شرکت سهامی تاراج
٢٣ سرطان (تیر) ١٣٩٢
این روزها آوازه گران از بازار های چارچته و مراد خانی کابل گزارش می دهند که کابینۀ دادگسترافغانستان که دادگستری را از انوشیروان عادل به ارث برده است، می خواهد درجهت تامین عدالت اجتماعی کاری کند تا چشمان کاکا تاریح از کاسۀ سرون بیرون بزند و دهان ماما جغرافیا تا بناگوش بازبماند. در گزارش آمده است که در این پیوند، اندیشه پرداز حکومت در یکی ازنشست های زیر زمینی کابینه گفته است که ما درهمه زمینه ها گلیم عدالت را هموار کرده ایم، همه مردم ازهمه جا وهر قومی و زبانی و مذهبی که باشند می توانند روی گلیم عدالت چارزانو بنشینند؛ اما دولت نمی تواند نان و آب آن ها را تضمین کند، چون خداوند خود آب و نان بندهگانش را تضمین کرده و اگر ما دراین زمینه مداخله کنیم به مفهوم مداخله درقلمرو حاکمیت خداوند است! حالا پس ازسده های دراز مردم افغانستان به روزگاری رسیده اند که می توانند روی گلیم عدالت بنشینند، این خود بزرگترین افتخار برای آن هاست، هرکس به هراندازهیی که می خواهد می تواند افتخار کند! دولت ازاین همه افتخار، اگرعایدش هم که ماهانه به صدها هزار دالر برسد، هیچ مالیهیی نمی ستاند. دولت با بخشش این مالیه می خواهد تا مردم به بزرگترین حق خود که همان آزادی بیان است، زبان رسی داشته باشند. بگذار مردم بیشتر و بیشتر زبان درازی کنند؛ ما کارخود را می کنیم، زبان درازی را دادیم به آن ها که سزاوار شان هستند؛ اما منابع و سرچشمه های سیاست و اقتصاد رسیده است به ما!
هنوز سخنان اندیشه پردازکابینه تمام نشده بود که یکی از پایه گذاران آزادی فساد گفت، به پندار من سخنان اندیشه پرداز کابینه هرکدام کشف بزرگی است که باید در دانشنامۀ ملی کشور به نام او ثبت شود، اما من می خواهم بگویم که ما با ترازوی داد، سرمایه های مردم و داشته های ملی افغانستان را در میان گروه های مافیایی همه اقوام کلان کشورتقسیم کرده ایم ، تا مشارکت سیاسی همه اقوام را داشته باشیم، اقلیتهای قومی ومذهبی اگر دراین مشارکت سهم چندانی ندارند، درمقابل هر قدر که می خواهند، می توانند روی گلیم عدالت بنشینند، چار زانو یا هم لنگ دراز، هیچ کس حق ندارد که به آن ها بگوید: پایت را به اندازۀ گلیمت دراز کن! شما توجه کنید که هم اکنون همه گروه های مافیایی اقوام گوناگون کشور دراین شرکت سهامی تاراج به اندازۀ خود سهم دارند، این را می گویند دموکراسی افغانی که تا کنون جهان مانندش را ندیده است. این جا برتری جویی قومی وجود ندارد! نمی شود که غم تمام مردم را خورد، هر چیز از خود اندازه دارد، عدالت مطلق هم نمی تواند وجود داشته باشد! همین که چند کته سر کلاه بردارهرقوم که به مال و منالی می رسند و دختران و پسران شان در کشور های غربی دموکراسی تنفس می کنند و علم استفراق می کنند، درحقیقت همین افتخار به همۀ اقوام افغانستان می رسد، مثلا درست است که مقام مارشالی افتخاری است برای همۀ مردم افغانستان؛ اما این تاجیکان افغانستان اند که باید لنگی ها و پکول های خود را به آسمان اندازند که چنین مارشالی دارند ، و اگر مارشال براسب اقبال سوار می شود و در بزکشی سیاست همه گان را تارومار می کند، حال او چه در کابل باشد و چه درکوه این همه افتخار بیشتر وبیشتر به تاجیکان کشور می رسد که از روزگار سامانیان تا کنون تاریخ، چنین پدیدهیی را ندیده است!
در این میان صدای بلند شد که خیلی خوب! خیلی خوب! خیلی خوب! این صدا سبب شد تا پایه گذارآزادی فساد خاموش شود، خوب برادرا؛ من گپها را شنیدم، باید بگویم من که از قلیون خانه های شهرهم که خبر دارم، آن جا همه اقوام در کنار هم می نشینند و از یک قلیون دود می کنند، یعنی مردم ما درهمه چیز و در همهجا برابر اند؛ اما هنوز یک بی عدالتی بزرگ در کشور برجای مانده است و آن اندازۀ شهادت در ولایات و در میان اقوام ماست که برابر نمی باشد! ما ملت شهید پرورهستیم، می بینم که هر روز در شماری از ولایات به سبب حملههای انتحاری تعداد زیادی از کودکان، زنان ومردان، شهید می شوند، شما می دانید که جای شهیدان بهشت است؛ اما دربعضی از ولایات دیگر صدای پتاقی هم به گوش نمی رسد. مردم به کارو بار خود می رسند، خواه مخواه آن ها در جریان کاروبار، گناهکاریهای هم می کنند که شاید به جرم آن به دوزخ بروند، ما و شما یک برادر هستیم ، چه در این دنیا چه در آن دنیا، ما یک کشور تجزیه ناپذیر هستیم، پس باید وحدت ملی خود را در آن دنیا هم نگاهداریم و به دشمنان خود در دوزخ یا بهشت نشان دهیم که بیایید، برادری را از افغان ها یاد بگیرید! وجدان یک افغان چگونه می تواند بپذیرد که او در بهشت باشد و هموطن دیگرش در دوزخ!
