التجای دست دو
١٨ میزان (مهر) ١٣٨٩
روز های اول از فرط خوشبینی احساس میکردم هلیکوپترهای امریکایی در بگرام فرشته پایین میکنند تا عدالت انسانی در افغانستان تأمین شود! قطعاً باور نداشتم کنفرانس بن برای چورکردن گروپی جغرافیای ما تشکیل شده باشد. اگر کسی در کشور من آدم دولتیی را سراغ داشته باشد که پنجاه فیصد به جیب اش، و پنجای دیگر به مردم اش بی اندیشد، هزار بار برای او آفرین خواهیم گفت، هزار بار!
جغرافیه: شهرکابل را که دیده باشید، منطقه یی دارد به نام مکروریان چهار، و باز، در این منطقه یک میدان وسیع خاکی است که برای ساعت تیری اطفال خالی گذاشته شده است. شاید مهندسین روس فکر میکرده اند، اگر اینجا را سفید بگذارند، بعد ها به زور ایالات متحده حکومت اسلامی تشکیل خواهد شد، و این حکومت اسلامی دارای مقامات یک- نفسه خواهد بود، خدمت خواهند کرد، و فضای سبز خواهند ساخت!
اداره: دولت اسلامی افغانستان از نظر تشکیلاتی دارای بیست و چند وزیر، یک صد و چند معیین، یک هزار و چند رییس، و ده هزار و چند مشاور میباشد که تقریباً فامیل های گرامی همه در بیرون از مرز به سر میبرند. باز، بیشتری این مقامات حکومتی دارای بلند بلدینگ های شیشه ای هم هستند.
تاریخ: در مکتب خوانده بودیم پادشاهان حق داشته اند هزاران هکتار زمین، صد ها قصر و ده ها نوکر اختیار نمایند؛ اما اینکه رییس جمهوران نیز چنین حقی داشته باشند را نخوانده بودیم، نه در تاریخ، نه در جنگل شناسی! همچنان نخوانده بودیم رییس جمهور حق دارد مامورانی داشته باشد که مال دولت را مال پدری شان تصور فرمایند!
وجدان: حقیقت اینست که تعدادی از بلندپایه گان زوردار ما دیابت وجدان دارند- تاجایی که تجربه هشت ساله ثابت ساخته است، مردم افغانستان ندرتاً با مقام "پاک دست و دلی" سرخورده اند که حتی در یخن نفس شریف اش جیب ندوخته باشد. شاید باور نکنید، اما به اذن حضرت لوی سارنوال، این یک حقیقت است:
پیاده: ساحه سبز ملکیت دولت، یعنی مال عامه مردم است که خیالاً فرض میگردد سهمدار دولت شان باشند. درواقع حق ملی متر مربع هر شهروند. خوب، حالا یک گروپی از مقامات جیب کلان حکومت- دور از چشم رییس دولت- تصمیم میگیرند تا در محل بازی اطفال، به تعداد هشت بلاک نه منزله بسازند. پسان تر خبر میشویم هر رییس یک آپارتمان، و هر معیین دو آپارتمان را بخود اختصاص داده اند، و حتی به مدیر عمومی، که در جمله سواران نظام است، چیزی نرسیده، حالا چه جای اجیر و پیاده!
آخرین امید: اینجا، فرض میکنیم رییس دولت از این عمل دزدانۀ ارگان های فوق که پارک تفریحی را بین مقامات ارشد خود تقسیم کرده اند، خبر ندارد. و مجدداً فرض میکنیم خداوند نور دیده دادستانی را نیز کم ساخته است، تا این کار ناروای دولتی را در روز روشن دیده باشد، پس همین وزارت داخله یی، که آخرین امید و آخرین سنگر حراست از مال و ناموس مردم است چرا تفنگدار میفرستد تا از تظاهرات مردم مکروریان و اعتراض آنها در برابر چپاول دولتانۀ دارایی عامه جلوگیری کنند؟! آیا وزیر داخله، معیینان و جنرالان بزرگوار، یا عینک بزرگ شان نیز دراین بلاک ها سهم دارند؟ اگر جواب این سوال، "نـه" باشد، پس چرا ا از شهامت، یونیفورم، سلاح و انرژی پولیس ملی درجهت دفاع از اعمال نامشروع یک مشت آدم مافیایی، که از خوردن هیچ حرامی ابا ندارند استفاده مینماید؟ و اگر پاسخ سوال بالا "بلی" است، دراینصورت ما ره از خیر این کشور، و از خدمت این حکومت تیر.
آخرین خواست: از جناب رییس دولت میخواهیم از طرف ما به خدای بزرگ التجا نمایند که بنده های افغانی اش را با حکومتدارانی که ٩٠ فیصد حجم شان معده است، محشور نسازد! اگر ما شخصاً اراده دعا نماییم، رییس مبارک خود میدانند که هوای حکومت اش دست های مان را اختلاس خواهد کرد!
کابل- سرطان ١٣٨٩
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته