«...علمای دینی ده فیصد مقصر اند!»
٢٣ حمل (فروردین) ١٣٩٢
چگونگی پروسه صلح افغانستان با گذشت هر روز و برگزاری هر نشست و گفتگوی، دشواری ها و گره های بیشتری را نمایان می سازد. هرازگاهی که نشست و تجمعی درمورد چگونگی روند صلح برگزار می شود، به نظر می رسد طرف های دخیل در این قضیه به جای آن که به حل بحران موجود درافغانستان فکری داشته باشند، خواست ها و دیدگاه هایشان سایه منفی بالای پروسه صلح و ادامه این روند انداخته و نتایج نشست ها را با اما و اگر های زیادی همراه می سازد.
طی سال های گذشته در رابطه به این که چگونه ممکن است صلح در افغانستان تامین شود، تنها از بعد نظامی و سیاسی دیده شده است، اما چالش های موجود در بیشتر عرصه های دیگر در کشور از جمله چالش های اجتماعی و روانشناسانه ی این روند مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است.
به باورشماری از آگاهان امور، طی یازده سال گذشته در پهلوی دست آوردها و کارکردها، اشتباهات زیادی را هم حکومت حامدکرزی وهم همکاران بین المللی اش در افغانستان مرتکب شده اند که بخش کلانی از چالش ها و دشواری های امروزی به همین اشتباهات بر می گردد. به نقایص و سهل انگاری های گذشته. اما آنچه نگران کننده است، این که حکومت افغانستان با آنکه از یک سو تلاش دارد تا پروسه صلح را به هر وسیله ای که شده به پیش ببرد، اما فساد اداری و بی عدالتی، عدم تطبیق قانون، بروکراسی و کاغذ پرانی، حمایت و همدستی با مافیا، عدم شفافیت در گزینش کارمندان حکومتی درمرکز و ولایت ها، برخوردهای مصلحت آمیز و سیاسی با بیشتر قضایا، ایجادنهاد های نمایشی و سمبولیک بدون طرح و برنامه برای بهبود و بهتر شدن سیستم در نهادهای دولتی، تفکیک نکردن دوست و دشمن در جنگ جاری با هراس افگنان طالب و حتا شفاف نبودن پروسه صلح و بی برنامه گی شورای عالی صلح نیز از عواملی به شمار می روند که هرچند بیشتر شان در روند صلح به گونه ی مستقیم شریک نیستند اما این روند را به شدت تحت تاثیر قرار داده و فرا راه پیشرفتش مانع ایجاد می کنند.
تازه ترین تلاشی که برای آوردن صلح درافغانستان جریان انجام شده، "سومین نشست همکاری های اسلامی برای آینده صلح آمیز در افغانستان" در کابل بود که به روز دوشنبه19حمل، در هوتل انترکانتینینتال برگزارگردید.
اشتراک کننده گان این نشست با نشر اعلامیه ای حمایت شان را از قطعنامه ی نشست استانبول اعلان کردند.
نشست ترکیه که در آن جمعی ازعلمای دینی، کشورهای ایران، ترکیه، عربستان سعودی، هندوستان پاکستان، لبنان، فلسطین، مصر، عراق، و اندونیزیا حدود یک ماه پیش اشتراک کرده بودند، با انتشار اعلامیه یی گفت که "افغانستان یک کشور اسلامیست و نمی توان به آن دارالحرب خطاب کرد و یا شهروندان آن را مباح الدم خواند."
این اعلامیه 14ماده یی که از سوی جمعی ازنمایندگان نهادهای جامعه مدنی، نهادهای دینی و نمایندگانی از حکومت افغانستان به تصویب رسید و از طریق آن نشست علمای دینی کابل، حمایت خود را ازقطعنامه نشست علمای کشورهای اسلامی در استانبول در باره افغانستان اعلام کرد، به حکومت افغانستان پیشنهاد می کند که قطعنامه استانبول را به عنوان سند با ارزش ملی به رسمیت بشناسد.
این باور ها ممکن نزد بیشترشهروندان افغانستان وجود داشته باشد که جنگ هراس افگنان طالب در برابرحکومت افغانستان یک جنگ نامشروع بوده و نمی توان آن را جهادخواند. اما این که چرا دولت افغانستان نتوانسته با وجود بد بینی اکثریت مردم افغانستان نسبت به وضعیت جاری، بازهم روند صلح را طی چند سال گذشته سمت و سو دهد پرسشی است که به قوت خود باقی است و با گذشت هر روز درشت تر نیز می شود؟
انتظار می رفت کارگردانان این همایش از زاویه متفاوت نسبت به آینده صلح آمیز درافغانستان بپردازند، و ریشه ها و عوامل ادامه ی وضعیت کنونی را جستجو کنند، اما برخلاف انتظارشمار اندکی از سخنرانان این همایش آن هم کسانی که بیشترشان را کارمندان ولایتی وزارت حج و اقاف تشکیل می داد، خواستارهمکاری درپروسه صلح افغانستان شدند.
در صحبتی که با یکی از کارمندان ریاست حج و اوقاف ولایت لغمان که جهت اشتراک در این همایش به کابل امده بود، داشتم، به این باور رسیدم که حد اقل سه عامل عمده می تواند در عدم موفقیت روند صلح در افغانستان نقش داشته باشد.
نادیده گرفتن خواست های مردم از سوی مسوولان حکومتی را می توان یکی ازعوامل ناکامی پروسه صلح درافغانستان عنوان کرد. بی عدالتی، فساد اداری، و درکل نادیده گرفتن مشکلات مردم از سوی بیشتر اداره چیان کنونی در مرکز و ولایات باعث شده است که تعدادی از شهروندان کشور حامی هراس افگنی در افغانستان شوند.
درحالی که نمی توان حمایت شماری از شهروندان افغانستان از هراس افگنان طالب را با گفتن که این که نهاد های دولتی فاسد هستند، توجیه کرد اما دستکم می توان گفت که فساد حاکم در دستگاه دولتی افغانستان انگیزه ی همکاری مردم با دولت را از میان می برد و زمینه ی را برای فعالیت های تخریبی بیشتر و بیشتر می سازد.
دومین عامل در ناکامی روند صلح در افغانستان را می توان به ناتوانی دولت افغانستان در حمایت از آنانی دانست که می توانستند طی سال های گذشته مانع بسیاری از فعالیت های هراس افگنان شوند.
این کارمند ریاست حج و اوقاف ولایت لغمان برایم، گفت : " آنان اگر در مساجد بگویند که حملات انتحاری را که هراس افگنان طالب انجام می دهند از نظر اسلام حرام است، ضمانتی وجود ندارد که یک روز پس از سوی هراس افگنان طالب سر بریده نشوند. وی تصریح می کند که حکومت های محلی هیچگاه جرأت نکرده اند که برای امامان مساجد(آنانی که در مخالفت با هراس افگنان تبلیغ می کنند) تضمین بدهند که از جان شان محافظت می نمایند.
و سومین عامل که می شود گفت مشکل ترین هم به حساب می آید، عدم آگاهی بیشتر شهروندان افغانستان از صلح به عنوان یک ارزش در زندگی اجتماعی است.
این کارمند ریاست حج و اوقاف درحالی که از بی عدالتی ها در اداره های حکومتی ولایت لغمان شکایت داشت و شهردار این ولایت را به فساد و شوه ستانی متهم می کرد، وقتی حرف ها بر سر صلح به میان می آمد، خود نیز در برابر تبلیغ در حمایت از پروسه صلح که سخنرانان این مجلس خواستار آن از سوی علمای دینی و امامان مساجد شده بودند، از حرف هایش می شد چنین نتیجه گرفت که وی نیز در برابر تبلیغ بر ضد هراس افگنان خواهان پاداش مادی از دولت بود و به عبارت دیگر صلح و کار کردن برای صلح برایش نه یک مکلفیت اخلاقی و یک ارزش بلکه یک امر سود ده از لحاظ اقتصادی بود. او نیز نسبت به پدیده صلح به عنوان یک پروژه تجارتی می دید. بخشی از سخنانش چنین بود : "ما این را می دانیم، میلیون ها دالر برای آمدن صلح در افغانستان کمک می کنند، اما هنوز در ولایت لغمان خانه نداریم وقتی که ما وضعیت زندگی مان این گونه باشد و دیگران زندگی مرفع داشته باشند بگذار طالب اونها را آرام نگذارد."
وقتی از وی پرسیدم، خوب مسوولیت دینی تان در قبال این موضوع چگونه می شود؟ آیا در مقابل حملات انتحاری هراس افگنان طالب که غیر نظامیان به خصوص کودکان را قربانی می گیرند، باید از نظر دینی سکوت کرد؟مکث کرد و گفت: « ولا علمای ما در این مورد ده فیصد مقصر اند.» این گفته ی یک عالم دین در مورد جنگ و صلح افغانستان می تواند بسیار تأمل بر انگیز باشد اما در اینجا مجالی به پرداختن به تمامی ابعاد این گفته نیست.
بیشترجمعیت افغانستان در حالی که از ادامه وضعیت کنونی خسته و درمانده به نظر می رسند، اما باور ندارند که در جستجوی آنچه آنان هستند را می شود با همکاری کردن نهاد های که برای آوردن صلح ایجاد شده اند را پیدا کرد، اما برخلاف این انتظار ذهنیت در نزد بسیاری ها و پروژه ای شدن روندصلح در برخی مناطق افغانستان باعث شده است، که بحث صلح از نظر ارزشی به فراموشی سپرده شود.
با آن که حمایت شماری از علمای اسلامی را می توان یک وسیله برای نهاد های حامی صلح و حکومت افغانستان که با استفاده از آن تلاش دارند تا گامی به سوی صلح در افغانستان بردارند خواند، اما نمی توان خوش بین بود که با فتوا صادر کردن علمای دینی کشورهای اسلامی صلح در افغانستان تامین شود، زیرا تا زمانی که صلح به رسمیت شناخته نشود و شهروندان افغانستان خود به سراغ صلح نروند، دشوار به نظرمی رسد که صلح درافغانستان تامین شود.
به نظر می رسد که برای دست یابی به صلح پایدار در افغانستان، همزمان با کار کردن با نهاد های سیاسی و مدنی در این زمینه، به مولفه های نرم افزاری این پدیده نیز توجه جدی مبذول شده و مردم و به ویژه امامان مساجد که نقش عمده یی در سمت و سوی افکار مردم دارند، به صلح باورمند ساخته شوند تا آنان صلح را نه یک پروژه ی پر سود خارجی بلکه به عنوان یک ارزش ضروری در کشور و جامعه شان در نظر بگیرند.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته