نواز شریف و افغانستان؛ قاصد صلح یا عامل جنگ؟
٢٦ جوزا (خرداد) ١٣٩٢
صعود مجدد نوازشریف به کرسی نخست وزیری پاکستان پس از پیروزی حزب مسلم لیک برهبری وی در انتخابات اخیر(21ثور1392 خورشیدی11 می2013 عیسوی) نقش او را در بحران افغانستان مورد توجه میسازد. اهمیت نواز شریف در این دور از ریاستش بر نهاد اجرایی پاکستان در رابطه با افغانستان بیشتر از گذشته ارزیابی می شود. و در راستای چنین ارزیابی است که صدراعظم جدید پاکستان در نخستین روزهای احراز قدرت اولین پیام ها را از افغانستان در یافت کرد. پیام های که هم از سوی رئیس جمهور کرزی و هم از سوی مردم ولایت کنر که پیوسته در معرض آتش نیروهای مرزی پاکستان قرار دارند برای او ارسال شد. بیست و پنج هزار نفر از مردم کنر در پانزدهم جوزای سال روان 1392(جون2013) برای نواز شریف نامه نوشتند و از او خواستند تا جلو آتش نیروهای پاکستانی را بگیرد. رئیس جمهور کرزی در صحبت تیلفونی نیز از نواز شریف آرزو برد تا در همکاری نزدیک بر سر مبارزه با تروریزم با افغانستان قرار بگیرد و صلح را به هردو کشور افغانستان و پاکستان بر گرداند. کرزی از نواز شریف دعوت کرد تا به افغانستان سفر کند.
اما نواز شریف در بحران افغانستان چه نقش و تأثیری خواهد داشت؟ نقشی برای جنگ یا تأثیری برای صلح؟ او در کدام مسیر گام بر میدارد؟ در مسیر جنگ و یا صلح؟
نوازشریف در پاکستان برای سومین بار است که به ریاست حکومت یا نخست وزیری می رسد. او دو بار دیگر در سالهای 1990 تا 1993 برای دور نخست و از سال1996تا سال1999 برای بار دوم بر کرسی صدارت پاکستان تکیه زد. در مرحله اول نخست وزیری از سوی غلام اسحاق خان رئیس جمهور پاکستان برکنار شد و در مرحله دوم با کودتای نظامی جنرال پرویز مشرف رئیس ستاد مشترک ارتش معزول و زندانی گردید. اگر به میزان دخالت پاکستان در بحران و جنگ افغانستان به خصوص در پایتخت در هر دو دور نخست وزیری نواز شریف توجه شود، سالهای صدارت نواز شریف اوج و گسترش این دخالت را منعکس می سازد. آیا نواز شریف نقش اصلی را در گسترش دخالت پاکستان و تشدید جنگ در آن سالها داشت؟ صرف نظر از هرگونه پاسخی که به این پرسش ارائه شود، نواز شریف هیچ نقش مثبت در جهت استقرار صلح در هردو دور اول نخست وزیری اش در افغانستان ایفا نکرد. هر چند او در فردای انتقال قدرت از دولت حزب دموکراتیک خلق در 8ثور1371 به دولت مجاهدین بریاست صبغت الله مجددی به عنوان اولین رئیس حکومت یک کشور همسایه و خارجی وارد کابل شد و از همکاری با دولت مجاهدین سخن گفت، اما پس از آن آتش جنگ در پایتخت افغانستان شعله ور تر شد. دور دوم نخست وزیری نواز شریف با تشدید دخالت پاکستان در جنگ افغانستان مشخص می شود. پاکستان در این دور دخالت مستقیم در جنگ و بحران افغانستان داشت و گروه طالبان با کمک مستقیم نظامی پاکستان به بسیاری از ولایات افغانستان دست یافتند. نکته ی قابل توجه و تأمل در دیدگاه و سیاست نواز شریف در مورد طالبان در این دوره و حتا پس از عزل او از نخست وزیری این است که موصوف به شدت از خشونت و ستیزه جویی طالبان به عنوان تطبیق شریعت حمایت میکرد و تفکر و خشونت طالبانی را در جهت تأمین امنیت و تطبیق شریعت می ستود.
اگر به این حقیقت در سیاست افغانی پاکستان که ارتش و سازمان اطلاعات نظامی آن ISI گرداننده ی اصلی این سیاست است، توجه شود، نواز شریف از مهره ها و چهره های نزدیک به ارتش و آی.اِس.آی و سیاست های آنها شناخته می شود. حتا اگر نواز شریف بصورت فرضی یک عنصر معروف و مقتدر سیاست پاکستان و مستقل از ارتش و آی.اِس.آی مدنظر قرار بگیرد، او هیچ نقشی در سیاست افغانی پاکستان که بر مبنای بی ثبات سازی و تشدید بحران از سوی ارتش و سازمان اطلاعات نظامی آن بنا یافته است، ندارد.
مسئولیت وگردانندگی سیاست پاکستان در افغانستان را ارتش و سازمان اطلاعات نظامی آن(ISI) بدوش دارد. هر چند ارتش و نظامیان پاکستان از همان آغاز تولد کشور پاکستان در1947، مدیریت و سیاست خارجی را در مناسبات با کابل که بر سر دیورند به منازعه و خصومت میان طرفین تبدیل شد، در دست داشت، اما استخبارات نظامی پاکستان در سی و پنج سال اخیر، رهبری این مدیریت و سیاست را بگونه ی انحصاری تصاحب کرد. در طول این سالها نقش اصلی را در بحران و جنگ افغانستان ارتش و سازمان استخبارات نظامی ارتش به عهده داشت و اکنون نیز به عهده دارد. نه نواز شریف و نه هیچ فرد دیگری در ریاست دولت و حکومت پاکستان قادر به تغیر برنامه و اهداف ارتش پاکستان و آی.اِس.آی نیست.
نزدیکی نواز شریف به ارتش پاکستان و گروه های مذهبی و افراط گرای دینی این کشور و حامی طالبان و گروه های افراطی افغانستان یکی دیگر از مؤلفه هایی است که اراده و تمایل نواز شریف را در جهت صلح و ثبات افغانستان قابل تردید میسازد. صدراعظم جدید پاکستان با توجه به پیوند تنگاتنگ و دیرنه اش با ارتش و احزاب افراط گرای مذهبی تنها در جهت تمایلات و سیاست های آنها بر سر افغانستان گام بر خواهد داشت. او نخستین گام را در راستای تمایلات حلقه های مذکور از مخالفت شدید خود با حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی به مناطق قبایلی پاکستان آغاز کرد. دو روز پس از مراسم تحلیف وی به حیث نخست وزیر پاکستان، وزارت خارجه پاکستان در اعتراض به حمله هواپیماهای مذکور، ریچاردهوگلند کاردار و نفر دوم سفارت امریکا در اسلام آباد را احضار کرد. این در حالی است که حکومت حزب مردم برهبری زرداری قبل از وی تا این حد مخالفت شدید خود را با حمله ی هواپیماهای بدون خلبان امریکایی نشان نداده بود. هوا پیماهای مذکور نقش بسیار مؤثر در سرکوبی جنگجویان طالبان پاکستانی و افغانی و متحدین القاعده آنها دارد. مخالفت با حملات هواپیماهای مذکور و قطع این حملات به معنی تقویت و حتا حمایت از طالبان و القاعده است. این در حالی است که پاکستان یکی از اعضای ائتلاف بین المللی جنگ با این گروه های تروریستی شناخته می شود.
علی رغم آنچی که در مورد دیدگاه و سیاست نواز شریف بر سر افغانستان گفته شد آیا نواز شریف در دور سوم نخست وزیری خویش رویکرد جدید در پیش خواهد گرفت و آیا او توانایی تغیر و اثرگذاری بر سیاست افغانی پاکستان خواهد داشت؟ هر چند پاسخ این پرسش را با گذشت زمان میتوان بدست آورد، اما تغیر در سیاست نوازشریف بر سر افغانستان و نظامیان پاکستانی به عنوان گرداننده اصلی این سیاست جاده یکطرفه نیست. این تغیر به دگرگونی و تحول در نگرش افغانستان نیز بستگی دارد. آیا حلقه های که در افغانستان به تمامیت ارضی پاکستان انگشت میگذارند و در صدد تسخیر سه ایالت از چهار ایالت پاکستان به عنوان خاک های پیشین افغانستان هستند، حاضر به بازنگری این توهمات هستند؟
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته