوال اینجاست که چطور یک زن، زنده گی مرفه و آرام را با تمام امکانات، تجهیزات، مقام  و سهولت های زنده گی یک سره رها می کند و خود را ( رها در باد )  و باران با همه ای خشم، بم و آتش می افگند و تمام آسایش خویش را در میان کوه ها، دره ها، فقر، تنگ دستی ها، تقسیم می کند و در درد ناک ترین و نازک ترین شرایط می خواهد با هزاران قطره خون، اشک، آه و ناله و غرور دست و پنجه نرم کند و در مسند بانوان راه مقدس و مدافع راستین قرار گیرد و سرگردان دنبال چریکی باشد که از سر و رویش ندای آزادی می بارد و مانند یعقوب لیث صفار، ابو مسلم خراسانی و صلاح الدین ایوبی همچو سرو ایستاده است و میرزمد که این خود می تواند الگویی باشد، برای سه نسل پرخاشگر جنگ، که ادای مسولیت در برابر ملت شان دارند.

  • ·        حقیقت گویی و واقعیت نویسی

( رها در باد ) کتاب پیراسته و آراسته با تمام واقعیت ها و جریانات چهار دهه اخیر در افغانستان است که نویسنده هر لحظه آنرا با تارپود و احساس خویش بخیه نموده و با نگاه خویش آنرا تماشا کرده است، لب می گشاید و حرف حرف این نسخه تاریخی مملو از واقعیت هاست و هیچ گونه، پنهان کاری در بحث ها و حوادث دیده نمی شود. این کتاب، خواننده ها را وا می دارد تا یکبار به زنده گی خویش مداقه کنند و بیاندیشند، که چگونه تا به حال در زنده گی خویش زیسته اند، برخورد های شان از سطح خانواده گرفته، تا سطح مردم و جامعه به کدام میزان بوده است و این شاخصه می تواند در زمینه های مختلف زنده گی مردم ما تاثیر مثبت گذاشته و بعنوان یک فرهنگ خوب و ارزشمند در جامعه افغانی مبدل شود.

مسولیت یک نویسنده انتقال پیام، به شکل سالم و بدون صدمه به مخاطبان است که از هر گونه اغراض و کتمان حقایق مبرا باشد، تا فردا بار ملامتی آنرا تاریخ به گردنش آویزان نکند، نگارش ضعیف در یک اثر همانند دیوار نم کشیده، به یک باره گی بدون آگاهی و خبر، بالای مخاطب فرو می ریزد، و می غلتد، و این فروریزی باعث می شود که خالق اثر، و خود اثر، مخاطبش را از دست دهد، که خوشبختانه ( رها در باد ) از این امر مستثنا بوده و با خوانش آن در مخاطب، تکان و شورش عجیب ایجاد می کند، ایشان تمام حقایق را که سال ها در زیر خاک ها و تل های دروغ و ریا، با همه ای زشتی ها و پلشتی های شان و زیباترین رشادت ها و جانفشانی ها و شرین ترین لحظات زنده گی را به قلم رسا و توانای خویش بیرون کشیده و به نسل های آینده سپرد، و حقا که ثریا بهاء این رسالت تاریخی را بوجه نیکو به انجام رسانیده است.  

  • ·        زبان فرهیخته و تصاویر بکر

هر برگ کتاب ( رها در باد) با تمام قوت و زیبا نگاری ها و تصاویر سچه و بکر، کاشی کاری شده است و هر صحنه از جریانات چنان با تصاویر زیبا و نایاب شکل گرفته است که خواننده تصور می کند در درون متن است و همگام با نویسنده در حرکت است، کوچکترین نوع کسالت و خسته گی به انسان و خواننده دست نمی دهد و چنان ظریف و قشنگ واژه ها نقاشی می شود که فکر می کنی در میان متن ها غرق می شوی و هر قدر پیش میروی خواننده را تشنه می کند تا با برگ های دیگر کتاب خود را سیراب کند.

قوت قلم و تصویر سازی و داشتن انگیزه درونی نویسنده، توانسته است که بار معنایی ( رها در باد) را مستحکم تر و پربارتر سازد، زیرا، نگارنده، مسولیت و رسالت خویش را در برابر ادبیات و خاطره نویسی زنده گی پربار و با مشقت بگونه جدی اداء کرده است و این نکته می تواند در کنار سایر شاخصه های دورنی این اثر، اهمیت به سزای داشته باشد و پرسش های خواننده گان را پاسخگو باشد.

  • ·        پردازش زبان و بافت های کلامی

چیزیکه برای خواننده ها خیلی با ارزش در یک متن، شعر، داستان و یا حکایت، یا خاطره نویسی است، پردازش زبان و بافت های کلامی و تسلسل منطقی در زبان است که این مورد ویژه می توانند نوعی تفاوت را در میان آثار نویسنده گان به وجود آورد.

پردازش زبان و بافت های کلامی در نوشتار به متن نیرو و قوت می بخشد و جذابیت آن می توانند خواننده ها را بسوی خویش بکشاند که این امر در این اثر گرانبها به وضوح دیده می شود.

نگارنده توانسته است در کنار سایر فعالین ادبی و نسل نویسا در افغانستان، خاطرات جنگ ها و خشونت ها؛ مهاجرت ها و دربدری ها، اشک ها و لبخند های این سرزمین را با زبان نوشتاری ژرف و بافت های کلامی زیبا پیوند دهد و قلم اش فریاد و اعتراضی شود در برابر تمام بی عدالتی ها و جفاکاری های روزگار و منحیث سپر با پردازش های بکر نگارش ایستادگی نماید.

  • ·        طعم و ذائقه نگارش

چیزیکه خیلی در یک اثر اهیمت دارد زیبا نویسی و ذائقه نگارش است که خلاقیت و ابتکار نگارنده را نسبت به اثرش نشان میدهد ذائقه نوشتار به این مفهوم است، که نگارنده می خواهد، چنان زیبانگاری و درست نویسی کند که خواننده احساس خستگی و کسالت نکند، واژه ها و کلام را سهل تر هضم کرده بتواند و از ثقلت نگارش بپرهیزد، این ویژه گی و برایند در این اثر خیلی روشن و واضح است و می تواند، نکته بارزی باشد در برابر سایر آثار نویسنده گان.

نویسنده پیوسته تلاش کرده است که با تمام احساس خویش در همه فصول و ابواب قصه ها، خاطرات را به شکل سره و گلچین بنویسد، که بدون شک این نکته هم توانسته است جذابیت کتاب را نسبت به خواننده هایش افزایش دهد و از چرند نویسی و پرگویی و حرف های زاید جلوگیری کرده است و صادقانه باید گفت که تکرار واژه ها هرگز به نظر نمی رسد.

در نگاه اول اگر خواننده این کتاب ضخیم را به دست گیرد و ورق زند فکر می کند که احساس خستگی و کسالت در زمان خوانش آن خواهد داشت اما بر خلاف با همه ضخیم بودن آن وقتی خواننده آغاز به خوانش و مطالعه آن می کند، گیر می ماند و چنان زیر تاثیر حرف ها، لبخندها، اشک ها و تصاویر و صحنه ها غرق می شود، که گویی هرگز سری به بالا نمی اندازد، که در کجا نشته، چه می کند و با جریانات و حوادثی که در کتاب بیان شده است در حرکت است.

  • ·        ( رها در باد ) کتاب چند بعدیست

(رها در باد) کتاب عجیبیست، باید هر خواننده، از دید گاه خویش، به زوایه متفاوت آن، نگاه کند که بدون شک، همین طور هم است و به خواننده یک نوع پرسش ها دست می دهد، این اثر مانند کرستال شیشه یی است که از هر طرف جلایش و زیبایی خاصی را دارد. چون، با همه ای سوز و گداز و عواطف یک زن و یک مادر نوشته شده است، حس نامریی و غیر مترقبه به انسان دست می دهد، یا دست هایت می لرزد، یا نا خود آگاه اشک می ریزی, یا لبخند بروی لبان جاری می شود و یا گاهی سکوت می کنی که این خود نوعی جادوی قلم نویسنده را نشان میدهد، که شاید به شکل معجزه آسا، حتی خواننده حس می کند که خالق اثر ، هم  گاهی در پردازش و بیان قصه ها که چنین زیبانگاری های نهفته دارد، متوجه نشده باشد قصه ها و حکایات به تصویر کشیده شده باشد.

نگارنده از زوایه های مختلف به بحث های تیوریک، دیالکتیک و فلسفی، تماس گرفته است، هم می توانیم این اثر ارزشمند را یک کتاب ادبی، خاطره نویسی، سیاسی، تربیتی، حکایت و یا داستان و  ...  یاد نماییم.

  • ·        ( رها در باد ) کتاب تربیتی و مستند تجربی برای خانواده ها

زمانیکه کتاب ( رها در باد ) را خواننده از شروع تا اخیر با دل و جان بخواند در میابد که، روابط خانواده، نظام خانواده گی زوجین و اطفال چگونه باشد، شاخصه مهم کتاب در این است که هر حرکت زوجین و اطفال را در حالات مختلف، خوشی و قهر و یا سکوت به تصویر کشیده است و برخورد های والدین را اولتر از همه نسبت به خود شان، بعد از آن نسبت به کودکان شان و همچنان سیر نظام خانواده گی و روابط زناشویی و اطرافیان را بگونه های مختلف بیان داشته است که این نکات ارزشمند یا مثبت و یا منفی می توانند در آگاهی دهی والدین و خانواده ها ارزشمند باشد ، احترام متقابل، درک سالم و شناخت دقیق از یکدیگر، زدودن ابهامات و سو تفاهمات، کینه ها و کدورت ها به گونه شفاف به تصویر کشیده است، هر نکته و سناریو از برخورد ها می تواند در برخورد های افراد، در سطح خانواده ها و بیرون از خانواده ها، حتی در میان اجتماع، برای خواننده ها آموزنده باشد، که چطور می توانند یک خانواده قانونمند با تمام زوایای آن داشته باشد و یاد آوری نکات یاد شده در اثر ( رها در باد ) می توانند در کل یک آگاهی و معلومات خیلی خوب در تربیت فرزندان و اطفال و روابط زوجین و تربیت آنها و نیز برخورد های متفاوت بیرون از سطح خانواده ها با دوستان، اقارب و خویشاوندان و مردم باشد.

  • ·        ( رها در باد ) تاریخ مستند  

( رها در باد ) تاریخ مستندیست که می تواند در زمینه آگاهی دهی سه دهه جریانات و واقعات سیاسی و اجتماعی در کشور به ویژه برای جوانان در امر ارایه معلومات ارزشمند و کمک دهنده باشد و نیز یکی دیگر از آثار زیبا و قشنگ تاریخ معاصر افغانستان است که در کنار سایر کتاب های تاریخی، که به وسیله مورخین به تحریر در آورده شده است، گذاشته شد، و این بستگی به خواننده متعهد، متخصص و رسالت مند دارد، که چگونه، می تواند دریافت های ظریف و نفیس خویش را در مقایسه با سایر آثار به خواننده ها در میان بگذارد، این یکی از رسالت های خواننده است، به نظر نگارنده این مقاله، همان قسمیکه آفرینشگر اثر مسولیت دارد تا آثار و دست نوشته ها و معلومات خویش را در اختیار خواننده ها و مخاطبین قرار دهد؛ خواننده ها و مخاطبین هم مسولیت متقابل دارند، تا اثر مورد نظر را با تمام ژرف ها و نکات و پهلو های متفاوت اش مطالعه نموده و انعکاسات خویش را نسبت به نگارش اثر و جنبه های مثبت و منفی آن و همچنان نیاز و ضرورت اثر در امر آگاهی دهی و شریک ساختن معلومات به صاحب اثر شریک سازد که این خود می تواند از یک جهت آفرینشگر را فعال ساخته، تا معایب و محاسن اثر را متوجه شود، تا در آئینه آن به خلق آثار دیگر با توجه به نکات یاد شده بپردازد و از طرف دیگر مسولیت و تعهد و رسالت خواننده را که در برابر خالق اثر نشان داده است و همچنان این روش می تواند بعنوان یک فرهنگ تبدیل شود تا خواننده ها و صاحب اثر ، نکات مورد نظر را جداً در نظر گیرند.

کتاب رها در باد، زاویه های مختلف دیگری نیز دارد که خواننده آگاه باید به آن بیاندیشد و آنرا تحلیل و ارزیابی نماید و می ارزد که حتی در دانشگاه ها دانشجویان را تکلیف دهند تا روی این سند مهم و تاریخی کار نموده و اسرار زیادی را از آن کشف نمایند.

می دانم که خسته یی، دمی چای بگیر با این چند سطر، ای مشهور ترین مسافر شهرم، سنگ ها را به آذرخش تبدیل کرده ای.

با درود

عبدالهادی ایوبی







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عبدالهادی ایوبی