پس برای این که همه افغانها را به بهشت برسانیم دو راه داریم، یکی در این دنیا و دیگری در آن دنیا. در این دنیا باید ما همان گونه که همه چیز را سهمیه بندی کرده ایم، زیر زمینی را و سر زمینی را و آب را و هوا را، باید شهادت را هم سهمیه بندی کنیم ، تمام اقوام افغانستان و همه ولایتهای افغانستان حق دارند که به گونۀ عادلانه به شهادت، جان رسی داشته باشند تا به بهشت برسند!
وقتی در یک روز یا در یک هفته یا دریک ماه در این یا آن ولایت چند وچند بار حملۀ انتحاری انجام می گیرد، درمقابل، دراین یا آن ولایت دیگرآب در شکم ماهی شور نمی خورد، با هرحملۀ انتحاری شماری زیادی از باشندهگان این ولایتها به بهشت می رسند، باید این فرصت را به ولایت های دیگر کشور نیز داد تا آن هاهم بتوانند از این امتیاز بهرهمند شوند و به دنبال برادران بهشتی خود بروند به بهشت.
در گفتگوهای صلح ما از برادران ناراضی خود می خواهیم که جهت تامین عدالت اجتماعی باید در میان ولایتها واقوام گوناگون افغانستان به گونۀ برابر به حملههای انتحاری بپردازند!
یکی از آن میان با صدای لرزانی گفت ازاین که تناسب نفوس در ولایتها و در میان اقوام کشور برابر نیست، پس باید، فهرست سهمیه بندی شهادت ها را بر بنیاد تناسب نفوس بسازیم، تا آن هایی که نفوس بیشتری دارند، شهید بیشتر داشته باشند؛ یا فهرست سهمیه بندی «پوهنتون» ها را در اخیتار شان بگذاریم که بر بنیاد آن کار سفربری، هم وطنان به بهشت را روی دست گیرند!
مرد با صدای بلند تری گفت نه نه ! شهادت شهادت است برادر!!! بهشت رفتن «پوهنتون» رفتن نیست، اگر همۀ افراد یک یا چند قوم خورد و کوچک تا یکی دو دهۀ دیگر به وسیلۀ برادارن نا راضی به بهشت فرستاده شدند، خیر است از برادران دیگر، کسانی می مانند که به خانه و زمین آن ها رسیدهگی کنند، خانه، زمین ، چشمهها و علفچرهای آنان بی مالک نخواهد ماند!
خدماتی را که این برادران ناراضی انجام می دهند، بسیاری ها نمی توانند آن را درک کنند، شما خوب « سوچ» کنید، مگر همین ها نیستند که هر روز دسته دسته مردم را به بهشت می فرستند، این دنیا دو روز است، در حقیقت این ها برای ما در بهشت پایگاه بزرگی می سازند، فردا ما در بهشت یک قوم اکثریت خواهیم بود و اگر ایالات متحد دوزخیان بهشت ساخته شود رهبری آن به دست افغان ها خواهد بود، شهرکها، بلند منزلها، علفچرها، بازارهای بزرگ، حورها،غلمان ها،کاخها، شرابها، عسلها وهمه چیزهای را که اینجا دارید آنجا ده، صد، هزار برابر دارید!
آن برادران و خواهرانی هم که به دوزخ می روند، آنها هم از برکت همین برادران نا راضی بعداً به بهشت می رسند، خدا گردنم را نگیرد، روزی از زبان یکی از اعضای شورای علما شنیدم که انتحاری ها به دوزخ می روند، خوب حالا در گفتگو های صلح این شرط را پیش روی رهبری آن ها می گذاریم که آن ها در دوزخ هم باید به حمله های انتحاری خود تا یک باقی افغان دوزخی هم باقی بماند ادامه دهند!
می دانید! حکمت کار درکجاست، کسی چیزی نگفت! او ادامه داد که یک حکومت عادل باید در این دنیا و در آن دنیا در اندیشه شهروندان خود باشد، خیر است اگر ایرانیها گاه گاهی هموطنان ما را درمرز تیر باران می کنند، یا به دارمی زنند، روزش می رسد، خو بازم این هاهم به بهشت می روند، حکومت ایران دست انتحاری های ما را سبک می سازد؛ خوب وقتی برادران در دوزح دست به حمله های انتحاری زدند، افغان ها در دوزخ هم شهید می شوند و گناههان شان پاک می شود و جای پاکان بهشت است و آن ها هم می رسند به بهشت!!! همهگان با شگفتی به سخنان مرد گوش می دادند، بعضی ها را چشم ها از کاسۀ سر بیرون زده بود و شمار دیگر را هم دهانها تا بنا گوش باز!
یک لحظه گویی شیطانی در فضا پرزد، همهگان درخاموش ژرفی فرو رفتند، تا این که سهمیه ساز دانشگاه پرسید، سرنوشت آن برادران نا راضی در دوزخ چه می شود، مرد گفت اگر گناهان شان بخشیده شد خوب، می آیند به بهشت، اگر نشد، آن ها را شامل سهمیۀ «پوهنتون» دوزخ بساز تا آن جا فن و فوت انتحار را به دوزخیان دیگر یاد دهند! ما نباید در دوزخ هم فرهنگ خود را فراموش کنیم ما تاریح پنج هزار ساله داریم!!!
پایان
سرطان 1392 خورشیدی
شهرکابل
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته